جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

تلاشی ستودنی اما نارسا...


تلاشی ستودنی اما نارسا...
● به بهانه نمایشگاه تصویرسازی پرویز اقبالی
«داستان عاشورا» در ۶۰ پرده، حكایت مصور پرویز اقبالی است بر مبنای كتابی به همین نام(۱). اقبالی، تصاویر مربوط به این كتاب را بدون همراهی متن و به طور مستقل قاب كرده و بر دیوارهای نگارخانه شاهد در معرض تماشای همگان قرارداده است.
بیننده با عبور از مقابل این ۶۰ پرده، ماجرا را از مرگ معاویه و به قدرت رسیدن یزید دنبال می كند و با مروری بر شهادت مسلم ابن عقیل و قیص ابن مسهر بتدریج صحنه به صحنه به كربلا و حماسه خونین ظهر عاشورا نزدیك می شود.
مصورسازی كتاب و نشر داستان های مصور در جامعه كنونی ما محدود به كتاب ها و نشریات كودكان شده، آن هم در دامنه ای محدود و تیراژهایی اندك.
با این توصیف باید اذعان داشت متأسفانه هنر تصویرگری و كتاب آرایی كنونی ما، هنری روبه زوال است.
آگاهی از این ضعف، آنگاه مایه تأسف بیشتر است كه به خاطر بیاوریم «كتاب آرایی» ازجمله درخشان ترین و مشهورترین وجوه فرهنگی تاریخ هنر و ادبیات دیرسال ماست.
ایرانیان درطول تاریخ، ازجمله معدود اقوامی بوده اند كه عصاره اندیشه و فرهنگ خود را در كالبد كتاب منعكس كرده و توانسته اند كتاب را همچون اثری هنری و یگانه طراحی و تولیدكنند، به گونه ای كه بزرگترین و معتبرترین موزه های جهان، در قلب گنجینه های گرانقدر خود، اگر كتابی از سلسله كتابهای تاریخ اندیشه وفرهنگ ایرانی داشته باشند، به اعتبار و ارزش آن موزه ها صدچندان افزوده می شود. یعنی كتاب ساخت ایران، همواره نشانگر بدعت، زیبایی و خلاقیتی بوده است كه محتوای علمی، ادبی یا... كتاب را همچون نگینی در دل خود محفوظ می داشته است.
بسیاری از مراكز معتبر فرهنگی و هنری جهان نام و آوازه ایران را با كتب مصوری می شناسند كه نیاكان ما با دانایی و عشق و مهارت و استادی تمام تهیه و طراحی كرده اند.
برای رونق بخشیدن به این بخش بااهمیت درعرصه فرهنگ باید به طور توأمان در دو بخش فعال شد:
۱) سرمایه گذاری بخش های خصوصی و دولتی،
۲) نقد و بررسی مشفقانه، همراه با انتقال آگاهی های تاریخی و زیبایی شناسانه.
فعال شدن در این عرصه از آنجا اعتبار بیشتری می یابد كه شرایط زمانه را درنظر داشته باشیم. زمانه ای كه با امكانات «چندرسانه ای» یا مولتی مدیا Multimedia شناخته می شود.
مولتی مدیا، زبان مألوف و آشنای دنیای معاصر است كه ناشران باید با فعال شدن در این فن و به كارگیری هنرمندان به نشر هنر و فرهنگ بپردازند.
مصورسازی و كتاب آرایی كه ازتركیب «متن» و «نقش» حاصل می شده است در طول تاریخ یكی از مظاهر هنر ایرانی بوده است كه در عصر كنونی و با رشد فناوری های ارتباطی و رسانه ای عنصر «صوت» نیز به آن اضافه شده و به مولتی مدیا تعبیر می شود.
سردرگمی هنر تصویرسازی ایرانی در زمانه «مولتی مدیا» موضوع مهمی در عرصه فعالیت های فرهنگی و هنری است، كه این پرسش را ایجاد می كند: این تغافل از كجا ریشه می گیرد؟ پاسخ را شاید بتوان از شیوه های آموزشی به دست آورد، چرا كه مدارس هنری ما سالهاست قادر به تربیت تصویرگران خلاق و كارآمد نیستند.
بی ینال گرافیك ما، فاقد بخش تصویرسازی یا illustration است. تصویرسازی به طور مستقل در هیچ جای نشر و هنر معاصر ما جایی ندارد. با نگاهی به ویترین كتاب فروشی ها، ردپای كور نوعی دیجیتالیزم دستمالی شده و ترشحات زننده فیلترهای فتوشاپ را برسر و روی جلد كتاب ها می توانیم ببینیم.
برخی از گرافیست های قدیمی نیز كه روزگاری دستی به قلم داشتند، دیری است از قلم فقط هنگامی استفاده می كنند كه بخواهند شماره تلفنی را بنویسند یا احیاناً یك وعده دیدار را بر كاغذ ثبت كنند.
همه، دست هایشان را در گنجه قایم كرده اند و با «ماوس» به «سیستم» وصل شده اند.
درحالی كه «تصویرسازی» كه علی القاعده مبتنی بر توان طراحانه به معنای ترسیم و Drawing است، یكی از شعبه های معتبر و جلوه های هنرمندانه (Artistic) از رشته گرافیك است.
گرافیك در زمانه ما و در همه دنیا، ازجمله هنرهای مدرن است كه با كسب اعتبار از سوابق فرهنگی جامعه خود، به تشخص و هویت دست می یابد. این جست و جو در گرافیك روز دنیا، هم در بهره گیری از حروف و هم در مصرف نقوش رواج دارد.
این كه از یك نقش مایه استفاده كنیم و نوشته ای در كنارش بگذاریم و ظاهری ایرانی یا اسلامی برایش جور كنیم كار دشواری نیست، دشواری زمانی حاصل می شود كه بخواهیم باطن ایرانی یا اسلامی به اثر خود ببخشیم.
البته پرویز اقبالی هیچ كدام از این تمهیدات را به كار نگرفته است. او آنقدر درپی سازماندهی تصویر در حد نمایش نعل به نعل كلام به نقش بوده و كوشیده است كه اندام تصاویر و نسبت ها را با هم تنظیم كند، كه حتی به انتقال حس و خون و حماسه در كالبد تكنیك و اجرای هنرمندانه نیز نتوانسته است بپردازد.
واقعیت آن است كه گرافیك معاصر ما، در سرچشمه های نخستین اش با تصویرگری آغاز می شود. یعنی تا مدتها تصویرگری، عمده ترین و مهم ترین جلوه گرافیك ما بوده است.
در چند دهه گذشته بتدریج كه امكانات فنی و تنوع ابزار در میان گرافیست های ما رواج پیداكرده، تصویرگری (و همه آنچه با دست بر صفحه نقش می شود) به مرور از صحنه خارج شد. به طوری كه می توان گفت مدتهاست دیگر آثار تصویرگران و طراحان در فضای گرافیك نوین ما به چشم نمی آید.
اصلاً مدارس و دانشكده های هنری ما هم سالهاست كه «تصویرگر» تربیت نمی كنند.
اوضاع به گونه ای است كه گرافیست های ما اغلب «دست»های شان را با «ماوس» عوض كرده اند.كاربران (User) با آموختن چند برنامه ترسیمی، به سرعت به مقام رفیع هنرمند گرافیست یا مدیرهنری و یا حتی مدیر خلاقیت نایل می شوند. (ستاره های ژنرالی شان را از دست مبارك خود دریافت می كنند).
مرسوم شده كه هر «ماوس به دستی» كه در مونتاژكاری های حیله گرانه زیرك تر است، عناصر تصویری را از هرجایی و از مجاری بی صاحب و بادآورده استخراج كند و پس از سرهم بندی كردن آنها، خود خالق یك اثر گرافیكی جابزند. اینان برای خود كارت ویزیت هم صادر می كنند و با عناوینی چون: Creative director و Art director و... بر صندلی فراخ گرافیك تكیه زده اند.
در این میان، تصویرگران باسابقه ما نیز به دلیل حضور میان مایگان فتوشاپ زده، یا به حاشیه رانده شده و یا برخی از آنان با كمال تأسف برای این كه از قافله عقب نمانند دل به دریا زده و در بازار سیاه گرافیك امروز مشغول شده اند.
دلمشغولی پرویز اقبالی به طراحی و حضور طراحانه او در این شرایط ستودنی است. اما رواج دیجیتالیزم و غیاب تصویرگری خلاق و بدیع، دلیلی بر پذیرش چنین سطحی از تصویرگری كه به وسیله او عرضه می شود، نیست.
پرویز اقبالی در پردازش تصاویرش و تكرار در تكرار ضرباهنگی كه بیشتر به رج زدن شباهت دارد تا نوعی تداوم و استمرار فنی؛ مضمون بلند داستان عاشورا را از اوج به فرود آورده و در ساختاری محتاطانه به كالبد خط و رنگ درآورده است.«خط» در طرحهای اقبالی به كمترین توقع ممكن پاسخ داده است. درحالی كه به نظر می رسد می توان در بیان حماسه عاشورا از عنصر بیانی خط كاركردهای شورمندانه تر، جسورانه تر و حتی در مواردی عاشقانه تری را به دست آورد. «خط» در تصاویر پرویز اقبالی می كوشد تا تناسبات و محدوده ها را مشخص سازد.
هرچند به دلیل همین كاركرد محافظه كارانه عنصر خط، چشم از تماشای اشكالی كه با چنین خط و ربطی فراهم شده اند، راضی نمی شود.
وقتی با مضمون یك حماسه سروكار داریم، وقتی با هول، هراس، ایستادن یا فروریختن سروكار داریم، وقتی اندیشه در مرز ذلت یا عزت باید اوج یا سقوط را به نمایش گذارد و نبض لحظه، بشریت را تكان می دهد، تصاویر پرویز اقبالی، بدون افت و خیزهای حسی و تكنیكی آنچنان پاكیزه و كند و آرام جلوه می كنند كه به سختی می توان تعاریف ساده یك حماسه را از درون آنها استخراج كرد.
او با نوعی دقت و حوصله كه بیش از آن كه منجر به خوش قریحگی و تبحر فنی شود، تبدیل به سكون و محافظه كاری شده است موفق شده یك «خط تولید» برای طراحی اندام (در همه زوایا)، اسب (در همه حالتها)، فضاهای پیرامونی و سایر عناصر ضروری در صحنه ایجاد كند.
این شیوه تصویرگری كه منطبق با نوعی «تولیدانبوه تصویر» است، البته به كلیت طرح هایش نوعی یكدستی و یكنواختی بخشیده است.
لازم به ذكر است كه می توان از این شیوه (با كمی مهارت بیشتر) در مصورسازی داستانهای نشریات هفتگی یا روزانه استفاده كرد، اما برای انتقال مفاهیمی چون عاشورا، چنین شیوه ای اصلاً ظرفیت كافی ندارد. با این توضیح كه دستیابی به یكدستی و یكنواختی به عنوان یك تكنیك ارتباط بصری، گاه نشانه خلاقیت و اتخاذ تصمیم مناسب با مضمونی است كه فقط با یك اجرای اینچنینی می توان آن را منتقل كرد... اما در اینجا، یكدستی و یكنواختی یك «انتخاب» نیست، بلكه نوعی احتیاط و گونه ای روش برای عبور از دشواری ها است؛ به قسمی كه خیلی هم «اثر» دچار دست اندازهای فنی و چالش های اجرایی نشود.
به نظر می رسد پرویز اقبالی، تصویرگر پرحوصله و پركاری است. اما افسوس كه «ظرف» پیشنهادی او قادر به حمل و انتقال «مظروف» پرالتهاب و شورانگیز عاشورا نیست.حضور پرویز اقبالی درعرصه تصویرگری و كارفراوانی كه او با پرحوصلگی و ایمان به سرانجام رسانده است، در زمانه رواج بی رویه تصاویر بادآورده دیجیتالی، بسیار ستودنی است.با حمایت از این جریان اصیل و بالنده و نقد مشفقانه آن، باید در ترویج تصویرگری روبه زوال معاصر كوشید.
۱- كتاب «داستان عاشورا»، نوشته حجت الاسلام سعید بهمن پور، رئیس مركز اسلامی لندن.
احمدرضا دالوند
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید