شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


رویکرد هستی باورانه به دنیای نمایش


رویکرد هستی باورانه به دنیای نمایش
اپرا ترکیب نمایش، کلام موزون و موسیقی است که در آن ضمن تاکید زیاد بر ترکیب اجزا و عناصر بصری، گفتار(غالباً در قالب شعر) همراه موسیقی به شکل آوازی خاص درمی آید. در این نوع نمایش، بر حسب نوع اپرا و در رابطه با حضور تماشاگر دو حالت «همذات پنداری» و «فاصله گرفتن از نمایش» به طور نسبی حادث می شوند. باید اذعان داشت در «اپرای عروسکی» فاصله گرفتن از نمایش بیشتر است؛ چون تماشاگر همواره می داند که ناظر بر اجرای یک اپرای عروسکی است. این خصوصیت برای این نوع اپرا ویژگی محسوب می شود زیرا کلیت اجرا با هر چه بیرونی تر و عینی تر شدن درونمایه نمایش، تماشایی تر و مخصوصاً قابل قیاس تر می شود؛ تا جایی که تماشاگر لحظه به لحظه همه اجزا و ترکیب کلی آن را همانند «صحنه ـ تابلو»هایی ارزیابی می کند و به قیاس درمی آورد تا در نهایت به آن هماهنگی غایت مند که مورد نظر نمایش است، برسد.
در اپرا خط داستانی وقایع ابژه با بیان روایی موزون نمایش همزمان و هماهنگ است، اما از لحاظ تاثیرگذاری باید گفت که وجوه ابژه و عینیت گرای آن همواره برتری دارد. شعر و کلام موزون نیز از کاربری معمولی خویش خارج می شود؛ با نوع موسیقی سنخیت تام می یابد و با آن می آمیزد تا به صورت ترکیب ثانویه یی بر غنای بصری و نیز تعمیق بن مایه های حسی بیفزاید. این «شعر و موسیقی آمیخته با هم» کاربری موسیقی سمفونیک را داراست؛ با این تفاوت که به بهانه ها و علت های عینی و شهودی موسیقی سمفونیک غایب هستند و شنونده به اختیار و متناسب با میزان درک حسی اش هنگام گوش دادن به آن، با شناختی نسبی که از موسیقی دارد، موتیف ها را به شکل عینی و در قالب تصاویر مشابه یا متفاوت با آنچه مورد نظر بوده، در ذهن خود تصویر می کند، اما در موسیقی اپرایی بهانه ها و موتیف های عینی و ابژه عملاً به صورت یک نمایش ارائه و عرضه و حتی از لحاظ بصری هم تشدید می شوند؛ در نتیجه در اپرا نمایش، سنخیت نوع موسیقی و موسیقی، سنخیت نوع نمایش را معین می کند و هنگام اجرا، هر دو به گونه یی متقابل و کنش مند به همدیگر راجع و مرجوع می شوند.
اپرای «مکبث» که توسط جوزپه وردی براساس یک تراژدی به همین نام اثر ویلیام شکسپیر تنظیم شده و بهروز غریب پور آن را طراحی و کارگردانی کرده، شاخصه های عمیقاً دراماتیک اپرا را به تعریف و تبیین درآورده که باید به ویژگی های آن کاربری و ظرفیت بالای «تئاتر عروسکی» و «عروسک های بازیگر» را که توسط عروسک گردان ها در چهار طرف و حتی فضای بالا و کف صحنه هنرنمایی می کنند، افزود.
چون این نمایش عروسکی است، لذا طراحی خود عروسک ها از اهمیت زیادی برخوردار است. عروسک هایی که برای این نمایش طراحی و ساخته شده اند ظرفیت های لازم را برای «پرسوناژ شدن» دارند و نیز انعطاف و کارایی لازم برای حرکت های زیاد، سریع و گاه جزیی و دقیق را عملاً به اثبات می رسانند. ضمن آنکه از لحاظ رنگ، لباس و نیز بافت ساختاری خود عروسک ها و نیز هماهنگی کلی شاکله آنها با سایر اجزا و عناصر صحنه که رنگ، حجم و اشیا و پرسوناژهای دیگر را شامل می شود، سنخیت و تجانس مفهومی و نمایشی لازم را دارا هستند و این قابلیت را دارند که خود را به تماشاگر بباورانند.
اپرای عروسکی «مکبث» به کارگردانی بهروز غریب پور تعریف عروسک و حتی پرسوناژ از محدوده «عروسک های انسان نما» فراتر رفته و مجموعه زیادی از شیء، درخت، پرنده و ضمائم دیگر صحنه را هم شامل می شود و همین سبب شده که هر صحنه یی به کمپوزیسیونی از یک دنیای ژرف، زیبا و غایت مند تبدیل شود که در آن حتی برگ ها، ریشه های درختان و نیز کوچک ترین اجزای صحنه نشانگر چرخه بی وقفه حیات و جلوه کاملی از «یک هستی دراماتیک» است، از این رو در کنار جنبه های تماتیک تراژدی «مکبث» که از طریق افکار، گفتار و اعمال پرسوناژهای آن برون نمایی شده اند به علت تاکید زیاد بر اجزا و عناصر صحنه و اصرار بر «همزمانی و تداوم همه چیز» که در پس یک نگرش قیاسی، یک ژرف اندیشی استقرایی را هم جاری و ساری ساخته است، نمایش اپرای عروسکی «مکبث» در ذهن تماشاگر به یک چرایی فلسفی هم دامن می زند.
نمایش اپرای عروسکی «مکبث» که در آن غریب پور طراحی صحنه و نور را هم به عهده دارد، بیانگر یک رویکرد کثرت گرا و هستی باورانه است که طراحی خوب صحنه سبب شده از همه فضای موجود و حتی از کف صحنه هم به خوبی استفاده شود و ضمناً امکان و پتانسیل ایجاد پرسپکتیوهای تحسین برانگیز صحنه ها که به باورپذیری و زیبایی شاعرانه جلوه های نمایشی منجر شده، فراهم آید.
نور که کاملاً در نمایش و خصوصاً نمایش های عروسکی کاربری تاثیرگذاری دارد و سبب می شود تنالیته رنگ و در نتیجه موجودیت اجزا و عناصر صحنه را به بهترین شکل ممکن به جلوه درآورد و نهایتاً به نشانه حضور آنها تبدیل شود، به زیباترین شکل ممکن به کار گرفته شده است.
نمایش اپرایی «مکبث» اثر جوزپه وردی با طراحی صحنه، نور و کارگردانی بهروز غریب پور، نگرشی فانتزیک هم به موضوع دارد و این امر رویکردی تجربی به تراژدی محسوب می شود. در این خصوص می توان به بیرون آمدن دست بزرگ از میان دیگ و ظاهر شدن کله بزرگ که تمثیل و نمادی شیطانی از خونخوار بودن «مکبث» است، اشاره کرد.
کارگردانی این اپرای عروسکی و میزانسن حرکات عروسک ها، اشیا و کل صحنه افزارها، ویژگی دراماتیک بسیار بالای اجرا را به همان طراحی اولیه نسبت می دهد و کارگردان علاوه بر نمایه سطحی و بیرونی داستان نمایش به لایه های درون آن نظر داشته و حتی از آن هم فراتر رفته و تاکید زیادی بر «برون نمایی» و دراماتیزه کردن جنبه های روانشناختی پرسوناژها داشته و این موضوع با نمایشنامه ویلیام شکسپیر کاملاً همخوانی دارد؛ زیرا او هم در تراژدی مکبث اساساً بر درون پرسوناژها تاکید دارد.
در این خصوص علاوه بر ظاهر کردن سر اهریمنی از کف صحنه و حضور جغد، می توان به درون نمایی پرسوناژهای ساحره اشاره کرد که بهروز غریب پور با برداشتن نمایه بیرونی صورت شان که همزمان نشانگر «ماسک گونگی» صورت و نیز استفاده از ماسک و تاکید بر «دو چهره بودن» پرسوناژهاست، در نهایت اسکلت بدون ضمائم چهره شان را که نشانه مرگ و نیستی و «شیطان گونگی» آنهاست، می نمایاند و در نتیجه پلشتی و زشتی ماهیت شان را برای تماشاگر قابل درک می سازد. این کار آن هم به کمک عروسک های نخی و با در نظر گرفتن اینکه هر آن، ممکن است با یک حرکت اشتباه نخ ها، تلاقی، تداخل و اختلال ایجاد شود، کاری بسیار هنرمندانه و قابل تحسین است و باید به طراحان عروسک و دقت و کارایی عروسک گردان ها آفرین گفت. ضمن آنکه تجمیع این همه پرسوناژ، اشیا، احجام و عناصر و اجزا به صورت عروسک و حرکت دادن همه آنها به کمک نخ ها و گاه میله که تمام ارکان و اجزای صحنه را شامل می شود ـ آن هم در شرایطی که دو تا نخ با هم تداخل یا دو تا عروسک به هم برخورد نمی کنند یا حرکتی اشتباه در رفتار عروسک ها و عناصر صحنه نیست ـ کاری است زیبا، شگفتی زا و برجسته که فقط از ذهنیت شاعرانه و توانمندی های به اثبات رسیده بهروز غریب پور برمی آید.
تاکید بر تاج طلا و شمشیر که هر دو با هم منشاء جنایتی غیرانسانی هستند و به حرکت درآوردن آنها بر بالای سر مکبث سرفصل نشانه یی و دراماتیک نمایش محسوب می شود. صفحه های سفیدی که تمثیلی از آینه ها برای خودنگری مکبث و عینی کردن عذاب وجدان و سرگردانی روحی او هستند، گردش دادن روح «دانکن» در قصر و عذاب درونی لیدی مکبث و نیز صحنه نشستن همین روح روی تخت و نظارت او بر اعمال و احوال قاتلان خویش و نیز استفاده از پرسوناژ «جغد» و به پرواز درآوردن آن(که نشانه یی تلویحی از شوم بودن حادثه است) گونه های دیگری از دراماتیزه کردن متن و نیز ارائه قابلیت ها و اثبات ویژگی های تئاتر عروسکی است که به عنوان مثال ذکر می شود وگرنه تمام اپرای عروسکی مکبث به کارگردانی بهروز غریب پور در رابطه با طراحی صحنه، نور، به کارگیری موسیقی، میزانسن، صحنه آرایی، استفاده دراماتیک از ضمائم صحنه، طراحی عروسک و عروسک گردانی، کلاً مثال زدنی و برجسته است.
موسیقی و آواز اپرایی نمایش بسیار همخوان و هماهنگ است و فرصت لازم برای کاربری عناصر صحنه و کارایی آنها و در نتیجه همه امکان الزامی را برای دراماتیزه شدن متن موزون به کارگردان می دهد و از این لحاظ بسیار تاثیرگذار و زیباست.
آواز در این اپرای عروسکی به زبان ایتالیایی است، اما این هیچ آسیبی به اجرای نمایشنامه ویلیام شکسپیر نزده، بلکه اساساً همخوان و مناسب با آن است. اصولاً چنین نمایشی را باید کسانی که آثار شکسپیر و انواع تئاتر عروسکی را می شناسند و با موسیقی اپرایی نیز آشنایی نسبی دارند، ببینند، اجرای این اپرا برای مخاطب صرفاً بنا به الزام محتوایی تراژدی مکبث نیست، بلکه به ویژگی ها، ظرفیت ها و زیبایی های تئاتر عروسکی و موسیقی اپرایی هم نظر دارد و اینکه تا چه حد می تواند نشانگر و پردازشگر درونمایه عمیق نمایشنامه هایی همچون مکبث باشد.
بهروز غریب پور به تئاتر و مخصوصاً تئاتر عروسکی رویکردی تجربی دارد و این را همواره به اثبات رسانده است. نمایش های او نشانگر ذهنیت عمیق، شاعرانه و نگره دراماتیک او به پدیده ها و موضوعات مورد نظر هستند که به دلیل آگاهی قابل توجه اش از نظام نشانه یی و مفهوم رسانی بصری تئاتر و نیز شناخت ساز و کار ساختاری و فنی آن، همواره قابل اعتنا، زیبا و جذاب بوده اند. او با وارد کردن ژانر اجرایی تئاتر عروسکی اپرایی به حوزه تئاتر ایران، توانایی ها و علاقه مندی خود را به تئاتر عملاً ثابت کرده است. دیدن نمایش اپرای عروسکی مکبث به اندازه چندین کارگاه نمایشی، آموزه و تجربه به همراه دارد و دیدن آن برای همه هنرمندان، خصوصاً نویسندگان، کارگردانان، عروسک گردان ها، دانشجویان و کاربران و سازندگان قطعات موسیقی و طراحان عروسک و صحنه الزامی است؛ ضمن آنکه لذت تجمیع سه گانه و خلاقانه نمایش عروسکی، شعر و موسیقی را در قالب یک اپرای عروسکی به کامل ترین و زیباترین شکل ممکن به آنها تسری می دهد.
حسن پارسایی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید