شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


تکیه ام بر چیست؟


تکیه ام بر چیست؟
اگر ببینید کسی بر روی یک دریاچه یخ بسته مشغول ساختن یک خانه زیباست چه می‌گویید؟ شاید متعجب ‌شوید و با خود بگویید چه کار نابخردانه‌ای! در بهار که یخ‌ها آب می‌شوند چه سرنوشت غم‌انگیزی در انتظار این خانه زیبا و ساکنانش خواهد بود. آری! این داستان بسیاری از انسان‌هاست. بیشتر مردم زندگی خود را با تکیه بر چیزهایی بنا کرده‌اند که ثباتی کاذب دارد و در شرایط سخت از هم می‌پاشد. اکثر مردم تکیه‌گاه مطمئنی در زندگی ندارند و تکیه بر چنین عناصر سستی، ناشی از اعتماد کاذب و ساده‌انگاری آنهاست . تکیه‌گاه شما در زندگی چیست؟
آیا تا کنون به این موضوع فکر کرده‌اید؟ آیا متوجه شده‌اید که در واقع (نه در حد عقیده‌ای بی‌پشتوانه) چه چیزی به شما قوت قلب و شوق حرکت می‌بخشد؟ آیا تکیه گاه خود را مورد محک و آزمایش قرار داده‌اید که به میزان ثبات آن پی ببرید؟ نکند شما نیز قصر باشکوه زندگی‌تان را بر یخ می‌سازید و در این چرخه پایان ناپذیر افتاده‌اید که: "چون فرصت ندارم زمین زیر پایم را محک بزنم و بیازمایم، مستقیماً به ساخت خانه مشغول شده‌ام؟
" تکیه‌گاه، نقشی مهم و کلیدی در زندگی دارد. آن کس که تکیه‌گاه محکمی دارد از ثبات و اقتدار بیشتری برخوردار است و آن‌که تکیه‌گاهش ضعیف و متغییر است، دارای شخصیتی متزلزل بوده و نمی‌تواند با قاطعیت و استحکام رفتار نماید. در رفتار چنین شخصی انواع دوگانگی‌ها و تغییر موضع‌ها دیده می‌شود و ممکن است با هر کسی به گونه‌ای برخورد نماید. تکیه‌گاه اگر سست بنیاد باشد، یک نقطه شکست محسوب می‌شود. کافی است که این تکیه‌گاه آسیب ببیند تا ساختار روانی فرد درهم بریزد. لازم است که تکیه‌گاهمان را بشناسیم و اگر از تکیه‌گاهی سست برخورداریم، با تغییر بینش، آنرا تغییر دهیم . اصولاً هر چیز باثباتی در این هستی تکیه‌گاهی دارد و بر چیزی استوار گشته است. تکیه‌گاه درخت، زمینی است که بر آن ریشه دوانده است. تکیه گاه زمین، خورشید است و تکیه‌گاه خورشید کهکشان راه‌شیری است. آنچه که تکیه‌گاه ندارد شهاب سنگ‌ سرگردانی است که بدون هدف در فضای بین سیارات و ستارگان شناوراست و بالاخره به سیاره یا ستاره‌ای اصابت می‌کند و یا خود مورد اصابت شهاب‌سنگ سرگردان دیگری قرار خواهد گرفت . انسان‌ها نیز از جهت روانی تکیه‌گاه‌هایی دارند و زندگی‌شان را با محوریت تکیه گاهشان بنا کرده‌اند. مهم‌ترین مواردی که می‌تواند تکیه‌گاه شود، عبارتند از
▪ ثروت: ثروت قدرت انتخاب را افزایش می‌بخشد. آن کس که نسبت به آنچه می‌خواهد استطاعت مالی کمی دارد، ناگزیر باید به آنچه که برایش مقدور است بسنده کند. مقدار این ثروت مهم نیست، ممکن است سرمایه یک‌نفر چرخ‌دستی‌اش باشد که با آن دستفروشی می‌کند و یا ممکن است بسیار زیاد باشد.
▪ دانش: منظور دانشی است که دیگران از آن برخودار نیستند و یا کم برخوردارند. چنین دانشی به انسان قدرت رد یا قبول می‌دهد و درجایی که موضوع تخصصی می‌شود و نظر یک کارشناس اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند، نقطه‌ای کلیدی محسوب می‌شود.
▪ اطلاعات : در عصر اطلاعات به سر می‌بریم و اطلاعات منجر به شناخت بهتر اوضاع می‌شود. با شناخت کامل‌تر، حدود مسئله روشن‌تر شده و خطرات و فرصت‌ها را می‌توان در کنترل بیشتر قرار داد. در نتیجه می‌توان تصمیم‌ خردمندانه‌تری گرفت. اطلاعات را به چند طریق می‌توان به دست ‌آورد. ممکن است اخبار پشت پرده باشد و یا این‌که خود شخص دست به استخراج آن بزند.
▪ شهرت: حسن شهرت و معروفیت، منجر به کسب اعتبار و مقبولیت می‌شود. اعتبار و مقبولیت از جمله عواملی هستند که باعث می‌شوند توجه دیگران جلب شده و آنها را مایل به همکاری نماید.
▪ روابط : در دورانی زندگی می‌کنیم که ارتباطات نقش مهمی در زندگی ایفا می‌کند و کسانی که از توان برقرای ارتباطی مناسب و مؤثر را دارند از قدرت بیشتری برخوردارند. این دسته‌از افراد می‌توانند به واسطه ارتباطاتی که دارند از امکانات گوناگونی برخوردار شوند.
▪ مهارت و تجربه : کسب مهارت نیازمند تلاش و پشتکار است. مهارت آموختنی است و تجربه هم در اثر کار فراوان و در گذر زمان حاصل می‌شود. کارها به دست کسانی انجام می‌شود و به پایان می‌رسد که مهارت و تجربه دارند. نیاز به افراد ماهر و مجرب باعث می‌شود که شرایط آن‌ها برای همکاری پذیرفته شود.
▪ پشتیبان : کسی که از حمایت و پشتیبانی فرد قدرتمندی برخوردار است به واسطه این حمایت می‌تواند به کارهای گوناگونی دست بزند و دیگران نیز به واسطه همان پشتیبان از او تبعیت می‌کنند.پیرو یا هوادار : قدرت بعضی از افراد به واسطه پیروان و هوادارانشان است. آنها به واسطه توجه و همراهی پیروانشان از اعتبار و قدرتی برخوردار می‌شوند.
▪ عقیده : بسیاری قدرتشان را از عقایدشان می‌گیرند. مثلاً کسانی که معتقدند از نژاد برتری برخوردارند و به واسطه این عقیده طرفدارانی را گرد خود جمع می‌کنند. اینک در خود بنگریم که تکیه‌گاه ما چیست؟ برای اینکه بتوانیم تکیه‌گاه خود را بشناسیم، در ابتدا بهتر است کمی مشخصات تکیه‌گاه را مرور کنیم. صخره‌نوردی را در نظر بگیریم که درحال بالا رفتن از صخره‌ای صعب و با شیب تند است. تکیه‌گاه این صخره‌نورد، رشته طنابی است که جلوی سقوطش را می‌گیرد. آیا می‌توانید تصور کنید که صخره‌نورد در این حالت چه احساسی به این رشته طناب دارد؟ تمام زندگی او به همین رشته نازک وابسته است و او باید کاملاً متوجه باشد که این رشته در لابلای صخره‌ها گیر نکند و پاره نشود. اگر پایش بلغزد و سقوط کند، به اولین چیزی که چنگ می‌اندازد، همین رشته طناب است و آن را چنان می‌گیرد که گویی معشوقی را به آغوش گرفته است. از طرف دیگر رشته طناب باعث آرامش و آسودگی خاطر صخره‌نورد است. هرگاه ببیند که رشته طناب در وضعیت مناسبی است و به خوبی به صخره متصل شده است، احساس خوبی دارد و با اطمینان و اعتماد از صخره بالا می‌رود و قدرت مواجه با خطر در او زیاد می‌شود و درهر جا که ببیند رشته طناب در وضعیت خوبی نیست و دچار سایش شده یا به میخی متصل به صخره نیست، محتاط می‌شود و با دلهره و حواس جمع به صعود ادامه می‌دهد . این یکی از مهم‌ترین و واضح‌ترین نشانه‌های تکیه‌گاه است. شاید خودمان نیز چندان از تکیه‌گاهمان آگاه نباشیم اما به طور ناخودآگاه توجه خاصی به آن داریم و به هرآنچه که موقعیت تکیه‌گاه را به خطر اندازد، واکنش شدید نشان می‌دهیم. از دست دادن تکیه‌گاه، تأثیر روانی بسیار مخربی بر ما خواهد گذاشت و گاه شدت این تأثیر چنان خواهد بود که افسردگی شدید و حتی مرگ را در پی خواهد داشت. از طرف دیگر هرگاه که تکیه‌گاه در وضعیت مطلوبی باشد، حس آرامش و راحتی ما را در بر می‌گیرد. نفس عمیقی می‌کشیم و با خود می‌گوییم "الهی شکر" که شاید ترجمه آن چنین باشد "ای تکیه‌گاه از تو بسیار متشکرم". به خاطر همین حس آرامش و راحتی در صدد تقویت و مستحکم کردن تکیه‌گاه خود بوده و حتی نسبت به این موضوع حریص هستیم - با شناخت هر چه بهتر تکیه‌گاه می‌توانیم ببینیم که تا چه حد تغییر ناپذیر و مستحکم است و چه خطراتی آن را تهدید می‌کند. شایسته است بر چیزی تکیه کنیم که خود متکی به چیز دیگری نباشد و هیچ عاملی نتواند به آن ضربه بزند. تغییر تکیه‌گاه با تغییر بینش و افزایش خودآگاهی همراه است . این مطلب را می‌توانیم در خودمان بیابیم. توجه به ناخودآگاه می‌تواند کمک شایانی در جهت شناسایی تکیه‌گاه بکند. آنچه مهم است این‌که در عمل و به واقع بر چه چیزی تکیه کرده‌ایم. چه بسیار افرادی که معتقدند تکیه‌گاه‌هایی بسیار بزرگ دارند ولی اگر به آنها گفته شود که ممکن است چشم خود را از دست بدهید، دچار اندوه فراوان می‌شوند؛ یعنی یکی از تکیه‌گاه‌های این شخص سلامت جسمانی‌اش بوده (و خود بی‌خبر)، و آن چیز بزرگ در واقع توهمی بیش نبوده است. از خود بپرسیم که :تکیه‌ام بر چیست؟
- با یادآوری چه چیزی احساس آرامش و اعتماد می‌کنم؟
- در هنگامی که می‌ترسم، نگرانم و یا مردد مانده‌ام، به سراغ چه چیزی می‌روم؟
- در چه مواقعی خیالم راحت است؟
- به چه چیزی حریصم و علت این حرص در چیست؟
- از دست دادن چه چیزی را نمی‌توانم تحمل کنم و آن چیست که بدون آن زندگی معنا ندارد؟
گام اول تغییر، پذیرش و اعتراف به تکیه‌گاه ضعیف است. اگر مایه آرامش ما پول است و ریشه نگرانی‌هایمان نیز بی‌پولی است، به این موضوع اعتراف کنیم و خود را فریب ندهیم. تا زمانی که در نزد خود اعتراف نکرده‌ایم، بقیه کارها بی‌ثمر است. نه تلقین و نه مطالعه و نه هیچ تکنیک دیگری نمی‌تواند منجر به تغییر تکیه‌گاه شود. در گام دوم لازم است که بدانیم چه عاملی باعث شده که این تکیه گاه را بپذیریم. این عامل می‌تواند آموزش‌های غلط در دوران کودکی، القائات جامعه، توهم و یا تعلیمات اشتباه باشد. در گام سوم با شناخت و فهم دلایل ضعف تکیه‌گاه و پیامدهای پذیرش آن، از تکیه زدن بر جایی سست دست برداریم. لازمه برخورداری از یک زندگی متعالی و اثربخش، داشتن تکیه گاهی محکم است. تنها در زمانی احساس آرامش کنیم که تکیه بر جایی امن و ایمن داریم، جایی که دچار تغییرات نمی‌شود و طوفان حوادث آن را دگرگون نمی‌کند.
نگارش یافته توسط محمود قوچانی
منبع : مردمان پورتال جوانان


همچنین مشاهده کنید