یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


پیش به سوی موفقیت


پیش به سوی موفقیت
● در نظر گرفتن ذوق و استعداد:
دستگاه آفرینش همه را یک جور نیافریده است بلکه برای اینکه چرخهای اجتماع بچرخد افراد را با ذو ق و استعدادهای متفاوتی آفریده است پاره ای از شکستهای جوانان معلول انحراف از این اصل مهم است. آنها این اصل مهم را فراموش کرده اند که در هر سری شوری است، خوشبخت کسی است که ذوقش را در یابد .
حال برای مثال خاطره یک نقاش را بیان میکنم. او در دبیرستان شاگرد تنبلی بود نه درس میخواند ونه به همکلاسانش اجازه درس خواندن میداد. روزی روانشناس مدرسه با او شروع به صحبت کرد واورا نصیحت کرد و از عواقب کارش ترسانید. گفت که مشکلات زندگی فراوان است و سایه پدر او همیشه بالا ی سرش نیست. وقتی دبیرداشت با او حرف میزد ناگهان دید که دانش آموز در حالی که به سخنان او گوش میدهد با قطعه زغالی که از روی زمین برداشته بود عکس پرنده ای را کشید که روی شاخه های پر برگ نشسته است. دبیر هوشمند فهمید که این دانش آموز برای نقاشی آفریده شده و تصمیم گرفت با پدرش ماجرا را در میان بگذارد . گذشت زمان حرف دبیر را اثبات کرد. چیزی نگذشت که وی نقاش هنر مند و چیره دستی شد .
افرادی که ذوق واستعداد خویش را نمیشناسند دو نوع ضرر به جامعه میزنند . کاری که شایسته آن هستند انجام نمیدهند و دیگر آنکه کاری که عهده گرفته اند به خوبی انجام نمیدهند واز عهده آن بر نمی ایند .
دانشمندان زیادی و همچنین مخترعان زیادی بودند که ازهمان کودکی استعداد خود را فهمیدند وبا تلاش به موفقیت دست یافتند به عنوان مثال تولستوی در دوران بچگی علاقه زیادی به مطالعه پیدا کرد و کتابهای فلسفی را زیاد میخواند وسعی میکرد مسائل مهم زندگی را مطرح کند وتا پایان عمر این مسائل در قلمرو فکر اوبود .خلاصه اینکه وقتی انسان خود و استعداد درون یعنی شایستگی اش را شناخت و کار را مطابق با آن انجام داد چون استعداد آن را دارد در هدف خود کامیاب میگردد. چه بسا استعداد های نهفته ای است که در شرایط خاص بروز میکند وروان شناسی زبردستی لازم است که این استعداد ها را شناسایی وبه بروز و ظهور آن کمک کند .
● نقش تلاش وکوشش در موفقیت:
یکی دیگر از علل به موفقیت نرسیدن برخی از جوانان این است که روح فعالیت در آنها کشته شده است و دلیل این سخن، هجوم جوانان به سوی ادارات و اشغال میزهای مؤسسات دولتی است ونشانگر آن عدم عشق به کارهای سنگین است. با تحقیق درزندگی مردان موفق نشان میدهد که همگی این مردان مردکاروتلاش بوده اند به عنوان مثال الکساندر هامیلتن نابغه عصر خود میگوید :مردم به من میگویند تو نابغه هستی من از نبوغ خودم خبر ندارم فقط میدانم شخص زحمتکشی هستم.
در زندگی نامه بیشتر دانشمندان میخوانیم که ایشان در زندگی خواب و استراحت کافی نداشته اند حتی خوراک کاملی نمیخوردند و شب وروز در آزمایشگاه و محل کار خود به سر میبردند و علت آن :
▪ کشف استعداد.
▪ تلاش در راه این استعداد.
شاید میتوان گفت این افراد از نظر حافظه نابغه نبودند و حتی مغز آنها بایک فرد عادی یکی بوده است ولی در سایه سعی و تلاش به آنجا رسیده اند که مردم تا ابد مدیون زحمات بی دریغ ایشان هستند .
در مقابل گفته های بالا در مجله موفقیت شماره ۶۹ص۲۳یک شاعر خارجی در باره گذاشتن چیزی از خود میگوید :یک نقاشی احمقانه بکش یک شعر لی لی لولو بگو یک آواز لالالی لی بخوان توی آشپز خانه دیرام دارام برقص چیز جدیدی به جا بگذار که قبلا در دنیا نبو ده است .
وقتی این شعر را با آمیزه های دینی خود میسنجیم به روشنی به یک پوچ گرایی میرسیم و به غنی بودن دین خود و مذهب خود پی میبریم که برای هر ساعت و برای هر روز ما انسانها برنامه ریزی کرده است و هرگز کاری لغو و بیهوده را جزء برنامه کاری قرار نداده است و در سایه برنامه ریزی صحیح وبا تلاش و کوشش است که انسان میتواند به درجات عالی برسد.
در این جا لازم میبینم که مثال جالبی را که برای خودم نیز مؤثر بوده است بیاورم :
پدری که به پسرش درس تلاش و کوشش میداد به او گفت :پسرم به این مورچه نحیف نگاه کن من ساعتها او را زیر نظر داشتم این موجود خستگی ناپذیر بارها و بارها با این توشه بزرگ از این دیوار بزرگ بالا رفت و پایین افتاد اما از تلاش باز نایستاد . پسر جلو رفت و با انگشتش مورچه را له کرد و پیروزمندانه گفت :فایده این همه تلاش و کوشش چیست ؟پدر با تأسف نگریست و گفت :بیهودگی این نیست که ممکن است لحظه ای دیگر با سر انگشتی له شوی بیهودگی آن است که برای لحظه ای دیگر چه اتفاقی خواهد افتاد و دست از تلاش برداری .
● ایمان داشتن به هدف خود:
در پرتو ایمان به هدف، انسانی که کامیابی و رسیدن به هدف را در سر میپروراند سختیها و مشکلات را آسان می شمارد. گاهی روی عشق داشتن به هدف جان و مال خویش را می بازد و با چهر ه گشاده به استقبال مرگ میرود و در راه هدف جان می سپارد این همان عشق و علاقه است که انسان را به سوی کرات آسمانی میکشاند، مرگ انتظارش را میکشد برای اینکه طلسم آسمانها را بشکند .
ولی وقتی ایمان به هدف نباشد برای تقویت اراده سربازان امریکایی لازم است هر ماه دسته ای از هنر پیشه ها و رقاصان با مخارج زیاد به راه بیفتد و به زندگی تیره آنها با رقص و مجالس دانسینگ رونق و روشنی ببخشند ولی در مقابل سربازان ویتنامی برای هدف مشخص میجنگیدند و هدف آنها آزا د زیستن است .
ایمان به هدف آثار فراوانی دارد از آن جمله جانبازی و فداکاری در راه هدف است و در قرآن نیز تصریحات زیادی نسبت به این موضوع شده است .
● متمر کز ساختن فکر:
تمرکز فکر یکی از راههای کامیابی است .متمرکز ساختن فکر در یک نقطه باعث میشود که فشار فکر به یک نقطه توجه پیدا کند و هر گونه مانع سرسخت از جلوی پای انسان برداشته میشود .نقش تمرکز فکر در کار مانند نقش اهرم در فیزیک است. کار اهرم آن است که نیروها را در یک نقطه متمرکز کند وبا یک فشار متناسب جسم سنگین را جابه جا کند . دو دلی و جابه جا کردن نهال و اصول فکر موجب پریشانی میشود. همه کاره بودن علاوه بر ضررهای فردی، لطمه اجتماعی شدیدی دارد ،چه بسا اقتصاد و فرهنگ یک کشور را فلج میسازد، هرج و مرج و بیماری بوجود میآورد که اصلاح آن به سختی صورت میگیرد .
(رمز پیروزی مردان بزرگ )از نیوتن پرسیدند چطور موفق به اکتشافات زیاد شدی وی گفت: با تأمل مستمر در آنها .او در باره یک موضوع آنقدر فکر و تأمل میکرد تا مانند روز روشن میشد.
از دیر باز بشر در این اندیشه بوده است تا با ترفندهای خاصی مانع از تشتت و پراکندگی فکر خود شود وضمن بکارگیری فنون و روشهایی خاص ،گونه ای تمرینها و ورزشهای فکری ساده و پیچیده رادر این زمینه ابداع کرده است که یکی از رایجترین آنها یوگا میباشد. یوگا مارا بر آن میدارد تا به سلامتی جسم وجان خود بیاندیشیم و از قدرت تمرکز حواس و نیروی اراده و دقت برخوردار شویم و در موارد عالیتر به جذبه های معنوی دست یابیم. راه دیگری که برای تمرکز فکر در این کتاب پیشنهاد شده است تلقین به نفس است زیرا این روش میتواند افکار سیاه و منفی را از ذهن بیرون کند وذهن را فقط متمرکز در امور مثبت سازد.
وحالا یک مثال ملموس درباره تلقین به نفس: لئوناردو داوینچی در دوازده سالگی با خود این گونه پیمان بست و تلقین نمود :روزی من یکی از بزرگترین هنرمندان تاریخ جهان خواهم شد و با پادشاهان زندگی خواهم کرد و همنشین شاهزادگان خواهم بود.
درباره تمرکز فکر و راههای رسیدن به آن کتابهای فراوانی و جود دارد و اسلام نیز به آن توصیه فرموده مانند اینکه میگوید در نماز چیزهایی که مانند عکس باعث بی تمرکز بودن شماست حذف کنید .
● نظم و انضباط داشتن:
نظم و انضباط نه تنهایکی از رازهای موفقیت مردان بزرگ است بلکه کاخ بلند آفرینش روی آن استوار میباشد .اگر منظومه شمسی برقرار است و سیارات دور آن میچرخند و کوچکترین خللی در آن رخ نمیدهد برای این است که آفرینش آن را نظم و محاسبه تشکیل داده است. نخستین توصیه حضرت علی علیه السلام بعد از پرهیز از نافرمانی خدا این بود :
اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم
شما را به پرهیز از نافرمانی خدا و نظم و انضباط در زندگی تو صیه مینمایم.
یکی از نشانه های نظم این است که اوقات شبانه روز را بر اساس نیاز مندیهای خود تقسیم کنیم واز بی نظمی که بر باد دهنده هرگونه استعداداست بپرهیزیم .
● شروع کردن کار ازجاهای کوچک:
مقصود از شروع کردن کار از جای کوچک در جازدن درهمان نقطه نیست و اینکه ما باهمت کم وکوچک وارد کارشویم بلکه مقصود این است که با نقشه بزرگ و همت عالی وارد شویم ولی همه نقشه را یک جا عملی نکنیم بلکه کم کم و خرده خرده به آن جامه عمل بپوشانیم .حال سؤال این است که چرا باید با نقشه بزرگ وارد کار شویم برای این که کسانیکه فکر بزرگ دارند نمیتوانند همت خودرا در دایره کوچکی محصور کنند. حتی از نظر روانی نیز این چنین است یعنی تا انسان خود را برای هدف بزرگ آماده نسازد گاهی به نیمی از هدف هم نمیرسند چه رسد به همه آن. لذا باید تلاش کنیم که در دل خود همتهای عالی را به وجود آوریم .
همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جایی رسیده اند
حال چرا باید از جای کوچک آغاز کرد ؟ برای اینکه از همان ابتدای کار سود و زیان آن معلوم نیست و به طول زمان نیاز دارد که موانع موجود را از سر راه برداشت چه بسا ممکن است راهی راکه انتخاب کرده ایم بیراهه باشد و اشتباهات فراوانی در نقشه برداری داشته باشیم در این صورت اگر کار را به صورت بزرگ آغاز کنیم بازگشت از بیراهه به راه بسیار مشکل خواهد بود .مثال برای این مطلب همانا پیامبر گرامی اسلام است که از ابتدا از برنامه های کوچک شروع کرد و آن فقط یک شهادتین بود که از مردم می خواست. بعد از آن کم کم و در آخر کار تمام زندگی مردم را برای آنها برنامه ریزی کرد و حتی برای کوچکترین کارها ی آنها برنامه داشت .
● شورومشورت داشتن:
از اصطکاک دو سیم مثبت ومنفی برق می جهد، تقابل و برخورد دو اندیشه نیز فروغ می بخشد. این گاهی پیش پای انسان را روشن میسازد و احیانا افق وسیعی را منور میسازد. البته معنای مشورت این نیست که خود وافکار خودرا در اختیار دیگران قرار دهیم زیرا نتیجه آن همان تقلید وپیروی کور کورانه است که یک نوع خودکشی است بلکه مقصود این است که اول درباره مشکل فکر وتدبر کند وبعد راهنمایی دیگران را جویا شود وبا تلفیقی ازاین دو مشکلش را حل کند. مانند پیامبر گرامی اسلام که در جنگ خندق با اصحاب خود مشورت فرمودند و هنگامی که دشمن مانند مورو ملخ به قصد تسخیر مدینه به جنگ با آنها آمده بودند با پیشنهاد سلمان فارسی خندقی در اطراف شهر ایجادکردند و بااین کار در جنگ پیروز شدند .مشاوره یکی از تعالیم عالی اسلام است خدای بزرگ به پیامبر خود دستور میدهد که ای محمد (صلی الله علیه واله):
شاورهم فی الامر
در امور اجتماعی و سیاسی با یاران و دوستان خو د مشاوره بنما (ال عمران آیه ۱۵۹)
● عبرت گرفتن از تاریخ:
یکی از خوشبختیهای ما در این زمان این است که اولین نفراتی نیستیم که براین کره خاکی قدم میگذاریم بلکه پیش از ما میلیاردها انسان زندگی میکرده اند که تاریخ شاهد اعمال زشت و زیبای آنها بوده است و نتیجه این اعمال را به ودیعه در اختیار ما گذاسته است تا ما از آنها عبرت بگیریم.
پاپها و کشیشان در قرون وسطی با به وجود آوردن (شرکت اعضای علم) در میان دسته خاص ،دیگران را از خواندن کتاب منع میکردند تا از جهالت مردم بیشتر استفاده کنند و بهتر بتوانند بر آنها حکومت کنند. در سوره روم آیه ۹ خداوند به مردم دستور میدهد که زندگی اقوام گذشته را بخوانند و از زندگی آنها عبرت بگیرند حضرت علی علیه السلام نیز درا ین باره میفرمایند: فرزندم اگر چه من با ملل گذشته همزمان نبوده ام اما تاریخ آنهارا با دقت خوانده ام وبه پستیها و بلندیهای روز گار و قوانین ملل واقف شده ام من آنچنان تاریخ آنها را خوانده و بر آنها مسلطم تو گویی باآنها زندگی کرده ام ودر حوادث زندگی باآنها همقدم بوده ام .خلاصه اینکه انسان با مطالعه کتب عبرت آموز میتواند زندگی حال و آینده اش را بسازد .
● استفاده کردن از فرصت:
فرصتهای زیادی برای افراد پیش می آید اما بعضی از افراد چون عادت دارند کار امروز را به فردا بیندازند این کلیدهای طلایی راکه راز کامیابی و موفقیت آنهاست ازدست میدهند در صورتیکه نه تنها کار امروز را نباید به فردا انداخت بلکه کار فردا را هم نیز باید امروز انجام داد .از ابومسلم خراسانی پرسیدند راز کامیابی شما چه بوده است گفت: هر گز کار امروز را به فردا نیفکندم.
چه بسا نیرویی که برای تاخیر انداختن کار مصرف میشود برای انجام خود آن کار کافی باشد.
عده ای کارشان این است که برگذشته افسوس بخورند وبا خود بگویند اگر آن باغ را خریده بودم سود کلانی نصیبم میشد یااگر ادامه تحصیل داده بودم و به دانشگاه رفته بودم اکنون یک شخصیت به نام بودم وبااین کار تمام وقت خودرا در افسوس خوردن وبر قبر دیروز گریه کردن تلف میکنند. در حالی که اگر امروز تکانی بخورند و تصمیمی جدی بر استفاده از وقتهایشان بگیرند به موفقیت خواهند رسید. گروهی دیگر بر عکس گروه بالا هستند یعنی همیشه مضطرب هستند که مبادا رفوزه شوم یا مبادا در این کار موفق نشوم واین افکار واضطراب آنها را از مطالعه وکار باز میدارد وفرصت رااز دست می دهند.
● نگاهی دیگر به ازدست ندادن فرصتها:
برای اینکه قدر فرصتها ی خود را بدانی به آنهایی فکر کن که هیچ گاه فرصت آخرین نگاه وخداحافظی رانیافتند به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند روز خوبی داشته باشی و هرگز روزشان شب نشد.
بهترین فرصت برای کار کردن درس خواندن وثروت اندوختن دوره جوانی است وهر چه ازاین دور ه بگذرد قدرتهای مادی و معنوی او رو به کاهش میرود.
حضرت علی علیه السلام میفرماید: انسان هنگامی پی به با ارزش بودن جوانی و تندرستی میبرد که آنها را از دست داده باشد .
از سفارشات پیامبر اکرم صلی الله علیه واله به یکی از شاگردانش به نام ابوذر این است که پیش از آنکه زمان پیری تو فرارسد ارزش جوانی را بدان .
کسانی که پی به با ارزش بودن وقت و عمر خود برده اند اوقات خود را بیهوده تلف نمیکنند به عنوان مثال گروهی از دانشمندان برخی از آثار و نوشته های خود را در مواقعی نوشته اند که اغلب مردم آنرا به اتلاف میگذرانند مانند دکتر ماری کوری که یکی از آثار خود را در ضمن رفتن از خانه بیماری به خانه بیمار دیگر نوشته است یا مثلا دکتر بورنی زبان فرانسوی و ایتالیایی ر ادر طی رفتن به اداره و بازگشت از آن یاد گرفت یا فقیه علم وادب مرحوم مدرس خیابانی یکی از آثار گرانبها ی خود راکه در پیرامون مترادفات زبان فارسی میباشد موقع صرف صبحانه نوشته است .
البته اعصاب خسته احتیاج به تفریح و سرگرمی دارند و هرگز نباید آنرا به حساب اتلاف وقت نهاد زیرا این قبیل تفریحات انسان را از افسردگی نجات میبخشد ولی با این همه دیدن هر نوع فیلم و خواند ن همه نوع کتاب صحیح نیست چون همه آنها آموزنده نیستند وضررها ی سهمگینی به انسان وارد میکنند.
● قاطعیت در تصمیم:
انسان مانند حیوان دارا ی اراده است ولی تفاوت آن در این است که حیوان لگام اراده اش به دست غریزه حیوانی اش میباشد ولی لگام اراده انسان به دست عقل و فرد میباشد. مقصود این است که انسان بعد از اینکه سود و زیان کارش را سنجید و عقل و خرد آن را تایید کرد باید با قاطعیت تصمیم جدی برای رسیدن به آن هدف گرفت و باید بدانیم هر چه کار مشکلتر باشد اراده ما باید راسختر باشد و رمز موفقیت، داشتن اراده تواناست که مشکلات را از میان بردارد .
تردید ودودلی یکی از آفات اراده و تصمیم است و ضربه محکمی بر هوش و نبوغ محسوب میشود. مرد مصمم مانند یک سرباز آماده به خدمت است که هر گاه به او فرمان آماده باش دهند به پیشباز حوادث میرود واز مشکلات هراس به خود راه نمیدهد .
امیرمومنین به فرزند خود دستور تصمیم میدهد : در جنگ جمل که میان علی علیه السلام وپیمان شکنان در گرفت امیر مومنان پرچم حمله را به دست فرزند خود محمد حنفیه داد وبرای تقویت اراده فرزندش جمله هایی گفت. او چنین فرمود: اگر کوههای اطراف بصره از جای خود کنده شوند تو هرگز از جای خود تکان نخور وپابه فرار و عقب نشینی مگذار دندانهای خود را روی هم بگذار و فشارده تا نیروی اراده وتصمیم از داخل وجود تو سخت بجوشد کاسه سر را در راه خدا عاریت ده با دیدگان تیزبین سربازیت حرکات دشمن را در تمام میدان در نظر بگیر و چشم خودرا از هرگونه ناگواریها بپوش وبا قدرت اراده و قاطعیت تصمیم همه را نادیده بگیر. بدان پیروزی نهایی از ناحیه خداست وما موظفیم از طریقی که نشان داده شده وارد شویم (نهج البلاغه خطبه ۱۰)
مردان بزرگ وپایه گذاران علوم کسانی بودند که "نمیشود" و "نمیتوانم "را از قاموس زندگی حذف کردند وبه همه چیز از طریق عقل و کلمات "میشود" و"میتوانم" استفاده میکنند .مردانی که منفی باف وضعیف الاراده هستند هیچگاه نمیتوانند از موقعیتهای خود استفاده کنند بلکه همیشه مزاحم دیگران هستند امروزه بسیاری ازبیماریها و مشکلات از طریق تقویت اراده معالجه میشوند.
● احساس ثروتمند بودن:
بزرگی میگوید نیازی به داشتتن دارایی های مادی نیست تا ثروتمند باشیم فقط کافی است احساس بی نیازی و قناعت را در خود تقویت کنیم. چه بسا نعمتهایی که به ما انسانها بخشیده شده ولی ما آنها را نادیده گرفته ایم .میتوان به خاطر نداشتن خانه اتومبیل و املاک و...هر روز شکایت کرد ویا بایک دید مثبت به تمام مسائل نگاه کرد. نمونه ای از این دیدگاهها :
من ثروتمندترین انسان روی زمین هستم .از آنجایی که اگر به مدت طولانی در یک خانه بمانم خسته میشوم پس سعی میکنم خانه نخرم تا خودم را محدود نسازم. من سالی یک بار خانه ام را عوض میکنم بنابراین میتوانم تجربیات زیادی در مورد همسایه ها ،ویژگیهای یک خانه خوب و محله خوب کسب کنم .من از یک نفر میخواهم که یک سال خانه اش را به من بدهد تا ببینم مناسب است یا نه و اگر نامناسب بود خانه را به او پس میدهم وخانه یک نفر دیگر را امانت میگیرم .
سعادت یا عدم سعادت ما نتیجه تفکر ماست .ذهن انسان ونظام باورهای او تعیین کننده کیفیت زندگی او هستند و ذهن ما بسته به شیوه ای که برای تربیت آن اتخاذ میکنیم ما را ثروتمند یا فقیر نگه میدارد. فقر نتیجه تفکر فقیرانه است اگر ثروت میخواهید نوع تفکر خود را باید عوض کنید .پول به خودی خود نه خوب است ونه بد پول فقط پول است وهر کس ممکن است بتواند بدون آن هم کاملا شاد باشد. ما این را میگوییم که وضعیت هر فرد ساخته و پرداخته خود اوست و اگر اوواقعا تصمیم به تغییر بگیرد به این هدف دست پیدا کند.
هما بنفشه
منبع : نوسازی


همچنین مشاهده کنید