سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

انتظار از قرآن در تفاسیر قرن اخیر


انتظار از قرآن در تفاسیر قرن اخیر
پیشرفت دانش بشری در ابعاد مختلف علوم, ریزنگریها و ژرفكاوهایی را دنبال داشته است. بسیاری از رخدادهای و فرایندها كه در گذشت تاریخ, فاقد فلسفه و دلیل می نمود و و بسیط و بریده از قبل بعد شناخته می شد, در نتیجه این ریزنگریها و جستارها , قابل تحلیل و پیش بینی و امر قانونمند شناخته شده است . كار تفسیر متون دینی, كه قرنها تداوم داشته است, در شمار آن دسته از فرایندها بشمار میآید. مفسران در طول قرنها, به تفسیرهای مختلفی درباره قرآن پرداخته اند و خود شاهد بوده اند كه در موارد بسیاری , فهم آنان با پیشینیانشان متفاوت بوده است, چنانكه ملاكها و معیارهای روشهای آنان نیز یكسان نبوده است. مشاهده تفاوت برداشتها و تفسیرها كمتر سبب می شد كه مفسران به راز آن بپردازند و آن را تابع ضوابطی شناخته شده معرفی كنند. تا این كه محققانی همّت خویش را در این زمینه مصروف داشتند و ((علم التفسیر)) را به عنوان موضوعی مستقل مورد تحقیق و توجه قرار دادن. ((هرمنوتیك)) تعبیری است معادل ((علم التفسیر)) و در ترجمه آن عباراتی چون ((دانش فهم متون )) , دانش تفسیر و یا تاویل )) آورده اند. در تعریف ((علم التفسیر)) و ((هرمنوتیك)) گفته اند :
▪ یك : عبارات است از تفسیر به معنای وسیع كلمه, یعنی روشن ساختن مفهوم ناروشن و زدودن ابهام از چهره معانی و مفاهیم, هر چند در یك لغت صورت گیرد, مثلاً متنهی عربی با الفاظ عربی توضیر داده شود و یا متنی فارسی به لغات و فرهنگ فارسی تفسیر گردد.
▪ دو : عبارت است از ترجمه; یعنی نقل و توضیح یك مفهوم از زبانی به زبانی دیگر.
▪ سه : هرمنوتیك عبارت است از شرح یك واژه یا عبارت. به تعبیر دیگر, اصطلار یادشده متضمن یكی از این سه معنا است : ((بیان, ترجمه و شرر ))
۱) برخی ((هرمنوتیك)) و نخستین مراحل طرر آن را در زمینه نسخه شناسی و شناسایی نسخ اصلی برای اصلاح اشتباهاتی دانسته اند كه به طور معمول در استنساخها روی می داده است .
۲) البته این كار و هدف ساده , به مرور ژرفای بیشتری یافته و چگونگی تفسیر متون را مورد توجه قرار داده است . صاحبنظران بر این باورند كه پژوهش درباره تفسیر متون دینی مسیحی و سایر متون فلسفی و ادبی به وسیله شایرماخر (۱۷۶۸ـ ۱۸۳۴ م) صورت گرفت, او حركت جدیدی را آغاز كرد; زیرا اعتقاد داشت كه آنچه نویسنده و مفسر متون دینی و ادبی و فلسفی می نویسد , تعبیری است از شخصیت , باورها و اطلاعات خود او.
۳) وی اعلام داشت : ((دانش عمومی تفسیر , هنر فهمیدنunderstanding) ) .))۴ این دانش با جهت گیری و فهم و تعریف جدید آن به وسیله دانشمندان چندی دنبال شد, از آن جمله ((كارل بارت )) و ((بولتمان)) در زمینه تفسیر كتب مقدّس , ((هایدگر)) در زمینه تفسیر متون فلسفی و ... ۵ اصول علم تفسیر ((هرمنوتیك)) صاحب نظران این رشته, پنج اصل را در كار تفسیر متون كهن برشمرده اند.
۱) پیش فهمها یا اطلاعات پیشین مفسّر.
۲) علایق و انتظارات مفسّر از متن مورد تفسیر .
۳) تلاش مفسّر برای شناسایی فضای تاریخی شكل گیری متن (مانند : مخاطبان, شرایط و...)
۴) شناخت مركز معنایی متن و تفسیر مجموعه پیامها و معارف بر محور آن.
۵) ترجمه متن در افق تاریخی مفسّر.۶
در این پیش فهمه او انتظارات مفسّر تا چه اندازه بر فرایند صحیح تفسیر تاثیر می گذارد, اختلاف نظر است, برخی برای آن تاثیر اساسی و بنیادی قایلند و در ورای این برداشتها متّكی به پیش فهمها و انتظارات , معنای مستقلی را باور نداردند و همه جیات معنایی و مفهومی متون را در قالب تفسیرها و نگرشها جستجو می كنند و گروهی برای پیش فهمها و انتظارات مفسّر, اجمالاً سهمی را قائلند ونه تمام سهم را. آن مقدار كه برای این پژوهش ضروری می نماید, پذیرش تاثیر اجمالی اطلاعات و انتظارات مفسر بر روند تفسیر است . این تاثیر اجمالی , چیزی است كه محققان به گونه ارتكازی بدان اذعان دارند و در عمل آن را به كار می گیرند, چه این كه ((در كثیری از تحقیقات اصولیشان, خصوصاً در بحث اجتهاد و تقلید , صراحتاً به توقف فهم فقهی بر پاره ای از معلومات بیرون متن تصریر می كنند.))۷ در پیشینه تلاشهای تفسیری مفسّران قرآن نیز هر چند به صراحت ((هرمنوتیك)) مورد توجه و عطف نظر قرار نگرفته , امّا محتوای آن مورد عنایت و اذعان مفسران بوده است , چه این كه بسیاری از آنان تصریر داشته اند كه كار تفسیر, پیش از پردازش به اصل متن , نیازمند مجموعه ای از شناختها نسبت به لغت, مفاهیم حقیقی و مجازی , نكات ادبی و بیانی , شناخت سبب نزول , توجه به مخاطبان و پرسشها, اصول و مبانی تفسیری و ... می باشد, این مقدار از نظر و نگاه به پیش فهمها, هر چند از ریزنگریهای دانش ((هرمنوتیك)) و زاویه نگاهای جدید آن فاصله دارد ولی نردبانی برای رسیدن به منتهی شدن به این مرحله, می توانست است قرار گیرد. پیش فرضها و انتظارات مفسران از قرآن هر مفسر خواسته یا نخواسته , آگاهانه و یا ناآگاهانه, قبل از پرداختن به تفسیر, باورهای خاصی را در رابطه با موضوع متن مورد تفسیر داشته است, و از دریچه همان باورها به انتظار دریافت معارفی آشنا و همخوان با اطلاعات پیشین خود نشسته است, مفسران همواره تلاش دارند كه واقعیت را دریابند و دست كم ادّعا دارند كه می خواهند آنچه هست را بشناسند و باورها و انتظارات خود را بر متن مورد تفسیر تحمیل نكنند, فارغ از این كه , این آرمان با این كه مقدّس و ارزشمند است, امّا دستیابی به آن كارآسانی نیست. اطلاعات پیشین , باورها و انتظارات مفسّر به منزله عینكی است در برابر چشمان او كه همه چیز را به رنگ همان می بیند! بنابراین تعیین و تشخیص همه پیش فهمها و پیش فرضهای یك مفسّر كاری میسّر نیست ولی می توان برخی از اصول آن را مفاهیمی چون ((خاتمیت شریعت اسلام و رسالت رسول اكرم (ص) , جامعیت احكام قرآن, جهانی بودن دعوت اسلام , در تضاد نبودن كتاب شریعت با نظام تكوین و ...)) دانست. كسی كه قرآن را جامع همه نیازهای عبادی یا نیازهای معرفتی و تربیتی و یا نیازهای دنیوی و اخروی بداند, با همین انتظار به تفسیر قرآن می پردازد و این انتظار باعث می شود كه او واژه ها و تعابیر قرآنه را فقط ناظر به ابعاد عبادی و رابطه انسان با پروردگار بداند و بفهمد یا علاوه بر آن قرآن را بیانگر رابطه خلق با خلق و یا فراتر از آن بیانگر رابطه انسان با جهان و همه نیازها و بایدها و نبایدهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و ... بشناسد و تلاش كند كه به هر شكل مستقیم یا غیر مستقیم , به صراحت یا به كنایه ـ این مفاهیم مورد انظار را از قرآن استخراج كند. باورهای مفسّر در زمینه قلمرو دخالت و نظارت دین, هدف وحی و انبیا, رابطه دین و عقل , مناسبات دین و علم, از جمله پیش فهمهایی است كه به شكلی عمیق بر فهم تفسیری وی اثر می گذارد.
اكنون در جهت مطالعه عینی این تاثیر و تاثّر در فرایند تفسیری مفسّران قرن چهارده , چند مكتب تفسیری عمده و به نام را مورد بررسی قرار می دهیم و در این شماره به دلیل فراهم بودن موضوعات مورد نظر به دو تفسیر می پردازیم :
۱) فی ظلال القرآن, نوشته سید قطب (سید بن قطب بن ابراهیم بن حسین شاذلی).
۲) المیزان فی تفسیر القرآن, نوشته سید محمد حسین طباطبایی. تفسیر فی ضلال القرآن و شخصیت نویسنده آن چنانكه گفته شد, شخصیت علمی , فرهنگی و بیش های اجتماعی و آگاهیها و آرمانهای مفسر بر نوع انتظارهای وی و برداشتهای او از قرآن تاثیر می گذارد . از این رو شایسته است كه قبل از شنیدن انتظارات سید قطب از زبان خود او, شناختی اجمالی از وی به دست دهیم. سید قطب در ۹ اكتبر ۱۹۰۶ میلادی در یكی از روستاهای استان ((اسیوط)) مصر در خانواده ای مذهبی تولد یافت. جدّ ششم او فقیر عبداللّه برای ادای مناسك حج از هند عازم مكه شد كه پس ادای مراسم در مصر استقرار یافت. پدر سیّد قطب فردی متدین و مورد توجه و احترام مردم و مردی روشنفكر بود و عضویت حزب وطنی را داشت .
در حالی كه مدارس دولتی رواج نداشت, او فرزندش سید قطب را بدان مدرسه ها روانه كرد. سید قطب بیش از ده سال نداشت كه تمام قرآن را حفظ كرده بود. او برای ادامه تحصیل و مدارس ثانویه وارد قاهره شد و مدرك تحصیلی((دارالعلم)) را كسب نمود و در همانجا بود كه با ((عباس محمود عقاد)) پیشتاز ادبیات نوین مصر آشنا گردید. سید در این مرحله با فرهنگ غرب به ویژه انگلستان آشنا شد. او با آگاهیهای علمی دینی خود, گام در میدان اصلاحات اجتماعی و سیاسی نهاد و آثاری فرهنگی ـ دینی چندی از خود بر جای نهاد, كه تفسیر فی ظلال نمونه مهم و بارز آن است. وی در نتیجه تلاشهای سیاسی و اقدامات اصلار طلبانه در ۵۵ سالگی روز دوشنبه ۷ جمادی الثانی ۱۳۸۶ ه&#۰۳۹;.ق در زندان قاهره با دو تن از همفكرانش به شهادت رسید. انتظار از دین, در نگاه ((فی ضلال)) یكی از پیش فرضهای مهم مفسران متون دینی, تعریفی است كه آنان از دین می شناسند و انتظاراتی است كه از آن دارند. سید قطب در مقدمه تفسیر خود , گویی به این نكته سخت واقف است و می داند كه اهل دقّت در جستجوی دیدگاه او درباره دین و وحی و قرآن هستند و دیدگاه او را بر فضای فهم و تفسیر او موئثر می دانند , از این رو خود به نقش دین در ساختن زندگی معنوی و مادی انسانها پرداخته و آرامش و بركت و پاكی را در سایه قرآن و حاكم ساختن آن در تمام عرصه های زندگی معرفی كرده است.۸ او در تبیین دیدگاه خود نسبت به قلمرو دخالت و حضور دین, در كتاب ((خصائص التصور الاسلامی و مقوماته)) (ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی) می نویسد : ((دین , مجموعه نظامداری است كه خداوند برای تمام عرصه های زندگی بشر تنظیم كرده است, راهی است كه تمام فعالیتهای زندگی باید در آن قرار گیرد.)) سید قطب, قرآن را دارای جهان بینی و ایدئولوژی كامل و پاسخگوی همه نیازهای تكاملی جامعه بشری می دانست و معارف اسلام را در مقوله های ذیل جستجو می كرد.۱) سازمان اخلاقی , یعنی ریشه های اخلاق و پایه های اساسی و عوامل نگاهدارنده آن در جامعه.
۲) تشكیلات سیاسی و شكل حكومت و خصوصیات آن.
۳) نظام اجتماعی و آنچه در پایداری آن تاثیر دارد.
۴) سیستم اقتصادی و فلسفه و تشكیلات آن.
۵) حقوق بین الملل و همبستگی جهانی . وی معتقد بود : ((سرانجام , بشریت فرمانبر اسلام خواهد شد و جهان در آینده قلمرو اسلام خواهد گشت ... زیرا كلیه لوازم یك زندگی اجتماعی سعادتمندانه , به صورت مقرراتی متین و محكم , پیوسته و غیر قابل انفكاك, در برنامه آن گنجانیده شده است.))۹ او از تفكیك امور اجتماعی , سیاسی, حقوقی و قوانین جوامع اسلامی از قوانین دین, به شدّت نگران بود و این جداسازی را نقشه بیگانگان به منظور سلطه بر فرهنگ مسلمانان می دانست و برای فراخواندن امّت اسلامی به استقلال فكری و علمی و سیاسی و اجتماعی , درصدد نمایاندن توان و جامعیت دین بود و از این رو به تدوین كتابها و مقالات در این زمینه همّت داشت , از آن جمله : معركهٔ الاسلام و الراسمالیهٔ (نبرد اسلام و سرمایه داری) العدالهٔ الاجتماعیّهٔ فی الاسلام (عدالت اجتماعی در اسلام) فی ضلال القرآن (در سایه قرآن) دراسات اسلامیهٔ (درسهایی از اسلام) هذا الدین (این كتاب در حقیقت روش فهم قرآن و اسلام از دیدگاه او بود) المستقبل لهذا الدین (آینده در قلمرو اسلام) خصائص التّصور الاسلامی و مقوّماته (ویژگیها و بنیادهای ایدئولوژی اسلامی) الاسلام و مشكلات الحضارهٔ (اسلام و دشواریهای تمدن نوین, ادّعا نامه ای علیه تمدن غرب) مهالم فی الطریق (نشانه ها و نمایه های دربازشناسی راه) این كتاب در واقع همان چیزی بود كه زمینه های محكومیت او را فراهم آورد و به اعدام و شهادت او منتهی شد.۱۰ او در كتاب ((خصائص التصور الاسلامی و مقوماته)) برای ایدئولوژی اسلامی, ویژگیهای چون : ربانی , ثابت, فراگیر, عملگرا و وحدت گرا بودن را بر شمرده است .۱۱ سید قطب با این بینش ها و پیش فهمها به سراغ تفسیر قرآن می رود و به همین دلیل, نگاه و انتظار او از قرآن با بسیاری از مفسران پیش از او متفاوت است . او قرآن را تنها كتاب عارفان یا عبادتگران یا كتاب علم تجربی یا فلسفی نمی داند و معتقد نیست كه در قرآن ابهامهای طبیعی حل ناشدنی وجود داشته, بلكه قرآن را كتاب ((حركت و پویش)) می شناسد, از این رو روش تفسیری او به ((المنهج الحركی)) یعنی روش انقلابی و پویا معروف شده است. وی می نویسد : ((ما بر این ویژگی قرآن تاكید می كنیم , زیرا به نظر ما ویژگی واقعگرایی و پویایی, مهمترین كلید راهیابی به مفاهیم و معارف قرآن و شناخت دیدگاهها و اهداف وحی است .۱۲
خاتمیت رسالت و جاودانگی قرآن از حمله پیش فهمهای مفسران قرن چهارده كه بر نوع نگرش و انتظارات آنان تاثیر به سزایی گذاشته و سید قطب نیز در زمره آنان قرار دارد, موضوع خاتمیت رسالت پیامبر اكرم (ص) و جاودانگی قرآن می باشد; زیرا كسی كه هستی را حكیمانه و هدفدار می شناسد و به حقانیت و كمال و واقگرایی وحی معتقد است , هرگاه بداند خداوند, آخرین سخنان را با بشر در میان گذاشته و از او خواسته است تا برای همیشه به آن سخنان وفادار و معتقد بماند و بدانها تكیه كند, از مجموع این باورها, این انتظار سر بر میآورد كه پس باید قرآن, به گونه ای باشد كه همه نیازها را پاسخ دهد تا بتواند پایدار بماند و مورد اتكا و اعتماد باشد. این است كه سید قطب در جستجوی شناخت راز این جاودانگی به موضوع ((هماهنگی قرآن با فطرت انسان)) می پردازد و تدبّر در آن را گرهگشای این معما می داند و معتقد است كه قبل از رسالت خاتم پیامبران, خداوند هر پیامبری را برای قوم خودش می فرستاد, ولی رسول اكرم را به سوی گروه خاصی نفرستاد, بلكه به سوی ((انسان)) مبعوث كرد; یعنی مخاطب پیامبر, یك جامعه و یا طبقه و نسل و طایفه نبودند, مخاطب او انسان و فطرت انسانی بود. فطرتی كه در همه انسانها و در همه نسلها و عصرها حضور دارد و تغییر نمی پذیرد.۱۳
او در مجالی دیگر می نویسد : ((در این رسالت , شریعتی آمده است كه زندگی انسان را از تمام جنبه ها مورد توجه قرار داده و برای هر جنبه , برنامه ای دارد. برای اموری كه در گذر ایّام , با تغییر زمان و مكان و شرایط, دگرگون می شوند, اصول و قواعدی بیان كرده و برای آن دسته از امور كه ثابت و تغییر ناپذیرند, احكام و قوانینی مشخصی كرده است و دربردارنده همه نیازهای بشری است.))۱۴ سید قطب معتقد است كه او حتّی یك بار هم در موضوعات اساسی, خود را نیازمند ندیده است كه به مطالبی غیر از قرآن و سخنان پیامبر (ص) مراجعه كند, و این اعتقاد را متكی به تجربه ای طولانی و پژوهشی دقیق می داند.۱۵
اینها باورهایی است كه در جای جای تفسیر فی ضلال مشهود است و این تكرار و تاكید , در جهت تثبیت این باور در مخاطبان است كه با این انتظار قرآن را بخوانند كه كتاب دیروز و امروز و فردای انسان است. ثبات و اصالت وحی و نفی خرد محوری نویسنده تفسیر ((فی ضلال القرآن)) در تعیین نسبت میان خرد انسانی و وحی الهی می نویسد : ((... و این می طلبد كه دین خدا دارای حقیقتی ثابت باشد تا عقل بشری در تمام دستآوردهای خود به آن رجوع كند و با آن میزان بسنجد و صحیر را از ناصحیر باز شناسد, این سخن نادرست است كه ((دین خدا همواره همان فهم انسان از دین است))! نادرستی این پندار بدان جهت است كه اساسی ترین قاعده دین را كه همان وجهه ثابت و واقع بینی و واقع نمایی آن است مخدوش می سازد و دستخوش فراز و نشیبهای فهم بشری می داند به گونه ای كه دیگر اصلی ثابت برای دین نمی ماند! كسانی كه چنین پندارند, پندارشان با سخن كسانی كه اساساً دین را ساخته فكر انسان می دانند و وحی را منكرند, تمایز چندانی ندارد! زیرا نتیجه ای همسان دارد.))۱۶ وی با این كه برای عقل در فهم پیام وحی و معارف دین ارزش والایی قایل است امّا از خردگرایی مطلق و عقل محوری , سخت گریزان است و با صراحت هر چه تمامتر تفسیر قرآن براساس پیشفرضهای عقلی را رد می كند, چه پیشفرضها از نوع مقولات منطقی و فلسفی و مباحث عقلی محض باشد و چه آمیخته ای از تجربه و عقل! او عقل را شاگردی شایسته می داند كه در برابر معلّم وحی, حقّ پوشیدن كسوت استادی و نشستن بركرسی قانونگذاری ندارد.۱۷
نفی تسامر و تساهل دینی در نگاه نگران سیّد قطب, تسامر و تساهل دینی كه ره آورد نفوذ فرهنگ غرب و القائات خاور شناسان غیر مسلمان می باشد, چیزی است كه دین و وحی را از اصالت و محتوا تهی می سازد و هرگز نباید حتّی كوچكترین دستور و معرفت دینی را از سرتسامر دینی و جلب نظر دین ناباوران كنار نهاد, او می نویسد : ((یكی از مقتضیا ختم شریعت همان است كه می فرماید: ((فاحكم بما انزل اللّه و لاتتّبع اهوائهم عمّا جائك من الحقّ))(مائده ۲۴۸/) یهود برای پذیرش اسلام پیش شرطهایی قایل شدند ولی این آیه به صراحت هرگونه پیش شرطی را جهت پذیرش ایمان نفی كرده است و رضایت نداده است كه برای متمایل ساختن گروهی به ایمان, از بخشی باورهای دین دست برداریم.))۱۸ سید قطب به شدّت درباره نقش خاورشناسان و مستشرقان در به تسامر كشاندن مسلمانان و سست كردن باورهای آنان و تفكیك در قلمرو اعتقادات ایشان, هشدار داده و كسانی چون ((مونتگمری وات)) را مبلّغان تزویر می داند كه برای ویران سازی اسلام از دری دیگری وارد شده اند و ضمن ارجگذاری به اصل اسلام , تلاش می كنند كه آن را از درون تهی سازند. سید قطب در نقد آرای مونتگمری وات می نویسد : ((او به ما پیشنهاد می كند كه باید تمدن غرب را به ناگزیر پذیرا شویم و توصیه می كند شما مسلمانان در مورد فرهنگ خویش باید به گونه ای رفتار كنید كه اصل دستاوردهای علمی و متدلوژی غرب را دریافت كرده و قرآن را براساس آن دریافتها تصحیح نمایید. مونتگمری می گوید : مسلمانان را با حفظ اعتقاد به حقانیت قرآن باید بپذیرند كه برخی از مطالب غیر مهم و ثانوی آن اشتباهات انكار ناپذیری دارد ! )) چنانكه پیداست مشكل مستشرقانی چون مونتگمری این است كه قرآن را همسان تورات و انجیل تحریف شده, نگریسته اند و بی آنكه در آن به پژوهش و ادراك پردازند, چشم بسته درباره آن, همان نسخه را نوشته اند كه برای كتابهای مقدس خود ! ادراك مفاهیم در فضای عمل و عینیت سید قطب, فقه دین و درك معارف وحی را در فضای راكد و در رواقهای بسته آرای نظری صرف, قابل دستیابی نمی داند و براین نكته اصرار می ورزد كه درك صحیر از این تنها در میان عمل و جهاد و حضور و سازندگی میسّر است و بس. وی براساس این بینش , بیان ویژه ای در تفسیر آیه ۱۲۲ سوره توبه دارد, آنجا كه خداوند می فرماید : ((و ماكان الموئمنین لینفروا كافهٔ فلولانفر من كلّ فرقهٔ منهم طائفهٔ لیتفقّهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوالیهم لعلّهم یحذرون)) ضرورت ندارد كه همه موئمنان (برای جهاد) كوچ كنند , پس چرا از هر گروهی عده ای كوچ نمی كنند تا تفقه در دین نمایند و آنگاه كه بازگشتند قومشان را از نافرمانی پروردگار بر حذر دارند.
وی در تفسیر این آیه می نویسد : ((آنچه به نظر من می رسد این است كه دعوت كوچ كردن, دعوت برای حركت به سوی میدان جهاد است و موئمنان در این حركت و در این میدان به درك حقایق دین نایل می شوند, آنان كه برای جهاد خروج می كنند , سزاوارترین مردم برای درك مفاهیم دین هستند, زیرا بسیاری از اسرار و معانی دین بر ایشان آشكار می شود, امّا آنان كه ((قاعد)) و راكد و زمین گیر بوده اند, نمی توانند بسیاری از واقعیّتها را شاهد باشند و باید از اهل حركت و تلاش , كسب فهم كنند. شاید برخی گمان كنند كه موضوع, عكس چیزی است كه گفتیم , زیرا به طور معمول كسانی كه بر جای می مانند و حركت و قیام ندارند فرصت بیشتری برای تحصیل و تامّل می یابند! ولی تجربه نشان داده است كه عناصر راكد و بی تحرّك نمی توانند درك عمیق و صحیحی از دین داشته باشند, هر چند وقت زیادی برای مطالعه بگذراند. حقایق دین بر كسی آشكار می گردد كه پویا و تلاشگر در صحنه جهاد و عمل باشد نه برای آنان كه در كتابها غرقند و در زاویه اوراق, اعتكاف گزیده اند!))۱۹ نویسنده (( فی ضلال القرآن )) تاكید دارد كه ما زمانی می توانیم فهم درستی از معارف دین و احكام شریعت داشته باشیم كه آنها را مورد عمل در متن جامعه قرار دهیم و در میدان جامعه به آزمون بگذاریم و به قوانین شریعت حاكمیت بخشیم. امّا اگر حاكمیت و قوانین جامعه غیر اسلامی باشد و میان نظریه پردازان دینی و میدانهای اجتماعی و كاربرد نظریات فاصله افتاده باشد, هرگز نمی توان انتظار پویایی در فهم دین و تحول فقه و فقاهت داشت.
او می نویسد : ((فقه اسلامی در خلا و در تنهایی و فراغت عالمان شكل نگرفته است و به همین دلیل نمی تواند در خلا زندگی كند و نمی تواند به دور از جامعه و میان بروز و ظهور قابل فهم باشد. فقه در رویارویی و مواجهه با واقعیّتها و نیازها ی جامعه اسلامی تكون یافته است و در این حضور و پاسخگویی است كه می تواند رشد كند و متحوّل شود.))۲۰ سیّد قطب و پیشفرضهای كلامی سیّد با پیشفرضهای و پیش فهمهای اشاعره و معتزله به سراغ تفسر قرآن نمی رفت, بلكه تلاش می كرد اصول جهان بینی و عقیده خود را از قرآن دریافت كند, بیآنكه خود را اسیر پیشفرضهای كلامی معروف كند , او می گفت : ((بنابراین پیشفرضهایی وجود ندارد كه ما بخواهیم قرآن را با معیار آن ارزیابی كنیم , بلكه این قرآن است كه ما ابتدا احكام و معارف را از آن می گیریم, و افكار و عقاید خویش را براساس آن ارزیابی می كنیم , كه روش صحیر هم همین است.))۲۱ او در جایی از تفسیرش با اشاره به اختلافات مذاهب كلامی و تاثیر فلسفه یویانی بر آنها, موضع خویش را به روشنی بیان می كند : ((مساله جبر و اختبار بین اهل سنّت و معتزله و مجبره و مرجثه مورد اختلاف بسیار قرار گرفته , فلسفه و منطق یونان و الهیات مسیحی هم در این جدالها وارد شده است, بگونه ای كه این مساله واضر در اعتقادات اسلامی , به مساله ای پیچیده و بغرنج مبدل شده است.اگر این مساله مستقیماً از قرآن گرفته می شد و به همان روش واقعگرایانه قرآنی به آن پرداخته می شد , این همه نزاع و جدال پیش نمیآمد و این همه پیچیدگی ایجاد نمی شد...۲۲ او درباره برخی تاویلهای نادرست مربوط به مبهمات قرآن و امور غیب می نویسد : ((سبب این تاویلها آن است كه آنان با پیشفرضهای ذهنی خودشان , كه از غیر قرآن گرفته اند به سراغ قرآن رفته و می خواسته اند قرآن را با همان پیشفرضها و پیشفهمها تفسیر كند ... راه درست در فهم و تفسیر قرآن و فهم جهان بینی اسلامی این است كه انسان تمام پیشفهمها و پیشفرضها را از ذهنش پاك كند, و با قرآن بدون هیچگونه پیشفرضی روبرو شود و احكام و معارف همان گونه كه قرآن و حدیث تصویر می كنند دریافت كند. چنین كسی قرآن را براساس پیشفرضهای خود ارزیابی و تفسیر نمی كند, و چیزی را كه قرآن اثبات كرده نفی یا تاویل نمی كند! و چیزی را كه قرآن نفی كرده اثبات نمی كند, چنین كسی می تواند از عقل و تجربه خود برای تفسیر استفاده كند ...)) سید اضافه می كند : ((طبیعت حال مسلمانان همین است , آنان امّا در عین حال, نص قرآن را تاویل می كنند تا با پیشفرضهای آنان هماهعنگ گردد...)) با این همه او اعتراف می كند : ((من خودم را تبرئه نمی كنم, در نوشته های سابق, و نیز در جلدهای پیشین فی ظلال پایبند برخی از پیشفرضها بوده ام , كه امیدوارم در آینده جبران كنم.))۲۳ پیش فهمها و انتظارها در تفسیر المیزان تفسیر المیزان با بینش و روش خاصی كه در تفسیر قرآن به كار گرفته است , در شمار بهترین تفاسیر قرآن چهارده قرار دارد و این داوری تنها از آن عالمان امامی نبود است , بلكه دیگران نیز به این واقعیت اعتراف داشته اند. نویسنده كتاب ((اتجاهات التفسیر فی القرآن الرابع عشر)) می نویسد : ((درباره تفسیر المیزان همان چیزی گفته می شود كه درباره تفسیر كشاف گفته شده است, زیرا تفسیر كشاف بهترین تفسیر بود, اگر عقاید معتزله در آن مطرح نمی شد و تفسیر المیزان هم بهترین تفسیر عصر حاضر بود, اگر نویسنده اش دارای اعتقادات شیعی نبود !))۲۴ نویسنده یادشده با تمام تمجیدهایش از تفسیر المیزان و اذعان به این كه علامه طباطبایی آرای فلسفی و فرضیه های علمی و مكاشفات عرفانی را بر قرآن تحمیل نكرده و پیشفرضهای ناروایی را در تفسیر به كار نگرفته است, ۲۵ با این حال, ردیه ای بر تفسیر المیزان دارد كه ملاحظه آن شگفت انگیز و عبرت آموز است و ناخواسته مایه تایید می باشد. او می نویسد : ((این تفسیر بر مبنای عقیده امامیه است و روش آن همان روش می باشد و شاید همین نكته ما را از بحث درباره آن بی نیاز سازد.))۲۶ به هر حال اهمیت این تفسیر, دلیل موجّهی است برای تامّل بیشتر نسبت به نگرشها و مبانی و پیشفرضهای نویسنده آن, كه تاثیری به حق در تكوّن تفسیر المیزان داشته است. چنانكه پیش تر یاد شد, آگاهی اجمالی از شخصیت نویسنده می تواند مفید باشد. استاد علامه طباطبایی در سال ۱۲۸۱ ه&#۰۳۹;.ق در تبریز تولد یافت و در سال ۱۲۹۷ به تحصیل علوم دینی روی آورد و در طول هفت سال , صرف, نحو, معانی, بیان, سطر و فقه و اصول, منطق, فلسفه و كلام را فرا گرفت, در سال ۱۳۰۴ عازم نجف شد و در آنجا ضمن تحصیل , شش رساله در موضوعات فلسفی به رشته تحریر درآورد. در سال ۱۳۱۴ به زادگاه خویش باگشت و در مدّت بیش از ده سال , نه رساله در زمینه اثبات ذات, اسما و صفات , افعال و ولایت و نبوت تدوین كرد.
در سال ۱۳۲۵ از تبریز به قم هجرت كرد و به تدریس و تحقیق و تدوین همّت گماشت و بیش از دوازده اثر به یادگار گذاشت كه تفسیر المیزان در بیت مجلّد مهمترین آنهاست. علاوه بر تفسیر المیزان , دیگر آثار علامه, از دو ویژگی اتقان و استواری علمی و همچنین كارآیی و سازندگی فكری و اجتماعی برخوردار بود مانند ((اصول فلسفه و روش رئالیسم)) كه نظر به تحكیم بنیادهای عقیدتی نسل معاصر و افشای اندیشه های ماتریالیستی داشت. علامه علاوه بر تدوین كتابهای ارزنده , شاگردان ارزشمندی را پرورید كه هر كدامشان منشا بركات بزرگ فرهنگی و اجتماعی بوده و هستند. او با همه این افتخارات در سال ۱۳۶۰ به لقای الهی پیوست. رسالت و كارآیی دین, از نگاه علامه نوع برداشت مفسر از رسالت دین و كارآیی آن, در حقیقت , عقیده او درباره محدوده قلمرو نظارت و دخالت وحی در زندگی انسان است. و مفسّر با این عقیده و پیش فهم است كه به جستجو در معارف قرآن می پردازد و انتظارهای خود را از آن می جوید. علامه, دین را حقیقتی فعّال , سازنده و موئثر و حاضر در همه ابعاد زندگی مادی و معنوی می داند و نه آداب و رفتار تشریفاتی و اعتباری. وی در برخی از آثار خود بدین نكته تصریر كرده و می نویسد : ((آنچه از افكار اروپائیان تراوش می كند و تا حدی تعلیمات ناقص دست خرده خودمان آن را تاكید می كند! این است كه یك سلسه اعمال تشریفاتی است كه پس از مرگ انسان را خوشبخت می سازد... و در هر سورت مشكلات زندگی را باید از راه دانش و مصلحت زمان حل كرد, نه از راه دین و منطق تقلیدی كه یادگار عهد اساطیر است!))۲۷ او در مجالی دیگر خود به تعریف رسالت و كاربرد دین می پردازند و با صراحت اعلام می دارد كه دین از نظر منطق قرآن , یك روش زندگی اجتماعی است كه هم نظر به سعادت و تامین حیات دینوی دارد و هم نظر به سعادت اخروی . و نظر به این كه حیات انسان یك حیات متصل است, هرگز این دو جنبه از یكدیگر جدا نیستند.۲۸ در نظر علامه, دین و قرآن فقط عهده دار حلّ مشكلات روحی و روانی و تعیین نوع ارتباط انسان با خدا نیست, كه به ابعاد نیازها و مشكلات زندگی اجتماعی نظر نداشته باشد و نوع روابط اجتماعی و حكومت به طور كلی به خود انسان و سلیقه و دلخواه او و انهاده شده باشد. ابعاد اجتماعی پیام وحی علی رغم تلاش تجدد گرایان برای مبهم شمردن وجهه اجتماعی اسلام و ادیان آسمانی و سعی آنان در منحصر ساختن دین به زندگی فردی و خلوت تنهایی انسانها, علامه معتقد است كه : ((بدون شك اسلام تنها دینی است كه با صراحت بنای دعوت خود را بر اجتماع گذاشته و در هیچ یك از شوئون خود امر اجتماع را به اهمال واگذار نكرده است... اسلام همه افكار خود را در قالب اجتماعی ریخته و رور اجتماعی را تا آخرین حدّ ممكن در آن دمیده است.))۲۹ علامه با این پیش فهم و انتظار از دین به تفسیر كلام الهی و تبیین مركز تابش معارف اسلامی روی آورده و به همین دلیل است كه ابعاد اجتماعی و كاربردذی در آن نمودی به سزا یافته است و در مواردی تصریر دارد كه مسلمانان باید برنامه زندگی اجتماعی خویش را از قرآن بگیرند و براساس آن, اجتماع اسلامی را بسازند.۳۰ قوانین ثابت و متغیر در قرآن علامه طباطبایی در تبیین چگونگی پایداری احكام و قوانین قرآن, با وجود تغییر و تحوّل شریط و نیازهای بشر در طول زمان , براین باور تاكید دارد كه آئین اسلام و نیز قرن نظر به گروه و جمعیت و نسل خاصی ندارد , بلكه در تعلیم و تربیت خاص خود , ((انسان طبیعی)) را مورد توجه قرار داده است, انسانی كه فطرت خدادادی را داشته و شعور و اراده او پاك باشد و با اوهام و خرافات لكه دار نشده باشد , این فطرت هرجا و در هر زمان كه وجود داشته باشد, نیاز یكسانی دارد.۳۱
علامه در مجالی دیگر تصریر دارد كه احكام ثابت به جنبه طبیعی انسان توجه دارد, امّا در جامعه اموری هم هستند كه تغییر می پذیرند, چنانكه مثلاً در جوامع گذشته , موضوع ((راه)) قوانین زیادی نداشت و هر كس می خواست می توانست از هر راهی پیاده یا سواره برود ولی امروزه راهها قوانین بسیاری وضع كرده اند, مسائل تربیتی و اخلاقی و اجتماعی در برخی موارد, از نظر مصداق و روش و مفهوم تغییراتی پیدا می كنند كه دین با توجه به آن تغییرات باید نظر بدهد. بخش اول كه ثابتها هستند, همان چیزی است كه دین و شریعت نام می گیرند و بخش دوم مقرراتی است كه زیر نظر پیامبر یا جانشینان شایسته او در شعاع مقررات ثابت دین و به حسب مصلحت وقت و مكان تبیین و تعریف می شود.۳۲ وی ضمن نگاهی دقیق به چگونگی تكامل جوامع اسلامی , به پاسخگویی برخی شبهات در زمینه ثبات برخی باورهای دینی و نسبت آنها با تحوّلات اجتماعی پرداخته و می نویسد : ((ممكن است گفته شود كه اگر روش اسلام , روشی فراگیر و ناظر به همه نیازهای زندگی است , باید تحول را بپذیرد چه این كه اگر نپذیرد, مایه ركود جامعه و مانع تحوّل و تكامل آن می شود!... در پاسخ باید گفت : علوم و معارف انسان بر دو گونه اند, برخی متحوّلند مانند دانشهای مربوط به صنعت و آنچه به جنبه مادیّت زندگی مربوط می شود و برخی ثابتند; مانند آنچه به معارف الهی (هستی شناسی و جهان بینی , اخلاق و ...) باز می گردد ... و خلاصه این كه جامعه بشری برای سیر در مسیر كمال و تعالی , نیازمند آن نیست كه در همه ابعاد هر روز متحول و دگرگون شود, بلكه این تحوّل در جنبه صنایع و تجربیان بشر صورت می گیرد و اسلام هم با این تحوّلات هیچ ناسازگاری ندارد... بلی اگر این تحوّل در ابعاد اعتقادی و اخلاقی همراه با تغییر اوضاع اجتماعی و شرایط محیطی تضویر شود بگونه ای در پرتو تغییر زمان, حسن و قبر و خوب و بد و شایسته و ناشایست و عدل و ظلم جایشان عوض شود ! این تصویری است كه مبتنی بر نسبیّت علوم و آرای انسانی است و لازم آن این است كه اصولاً حقّ و باطل و خیر و شرّ , امور نسبی و اضافی باشند و نه امور حقیقی و در نتیجه معارف اصولی دین هم مانند اعتقاد به مبدا و معاد و ارزش عدل باید اعتباری و نسبی باشد!
در حالی كه این ادّعا باطل و غیر قابل پذیرش است.))۳۳ در ادامه همین بحص, علامه ضمن تاكید بر جنبه های ثابت دین می نویسد : ((امّا احكام جزئی كه نظر به حوادث جاری دارد و در جریان زمان شكل می گیرد و تغییر می یابد مانند احكام اقتصادی و مسایل نظامی و دفاعی و روشهای تسهیل ارتباطات و مواصلات و انتظامات شهری و ... اموری است كه به اختیار دولتمردان و اداره كنندگان جامعه و انهاده شده است و البته در اعمال این اختیار , مصالر كلّ جامعه و جنبه مشاوره با مسلمانان رعایت می شود . بلی این احكام و مسایل جزئی با تغییر زمان, تغییر می یابد و بر پایه مصالر و امكانات می چرخد.))۳۴ قلمرو حضور دین در حیات انسانی چنانكه یادشد از جمله عناصر تشكیل دهنده پیشفرض مفسر از متون الهی نوع انتظار آنان از دین و بینش آنان درباره میزان حضور دین در حیات فردی و اجتماعی انسان است. علامه در ذیل آیه ((و نزّلنا علیك الكتاب تبیاناً لكلّ شی))(نحل ۸۹/) می نویسد: ((از آن جهت كه شان قرآن , هدایت همه انسانها است , ظاهر این است كه اگر خداوند فرموده است قرآن بیان همه چیز می باشد, منظور, همه چیزهایی باشد كه مردم در زمینه راهیابی به هدایت, بدان نیازمندند, مانند معارف مربوط به مبدا و معاد و اخلاق ارزشمند و برنامه های الهی و قصاص و مواعظ , ... لكن در روایات این تعبیر وجود دارد كه در قرآن , علم گذشته و حال و آینده تا روز قیامت , نهفته است. این روایات بر فرض صحّت , مدّعی نیست كه این مسایل از ظاهر الفاظ قرآن استفاده می شود, بلكه بیان این حقایق می تواند اعم از دلالت لفظی و دلالت اشاری باشد. و چه بسا در فهم دلالتهای اشاری قرآن , فهم متعارف, نه مخاطب باشد و نه مفید.))۳۵ بارزترین پیش فهم علامه در المیزان یكی از مبانی ترین پیش فهمها و پیشفرضهای علامه در كار تفسیر , این است كه به استناد آیات مكرّر , قرآن را ((مبین )) می داند, یعنی معتقد است كه قرآن هم دارای مفاهیم و ظاهر روشن است و هم روشن گر است. زیرا رسالت اصلی قرآن روشن گری است و چیزی كه می خاهد غیر را روشن سازد, می بایست در مرحله نخست روشن گر خود باشد ـ و به تعبیر دیگر كتابی كه خود دارای ابهام و نیازمند به روشنگری از برون باشد, چگونه می تواند بیان گر غیر باشد و ابهام از دامان مباحث بیرون بزداید! این باور سبب شده است كه علامه بهترین روش تفسیر قرآن را , تفسیر قرآن به قرآن بداند, وی می نویسد : ((یك از شگفتیهای قرآن این است كه هیچ آیه ای از آیات آن,بی نتیجه و فاقد بازدهی لازم نیست, هرگاه آیه ای با آیه دیگر دارای نوعی ارتباط باشد و با هم مورد مطالعه قرار گیرند, حقایق جدیدی از آن به دست میآید و سپس آیه سومی هم آن را تصدیق می كند و, این ویژگی قرآن است ... اما این راه , متروك و بی رهگذار مانده است, اگر مفسران از این راه می رفتند, اكنون دریاهای زلال معارف و گنجینه های مفاهیم قرآنی بسیاری در اختیار داشتیم.))۳۶ این بینش باعث شده است تا علامه با انتظار خاصی به سراغ فهم و تفسیر قرآن برود , با انتظار دریافت مفاهیم اصولی از متن قرآن, اما نه تنها از یك آیه , بلكه از مجموع معارف و پیامها و آیات . و البته این چیزی است كه برای قشریان و سطحی نگران و ناآشنایان با فرهنگ وحی, كارآسانی نیست , زیرا شناختن مرز تفسیر به رای و دریافت واقعی مراد وحی, خود مهمترین سخن در تفسیر قرآن و پررمز و رازترین جنبه آن است. باید یادآور شد كه سخن علامه در تفسیر قرآن به قرآن به معنای بی نیازی شریعت , از سنّت و رهنمودهای پیامبر و معصومین (ع) نیست و وی معتقد است كه در اصل, این شیوه بدیع و شگفت, همان شیوه ای است كه اهل بیت (ع) به كار گرفته اند و در عمل, آن را به شاگردان خود آموزش داده اند. بررسی چگونگی نسبت قرآن با قرآن و با تعالیم پیامبر و معصومین (ع) از دیدگاه علامه, نكته ای است كه پژوهش آن نیاز به مجالی دیگر دارد و از دایره این بحث بیرون می باشد.
۱. ر.ك : القس فهیم عزیز, علم التفسیر.
۲. فرهنگ جامعه شناسی , ترجمه حسن پریان ۱۷۶/.
۳. ر.ك: علم التفسیر ۱۱۵.
۴. همان ۹۸/.
۵. همان.
۶. لاریجانی , صادق, نقد و نظر شماره سوم و چهارم ۴۵/.
۷. همان ۴۹/.
۸. سیّد قطب, فی ضلال القرآن, (بیروت, دارالشّروق) ۱۵/۱.
۹. سیّد قطب, آینده در قلمرو اسلام, ترجمه سیّد علی خامنه ای , ۱-۳.
۱۰. سیّد قطب, فی ضلال القرآن, ۳۰/۱.
۱۱. سیّد قطب, ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی ۱۱۴/.
۱۲. سیّد قطب, فی ضلال القرآن, ۲۱۲۱/۴.
۱۳. همان, ۸۴۲/۲.
۱۴. همان,
۱۵. همان, ۱۴۲۲/۳.
۱۶. همان, ۱۷۱۶/۳.
۱۷. همان, ۸۰۷/۲.
۱۸. همان, ۹۰۲/۲.
۱۹. همان, ۱۷۳۴/۳.
۲۰. همان, ۲۰۰۶/۴.
۲۱. سیّد قطب, خصایص التصویر الاسلامی و مقومّاته ۱۶/.
۲۲. سیّد قطب , فی ضلال القرآن, ۱۲۲۶/۳.
۲۳. همان, ۳۷۳۰/۶.
۲۴. فهدالرومی , اتّجاهات التفسیر فی القرآن الرّابع عشر, ۲۴۹/۱.
۲۵. همان, ۲۴۸/۱.
۲۶. همان, ۲۵۰/۱.
۲۷. طباطبایی, محمد حسین اسلام و احتیاجات واقعی هر عصر ۷۷/.
۲۸. همان ۸۰/.
۲۹. طباطبایی, محمد حسین , روابط اجتماعی در اسلام ۱۱/.
۳۰. همان ۱۴/.
۳۱. طباطبایی, محمد حسین اسلام و احتیاجات واقعی هر عصر ۳۵/.
۳۲. همان ۴۳/.
۳۳. طباطبایی, محمد حسین ,المیزان , ۱۱۸/۴.
۳۴. همان, ۱۲۱/۴.
۳۵. همان , ۳۲۴/۱۴.
۳۶. همان , ۷۳/۱.
پژوهشهای قرآنی شماره۸ – ۷ص ۵۶_ ۷۵
منبع : مرکز جهانی علوم اسلامی


همچنین مشاهده کنید