جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


و هم آلود و مالیخولیایی با حس نوستالژیک


و هم آلود و مالیخولیایی با حس نوستالژیک
● نگاهی به فیلم «ستاره است» به نویسندگی و كارگردانی فریدون جیرانی
فریدون جیرانی را می توان یكی از ستایش برانگیزترین سینماگران این كشور دانست. مردی كه برای من یادآور سیمای مارتین اسكورسیزی است. فردی با دانش سینمایی بالا و آگاه به تاریخ سینمای كشورش و از آن مهمتر آشنا با جریان های سینمایی این تاریخ همراه با توان بالا برای درك و تحلیل این جریان ها و تطبیق شرایط زمانه حاضر با این تحلیل ها.
و خلاصه كسی كه نبض سینمای ایران و رگ های حیاتی آن و اقتصاد سینمای ایران را خوب می شناسد و این شناخت، خود را به شكل رسالتی خود خواسته در فیلم های جیرانی نشان می دهد. بدین ترتیب او سینما را فقط عرصه ای برای نمایش خلاقیت ها و جوشش های هنری خود نمی داند و در ساخت فیلم كلیت سینما - از جمله اقتصاد سینما - را لحاظ می كند و از این روست كه شاید فیلم هایش همواره چند گام عقب تر از توانایی های اوست. و خب در سینمای خودخواه و ترسوی ایران چنین افرادی كه به نفع كلیت سینما در شرایطی از وجود هنری شان مایه می گذارند انگشت شمارند. به همین دلیل از منظر من، افرادی چون جیرانی را باید به دیده ذخیره های گرانسنگ سینمای ایران نگریست.
اما در سه گانه ستاره ها (كه فعلا جلد دومش را دیده ایم) ظاهرا بنابراین بوده كه جیرانی كمی شخصی فیلم بسازد و وجه هنری خود را در ساخت فیلم رهاتر سازد. ضمن این كه با انتخاب بازیگران مطرح و سعی در ایجاد موقعیت های داستانی همچنان نیم نگاهی نیز به گیشه و مخاطب داشته است.
مساله قابل توجه دیگر در مورد ستاره ها، این است كه جیرانی این بار برای ساخت فیلم سراغ سوژه ای رفته كه اتفاقا در آن از آگاهی و تخصص بالایی برخوردار است و به چند و چون كار احاطه و تسلط كامل دارد و از سویی همواره یكی از دغدغه ها و علایق او به عنوان فعال سینمایی در این كشور (چه به عنوان نویسنده مطبوعات و چه به عنوان فیلم نامه نویس و كارگردان) بوده است.اما پس از ذكر این مقدمه مختصر برمی گردم به فیلم «ستاره بود.» جلد دوم از مجموعه «ستاره ها».
آغاز فیلم با تصاویری از خیابان های محلات جنوبی تهران و نریشنی كه توضیحاتی روی این تصاویر می دهد به نوعی ما را برای دیدن فیلمی با ساختار مستندگونه آماده می كند. و این حركتی نوین و متفاوت از سوی فیلمسازی است كه همواره دغدغه داستان گویی در سینما را داشته. در واقع جیرانی كه مهم ترین آرمان او در سینما، داستان گویی بدون لكنت بوده گویی در این فیلم یكباره تغییر لحن داده و ساختاری مستندگونه را برای روایت فیلمش برگزیده است. اما با گذشت مدت كمی از فیلم به اشتباه در قضاوت مان پی می بریم.
زیرا جیرانی با وجود آنكه سراغ سوژه ای رفته كه خواه ناخواه مستند گونه ای را بر فیلم بار می كند و ساختار روایی چنین فیلمی لزوما ارزش های دراماتیك یك فیلم داستانی یك فیلم داستانی و عناصری چون تعلیق و... را در برندارد مع هذا نهایت سعی خود را برای ساختن فیلمی داستانی با حال و هوا و ملزومات چنین سینمایی و بالاخره به تعبیر خود او فیلمی متعلق به سینمای بدنه را مصروف داشته است.
نتیجه چنین تلاشی به نظر، لحن دوپاره و سرگردانی فیلم شده چرا كه زبان سینمایی انتخاب شده از سوی فیلمساز با سوژه مورد نظر او همخوانی ندارد. جالب آن كه خود جیرانی هم در جاهایی به طور هوشمندانه از تمهیداتی برای دادن حال و هوای مستند و واقعی به تماشاگرش استفاده كرده كه نمونه بارز آن استفاده از تكنیك دوربین دوم است. در واقع تماشاگر در این فیلم، گاهی با دوربین بازیگرانی كه نقش عوامل فیلم را بازی می كنند و به همراه آنان و در كنار آنان، فیلم آنان را می بیند و گاهی با دوربین فیلمساز، فیلم فیلمساز را.
به نظر می رسد كه نهایت تلاش جیرانی در مقام فیلم نامه نویس و كارگردان اثر در هم آمیختن دو دنیای فیلم و واقعیت است (فیلم را خیال هم می توانید بخوانید) تا از آن احتمالا تشكیك در واقعیت را نتیجه بگیرد و احتمالا این جمله را كه «زندگی صحنه یكتای هنرمندی ماست». به هر صورت اگر تا ۱۰ دقیقه پایانی فیلم هم در این موضوع شك داشتیم در صحنه پایانی فیلم كه نسبتا هم طولانی است این شك به یقین تبدیل می شود.
صحنه ای مستند با رگه هایی داستانی كه ناشی از نوعی شیطنت فیلمساز در بازی دادن تماشاگرش، عوامل صحنه و حتی شاید خودش است. بگذریم. از این كه جیرانی احتمالا آن صحنه را به نحو جالبی فیلمبرداری كرده. به هر حال مهم ترین نكته و حلقه مفقوده فیلم كه ذهن را درگیر می كند این است كه با فرض شناخت و آگاهی ما از پیام فیلم و بازی ای كه جیرانی در پی اجرای آن بوده و شكسته شدن دیوار و حریم بین دنیای واقعی و دنیای فیلم و نقش و با توجه به این كه شاهد فیلمی از روابط و مناسبات پشت صحنه سینما هستیم (كه این به نظرم هدف ثانویه و فرعی فیلمساز بوده)، با توجه به همه این موارد چه ارتباطی بین داستانی كه جیرانی برای روایت در فیلمش و حفظ وجه داستانگویی آن انتخاب كرده و مضمون فیلم می تواند وجود داشته باشد؟
فكر می كنم یافتن پاسخ منطقی و روشن برای این سوال می تواند حكم به موفق بودن فیلم بدهد. و كلیدی باشد برای ارزشیابی و داوری در مورد «ستاره است». جیرانی سعی كرده فضای داستانش را تا حد امكان وهم آلود و مالیخولیایی جلوه دهد و در این راه بیش از هر چیز تاكید بر لوكیشن خاص فیلم به عنوان تمهیدی برای درآوردن فضای مورد نظرش دارد.
از سویی در شخصیت پردازی اندیشه فولادوند و صداگذاری فیلم هم نشانه هایی از این تلاش موجود است. این وهم آلود بودن فضا شاید یكی از راهكارهای بازی با مخاطب و سرگردان كردن او بین دو دنیای مورد نظر فیلمساز باشد و از سویی جیرانی سعی كرده كه فیلمش دارای رگه های اجتماعی باشد و در داستان پردازی نوعی حس نوستالژیك نسبت به سینما را بر قصه بار كند. با این حال همان طور كه اشاره كردم فیلم از لحاظ لحن و بیان دو پاره به نظر می رسد و روایت داستانی این چنینی با قصد اولیه فیلمساز مبنی بر ساخت فیلمی در مورد پشت صحنه سینما چندان ارتباط منطقی برقرار نمی سازد و با پررنگ شدن خط داستانی فیلم ما دیگر نیكی كریمی را به عنوان بازیگر سینما باور نمی كنیم بلكه او را نیكی كریمی ای می شناسیم كه در حال بازی در فیلمی از فریدون جیرانی است و اساسا دیگر ستاره است را به عنوان فیلمی در مورد مناسبات سینما قبول نمی كنیم.
نكته دیگر این كه بازی در این فیلم خصوصا نقش آن خانم بازیگر كه كریمی آن را ایفا كرده به علت ویژگی های خاص فیلم خصوصا تو در تو بودن فیلمنامه و فضای فیلم ظرافت های خاصی را می طلبید كه به نظر خیلی معمولی از كنار آن گذشته شده است. و سرانجام نقطه قوت این فیلم كه به نظر حاصل پختگی جیرانی در فیلمسازی است (گفتن این جمله با این صراحت و قطعیت را نوعی جسارت تلقی كنید) سعی در «نزدیكی» به مرز لحن طنز نامحسوسی است كه در فیلم ریشه دوانیده و خب قطعا اگر جیرانی به این مرز «رسیده» بود كه باید شاهد شاهكاری از او می بودیم. لحنی كه در آوردنش بسیار دشوار است. و البته از كمبودهای سینمای ایران. اینكه شما تلخی را همراه با طنزی شیطنت وار و افسار گسیخته بیان كنی.
به نظرم بخش مهمی از ارزش های «ستاره است» مرهون تلاش فیلم برای رسیدن به چنین هدفی است. گیرم كه نهایتا حاصل این تلاش می شود تك لحظه هایی از فیلم و بار عمده آن هم به دوش بازیگری به نام «امین حیایی».
علیرضا نداف
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید