جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


شاد زندگی کنید


شاد زندگی کنید
تمام دارائی ما این لحظه است میزان آرامش ذهن و كارآئی فردی ما براساس میزان توانائی ما برای زیستن در لحظه حال مشخص می شود.
از این دیدگاه كلیه شادی و خرسندی متمركز ساختن ذهن بر لحظه حال است.
یكی از نكات جالب در مورد كودكان این است كه آنها خود را تماماً در حال غرق می كنند آنها كاملاً درگیر فعالیت كنونی خود می شوند كه این فعالیت می تواند تماشای یك سوسك، نقاشی كشیدن، ساختن یك قصر ماسه ای و یا هر چیز دیگر می باشد.
اما وقتی بزرگ می شویم هنر فكر كردن و نگران بودن همزمان را فرا می گیریم.به مشكلات گذشته و مسائل آینده اجازه تجمع در زمان حال را می دهیم.
و بدین ترتیب حال خود را می بازیم. ما همچنان یاد می گیریم كه لذائذ و شادیهای خود را به تعویض بیندازیم و همواره به امید آینده ای متفاوت باشیم دانش آموز دبیرستانی با خود می گوید. « وقتی مدرسه را تمام كنم و دیگر مجبور نباشم تكلیفی انجام دهم آنوقت زندگی اید آل خواهد بود»
مدرسه تمام می شود و حالا او تشخیص می دهد كه تا وقتی خانه مستقل نداشته باشد خوشبخت نخواهد شد. خانه را ترك می كند، وارد دانشگاه می شود و با خود می گوید: « وقتی مدركم را بگیرم دیگر هیچ غمی نخواهم داشت! بالاخره مدركش را هم می گیرد و آنوقت است كه می بیند تا وقتی شغلی مناسب نداشته باشد نمی تواند خوشبخت باشد. كاری اختیار می كند و .... درست حدس زدید. هنوز هم نمی تواند خوشبخت باشد.
كاری اختیار می كند و ... در ست حدس زدید. هنوز هم نمی تواند خوشبخت باشد. با گذشت سالهای پیاپی او خوشبختی، شادی و آرامش ذهنی خود را مرتباً تا نامزد شدن، تا ازدواج كردن، تا خریدن خانه، تا گرفتن كار بهتر، تا تشكیل خانواده، تا بردن بچه ها به مدرسه، تا تمام شدن مدرسه بچه ها، تا بازنشستگی و.... به تعویض می اندازد. و قبل از آن كه به خود اجازه شادی سعادتمندانه دهد از دنیا می رود.
تمام لحظات حال او صرف نقشه كشیدن برای آینده متفاوت می شود كه هرگز از راه نمی رسد. آیا داستان زندگی شما هم از نوع این داستان است؟ آیا شما هم كسی را می شناسید كه شاد زیستن خود را موكول به آینده ای دور دست و خیالی كرده باشد؟ برای شاد زیستن باید مشغول و درگیر زمان حال شد. اما ما به جای آن كه از لحظات امروز زندگی خود لذت ببریم نقشه شادیهای سفر سال آینده می كشیم.
زیستن در زمان حال همچنین بدین معناست كه ما از هر كاری كه در حال انجام آن هستیم به خاطر خود آن لذت ببریم نه این كه صرفاً به دنبال هدف نهائی آن باشیم.
هر گاه در حال زندگی می كنیم ترس را از ذهن خود می رانیم. اساساً ترس مقوله ایست مربوط به حوادثی كه ممكن است در آینده اتفاق بیفتد.
این ترس می تواند آن چنان فلج كننده باشد كه انجام هر عمل سازنده ای را برای فرد نا ممكن بسازد.
● ما می توانیم خود را در ذهن خود به جهنم بپندازیم تا ببینیم بلكه آنجا چه می گذرد؟
با این همه اگر به لحظه حال نظر داتشه باشیم، كه تمام دارائی ماست هیچ مشكل بزرگی اصولاً وجود نخواهد داشت.
▪ انتظار:
‌آیا تا به حال دقت كرده اید كه وقتی بی صبرانه منتظر تاكسی هستید انگار همه تاكسی ها غیب می شوند؟ این نكته در موارد دیگر هم كه انتظار چیزی را می كشیم صادق است.
‌هر وقت به انتظار نامه، افراد، شغل خوب، همسر ایده آل حوادث فوق العاده، عید نوروز و یا هر چیز دیگری كه می نشینیم رسیدن آنها مدتها به طول می انجامد و گاه اصلاً نمی رسند.
‌در اینجا اصلی حاكم است كه به ما می گوید: « زندگی ات را در زمان حال بگذران و به خاطر اتفاقات آینده نفست را در سینه حبس نكن.»
‌اگر به خود بگوییم: « برای اینكه بتوانیم شاد و خشنود باشیم باید (a) را داشته باشیم» آن گاه چه بسا شرایط چنان به تنظیم خود بپردازد كه مخالف گفته شما را اثبات كنند.
▪ بخشندگی:
‌عفو كردن خود و دیگران، دادن یك رای مثبت به تز زیستن در زمان حال است. « من هرگز مادرم را به خاطر آن كار نمی بخشم.» « من نمی توانم خودم را ببخشم»
‌آیا این جمله برای شما آشنا نیستند؟ وقتی از بخشیدن دیگران امتناع می كنیم در واقع می گوئیم: « من ترجیح می دهم به جای آن كه قدمی در جهت بهبود اوضاع بردارم در گذشته زندگی كنم و دیگران را به خاطر این اوضاع و احوال سرزنش كنم».
‌وقتی خود را نمی بخشم در واقع ماندن در احساس گناه را برمی گزینم و به این ترتیب خود را در رنج روحی بیشتر قرار می دهیم.
▪ بخش دیگران:
‌وقتی از بخشش دیگران امتناع می كنیم در واقع این ما هستیم كه رنج می بریم در پنجاه درصد موارد فرد « گناهكار» حتی خبر ندارد كه در سرما چه می گذرد. وقتی راه بخشش را بر میس گزینیم وقتی تغییر می كنیم، دیگران هم تغییر می كنند. وقتی نگرش خود را نسبت به دیگران عوض می كنیم آنها هم شروع به تغییر رفتار خود می كنند گوئی در همان لحظه ای كه تصمیم به تغییر زاویه دید خود می گیریم، دیگران هم به انتظارات تغییر یافته ما پاسخ مثبت می دهند.
▪ بخشش خود:
‌اگر بخشیدن دیگران مشكل است بخشیدن خود به مراتب دشوار تر است بسیاری از افراد در تمام طول زندگی به خاطر كوتاهی هائی كه به خود نسبت می دهند به تنبیه روانی و جسمانی خود می پردازند.
‌اگر تا كنون احساس گناهكاری می كرده اید به عقیده من دیگر كافی است چرا ادامه می دهید؟ با تداوم احساس گناه در سال های آینده باز هم مشكلی حل نخواهد شد.
‌سرزنش كردن و احساس گناه داشتن هر دو احساساتی خطر ناك و فخر بند وقتی به سرزنش خود و دیگران می پردازیم از مسئله اصلی كه باید كاری در رابطه با آن انجام دهیم غافل می شویم انتخاب همیشه با ماست كه مهار زندگی خود را به دست بگیریم و در حال زندگی كنیم یا خود را در لجاجت و پریشانیهای گذشته زنجیر كنیم.
▪ شادی:
‌ابراهام لینكلن گفته است « اغلب مردم تقریباً به همان اندازه شاد هستند كه انتظارش را دارند». در واقع ان چه كه در زندگی برای ما رخ می دهد آن قدر تعیین كننده شادی ما نیست بلكه بیشتر نوع واكنش ما نسبت به رخدادها ست كه نقش تعیین كننده دارد.
‌اما شاد بودن همیشه آسان نیست. شاد بودن می تواند یكی از بزرگترین مبارزات ما در صحنه زندگی باشد و گاه می تواند تمام پا فشاریها، انضباط فردی و تصمیماتی را كه برای خود فراهم آورده ایم مخدوش كند.
‌از آنجائی كه انسان افكار و اندیشه های خود را بر می گزیند الزاماً تعیین كننده میزان شادی های خویش است. برای شاد بودن باید بر افكار شاد تمركز كنیم اما ما غالباً بر عكس عمل می كنیم. اغلب تعریف ها و تمجیدها را ناشنیده می گیریم اما حرفهای ناخوشایند را مدتها در ذهن نگه می داریم.
‌اگر اجازه بدهید كه یك تجربه یا یك حرف ركیك ذهن شما را به خود مشغول كند خود شما از عواقب آن رنج می برید یادتان باشد كه شما زیر سلطه ذهن خود هستید.
‌اغلب مردم تعریف و تمجیدها را ظرف چند دقیقه فراموش می كنند اما یك اهانت را سالها به خاطر می سپارند. آنها مانند اشغال جمع كن هائی هستند كه هنوز توحینی را كه پست سال پیش به آنها شده است با خود حمل كنند.
‌لازمه شاد زیستن، جستجوی زیبائی و خوبیهاست.
كازانتزا كیس گفته است:
« قلم و رنگ در اختیار شماست بهشت را نقاشی كنید و بعد، وارد آن شوید»
▪ كمال و شادی:
‌علت غمگینی انسان آن است كه زندگی بدانگونه ای كه او می خواسته نیست. زندگی ما آرمانهای او جور در نمی آید و در نتیجه او را غمگین و افسرده می سازد.
‌ما می گوئیم: « من وقتی خوشحال خواهم بود كه ...» اما زندگی هم شادی و نشاط دارد هم محرومیت و عجز، زندگی گاهی تصاحب هدف است و گاهی دور ماندن از آن بنابراین تا وقتی كه بگوئیم من وقتی خوشحال خواهم بود ....» فقط خود را فریب داده ایم.
‌هر یك از ما برای شاد زیستن به یك تصمیم نیاز داریم می توانیم هر روز برای خود خاطر نشان كنیم كه وقت محدودی در اختیار داریم تا از این عمر كوتاه بیشترین بهره را ببریم و می توانیم به دور از زمان حال، در امید آینده بهتر باشیم؟
▪ مقابله با افسردگی:
‌همه اوقاتی را تجربه كرده ایم كه زندگی در نهایت دشواری خود بوده است تنها مانده ایم، قدرت باز پرداخت بدهی های خود را نداشته ایم كار خود را از دست داده ایم یا یكی از عزیزانمان از دست رفته است در این مواقع حتی فكر نمی كردیم كه بتوانیم تا هفته دیگر دوام بیاوریم اما به هر ترتیبی بود دوام آوردیم.
‌حقیقت این است كه ما اغلب مسائل را پیش از اندازه بزرگ می كنیم بدترین اتفاقی كه ممكن است روی دهد احتمالاً بسیار ناراحت كننده است اما پایان دنیا نیست.
‌شادترین افراد مصائب و سختیها را به منزله تجارب با ارزش یادگیری قلمداد می كنند و می دانند كه این آزمایشهای سخت از آنها انسانهائی آبدیده خواهد ساخت، دیگر چه می توان كرد؟
‌شاید بهترین راه برای احساس بهتر داشتن، انجام كاری برای دیگران باشد. نگرانی و ترحم پیش از اندازه به حال خود، نتیجه اشتغال به خویشتن است.
▪ شوخی:
‌وقتی كه می خندیم همه چیز به نفع جسم و ذهن ما پیش می رود آندرفینی كه در مغز تخلیه می شود به ما احساس « پرواز طبیعی » می دهد و با ذهن سیستم تنفسی درست مانند زمانی می شود كه به ورزش دو پرداخته ایم.
‌خنده درد را تسكین می دهد. ما تنها زمانی می توانیم بخندیم كه آسوده خاطر باشیم و هر چه میزان این آسودگی بیشتر باشد درد را كمتر احساس خواهیم كرد.
‌هنر شاد بودن مستلزم توانائی خندیدن به مشكلات در كوتاهترین زمان ممكن پس از وقوع آنهاست شخصی كه در موقعیت بدی قر ار می گیرد ممكن است تا دو سال از خندیدن امتناع كند. دیگری ممكن است تا دو هفته گریه و زاری را كنار بگذارد و شروع به خندیدن كند و بنابراین نفر اول پنجاه مرتبه بیشتر از دوعی در بیچارگی و غم باقی می ماند و این انتخاب خود اوست.
‌پیاییدگاه و بی گاه برای خود خاطر نشان كنیم كه ما انسان هستیم و مانند تمام انسانهای دیگر ممكن است كارهای احمقانه از ما سربزند. اگر توقع شما بی عیب و نقص بودن و كمال است به این سیاره تعلق ندارید.
‌از كودكان بیاموزیم. كودكان بطور طبیعی و بدون احساس خجالت تقریباً به همه چیز می خندند. بچه ها به عطش سیری ناپذیر نشاط و شادی قدم به این جهان می گذارند.
‌اما بزرگسالان وقت فراوانی را صرف محدود كردن خنده های كودك می كنند و مدام به او تذكر می دهند: سر كلاس باصدای بلند نخندند و غیره تا اینكه قسمت اعظم این صلیب خاطر خود به خودی از كودك گرفته می شود. یكی از مسئولیتهای ما در مقابل دیگران آن است كه از زندگی لذت ببریم زیرا با شاد بودن احساس بهتر و كارآئی بیشتر خواهیم داشت و دیگران نیز از مصاحبت با ما احساس رضایت و خرسندی خواهد كرد.
پس بیایید شادتر باشیم.
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان


همچنین مشاهده کنید