جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

الهامات طبیعی آقای بازیگر


الهامات طبیعی آقای بازیگر
وقتی به زیبایی شناسی به معنای تحول و نوآوری می نگریم آنگاه این حکم بیهوده را اصل قرار می دهیم که «هر اثری برای هنری بودن می بایست نسبت به آثار پیش از خود نو و متفاوت باشد.»این گونه تعابیر غالباً از جانب آدم هایی صادر می شود که با فهم جامعه شناسانه یا ادراک تاریخی می خواهند برای اثر هنری اعتباری فارغ از ارزش های زیبایی شناسانه اش صادر کنند دریغ از این واقعیت که با چنین تئوری هایی در صورت مشاهده یک ما به ازا برای اثر هنری مورد نظرشان آن اثر در همان لحظه از یک شاهکار تبدیل به یک محصول غیرفرهنگی و خوش بینانه تر زینتی می شود.
در این رویکرد به هنر یک اصل اساسی به فراموشی سپرده شده است و آن اینکه آیا رفتار و کنش های عاطفی انسان در مقام هنرمند صرفاً با مولفه نوبودگی معنا پیدا می کند؟ آیا فرآیند رشد ذهنی و عاطفی هنرمند در پروسه زندگی اش مفهوم دارد یا نه؟
نمایش آثار رضا کیانیان در خانه هنرمندان وقتی با متر و معیار نوبودگی تجسمی ها ارزیابی شود نمونه ای است کوچک از انبوهی از تجربه های یک قرنی مدرنیست ها تا به امروز اما هدف من از نوشتن این یادداشت پاسخ به چند پرسش است؛ پرسش هایی که ذهن مخاطبان حرفه ای هنرهای پلاستیک را بعد از دیدن نمایشگاه کیانیان در خانه هنرمندان به خود مشغول می کرد.اولاً هنرمندانی مثل پسیانی، کیارستمی، مهرجویی یا تقوایی وقتی با هنرهای تجسمی مواجه می شوند در مقام یک متخصص سینمایی رفتار می کنند، یعنی قریحه و جوهره دراماتیک شان را در خلق یک اثر پلاستیک به کار می اندازند.بحث درباره اینکه تا چه اندازه در این راه موفق هستند یا نه خود ماجرای دیگری است ولی علی الاصول برخورد روایتی اهالی سینما با سوژه و سعی در ایجاد محتوا با فرم خیلی به سرانجام قانع کننده ای نمی رسد.
این نقیصه حتی در کلاژهای پاراجانف یا طراحی های کوروساوا یا دیوید لینچ هم به چشم می آید. به همین دلیل هم آثار این افراد به عنوان نوعی شیطنت بصری یا تعلق خاطر این آدم ها نسبت به هنرهای تجسمی دریافت می شود.
و تا آنجا که من می دانم ایشان هم غالباً روی مولفه ذوقی بودن آثارشان اصرار دارند. بنابراین آثار آنها نه تنها آسیبی به جریان جدی هنرهای تجسمی نمی زند که حتی می تواند با کشیدن پای مخاطبان بیشتر به گالری ها امکان رشد و توسعه فضای تجسمی را به وجود آورد، این در حالی است که می دانیم حتی جدی ترین هنرمندان تجسمی کشورمان هم طی دو دهه اخیر درگیر نفی یا تایید بیان دراماتیک در آثارشان بوده اند.
بنابراین آثار کیانیان با وجود غیرتئوریک بودن خیلی هم با اتمسفر جاری فعلی تجسمی ایرانی غریبه نیست. آیا جنس رفتار کیانیان با یافته هایش در طبیعت یادآور پرنده های چوبی مهدی سحابی نیستند؟ حداقل فکر می کنم او در مقام یک بازیگر بدون داشتن داعیه مجسمه سازانه، دارد با قریحه اش رفتار می کند و عموماً هم ارائه آثار نشان می داد که پشت هر یک از این فرم ها جنسی از زنده بودن ذهن این بازیگر وجود دارد.
هر چند نباید از این ماجرا غافل شد که چشمان او عموماً فیگور انسانی و پرندگان یا پرتره ای را درمیان چوب ها و سنگ ها پیدا کرده و از حدود و ثغور فرمیک این اشیا فراتر نرفته بود. چیزی شبیه جست وجوی سایه ها و لکه ها در فریم های سینمایی یا تداعی معنای بعضی عناصر سمبلیک در تئاتر.
هنرمندان سینما به دلیل مشغله های حرفه ای و تفاوت آشکار اتمسفر تجسمی با اتمسفر سینمایی غالباً از امواج سریع الوقوع هنرهای تجسمی بی خبرند و تلاطم معاصر آن حتی در سطح وطنی اش را نمی شناسند.
برای اثبات حرفم از شما می پرسم که چند کارگردان یا بازیگر سینما را در افتتاحیه نمایشگاه های نقاشی، مجسمه و عکاسی دیده اید؟همین دورافتادگی باعث شده وقتی پا به این عرصه می گذارند در اکثر مواقع مفتون جنبه های شیطنت آمیز پروسه خلق اثر می شوند و از خیلی جنبه های محتوایی آن غافل می مانند به این معنا که هنر چیدمان را با دکورسازی اشتباه می گیرند. یا کلیپی بی معنا را به جای ویدئوآرت تلقی می کنند یا هر فریمی از یک فیلم را عکسی خوب می بینند و...
با این حال ارائه حرفه ای چوب یافته های کیانیان او را به دام تزئین صرف نینداخته بود. حضور آدمی مثل کیانیان در کسوت علاقه مند به مجسمه با آن همه مخاطب که به بهانه نمایشگاه و در واقع دیدن خودش آمده بودند می تواند مردم را به جامعه تجسمی نزدیک تر کند. آن روزها آدم هایی را در خانه هنرمندان دیدم که تا به حال پایشان را به یک گالری نگذاشته بودند. آدم هایی که فلان بازیگر فرانسوی را بهتر از عمویشان می شناسند ولی اسم برانکوزی یادآور هیچ چیزی در ذهن شان نیست، و در آخر اینکه هنرهای تجسمی به سبب بی تکلفی و رقت باطنی اش رفتار مناسب تری برای ظهور قریحه ذاتی آدم ها است و تاملی را می طلبد که در جوهره سینما نمی توان آن را یافت.
الیت بودن مخاطبان هنرهای تجسمی وسوسه دیگری است که آدم های فکور سینما را به سرزمین تغزلی هنرهای پلاستیک می کشد هر چند کیانیان را هنوز بازیگری بی بدیل و مجسمه ساز آخر هفته می شناسم.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید