پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

اندیشه‌های آمریکا در بحران غزه


اندیشه‌های آمریکا در بحران غزه
اسرائیلی ها به انتخابات پارلمانی فلسطین در ژانویه ۲۰۰۶ علاقه ای نداشتند. حتی محمود عباس رئیس تشكیلات خودگردان فلسطین به خاطر پاره ای از نگرانی ها كوشش می كرد انتخابات را به تأخیر اندازد.
عباس در بهار ۲۰۰۵ به مقام های آمریكایی هشدار داده بود او فاقد حمایت مردمی برای خلع سلاح حماس است. اما وی و اسرائیلی ها شاهد رشد قدرت این گروه بودند. دولتمردان آمریكایی مصرانه به نیروی شفابخش دموكراسی معتقد بودند و بعدها پس از آن كه حماس با پیروزی شگفت آوری كنترل پارلمان فلسطین را به دست گرفت، كاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریكا ادعا كرد: «كسی انتظار آن را نداشت.»
حادثه فوق می تواند توجیه كننده نتایج كوشش های جورج بوش رئیس جمهور آمریكا برای تغییر حداقل بخشی از جهان یعنی خاورمیانه باشد تا زمانی كه گروه حماس، اسرائیل را به رسمیت نشناسد، ایالات متحده از معامله با حكومت تحت نفوذ حماس خودداری می كند. به ادعای آمریكا، غرض از این كار نه آزار دادن مردم عادی فلسطین بلكه آگاه سازی آنها نسبت به ناتوانی دولت در برآوردن منافع مطلوب آنها بود. واشنگتن همزمان كوشید تا به عباس و جنبش فتح، یادگار یاسر عرفات، كمك كند. این استراتژی نتیجه معكوس داشت.
رفتار آمریكا جانبدارانه تلقی شد. حماس تحت فشار، نیروهای پارلمانی خود را طوری سازماندهی كرد كه از عهده هواداران عباس (كه توسط آمریكاییان تعلیم یافته بودند) برآیند. بالاخره هفته گذشته اوضاع با اوج گیری قتل های انتقام جویانه در غزه از كنترل خارج شد و رزمندگان حماس در غزه ثابت كردند از رقبایی كه از بودجه كمتری برخوردار بوده اند تواناتر عمل می كنند. در نتیجه اینك حماس كنترل غزه را در اختیار دارد.
این سرزمین با وسعت حدود ۳۶۰ كیلومتر مربع در ساحل مدیترانه و در امتداد ساحل غربی فلسطین اشغالی قرار گرفته و یك میلیون و ۴۰۰ هزار فلسطینی فقیر را در خود جای داده است. تا اواخر ۲۰۰۵ غزه در اشغال نیروهای اسرائیلی بود و تا هفته گذشته جورج بوش این سرزمین را بخشی از كشور جدید فلسطین می دید كه شامل غزه و كرانه باختری رود اردن باشد. ولی اینك ممكن است غزه به پناهگاه خصوصی حماس و حتی جبهه ای برای آنان تبدیل شود.
كنترل غزه به دست گروه حماس نوعی فروپاشی پیمان صلح اسرائیل - فلسطین و به هم خوردن رؤیای بوش در ایجاد دولت وحدت ملی فلسطین و در عوض ایجاد دو اردوگاه مسلح است. بوش در سخنرانی آغاز دومین دوره ریاست جمهوری خود با اعلام این كه «بقای آزادی در سرزمین ما به طور روزافزونی وابسته به توفیق آزادی در سایر كشورهاست»، ارتقای دموكراسی را به عنوان اولویت برتر سیاست خود قرار داد. ولی در عراق و سرزمین فلسطین همچنین در روسیه، پاكستان و سایر كشورها آزادی موردنظر وی در معرض تهدید قرار گرفته است و این حقیقت به جای خویش باقی است كه اینها همان كشورهایی بودند كه واشنگتن به طور مستقیم و فعالانه انتخابات را در آنها تشویق می كرد - عراق، لبنان، كرانه باختری و غزه اینك در منطقه دچار شدیدترین تفرقه، آشوب و خشونت هستند.
اما چرا بحران غزه اهمیت دارد؟ بخشی به خاطر شكست نیروهای سكولار فتح و بخشی به خاطر اقدامات شورشیان در عراق است كه موجب افزایش تهدید علیه آمریكا در منطقه و جهان می شود. حماس، طالبان نیست و می داند كه افزایش حملات موشكی به اسرائیل منجر به واكنش خشن نخواهد شد، بوش در سخنرانی آغاز دوره دوم ریاست جمهوری خود گفت كه نقطه اصلی ارتقای آزادی، كاهش ناامیدی و عصبانیت است، زیرا این دو عنصر موجب طغیان می شوند. غزه در بهترین شرایط خود با ۵۰ درصد بیكاری روبرو است.
گروه های شبیه القاعده هم اكنون با گروگانگیری بیگانگان ظاهر شده اند. انزوای بیشتر این سرزمین نمی تواند امید به آینده را در ساكنان آن افزایش دهد. شهروندان سرزمین های خاورمیانه كه بوش خواستار افزایش دموكراسی در آنها بوده است اینك ۳ نمونه اسفناك در همسایگی خود دارند. لبنان به محل خودنمایی فتح الاسلام تبدیل شده است. در عراق برخی گروه های افراطی با ایجاد كابوسی خون آلود هرگونه كوشش برای ایجاد اجماع ملی را خنثی كردند و در سرزمین های فلسطینی، واشنگتن به راحتی نتیجه انتخابات پارلمانی سال گذشته را نادیده گرفت.
افراد خوش بین در اسرائیل و آمریكا چنین استدلال می كنند كه عباس با بركناری حكومت تحت رهبری حماس اینك می تواند كمك های میلیونی را به صورت نقد و درآمدهای گمركی معوقه را كسب كند. از این دیدگاه یك كرانه باختری ثروتمندتر در مقابل غزه ای محروم (حداقل از نظر احترام و اعتبار جهانی) ایجاد خواهد شد. ولی كنار گذاشتن غزه و یك و نیم میلیون سكنه آن به سادگی موجب صلح در منطقه نخواهد شد. رایس در مصاحبه اخیرش با نیوزویك گفت: «ایجاد ایده «راه حل دو دولت» یكی از برترین موفقیت های وی تلقی می شود.»
رایس افزود: «اینك اجماع بین المللی تا حدی شكل گرفته است و این خود نوعی پیروزی ذهنی تلقی می شود.» البته در بهترین شرایط می توان گفت نظر رایس منجر به ایجاد یك راه حل یك و نیم دولت شده است.
غزه همچنین درسی از محدودیت های نیروهای امپریالیستی در قرن بیست و یكم را مطرح می كند. اگر جدی با مسأله برخورد كنیم، آمریكایی ها همواره امپریالیست هایی از خودراضی بوده اند. در قرن گذشته تئودور روزولت رئیس جمهور وقت آمریكا شاكی بود كه «آمریكا اشتهای ایجاد امپراتوری ندارد.» در آغاز اشغال عراق یكی از دولتمردان ارشد كاخ سفید با یادآوری این كه آمریكا توانایی ایجاد یك امپراتوری خفیف همانند رم یا بریتانیا در قرن نوزدهم را دارد ولی تمایل به چنین عملكردی ندارد، نقطه نظرهای تئودور روزولت را مجدداً به اذهان بازآورد.
بسیاری از افراطیون واشنگتن درنیافته اند كه اعمال خام قدرت برای تحمیل دموكراسی بر مردمی كه آماده دریافت آن نیستند بیشتر شبیه كابوس خواهد بود. تیم بوش با اصرار بر چاره ساز بودن انتخابات در كشورها و سرزمین هایی كه فاقد نهادی برای قضاوت و امنیت و یا طبقه متوسط اقتصادی آگاه از نظر سیاسی برای حفظ دموكراسی هستند، به نظر می رسد دچار افراط شده اند. رئیس جمهور آتی آمریكا مجبور است با خاورمیانه ای دست و پنجه نرم كندكه با مشكلات بیشتر و به احتمال زیاد برانگیخته تر از قبل از ۱۱ سپتامبر روبرو است.
همچنین در دیدی جامع تر وی مجبور است درسی خشن از محدودیت قدرت را بیاموزد. آمریكا در بهترین شرایط می تواند نقش هدایتگر در سیستم بین المللی را به عهده گیرد كه در خدمت دموكراسی و بازار آزاد باشد. خود بوش بویژه با این واقعیت روبرو شده است و دلیل آن همكاری با اروپاییان به منظور معامله بر سر مسائل هسته ای ایران است. رایس در مصاحبه خود با نیوزویك اقرار كرد، دولت بوش امیدهای خود را برای سیاست «تغییر» از دست داده است.
وی افزود: «ما پایه گذار نهادی برای توفیق آیندگان هستیم و من این را دستاوردی مطلوب تلقی می كنم.» ولی در حال حاضر موفقیت بسیار دور از دسترس به نظر می رسد.
منبع: نیوزویك
نویسنده: مایكل هرش ‎
مترجم: بهشته شریف
منبع : روزنامه ایران