شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

جلوه‌های ادبی در قرآن


جلوه‌های ادبی در قرآن
اِنَّ هَذَا القُرْانَ یَهْدی لِلَّتی هِیَ اَقْومَ
قرآن چراغی است كه روشنی آن فرو نمی‌نشیند چشمهٔ زاینده‌ای است كه داروین از آن نمی‌كاهند نشانه‌هایی است كه روزگان بی آنها راه نمی یابند.
هُوالمصّور
هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
● مقدمه
ابزارهای هنری، بی شك رساترین، بلیغ ترین و كاری‌ترین ابزار ابلاغ و تبلیغ پیام است . مقام معظم رهبری
شاید امروز، كسی را نتوان یافت كه بنوعی در عمرش از هنر تأثیر نپذیرفته باشد، اما به حتم،‌گروه بسیاری از مردم، نه تنها همواره تحت تأثیر قرار گرفته‌اند و هنوز تحت چنین تأثیراتی هستند كه اصولاً كلی‌ترین تحولات فكری و اخلاقی را گذشته از ایدئولوژی‌ها در رابطه با هنر یافته‌اند.
با وجود همه تأثیرگذاریهای هنر وبا وجود تلاشهای پیگیر محققین ـ در سراسر تاریخ اندیشه برای شناخت هنرـ این پدیده هنوز تعریف نشده است . این خود از یكسو دلیل بر پیچیدگی هنر است و از سوی دیگر دلیل بر ضعف دانش .
اما اشاره شد كه با همهٔ بی تعریف ماندن هنر؛ اهمیت، كاربرد و ویژگیهای آن شناخته شده و به كار گرفته می‌شود. در حال حاضر هر كسی بوجود هنر و اهمیت آن از تأثیری كه خود و دیگران می‌پذیرند، پی می‌برد و اصولاً پس از چنین تأثیرپذیری، انسان در جهت بازشناسی عقلی و علمی پدیده‌ای برمی‌آید كه در ضمیر ناخودآگاه آن را از پیش شناخته است.
● تعاریف موجود از هنر
هر تلاشی برای تعریف از هنر از یك دیدگاه كلی غیر ممكنست و هر ایدئولوژی و فلسفه‌ای هنر را از دیدگاه خود تعریف می كند. بسیاری به جای تعریف هنر، توصیف كیفی یكی از تأثیراتی است كه هنر یا بعضی از هنرها در انسان ایجاد می كند.
مثلاً تولستوی در تعریف هنر چنین می‌گوید؛ كه هنر آنگاه آغاز می‌گردد كه انسان، با قصد انتقال احساسی كه خود آنرا تجربه كرده است، آن احساس را در خویشتن برانگیزد و بیاری علائم معرف و شناخته شدهٔ ظاهری بیانش كند.
و یا این كه مارشال در وصف هنر بیان می‌كند. هنرها برای تزیین و جلب نظر دیگران پدید می‌آیند. و اما قرآن كتابی كه با ایجاز بیان كوهها را به حركت درمی‌آورد . و زمین را می‌شكافد و مردمان را به گفتار می‌آورد، یكی از خصائص بارزش آهنگ دلنشین آن است . و ویژگی دیگر این كتاب آسمانی تصاویر هنرمندانه‌ای است كه نوازشگر چشم و خیال یا باعث دهشت و بیم است . اكثر واژه‌های قرآنی چون آویز چراغ ، با « خاصیت منشوری » یا « رنگین كمانی » خود ، در آنِ واحد دارای « وجوه متعددند » و معانی گوناگونی را به ذهن شنونده منتقل و القاء می كنند.
در این مقاله سعی شده در خصوص وجوه ادبی در قرآن مطالبی ذكر شود از جمله این وجوه ادبی مطرح شده در قرآن داستان می‌باشد. خداوند در آیات ۲۷ و ۲۸ سورهٔ مباركهٔ زمر چنین می‌فرماید: و لقد ضربنا الذین لِلنّاس فی هذاالقرانِ من كل مثلٍ لعلهم تیذكرون . قراناً عربیاً ، غیر ذی عوج لعلهم تیقون همانا كه در این قرآن برای مردم هر گونه مثلی زدیم، باشد كه حقایق آن را به یاد آورند و پند گیرند. قرآنی عربی كه در آن هیچ ناراستی و حكم ناصواب نیست . باشد كه مردم بفهمند و پرهیزگار شوند.
● داستان در قرآن
نقش داستان در قرآن ، چه از دیگاه موضوع و شیوه نمایش یا كارگردانی، همانگونه كه در داستانهای هنری آزاد كه صرفاً مطلوب مجرد خاصی دارند، كاملاً متفاوت است و هدف اساسی آن ، قبل از هر چیز دعوت دینی است . منتها از اره ارائه آیات روشن الهی و نمودن صفحه‌های قیامت و تصاویر بهشت و عذاب و ایراد دلیل از راه عقل و تمثیل در حقانیت رستاخیز و توانایی خداوند و غیره .
در نتیجه داستانهایی كه در قرآن آمده در خدمت اغراض دینی به كار گرفته شده، با این حال نمی‌توان انكار كرد كه با وجود غرض دینی اینگونه داستانها، به علت قدرت تعبیر و عظمت تصویرپردازی در قرآن واجد كمال اهمیت هنری نیز هستند.
تعبیر قرآن جمع میان غرض دینی و هدف هنری كرده، تا آنجا كه زیبائی هنری برای او ابزاری است كه بوسیله آن وجدان دینی را برمی‌انگیزد تا بهتر بتواند آنرا پذیرایی تأثرات مذهبی سازد. هنر چون به چنین ساحت و مرزی رسید یعنی با بهترین تعبیر بیان عقیده كرد و نفس به مرحله پالایش رسید، آنگاه زیبائی نیز در القاء عقیده به مرز كمال می‌رسد.
● نقش داستان
داستان در قرآن ، وسیله‌ای است برای اثبات یگانگی خدا، وحدت ادیان، قدرت نمائی خداوند. بیم و امید،سرانجام نیكی و بدی و سپاسگزاری و غرور و سرمستی و بسیاری از اهداف دیگر كه قرآن به آنها عنایت دارد.
مهمترین اهداف بیان داستان در قرآن عبارتند از :
۱) یكی از هدفهای داستانگویی نقل سرگذشت اقوام گذشته ، اثبات وحی و رسالت است . چرا كه محمد(ص) خواندن و نوشتن نمی‌دانست و با دانشمندان یهود و نصاری همنشین نبود. با اینهمه در نقل روایات پیامبران گذشته از ابراهیم گرفته تایوسف و موسی و عیسی گاه چنان اشارات درست و دقیق است كه حقانیت وحی محمدی را به اثبات می‌رساند.
در آغاز سورهٔ یوسف می‌خوانیم كه « ما قرآن را به زبان عربی نازل كردیم تاشما بیندیشید. ما زیباترین داستان را به موجب همین قرآنی كه به تو وحی كردیم بر تو حكایت می‌كنیم با آنكه پیش از نزول آن واقعاً از جمله بی‌خبران بوده‌ای». یوسف /۳
و در سورهٔ قصص / ۴۴ ـ ۴۶ می‌خوانیم :
« و چون امر پیامبری را به موسی واگذاشتیم تو نه در جانب غربی(طور) بودی و نه از جمله گواهان لیكن نسل‌ها پدید آوردیم و عمرها بریشان همی گذشت و تو در میان ساكنان شهر مدینمقیم نبودی تا بریشان آیات ما برخوانی، لیكن این ما بودیم كه فرستنده پیامبر بودیم! و آندم كه موسی را ندا دردادیمتو در جانب طور نبودی ولی [آگاهی توفرع] رحمتی از پروردگار تست، تا قومی را كه هیچ هشدار دهنده‌ای ، قبل از تو، بریشان نیامده بیم دهی، شاید كه آنها بپذیرند! »
و نیز در سورهٔ آل عمران /۴۴:
« این جمله از اخبار غیبی است كه بر تو وحی می‌كنیم و گرنه وقتیكه آنها خامه‌های خود را [بقصد قرعه كشی] می‌افكندند ـ تا كدامیك سرپرست مریم گرددـ پیش ایشان نبودی و نیز چون با همدیگر مجادله می‌كردند نزد آنها نبودی !»
و نیز :
« بگو اینها خبری بزرگ بشمار می رود و از آنها شما روی می تابید! مرا هیچ دانشی دربارهٔ ملاء اعلی نبود آنگاه كه مجادله می‌كردند. به من هیچ چیز وحی نمی‌شود مگر اینكه من هشدار دهنده‌ای آشكارم! آنگاه كه پروردگارت گفت : « من بشری را از [ماده ] خاكی خواهم آفرید. » سوره صاد/۶۷ ـ ۷۱
ونیز:
« این (ها) از اخبار نهان است كه به سوی تو آنها را وحی می‌كنیم : پیش از این نه تو خود و نه قومت آن را می‌دانستید! »‌ هود /۴۹
۲) غرض دیگر از داستان بیان این واقعیت است كه همهٔ ادیان منبع الهی دارند از روزگار نوح تا عهد محمد (ص) ، و خدا پروردگار همگان است و مؤمنان امت واحدی‌اند . گاه آنچه مربوط به انبیاست و نظر به هدف والای دعوت دارد در سورهٔ واحدی نظیر سوره پیامبران یا انبیاء می‌آید:
« و در حقیقت موسی و هارون را فرقان دادیم و [كتابشان] برای تقوی طلبان روشنایی و اندرزی است . همان كسانی كه از پروردگارشان در نهان می‌ترسند و از ساعت [رفتن به جهان دیگر یا قیامت] هراسناكند . و این كتاب یاد كردی خجسته است كه آن را نازل كرده‌ایم، آیا باز آن را انكار می‌كنید؟ سورهٔ انبیاء /۴۸ ـ ۵۰
و نیز آیات پیاپی زیر از همین سوره:
« و قطعاً رشد پسرش ابراهیم را به او دادیم و بدان دانا بودیم. چون به پدر خود و قومش گفت : « این مجسمه‌هایی كه شما به ملازمتشان ایستاده‌اید چیست؟ « گفتند: پدران خود را پرستندگان آنها یافتیم‌»! … و باو نیرنگی می خواستند زد ولی آنها را بازنده گردانیده‌ایم . او لوط را [ برای رفتن ] به سوی آن سرزمینی كه برای جهانیاندر آن بركت نهاده بودیم نجات دادیم . و به او اسحاق و یعقوب را مزید بر آن بخشیدیم و همه را از نیكان قرار دادیم . و آنها را پیشوایانی قرار دادیم كه به فرمان ما هدایت می‌كردند و به ایشانانجام كاری نیك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحی كردیم و آنها پرستندهٔ ما بودند! و به لوط تمیز و دانش عطا كردیم و او را از شهری كه [مردمش ] پلید كاری‌های [جنسی] می‌كردند نجات دادیم راستی كه آنها قوم بدمنحرفی بودند! و او را در رحمت خویش داخل كردیم زیرا او از شایسته كاران بود. و نوح چون پیشتر [از سایر پیامبران] ندا كرد، اجابتش كردیم و او و خانواده‌اش را از بلای بزرگ رهانیدیم و او را علیه آن مردمی كه نشانه‌های ما را به دروغ گرفته بودند یاری دادیم ، چرا كه آنها مردم بدی بودند،‌در نتیجه همه آنها را غرق كردیم! و داود و سلیمان آنگاه كه درباره كشتزار [ مورد نزاعی ] داوری می‌كردند، هنگامی كه گوسفندان قوم شب هنگام در آن چریده بودند و ما شاهد داوری ایشان بودیم ! پس [موضوع] دعوی را به سلیمان فهماندیم و همه را تشخیص و دانش عطا كردیم . و ما كوهها را همراه داود واداشتیم كه به نیایش ما پردازند و ما بودیم كه [چنین ] می‌كردیم و به داود فن زره سازی آموختیم تا شما را از [ خطرات ] جنگتان حفاظت كند، پس آیا شكر گذارید؟! و برای سلیمان باد طوفان‌زا را آرام كردیم كه به سوی سرزمینی كه در آن بركت نهاده‌ایم (بیت المقدس) جریان پیدا می‌كرد و ما به هر چیزی دانا بودیم . و برخی ازشیاطین بودند كه برای او غواصی و به عملیاتی غیر از آن مبادرت می‌كردند و ما مراقب آنان بودیم. و ایوب چون پرودگارش را ندا در داد كه به من آسیب رسیده و توئی مهربانترین مهربانان ! پس اجابتش كردیم و آنچه از آسیب كه به او [وارد آمده] بود برطرف كردیم وبه صرف رحمتی از خود و عبرتی برای عبادتكاران، كسان او و نظیرشان را همراه با آنها [مجدداً] به او عطا كردیم! و اسماعیل و ادریس و ذالكفل همه از شكیبایان بودند و آنها را داخل در رحمت خود كردیم زیرا آنها از درستكاران بودند و ذالنون را آنگاه كه خشم زده رفت و پنداشت كه ما را هرگز بر او توان نباشد، تا در دل تاریكیها ندارد او كه :‌
« خدایی غیر از تو نیس، منزهی تو، ! راستی را كه من از ظالمان بودم ! » پس اجابتش كردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را چنین نجات دهیم! و ذكریان چون پروردگار خود را خواند: « پرودگار من مرا تنها مگذار و تو بهترین ارث برندگانی !» ما پس اجابتش كردیم و یحیی را بدو بخشیدیم و زنش را برای او شایسته كردیم زیرا آنها در كارهای نیك شتابزدگی می‌نمودند و ما را از روی رغبت و بیم می‌خواندند و برای ما فروتن بودند . و آن [ زن] كه خود را پاك دامن نگاهداشت و از روح خویش در او دمیدیم و او و پسرش را برای جهانیان آیتی قرار دادیم . این امت شما براستی امتی یگانه است و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستید! … سوره انبیاء /۷۰ ـ ۹۲
۳) دیگر از اهداف داستان تأكید روی یگانگی دین و الوهیت واحدست و در تأیید این مطلب حكایت پیامبران پیاپی نقل می‌شود. مثلاً « ما در حقیقت نوح را به سوی قومش فرستادیم . پس او گفت: ای قوم من ! خدارا بپرستید كه شما را جز او معبودی نیست ! » اعراف /۹۵
« و به سوی قوم ثمود بردارشان صالح را فرستادیم . گفت : ای قوممن ، خدا را بپرستید، ‌شما را جز او معبودی نباشد !» اعراف /۷۳
« و به شر مدین برادرشن شعیب را [فرستادیم ] گفت : ای قوم من ،‌خدا را بپرستید ، شما را جز او معبودی نباشد! » اعراف /۸۵
۴)‌ دیگر از اهداف داستان بیان این معناست كه همه پیامبران بیك نحو دست كه به دعوت می‌زنند و واكنش و استقبال قوم آنها نیز همه یكسان است . علاوه بر آن دین خدا یكی است و یك مبنا دارد . نمونه‌هایی چند دربره طریق دعوت در آیات ۲۵ ـ ۲۹ ، ۳۲ و ۵۰ ـ ۵۵ سوره هود ذكر شده است .
۵) دیگر از اغراض آوردن داستان در قرآن بیان اصل مشترك دین محمد و دین ابراهیم است . مخصوصاً منبع تمام ادیان الهی توحیدی اس، به طور عام . اینك اشاراتی چند در این زمینه :
« این [مطلب] در صحیفه‌های اولیه یعنی صحیفه‌های ابراهیم و موسی آمده است .» اعلی/۱۹
« در حقیقت سزاوارترین مردم به ابراهیم همان كسانی‌اند كه او را پیروی كرده‌اند و این پیامبرست و كسانی كه به [آئین او ] ایمان آورده‌اند » آل عمران / ۶۸
« آئین پدر شما ابراهیم همانكس كه از پیش شما را مسلمان نامید! » حج /۷۸
۶) دیگر از اهداف داستان تأیید این مطلب است كه سرانجام خدا پیامبران خود را یاری و دروغزنان را هلاك می‌كند . و این مطلب تأیید دین محمد (ص) و ترغیب گروندگان بدوست و بهمین دلیل خطاب به پیامبر ما می‌فرماید غرض از نقل حوادث و سرگذشت پیامبران بر تو دلگرم داشتن و محكم ساختن قلب تو و اندرز و یادآوری برای مؤمنان است .در تأیید این اندیشه داستان پیامبران پیاپی گوشزد و خاطرنشان می‌شود . مثلاً « ما نوح را به سوی قومش فرستادیمو در میان آنها نهصدوپنجاه عام درنگ كرد تا طوفان آنها را فراگرفت در حالیكه آنها ستمكار بودند!» عنكبوت /۱۴
۷) و نیز از اغراض داستان هشدار و بشارت است نظیر: « به بندگان من خبرده كه منم آموزگار مهربان و شكنجه من شكنجه‌ای است دردناك و آنها را از مهمانی ابراهیم خبرده . چون بر او درآمدند وسلام گفتند . [ابراهیم] گفت : ما از شما بیمناكیم ! گفتند: مترس! ما ترا به پسری دانا مژده می‌دهیم . » حجر / ۴۹ ـ ۵۳
این بخش مژده خوش است ، ولی در دنباله همین سوره حكایت از تهدید و خبر مرگبارست.
۸) دیگر از فواید نقل ماجرای حال گذشتگان بیان نعمت خداست برپیامبران و گزیدگان و پاكان چون ماجرای سلیمان، داود، ایوب، ابراهیم، مریم، عیسی، زكریا، یونس، موسی كه در قرآن نمونه‌های قراوان دارد .
۹) و نیز غرض دیگر از داستان هشدارست به فرزندان آدم كه از اغوای شیطان بر حذر باشند چرا كه میان او و آدمیان دشمنی دیرینه است و پروردن این مطلب در لباس داستان مؤثرتر و زیباتر و دلنشین‌تر است تا از مكر این وسواسگر كهنه كار ـ كه مركز خیر آدمیان را نمی خواهد ـ در امان باشند و به همین سبب داستان آدم در موارد عدیده تكرار شده است.
۱۰) اغراض دیگری نیز در نقل داستان نهفته كه از آن جمله است بیان قدرت خدا در امور خارق عادت نظیر خلق آدم و تولد عیسی و ابراهیم و حكایت چهار پرنده و داستان مردی كه بر شهر ویران می گذشت . و نیز باز نمودن فرجام صلاح و فساد و داستان دو باغدار ماجرای فرزندان اسرائیل پس از عصیان آنها و یاران اخدود و سدمارب و همچنین تفاوت میان حكمت شتابزده انسانی و حكمت دوربین الهی در داستان برخورد موسی با بنده‌ای از بندگان كحه به حكم رحمتی از جانب خود علمی از پیش خود بدو آموخته بودیم و هكذا داستانهای دیگر با نتایج اخلاقی آن.
● داستان در خدمت دین
در قرآن داستان در برابر اهداف دینی با فروتنی تن در می‌دهد و چنانكه قبلاً نیز اشاره شد تمكین و خضوع مزبور در ماده و موضوع و نحوهٔ نمایش محتوای قرآنی بخوبی مشهود است:
۱) نخستین اثر این خضوع تكرار قصه است به صورتهای گوناگون. ولی باید توجه داشت كه مجموع داستان و كلیت یا پیكرهٔ آن تكرار نمی‌شود، بلكه پاره‌ای از اجزاء یا قسمتهای آن به گونه‌ای تكرار می‌شود؛ و نفس همین تكرار نیز برای گرفتن عبرت و اهداف دینی است و با سیاق عبارت هماهنگی لازم دارد . داستانی كه بیش از همه در قرآن تكرار می‌شود ماجرای موسی است كه در حدود سی‌بار در كتاب اسمانی آمده و صرف نظر از جاهائی كه به آمدن نام تنها بسنده شده به ۲۰ مورد آن اشاره می‌كنیم:
▪ در سوره اعلی
▪ در سورهٔ فجر در ضمن اشاره به فرعون و طغیان او در سورهٔ بروج /۱۸
▪ سوره اعراف
▪ در سوره‌های فرقان و مریم
▪ سوره طه با تفصیل
▪ سوره شعرا با تفصیل
▪ سوره نمل به اجمال
▪ در سورهٔ قصص با تفصیل
▪ سوره اسراء اشاره سریع
▪ سوره یونس اشارات متعدد
▪ سورهٔ هود اشاره زودگذر
▪ سوره غافر(مؤمن) تا حدودی با تفصیل
▪ در سوره فصلت اشاراتی چند
▪ سوره زخرف اشاراتی چند
▪ سورهٔ‌ذاریات اشاره سریع
▪ سوره كهف
▪ سوره‌های انبیاء و ابراهیم اشاره سریع
▪ سوره بقره با تفصیل
▪ سوره نساء اشاره
▪ سوره مائده .
همان‌گونه كه اشارت رفت داستانگویی در قرآن در خدمت اهداف عالیه دینی است و مراد قرآن تاریخ نویسی یا وقایع نگاری نیست. آنچه اهمیت دارد گرفتن درس عبرت است از یك داستان یا بخشهائی از آن .
۲) در داستان یوسف می‌خوانیم كه او در كودكی خواب می‌بیند كه یازده ستاره با ماه و خورشید او را سجده می‌كنند. یا در داستان ابراهیم كه به آسمان چشم می‌دوزد و ابتدا تصور می كند ستاره خدای اوست ولی می‌بیند بزودی غروب می‌كند و الخ …
به این ترتیب داستانها برخی مفصل و پاروئی كوتاه و فشرده و تعدادی از آنهانیز به طور پراكنده در قرآن تقسیم شده‌اند و بر حسب مناسبت و موضوعو سیاق كلام به همه یا قسمتی از آن در موقع مقتضی، اشاره می‌شود كه خواننده ویژوهند،‌قرآن ،با استمرار در مطالعه كتاب قرآن می‌تواند موارد مزبور را پیگیری كند.
● دین و هنر در داستان
خضوع داستان برای اهداف دینی مانع از آن نیست كه ویژگیهای هنری، در حین ارائه مطالب، به همان نحو كه در بیان هنر آزاد نیز دیده می‌شود به منصه ظهور آید . ولی چنانكه ذكر شد در قرآن زیبائی هنری درخدمت اهداف عالیه مذهبی است تا بوسیله آن وجدان دینی را بیدار سازد . در مظاهر هماهنگی هنری در داستان همینقدر باید یادآوری كرد كه غرض قرآن اثبات یگانگی خدا و دین و وحدت پیامبران و راه دعوت واحد و فرجام واحد و عكس العمل واحد تكذیب كنندگان ادیان است .
● ویژگیهای هنری داستان
از آنجا كه با توسل به زیبائی هنری زودتر و بهتر می‌توان تا اعماق وجدان خطور و اغراض دینی را القاء كرد. لذا همانگونه كه در داستان سرائی مطرح است با چهار شیوه می‌توان مقصود فوق را، هر چه بهتر برآورده كرد.
۱) تنوع روش نمایش: الف . گاه فشرده‌ای از داستان پیشاپیش می‌آید آنگاه داخل تفصیلات می‌شود نظیر سورهٔ كهف كه در آغاز چند آیه برای اصل داستان زمینه‌سازی می‌كند و بعد به تفصیل می‌پردازد .

۲) گاه نتیجه داستان در آغاز می‌آید بعد داستان با تفصیل تمام گام به گام ارائه می‌شود نظیر ماجرای موسی در سوره قصص . همچنین است داستان یوسف و تحقق رؤیای وی و نتیجه گیری اخلاقی نهائی همانگونه كه در سابق بدان اشارت رفت .
۳) گاه داستان به طور مستقیم و بی‌مقدمه، با رعایت جانب: اختصار، نظیر تولید عیسی(ع) ، یا داستان سلیمان و مورچه و هدهد و بلقیس، به طور غافلگیرگفته می‌شود.
۴) گاه هدف از نقل ماجرا تكیه كردن روی قهرمانان آن است نظیر آوردن نام ابراهیم و اسماعیل در ساختن كعبه .
۵) گاه راز ملاقات یا برخورد هم برخورد قهرمان پوشیده است و هم بر نظاره گر نظیر حكایت برخورد موسی با بنده صالح خدا.
۶) گاه بازیگران واقعاً فراموش می‌شوند و حال آنكه راز قضیه با نیشخندی كه نثار ناباوران می‌شود . بر تماشاگران آشكارست نظیر باغدارانی كه می‌خواسند یواشكی باغ خود را بچینند و فقر را از آن محروم كنند.
۷) گاه اندكی از راز قضیه بر تماشاگر آشكار و قهرمان مورد بیم است و زمانی ترس و نگرانی بر هر دو حاكم است نظیر حكایت آوردن تخت سلیمان و در آمدن ملكه سبا به كاخ بلورین .
۸) گاه به طور ناگهان قهرمان و تماشاگر ، در آن واحد ،‌با یكدیگر برخورد می‌كنند و راز مطلب بر هر دو معلوم می‌شود نظیر ظهور روح خدا بر مریم در هیأت انسانی و توضیح او درپاسخ مریم بیمناك كه من از طرف پروردگار مأمورم تا به پسری عطا كنم و نیز ندا كردن عیسای نوزاد از زیر خرمان بن مادر نومید خود را.
۹) یكی دیگر از خصائص هنری داستان در قرآن این است كه گاه یك نمایش از تابلوهای مختلف تشكیل شده و خلاء حاصله میان هر یك از این مجالس را قوهٔ خیال پر می‌كند .كما اینكه با مراجعه به سورهٔ یوسف یعنی سوره دوازدهم از قرآن ملاحظه می‌كنیم كه این داستان از بیست و هشت تابلو یا مجلس تشكیل شده كه مرتباً پرده می‌افتد و تابلوی دیگری در معرض دید تماشاگر قرار می‌گیرد.
● تصویر در داستان
ویژگی هنری دیگر در داستان شیوه تعبیر در قرآن است كه در نهایت ابداع در تمام صحنه‌ها و مناظر مشهودست بقسمی كه گوئی داستان در حال وقوع یافتن است یعنی جریان نمایش را در زمان حاضر مشاهده می‌كنیم. تصویر به این عبارت در هر یك از صحنه‌ها به رنگی خاص جلوه‌گری می‌كند. گاهی شخصیتی را رقم می‌زند و زمانی خیال انگیزست و عواطف ما را به هیجان درمی‌آورد . و هنگامی واجدِ قدرت نمایش و زندگی بخشدین است . در تأیید این مطلب داستان یاران كهف است كه در آغاز سوره یاران كهف با موضعگیری خود در برابر قوم مشركان با یكدیگر به مشورت می‌پردازند و سرانجام صلاح می‌بینند تا موقته در غاری پناه برند تا خدا گشایشی در كار آنها ظاهر كند.
● شخصیت نگاری در داستان
همانگونه كه در داستانهای هنری آزاد سیانگاری و شخصیت سازی مطلوب اساسی است در داستانهای قرآنی نیز همواره نمونه‌های از شخصیت گوناگون ، مؤمن و كافر در معرض قضاوت گذارده و ویژگیهای آنها به طور برجسته‌ای نمایش داده می‌شود.
نمونه‌های داستانی مطرح شده در قرآن:
▪ بقره ، آیه ۲۹ ـ ۳۸ : داستان خلقت آدم توسط خداوند،‌اعتراض ملائكه ، سؤال خداوند و پاسخ ایشان،‌سجده ملائكه به آدم و خودداری ابلیس از سجده كردن، سكنی یافتن آدم و همسرش در باغ بهشت،‌فریب آدم و همسرش توسط ابلیس بیرون رانده شدنشان از آن مكان،‌پشیمان شدن آدم .
▪ آل عمران، ۱۱۸:
داستان جنگ بدر، به كمك آمدن ۳ هزار ملكه به سبب صبر و مقاومتشان .
▪ مائده، آیه ۳۰ ـ ۳۶ : داستان دو پسر آدم و پذیرفته نشدن قربانی یكی از آنان، و تهدید قابیل، هابیل را به قتل و كشتن او،‌آموختن خاك كردن انسان برای اولین بار توسط كلاغ .
▪ اعراف،‌۵۷ ـ ۶۶ : داستان نوح، آمدن عذاب طوفان. ساختن كشتی. سوار شدن برآن و غرق شدن كافران.
▪ انفال. ۷ : داستان جنگ بدر، به خواب رفتن آنها، باران و مدد ملائكه.
▪ كهف، ۸ : اصحاف كهف . خوابیدنشان در غار حدود سیصدسال . همره شدن سگ با آنها، بیداشدنشان…
▪ كهف ۶۴ : داستان موسی وخضر، كشتن آن پسر ، خراب كردن دیوار و سوراخ كردن كشتی و صبر نكردن موسی و فلسفه اعمال خضر .
▪ طه. ۸ : آتش دیدن موسی،‌وحی شدن به او. به دریا انداختن موسی توسط خواهرش . شیردادن دوباره توسط مادرش . و داستانهای دیگری چون سلیمان و آن دو باغدار و … .
ـ نكته :
تأمل در این داستانها به خوبی نشان می‌دهد كه آنها با هیچیك از قالب‌های موجود قابل مقایسه و تشبیه نیستند و اگر گاه از یك نظر به یكی از قالب‌های ادبی شبیه‌اند، از نظری به سبك دیگر نزدیك شده‌اند و گذشته از اینها در كل با همهٔ سبكها تفاوت دارند،‌چه از جهت نقطه مشترك و چه از جهت ویژگیهای خاصی كه سبك قصه‌های قرآن دارد . قضاوت راجع به سبك قصه‌های قرآن اگر چه قاعدتاً بایستی برای اهل فن ساده باشد،‌اما تا حدودی بستگی به نحوهٔ نگرش آنان به هستی دارد و خواهد داشت .
● نتیجه :
سبك نقل داستانهای قرآن همچون سایر ابعاد این اعجاز ، اختصاصی بوده و اهل فن را با تمام توان احاطه كامل بر آن ناتوان است و عقول بشری از رسیدن به باطن مطالب عاجز .
نویسنده : زهرا شیخ پور
دانشجوی رشتهٔ تربیت معلم شهید باهنر همدان
آفرینش هنری در قرآن (سید قطب محمد مهدی فولادوند )
قصر مرابی بر هنر اسلامی محسن مخملباف نامهٔ هدایت (دكتر محمد مهدی ركنی )
هنر از دیدگاه سید علی خامنه‌ای
منبع : مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران


همچنین مشاهده کنید