جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


پرسش‌های خودمانی


پرسش‌های خودمانی
‌آیین‌های کهن ایرانی و تاریخ و فرهنگ غرورآفرین هزاران ساله آریایی که ما ایرانی‌ها هر جا به بن‌بست می‌رسیم یا به اصطلا‌ح رایج میان جوان‌ترها <کم می‌آوریم> از آن <غبارروبی> می‌کنیم، هزاران سال است که همچنان بر سر جای خود است؛ جایی نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک به زندگی و روزگار ما. جایی که هر از چندگاهی به مناسبتی مثلا‌ تغییر نام <خلیج فارس> به <خلیج عربی> در گوگل یا مدعی شدن همسایگانمان نسبت به <اروندرود> و <دریای‌خزر> به یاد آن می‌افتیم و به خاطر می‌آوریم که می‌توان به این پیشینه دیرینه و باستانی مباهات کرد و دلخوش بود و حتی کارکردهایی امروزی برای آن برتراشید اما این با حفظ آیین‌های کهن و زنده نگاه داشتن ‌ جشن‌ها و رسوم زیبای اجداد آریایی تفاوت‌هایی اساسی و قابل تامل دارد.
برای همه ما پیش آمده که در کتاب‌های تاریخ، لا‌به‌لا‌ی متون کهن و از زبان استادان باستان‌شناس و مورخ بارها و بارها بشنویم که ایرانیان همان ملت بزرگ و پیشگامی هستند که آتش و مس را کشف کردند و اولین مردمانی بودند که در جهان سکه ضرب کردند.
ملتی که داریوش کبیرش اولین راه‌های شوسه را ساخت و کوروش کبیرش منشور حقوق بشر نوشت و حتی دیوار چین تقلیدی است ناشیانه از دیواری که کورش در شمال ایران در سال ۵۴۴ قبل از میلا‌د برای جلوگیری از تهاجم ‌اقوام شمالی ساخت.
اما کسی به این پرسش اساسی و تعیین کننده پاسخ نداده است که از این همه شکوه و جلا‌ل و اعتبار، امروز چه باقی مانده و اصلا‌ نشانه‌ها و آثاری که ایرانی تحریم شده‌ی قرن بیست و یک را به ایرانی ابرقدرت هزاران سال پیش مربوط و متصل می‌کند چیست و در کجای نقشه جغرافیایی که در گذر زمان کوچک و کوچک‌تر شده است قرار دارد؟
از سوی دیگر حتی بر فرض ضرورت حفظ نشانه‌ها و یادگارهای گذشته تاریخی راهکارهای ما برای این اقدام عظیم و چندبعدی فرهنگی چیست؟ آیا همین که <دشمنان> فرهنگی و هنری‌مان آن سوی جهان <سیصد> بسازند و با استفاده از آن چهره‌ای غیرانسانی و غیرواقعی از ایرانیان به نمایش بگذارند و ما هم این سوی جهان - در جزیره خودمان - داد و فریاد کنیم که اینان <دشمن‌اند، دشمن‌اند، خلقان را دشمن‌اند> برای صیانت از هزاران سال تاریخ و تمدن کافی است؟ آنچه مسلم است پاسخ به این پرسش ابتدایی و ساده در هیچ شرایطی نمی‌تواند مثبت باشد.
اگر واقعا قرار است ما ملتی باشیم که با مباهات به گذشته تاریخی خود دلخوش باشیم و روزگار بگذرانیم باید دست کم در این مورد دست از تنبلی و سخن سرایی برداریم و راه‌هایی عملی‌تر، امروزی‌تر و موثرتر از راهپیمایی در برابر سفارتخانه‌های کشورهای دیگر و یا تغییر نام شیرینی و تنقلا‌ت بجوییم. نمونه عینی این کاهلی فرهنگی در دفاع از آنچه به عنوان < ایرانیت > به آن می‌بالیم - و فقط می‌بالیم - تاخر و تعللی است که در فاصله ساخت دو فیلم <سیصد> و <فتنه> از خود نشان دادیم.
آیا کشوری که مدعی تغییر مدیریت جهان است، سرمایه اقتصادی و فنی و هنری تولید یک محصول سینمایی واقع‌بینانه و منطقی و منصفانه از آنچه < بوده> و آنچه <هست> و ارائه آن به جهانیان را ندارد؟ پاسخ روشن است.
یا ما این توانایی را داریم و یا نداریم. اگر امروز در عصر تکنولوژی و انرژی هسته‌ای، توانایی ساخت حتی یک فیلم درست و حسابی از هویت هزاران ساله‌ای را که به آن مباهات می‌کنیم نداریم، پس چندان جایی برای افتخار و مباهات به آنچه هزاران سال پیش بوده‌ایم برایمان باقی نمی‌ماند.
اگر هم این توانایی و سرمایه را داریم و از آن استفاده نمی‌کنیم باید اعتراف کنیم گزافه و زیاده‌گویی است که هنوز و همچنان معتقد باشیم <هنر نزد ایرانیان است و بس> و نژاد پاک آریایی چنین بوده و چنان بوده. اگر سرمایه و دانش ما پس از عمر جهانی که بر ما گذشته و خودمان دست کم مدعی هفت هزار سالش هستیم در حد حتی تولید یک محصول درباره خودمان نیست، چیزی برای افتخار و <خودشیدایی> در اختیارمان نیست و اگر هم این سرمایه و دانش در دستمان است و کاهلی و سستی تاریخی مانع از به کار بستن آن، باید همچنان و همیشه منتظر بمانیم تا پیشگامان واقعی جهان امروز <چهره> ما را <تولید> و <بازتولید> کنند و ما هم به‌عنوان بخشی از مصرف کنندگان این تولیدات، نقش ملتی همیشه نالا‌ن و غرغرو را بازی کنیم که در طول سال‌های گذشته بیش از هر کار دیگری غر‌زده‌ایم، رنجنوعی <خودبزرگ‌بینی تاریخی> را بر دوش کشیده‌ایم و هیچ کاری هم از پیش نبرده‌ایم
فهیمه خضر حیدری
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید