یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا
گوش کن، خرج کن!
● موسیقی به عنوان ابزاری مخاطب ساز برای فعالیت های اقتصادی و تجاری
در صنعت موسیقی جهان سالانه بیش از ۱۰۰ هزار آلبوم در سبکهای مختلف تولید، منتشر و عرضه میشود. شاید اولین سوالی كه در این رابطه به ذهن میرسد، این باشد که سبد خرید یک علاقهمند موسیقی، سالانه چه بودجهای را برای آثار شنیداری تخصیص میدهد؟ آیا تولید در این حجم و تیراژ، اصولاٌ مخاطب دارد؟ و اگر مخاطب داشته باشد، به اندازهای خواهد بود تا کفاف هزینههایش را بهعنوان یک کالای تجاری بدهد؟
اگر از آثاری که شاید همانند هر فعالیت یا محصول تجاری دیگر با شکست روبرو شوند صرف نظر كنیم، شواهد امر نشان میدهد که موسیقی آنقدر درآمدزایی و مخاطب دارد که عرضهی آن را توجیه پذیر کند. مطمئناٌ صاحبان صنعت اگر چنین چشم اندازی را نمی دیدند، سرمایه خود را در حوزهی دیگری با ریسک کمتر خرج میکردند. شاید این ابهام برای ما از آنجا قوت میگیرد که شرایط عمومی صنعت موسیقی و انواع مخاطبانش را با وضعیت جامعه خودمان در ایران مقایسه میکنیم. چون در اینجا و با شرایط موجود، هر چه حساب و کتاب میکنیم این احساس بهوجود میآید که یک جای ماجرا میلنگد!
در کشور ما تنوع روشهای ارتباط موسیقی با مخاطب محدود است . در ایران مخاطب اصلی موسیقی (که حاضر است بابت آن بهایی را پرداخت کند) عموماٌ به سه دسته اصلی طبقه بندی میشود. یکی آنهایی که آلبوم موسیقی را خریداری میکنند و مستقیماٌ شنونده اثری هستند که خود آنرا پسندیدهاند. دیگری آنهایی که در حوزهی موسیقی زنده مخاطب کنسرتها هستند و آخرین گروه نیز مخاطبان هنرهای دیگر هستند که موسیقی مکمل آن است (فیلم، تئاتر و...). سایر کاربردهای موسیقی و بالطبع طبقه بندی مخاطبانش در ایران آنقدر اندک است که میتوان از آن صرفنظر کرد.
اما جدای از سه دستهی فوق، نباید فراموش کرد که موسیقی به غیر از کاربردهای مستقیم مورد اشاره، خاصیت ارتباط نامحسوس با مخاطب را در زندگی روزمره و مناسبات تجاری بشری نیز دارد و به شکلی جدی در توسعهی جریان نقدی تجارت موثر است. خواصی که (هم خوشبختانه هم متاسفانه) در کشور ما و بهخاطر نبود بستر مناسب، اصولاٌ وجود ندارد.
اخلاق زندگی در جوامع غربی که زیرساخت فکری سرمایه داری در آن جاری است، مناسبات و هنجارهای مختلفی را به جامعه تحمیل میکند که در زندگی روزمره ما ایرانیان آنچنان نقشی ندارد (البته هنوز! چراکه رگه های این نوع نگرش در منطقهی خاورمیانه و خاوردور بهشدت در حال رشد است و بالاخره گریبان ما را هم خواهد گرفت). این مظاهر که پرچمدار آن الگوهای متفاوت مصرف گرایی است، شئونات جدیدی را وارد زندگی کرده است. به چند مثال توجه كنید:
اگر شما در ایران سالانه دو جفت کفش و یک دست کت و شلوار میخرید، برای یک کارمند خارجی این ارقام به اجبار چند برابر میشود.
اگر خانم یا آقای کارمندی چند روز متوالی یک لباس را بپوشد و یا در طول فصل تنوع کافی در پوشش و ظاهر خود ایجاد نکند، در ابتدا با نگاه متعجب همکاران (و شاید همراه با کمی دلسوزی) مواجه میشود و در نهایت با قرولند رییس و حتی واکنش مستقیم یا غیرمستقیم ارباب رجوع روبرو خواهد شد. اگر تغییر سالانه مد لباس را هم به آن اضافه کنید، مشاهده خواهید كرد که فرد جهت تطبیق با آن، وادار میشود تا حداکثر هر دو سال یکبار کل البسه خود را نیز تعویض کنید. این یعنی رونق بیحد و اندازه بازار پوشاک.
زندگی کاری رقابتی پرحجم و نفسگیر در جوامع مترقی غربی، فرصت کافی برای انجام بسیاری از امور روزمره را از انسان گرفته است. روی آوردن به غذاهای آماده (Fast Food) فقط بهخاطر مزه یا قیمت مناسب آن نیست. عامل زمان نیز در آن دخالت مستقیم دارد. اغلب مردم فرصت غذا خوردن به سبک و سیاق مرفهها یا شرقیها را ندارند.
یکی از دلایل رونق محسوس سوپرمارکتهای بزرگ (Shopping Mall ها) به علت آن است که خریدار امکان اینکه وقت کافی صرف خرید میوه از یک محل ، گوشت از محلی دیگر و ...را ندارد.
هزینههای بالای زندگی در غرب ماشینی و سهم بزرگی که شهروند میباید برای کالاهای مصرفی خود در آنجا هزینه کند، اندوختهاش را برای تامین فضایی بزرگ جهت زندگی محدود میکند. پس عموم شهروندان به خرید یا اجاره خانههای کوچک سوق پیدا میکنند.
حال شاید با این سوال مواجه شوید که « اینها چه ربطی به موسیقی و مخاطب دارد؟». ارتباطش ساده است:
شهرهای بزرگ و کوچک دنیا مملو هستند از مغازههای ریز و درشت فروش پوشاک، لوازم خانه و .... که با ویترینهای چشم نوازی که دارند، بهشدت انسان را اغفال میکنند تا سری بداخل آن بزند. اصطلاح «ویندو شاپینگ» (window shopping) فقط یک شوخی است. امکان ندارد آدمی با اینهمه زرق و برق مواجه شود و به داخل یکی از این مغازهها هل نخورد. چه برسد به آنهایی که بنا به ضرورتهای شغلی یا شخصی موظف به خرید باشند.
اگر وارد این مغازهها شده باشید، مشاهده میکنید که موسیقی جزو ارکان اصلی ایجاد جذابیت خرید است. موسیقی آنقدر با دکوراسیون و کالاها تنیده شده که شما بدون اینکه متوجه باشید، اخلاقتان خوب میشود، کم کم احساس میکنید بدنتان کمی حرکتهای موزون میکند(!)، رفتارتان در مغازه با همسرتان بهتر میشود، عطش برای چرخیدن در آن فضا افزایش مییابد، معاشرت کردن با اتیکتهای قیمت عادی میشود و هر آنچه یارتان خوشش آمد، فوراً میگویید: «آره عزیزم بخر!» و آنچنان نرم و مطیع میشوید تا بالاخره به حالت «سماع خرید» برسید! تا حالا فکر کردید مردم با چه ابزاری به این درجه از سماع میرسند؟ آلبومهای موسیقی (عمدتاٌ پاپ) که شاید در حالت عادی هیچگاه رقبت به خرید آن وجود نداشته باشد، مصرف کننده را بهشدت حرف شنو و مطیع میکند.
موسیقی در طول مدت کار فروشگاه به راه است و مطمئن باشید که اگر فرد چند روز بعد دوباره به همان بوتیک یا مغازه مراجعه کند، به همان میزان که عناصر داخل ویترین و چیدمان آن برای جذب مجدد مشتری عوض شده است، در داخل هم موسیقی متفاوتی پخش خواهد شد. میتوانید مطمئن باشید که حتی احتمال آن که شما از یک مغاره به بوتیک دیگری بروید و همان موسیقیها را بشنوید نیز بسیار ضعیف است. هر بوتیک صرفنظر از کاربری یا خصوصیات کالاهایش، موسیقی متفاوتی را نیز به خورد خریدار میدهد.
تا بهحال شده به خارج سفر کنید و مجبور شوید از غذاهای حاضری «مكدونالد» (McDonald)، «برگر كینگ» (Burger King)، «پیتزا هات» (Pizza Hut) و ...بخورید؟ غذاهایی که اگر پنج دقیقه از طبخ آنها بگذرد و کمی سرد شوند، آنوقت متوجه خواهید شد که چه معجونی نوش جان کردهاید! اینگونه رستورانها ، مکانی برای اقامتهای ۵ الی ۱۰ دقیقهای است (یعنی به همان اندازه که غذا هنوز قابل خوردن است). این صاحبان مشتریمدار و خادم خریدار باید چه کنند تا مشتری زودتر فلنگ را ببندد و جایش را به مشتری بعدی بدهد؟ موسیقی تکنو، ترانس، پاپ یا راکاندرولی که پخش میشود، ناخواسته مشتری را به عجله وا میدارد. در یک چشم به هم زدن مشتری متوجه میشود که همراه با ضربآهنگ موسیقی غذا را میل، میزش را هم تمیز کرده و دوباره در خیابان است.
اگر قرار بود در این مکان سمفونی شش بتهوون پخش شود مگر میشد حالاحالاها مشتری را از آنجا بلند کرد؟ اگر اینطور بود مكدونالد تا حالا حتماٌ ورشکست شده بود. ضمناٌ باید در نظر داشت که اینگونه رستورانها از آن دست مکانهایی هستند که یک شهروند شاید در طول هفته چندبار به آن مراجعه کند. اگر هر روز همان موسیقی پخش شود واکنش مشتری چه خواهد بود؟ آیا احساس نمیکند که فضا و مکان یکنواخت و غذا تکراری است ؟ در همین تهران خودمان رستورانهای لوکسی هستند که در طول سال فقط یک موسیقی خاص را پخش میکنند. تصور کنید در طول سال فقط ۳ بار به آن رستوران بروید و هر بار همان موسیقی پخش شود، قطعاٌ ناخودآگاه واکنش نشان خواهید داد. چه برسد به اینكه این اتفاق هر چند روز یکبار در پاتوق همیشگی غذاخوردن روی دهد.
با وارد شدن به داخل سوپر مارکتها ، موسیقی به خریدار نوعی مستی شنیداری میدهد. موسیقی نه تند است و نه ملایم. آنقدر که به مشتری فرصت فکر کردن بدهد تا شلیل بخرد یا هندوانه، و از میان دهها نوع پنیر و کالباس و نوشیدنی و ... یکی را انتخاب کند.
فکر کنید یک شهروند غربی هستید. خانهتان هم که آنقدر کوچک است که در تعطیلات آخر هفته شانس زیادی برای معاشرت با دوستانتان در آنجا پیدا نمیکنید. پس راه حل چیست؟ اگر صاحب فرزند هستید که حتماٌ به پارکهای تفریحی میروید. موسیقی در آنجا شما و بچههایتان را آنچنان بمباران و تهییج میکند که ناخودآگاه بلیط میخرید و سوار چرخ و فلک و اسبابهای مهیج دیگر میشوید. کلی کیف میکنید و در یک چشم بهم زدن متوجه میشوید که چند ده دلار خرج شده است. اگر هم قصد داشته باشید تا تعطیلات آخر هفته را کمی متمدنانهتر بگذرانید، کمبود جا شما را وادار میکند تا با دوستانتان در مکانی عمومی مثل یک رستوران قرار بگذارید. آنجا هم موسیقی کلاسیک یا ملایم زینت بخش محیط شما خواهد بود.
در هر کدام از مثالهای بالا، مشتری یا مخاطب به سمت خرج کردن سوق پیدا میکند. حال که همه صنوف در کنار ابزارهای تخصصی خود از عامل مکمل دیگری به نام موسیقی برای در آوردن پول از جیب مشتری استفاده میکنند، پس باید بهای آنرا نیز بپردازند. هیچ مکان یا محلی عمومی در دنیا وجود ندارد که با موسیقی تزیین شود و موظف به پرداخت حق و حقوق آن نباشد. اگر یک بوتیک روزانه چند هزار دلار فروش دارد باید بپذیرد که موسیقی نیز یکی از هزینههای سربار او است. بسیاری از بنگاههای تجاری جهت تسهیل کار، به پخش مستقیم برنامه کانالهای رادیویی موسیقی روی میآورند. کانالهایی که اصولاٌ با همین دیدگاه راه اندازی شدهاند. کانالهای آنتنی متعددی در هر شهر وجود دارند که بدون انقطاع یا مزاحمت گوینده، بصورت ۲۴ ساعته موسیقی پخش میکنند.
این کانالها نه از محل آگهی بلکه از محل اشتراکی که از مصرف کنندهها میگیرند گذران روزی میکنند. ضمن اینکه امروزه با افزایش کانالهای رادیویی اینترنتی، بسیاری از فروشگاهها با پرداخت حق اشتراک از طریق کامپیوتر داخل فروشگاه، بلندگوهای خود را تغذیه میکنند. بسیاری از موسیقیها کاربردهای متنوع مصرفگرایانه اینچنینی دارند و بر مخاطب خود از دری دیگر وارد میشوند. اینکار آنقدر درآمد دارد که اگر آلبوم آنها نیز فروش نرفت، کفاف مخارج و یا حتی سودشان را بدهد. بخصوص که موسیقیهایی از این دست بهعلت اینکه مستقیماٌ مورد توجه مخاطب قرار نمیگیرد، عموماٌ نه آهنگسازی پیچیدهای دارد، نه نوازندگان زیاد و نه حتی ترانهای پرمعنی.
در زنجیرهی به هم پیوستهی تجارت که از خلق فکر شروع، در میانه راه به تولید و در نهایت به مصرف کننده میرسد، موسیقی نیز یکی از حلقههای اتصال بخش بازاریابی، تبلیغات و فروش تلقی میشود. همه دست به دست هم دادهاند تا مصرفکننده بیشتر خرج کند.
رامین صدیقی
منبع : فرهنگ و آهنگ
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
امیرعبداللهیان دولت سیزدهم گامبیا دولت حسین امیرعبداللهیان سیستان و بلوچستان انتخابات جنگ مجلس شورای اسلامی حجاب مجلس افغانستان
سیل یسنا تهران هواشناسی شهرداری تهران بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
هوش مصنوعی خودرو دلار قیمت خودرو قیمت دلار مسکن قیمت طلا تورم بانک مرکزی بازار خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو
تلویزیون صدا و سیما جهان مسعود اسکویی مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه روسیه آمریکا انگلیس اوکراین یمن نوار غزه ایالات متحده آمریکا جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان رئال مادرید لیگ برتر باشگاه استقلال بازی باشگاه پرسپولیس علی خطیر جواد نکونام بایرن مونیخ
آیفون اینستاگرام دیابت اپل ناسا عکاسی تبلیغات موبایل گوگل
کبد چرب فشار خون