جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


بازی های بامزه ایالات متحده Funny Games U.S


بازی های بامزه ایالات متحده Funny Games U.S
▪ نویسنده و کارگردان: میشائیل هانکه.
▪ موسیقی: انتخابی از آثار هندل، موتزارت و ...
▪ مدیر فیلمبرداری: داریوش خنجی.
▪ تدوین: مونیکا ویلی.
▪ طراح صحنه: کوین تامپسون.
▪ بازیگران: نائومی واتس[آنا فاربر]، تیم راث[جورج فاربر]، مایکل پیت[پل]، برادی کوربت[پیتر]، دیون گیرهارت[جورجی فاربر]، بوید گینز[فرد تاکپسون]، زیوبان فالون[بتسی تامپسون]، رابرت لوپون[ربرت]، لیندا موران[اوا].
▪ ١١١ دقیقه.
▪ محصول ٢٠٠٧ آمریکا، فرانسه، انگلستان، استرالیا، آلمان، ایتالیا.
▪ نام دیگر: Funny Games.
▪ ژانر: ترسناک، مهیج.
خانواده فاربر برای گذراندن تعطیلات به خانه ویلایی خود در کنار دریاچه رفته اند. اما در بدو ورود با پیدا شدن سر و کله دو پسر خوش سیما - پیتر و پل - با لباس های گلف بر تن، آرامش شان بر هم می ریزد. پیتر و پل با زمینه چینی آنا، جورج و پسر کوچک شان جورجی را در خانه حبس و سپس شروع به بازی هایی می کنند که با یک شرط بندی هولناک آغاز می شود. پیتر به آنها می گوید که حاضر است شرط ببند هیچ کدام از آنها در ساعت ٩ صبح روز بعد زنده نخواهند بود.
خانواده فاربر سعی می کنند تا به هر وسیله ای که شده، از چنگ این دو قاتل خونسرد فرار کنند. اما منطقه ای که در آن زندگی می کنند، بسیار خلوت و تنها تلفن موجود نیز از کار افتاده است. در طول شب ابتدا جورجی کشته می شود و آنا که برای آوردن کمک از خانه گریخته، بار دیگر به چنگ پیتر و پل می افتد. آن دو بعد از کشتن جورج، آنا را سوار قایق کرده و قبل از فرا رسیدن ساعت ٩ صبح او را نیز غرق می کنند. سپس به نزدیک ترین ویلا می روند تا بازی خود را با خانواده ای دیگر از سر بگیرند...
● چرا باید دید؟
میشائیل هانکه متولد ٢٣ مارچ ١٩٤٢ در مونیخ از ایالت باواریای آلمان است. در رشته های فلسفه، روانشناسی و تئاتر در وین تحصیل کرده و از ١٩٦٧ تا ١٩٧٠ به عنوان نماایشنامه نویس در Südwestfunk کار کرده و از ١٩٧٠ با نوشتن و کارگردانی فیلم تلویزیونی بعد از لیورپول وارد عالم فیلمسازی شده است. هانکه همزمان در تئاترهای اشتوتگارت، دوسلدورف، فرانکفورت، هامبورگ مونیخ،برلین و وین نمایش های متعددی روی صحنه برده و در فاصله ساخت فیلم هایش به تدریس در آکادمی فیلم وین نیز پرداخته است. وی در سال ١٩٨٩ بعد از ساختن هشت فیلم تلویزیونی، اولین فیلم بلند سینمایی خود به نام قاره هفتم را کارگردانی کرد که موفق به دریافت جایزه ای از جشنواره لوکارنو شد.
با دومین فیلمش ویدیوی بنی در سال ١٩٩٢ - که دو جایزه از جشنواره وین و مراسم فیلم های اروپایی دریافت کرد- منتقدان و تماشاگران او را کشف کردند. سومین فیلمش ٧١ جزء از روزشمار یک شانس جایزه بهترین فیلم ، بهترین فیلمنامه و جایزه منتقدان و نویسندگان را از جشنواره کاتالونیا گرفت.
فیلم بعدی اش بازیهای عجیب یا بازی های بامزه در ١٩٩٧ نامزد نخل طلای جشنواره کن شد و از جشنواره های شیکاگو، فانتاسپرو و فلاندرز جوایز مهمی دریافت کرد.
ششمین فیلمش رمز ناشناخته با شرکت ژولیت بینوش- نیز در سال ٢٠٠٠ نامزد نحل طلا شد و جایزه ویژه کلیسای جهانی را دریافت کرد.
یک سال بعد بار دیگر با پیانیست نامزد نحل طلا و برنده جایزه ویژه هیئت داوران کن شد و جایزه بهترین فیلم خارجی را ازGerman Film Awards دریافت کرد. هانکه در سال ٢٠٠٣ ساعت گرگ را کارگردانی کرد که توجه چندانی برانیانگیخت. اما فیلم ماقبل آخر او به نام پنهان توانست نظر مثبت تمامی منتقدان و تماشاگران دنیا را به خود جلب کند.
پنهان که مانند رمز ناشناخته درباره ریشه های نژادپرستی است، موفق ترین ساخته هانکه به شمار می رود که بعد از توفیق آن برای بازسازی یکی دیگر از فیلم های موفق خود به زبان انگلیسی راهی هالیوود شد. حاصل کار او همین فیلم اخیر است که نما به نما بدون هیچ تغییری یا کم و کاستی از روی فیلم بازی های عجیب یا بازی های بامزه خودش در ١٩٩٧ ساخته است.
برای کسی که هر دو برگردان هانکه را از این فیلمنامه دیده باشد، انتخاب میان این دو سخت خواهد بود. هر دو فیلم به یک اندازه قوی هستند و ماجرای قاتلین خوش سیما که قتل برای شان یک بازی بامزه و یا عجیب است. هانکه این بار فیلمش را با بودجه ای بیشتر ١٥ میلیون دلار ساخته، اما چیزی بر آن نیفزوده و یا نکاسته و حیرت آور اینکه بر خلاف فیلم پیشین، از جهت مالی با شکست روبرو شده است.
هانکه فیلمساز کهنه کاری است که خشونت و مطالعه آن در جامعه امروز تم ثابت آثار او تشکیل می دهد. فیلم های او همزمان هم جذاب و هم دافعه برانگیزند. مانند پیتر و پل که در عین خوش سیما و جوان بودن، خوف ناک هم هستند. اشتباه خواهد بود اگر آنها را معصوم و خانواده فاربر را در بروز حوادث آتی -حتی اندکی- مقصر بدانیم.
آن دو با نقشه ای از پیش طراحی شده که به بازی می ماند، بعد از کشتن همسایه به سراغ فاربرها می روند و بعد از تمام شدن کار آنان، بازی را با همسایه دیگر آنها آغاز خواهند کرد. پس حرف های به ظاهر فلسفی این دو موجود نفرت انگیز را نباید چندان جدی گرفت.
البته می شود آنها را با شکنجه گرانی که می کوشند درس اخلاق به قربانی نگون بخت خود بدهند مقایسه کرد، افرادی که مابه ازای واقعی شان در کشور ما نیز اندک نیست، و در این موقعیت است که حرف های هانکه معنا پیدا می کند. اما همین حرف های عمیق برای تماشاگر آمریکایی فیلم های خون ریزی چون جیغ و اره و هتل محلی از اعراب ندارد. چون از حمام خون خبری نیست. با این حال توصیه می کنم کسانی که به نسخه اولیه دسترسی ندارند، بخت تماشای این یکی را از دست ندهند.
امیر عزتی
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید