جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا
قهرمان اصلی این کتاب شمایید
اگر بخواهیم بعداز به پایان بردن مجموعه داستان <زندگی مطابق خواسته تو پیش میرود> به تکههایی از آن فکر کنیم و آن تکهها را در ذهن خود بازسازی کنیم، کار سختی پیشرو نداریم. این داستانها چه بخواهیم، چه نخواهیم با ما میمانند؛ آن هم تا مدتها و این اتفاقی است خجسته در عرصه مجموعه داستان کوتاه که در سالهای اخیر کمتر شاهدش بودهایم. چرا که داستان کوتاهنویسان ما از چند نکته که امیرحسین خورشیدفر به آنها توجه کرده، غافلاند:
▪ نکته اول: توجه به امور عینی و بیرونی و واقعی و پرهیز کردن از شرح و بسط ذهنیات آن هم با زبانی درهم ریخته. راوی داستانهای این مجموعه حتی در حالت اول شخص هم هرگز از توصیف امور بیرون غافل نیست. جزئیاتی که نماینده قشر متوسط جامعه است، نشانههای فضاهای داخلی توصیف شده شبیه خانههای همه ماست. گیرم با اندکی تفاوت ما به سرعت خود را در جهان داستانی خورشیدفر پیدا میکنیم. البته او هم انصافا ما را در این مسیر تنها نمیگذارد.
یعنی عنصر فضاسازی، به شکل استادانهای به محکم شدن ساختار داستانها کمک میکند. پس قدم اولی که او برای ساخت داستانهای خود برداشته، پهن کردن اسباب و لوازم تصویر و توصیف محیط بیرونی و امور ملموس است. خط قرمزی هم داشته که زیاد وارد ذهنیات شخصیتها نشود و اگر شد سریع و به موقع از آن خارج شود.
درهم ریختگیهای نحوی هم در این بخشها ممنوع، چرا که مخل برجسته شدن بستر اجتماعی اثر میشود. هر چند که در این راه جای خالی فضاهای بیرونی به شدت در داستانهای خورشیدفر احساس میشود، که البته به نظر من این فقط عیب کار او نیست که عیب کار تمام کسانی است که این روزها داستان مینویسند.
جای خالی نام خیابانها، نوع درختها، گلها، میدانها یا ساختمانی، معماری پاساژی یا حتی ورود چراغهای راهنمایی که زمان سبز شدن با شمارش معکوس بر صفحهای نمایش داده میشود (که اغلب هم اعداد بیموقع و بیبط کم و زیاد میشوند) به شدت آزاردهنده است.
▪ نکته دوم: نویسنده پس از پهن کردن بستر بیرونی شخصیتهایش را که اتفاقا آدمهای عجیب و غریبی هم نیستند- یعنی خاص به معنای اخص آن از قبیل وجه روشنفکری یا نبوغ یا عقبافتادگی یا هر ویژگی متمایز دیگری- براین بستر با آرزوها و حسرتها و دغدغههای به شدت این زمانی و این مکانی به حرکت درمیآورد. آدمهای داستانی خورشیدفر به دنبال امر محال یا امر موهوم نیستند.
آنها پاهایشان را به اندازه گلیمشان دراز میکنند و اوج طنز به کار رفته در آثار در این جاست که با وجود کوچک بودن دغدغهها و دنیاهایشان این آدمها به شکل سادهای شکست میخورند. قادر به برقراری ارتباط مفوق با اطراف خود نیستند. برادران دوقلو چنان از خود و از مادرشان تصویر میشوند که میتوانید همیشه از خود بپرسید یعنی آنها واقعا با هم نسبتی داشتند؟
در حقیقت شخصیتهای ملموس در جهان داستانی باورپذیری که کدهای مشخص و آشنایی از همین روزگار دارد، ما را به همراهی و یکیشدن با متن دعوت میکند. اتفاقی که نویسنده از آنها بهعنوان اتفاق داستانی استفاده میکند، همین رخدادهای به ظاهر بیاهمیت زندگی هر روزه ماست. ولی شگرد اصلی امیرحسین خورشیدفر در توضیع نکتهای است که در پی خواهد آمد:
▪ نکته سوم: او هرگز از جزئیات غافل نمیشود. راویهای او همه جزئی نگرند، اما نهچندان که در جزئیات غرق شدند و ما از پیگیری خط روایی دربمانیم. او از نوع دکوراسیون فضاهای داخلی میگوید. ازچرک و کثیفی پیراهن شخصیتها یا از محتویات کابینتهای آشپزخانه یک مادر سالخورده، و در تمام این توضیحات یا تصویرها به دنبال ریشه دوانیدن در واقعیت است در حیات کوچک آپارتمانی، در شهری که به شکلی هیولاوار ما را در خود فرو برده است یا اسیر زمانی شدهایم که در آن گریزی به سطح دیگری نمیتوانیم بزنیم.
در حقیقت داستانهای خورشیدفر به اسارت انسان در مساحت زمان و مکان میپردازد. از هر دو این مساحتها هم چندان نشانه و نمونه میآورد تا به شما بقبولاند که فاصله این دو جهان کم شده، از میان رفته است. حالا هر یک از ما قهرمانهای داستان هستیم و قهرمانها، خود ماییم که زنده و پرخون، ملموس و باورپذیر اما شکستخورده اسیر زمان و مکانیم.
خورشیدفر در مجموعه داستان سخت خود گامی بلند در جهت نوشتن داستانهای این زمانی و این مکان برداشت است. به هیچ مقولهای پر سوز و گدازتر نزدیک نمیشود. از آه و ناله و حسرت و دریغ دوری میکند و سعی میکند به ژرفای هر اتفاق سادهای نزدیک شود. او به خوبی میداند که آدمی در این قرن بیش از حد کوچک و آسیبپذیر است.
دیگر به جنگ نیازی نیست. کافی است به تکهای از دغدغههای کوچکش تلنگری وارد شود تا در ذهن او شکافی عمیق ایجاد شود. (بگذریم که جغرافیای ما دیگر با جنگ عجین شده است.) داستانهای خورشیدفر هرچند کاملا ایرانیاند ولی در سطح دیگری کاملا انسانی و جهانیاند. مسائل آدمهای او، میتواند در هر کجای دیگر از جهان رخ دهد.
برای همین است که میگویم این مجموعه با داستانهایش حالا حالاها با ما میماند. این داستانها از ماست و به ما تعلق دارد
لادن نیکنام
منبع : روزنامه اعتماد ملی
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران حجاب رئیس جمهور رئیسی دولت سیزدهم دولت سریلانکا توماج صالحی مجلس شورای اسلامی پاکستان کارگران سید ابراهیم رئیسی
کنکور تهران سیل آتش سوزی قم سردار رادان هواشناسی فضای مجازی سازمان سنجش شهرداری تهران پلیس سلامت
قیمت خودرو خودرو قیمت طلا دلار مسکن تورم قیمت دلار بازار خودرو بانک مرکزی ارز ایران خودرو سایپا
خانواده موسیقی رهبر انقلاب تلویزیون فیلم ترانه علیدوستی سینمای ایران مهران مدیری بازیگر شعر تئاتر
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
غزه فلسطین آمریکا اسرائیل رژیم صهیونیستی جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس فوتبال استقلال جام حذفی بازی آلومینیوم اراک بارسلونا لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس فوتسال تراکتور
هوش مصنوعی ناسا بنیاد ملی نخبگان ربات گوگل تیک تاک فیلترینگ
مالاریا کاهش وزن زوال عقل سلامت روان داروخانه