شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


این نقش‌ها زندگی تو را نمی‌گویند


این نقش‌ها زندگی تو را نمی‌گویند
● دستت بده فالت ببینم...
دستت بده تا بگم گره کارت کجاست... دستت بده تا بختت رو بخونم....
زن فالگیر مدام این حرف‌ها را تکرار می‌کند و من فکر می‌کنم واقعاً همه این چیزها را کف دست آدم نوشته‌اند. می‌ترسم. اگر واقعیت داشته باشد چه؟ یعنی همه اسرار آدم کف دستش نوشته شده؟ دست‌هایم را در جیبم فشار می‌دهم و دور می‌شوم.
در اتوبوس نشسته‌ام. زن شیک‌پوشی نزدیک می‌شود و کارت ویزیتی را به من می‌دهد. روی کارت نوشته است: فال قهوه، فال تاروت، فال شمع با تعیین وقت قبلی‌. فکر می‌کنم واقعاً قهوه و تاروت و شمع رازهای زندگی آدم را برملا می‌کنند؟ می‌ترسم و به خانه که می‌رسم همه شمع‌ها را از روی میز برمی‌دارم.
تلفن زنگ می‌زند. دوستم خوشحال پشت خط است. ماشینش را که ۳ ماه پیش دزدیده شده بود، پیدا شده است. می‌پرسم چطوری و او تعریف می‌کند که مرد فالگیری در آینه دیده است که ماشین کجاست و درست همان‌جا بوده است. او اصرار می‌کند که با هم پیش فالگیر برویم. می‌گویم من که گمشده ای ندارم و او می‌گوید که با فال همه چیز زندگی آدم را می‌فهمند و یادآوری می‌کند که بد نیست ببینم این شاهزاده سوار بر اسب سفید من کجاست که تا به حال پیدایش نشده!
من ‌اما می‌ترسم که کسی که در آینه بتواند همه اسرارم را بیند. می‌روم و پارچه‌ای روی آینه می‌اندازم.
دوستم باز اصرار می‌کند. مادرم می‌خندد و می‌گوید: فال ما را خدا گرفته است. نمی‌دانم این جمله یعنی چه. اما مادرم در جواب همه کسانی که به رفتن پیش فالگیر و گره‌گشایی به وسیله او اعتقاد دارند همین را می‌گوید.
خاله‌ام ولی برعکس فکر می‌کند. او طاقت ندارد صبر کند و اجازه دهد وقایع در زمان خودشان رخ دهند.‌ برای همین ماهی یک‌بار در خانه اش جلسه فالگیری راه می‌اندازد و همه دوستانش را دعوت می‌کند تا از راز و رمزهای زندگی‌شان مطلع شوند و خیالشان راحت شود. راحت؟ نه ناراحت شود. چرا که راز و رمزها همیشه یک جور است: شوهری می‌خواهد خیانت کند، زنی اغواگر در کمین زندگی نشسته است، عزیزی در بستر بیماری می‌افتد و‌...
البته همیشه هم وقایع دردناک نیستند‌. برای جوان‌ترها معمولاً آینده‌ای روشن در پیش روست‌. دختری دم‌بخت خواستگار پولداری در راه دارد، سفری در پیش است و‌... اما گرهی در کار است و این بخت بلند بسته شده.
اما جای نگرانی نیست. راه چاره همیشه وجود دارد: بسته‌های اسکناس‌های رنگارنگ، وردهای نامفهوم و دم کرده‌ها و جوشانده‌های بدمزه که مردها را وفادار می‌کنند، زن‌های رقیب را از میان برمی‌دارند،جماعت خواستگار را به صف می‌کنند و را ه به راه سفرهای خارج پیش می‌آورند.
نسرین یکی از دوستان خاله‌ام است که همیشه در این جلسات ماهیانه شرکت می‌کند. او می‌گوید: «راستش من تا به حال از این فالگیری‌ها به نتیجه‌ای نرسیده‌ام‌. اما این کار برایم عادت شده‌. هر بار فکر می‌کنم شاید این‌بار اتفاق مهمی‌ یا نکته جالبی در فنجان قهوه‌ام دیده شود. البته بعضی وقت‌ها چیزهایی هست‌ اما آنقدر ساده و پیش پا افتاده‌اند که دانستن یا ندانستن‌شان فرق چندانی نمی‌کند».
محبوبه هم می‌گوید: «من چند بار از طلسم‌هایی که گرفته بودم استفاده کردم و آنها را در گوشه و کنار خانه مثلا زیر فرش یا لای رختخواب‌ها گذاشتم. اما هیچ اتفاقی نیفتاد و رابطه من و همسرم بهتر نشد. دیگر اعتقادم را به این چیزها از دست داده‌ام و به آن به چشم تفریح و سرگرمی ‌نگاه می‌کنم. می‌دانم که پول دور ریختن است‌ اما باز تا اسم یک فالگیر جدید را می‌شنوم اولین کسی هستم که پیشش می‌روم. چه کنم؟ سرگرمی‌ است دیگر».
راضیه ولی خاطرات عجیبی از رفتن پیش فالگیر دارد. او تعریف می‌کند: «ما خانه نوسازی داشتیم که می‌خواستیم اجاره بدهیم‌. اما بعد از گذشت سه ماه هیچ مستاجری پیدا نشد تا اینکه یکی از همسایه‌ها یک مرد دعانویس را معرفی کرد. من و همسرم پیش او رفتیم و او با دادن یک دعا کاری کرد که فردای آن روز برای خانه‌مان مستاجر خوبی پیدا شد.چند ماه بعد که پسر کوچکم مریض شده بود دوباره پیش او رفتم ولی دعا و معجونی که او برای پسرم تجویز کرد باعث شد تا سه روز دچار تشنج شود و کارش به بیمارستان بکشد.»
با این حال سوال اساسی اینجاست که واقعاً علت این همه گرایش به فالگیری و رمالی چیست؟
دکتر جغتایی، جامعه‌شناس‌، می‌گوید:
« فال و فالگیری نتیجه اعتقادات خرافی است و افراد دارای اعتقادات خرافی بیشتر به این فرهنگ روی می‌آورند. هر چند این موضوع در فرهنگ گذشتگان بیشتر قابل مشاهده است به‌طوری که این فرهنگ در افراد قبیله‌نشین آفریقایی بیشتر از سایر جوامع دنیا مشهود است‌».
این جامعه‌شناس ادامه می‌دهد: «فرهنگ و باورهای مردم در کارکردهای مغزی آنان تاثیر می‌گذارد و باورهای آنان تبدیل به نوعی رفتار می‌شود‌. محیط نیز یکی از عواملی است که باعث به وجود آمدن رفتار خاصی ‌می‌شود. به‌طور معمول زنان احساسی‌تر از مردان هستند و بیشتر به مسائل شهودی علاقه نشان می‌دهند درحالی که مردان بیشتر منطقی و خشن هستند و این موضوع خود به کارکردهای دو نیمکره مغز بستگی دارد‌. چون زنان بیشتر از نیمکره راست مغز خود استفاده می‌کنند‌، احساسی‌تر هستند و به همین دلیل هم بیشتر به مسائلی روی می‌آورند که با منطق‌، توجیه‌پذیر نیست‌، ‌اما مردان بیشتر از نیمکره چپ مغز استفاده می‌کنند‌.»
دکتر قرائی‌مقدم‌، استاد دانشگاه و جامعه‌شناس‌، نیز عوامل اجتماعی را در روی آوردن افراد به خرافات موثر می‌داند و می‌گوید: وقتی که افراد جامعه توانایی برآورده کردن نیازها و خواسته‌هایشان را از لحاظ فکری،اقتصادی و اجتماعی و یا خواسته‌های قلبی خود از قبیل ازدواج‌، طلاق و‌... را ندارند به خرافات و فال و فالگیری روی می‌آورند.
او اضافه می‌کند: «در مشرق زمین و در کشورهای فقیر که افراد نمی‌توانند به امیال و خواسته‌های خود در حالت واقعی برسند و از سوی دیگر مسوولان نیز توانایی برآورده کردن خواسته‌های مردم را ندارند‌، گرایش به خرافات‌، فال و فالگیری بیشتر می‌شود و هر چقدر مردم از طبقات پایین‌تر اجتماع و فقیر‌تر باشند بیشتر به رمل و اسطرلاب و‌... روی می‌آورند. البته فال گرفتن از یک جنبه مثبت است چون مدتی هر چند محدود، به افراد نوعی‌ امید و رضایت خاطر می‌دهد‌ اما جنبه منفی آن هم این است که افراد را به خرافه و خرافه‌پرستی بیشتر و پذیرش این موضوع که انسان موجودی منفعل و بلااراده است و در زندگی واقعی خود نقش چندانی ندارد‌، سوق می‌دهد‌».
این جامعه‌شناس تاکید می‌کند: «خرافات البته متاثر از فرهنگ ما نیز هست و باورهای سنتی ما‌،خرافه پرستی را توجیه می‌کند کما اینکه از گذشته دور شاهد اعتقاد ایرانیان به نیرویی مرموز به نام‌ انا هستیم که معتقد بودند در برخی درختان‌، جانوران و اشیا وجود دارد و می‌تواند باعث نجات افراد و یا برآورده شدن حاجات‌شان شود‌. رواج خرافه‌‌گرایی که متاسفانه برخی عناصر فرهنگی نیز آن را تائید می‌کنند برای جامعه مضر است و مردم را از واقعیات زندگی دور می‌کند و باعث می‌شود آنان برای حل مشکلات به رویا و توهم روی بیاورند‌. در این جامعه کارایی افراد کاهش پیدا می‌کند و نیروی انسانی به هدر می‌رود و در مجموع جامعه از حرکت و پویایی باز می‌ماند‌».
به اعتقاد دکتر ‌امان‌الله قرائی‌مقدم یکی از مهم‌ترین عوامل تاثیرگذار بعد از روانشناختی آن است که بسیاری از افرادی که به فالگیر یا دعانویس مراجعه می‌کنند به دنبال یک کورسوی‌ امید و آرامش روحی و روانی برای آن مقطع هستند.
وی می‌افزاید: متاسفانه اینگونه گرایش‌ها به دعا و فال انسان‌ها را تقدیری و سرنوشتی بار می‌آورد به‌طوری که فرد برای رسیدن به خواسته‌هایش تلاش نمی‌کند و خودش را به دست تقدیر می‌سپارد.
این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: این موج دعانویسی و فالگیری ازشمال به جنوب شهر فرق می‌کند،گرایشات درشمال شهر به علت بافت فرهنگی بیشتر به سمت فال وفالگیری و در جنوب به سمت دعانویسی افزایش می‌یابد که مساله تنها گرایش به خرافه را در جوامع نشان می‌دهد.
وی بر این باور است: بیشتر افرادی که در جنوب‌شهر به دعا نویس مراجعه می‌کنند در پی حل مشکلات و معضلات اقتصادی خود و یا به دنبال بخت و شناس خود در میان دعا هستند.
قرائی مقدم اضافه می‌کند: این افراد در پی محرومیت‌ها، سردرگمی‌ و نابسامانی‌های موجود در زندگیشان (حال به هر علتی) مسیر متوسل شدن به خرافه را راه نجاتی برای خود می‌دانند.
وی مهم‌ترین علل رواج این نوع خرافه در جامعه را افزایش احساس ناامنی و پنهانکاری خصوصیات فردی و روابط اجتماعی می‌داند.
زهره محسنی
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید