سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

سقوط سنجاق‌ها


سقوط سنجاق‌ها
● نقش و تأثیر مثال
آدمی از آغازین زندگی تا واپسین لحظه عمر، ‌همدم و همنشین محسوسات است. این انس و الفت دیرین، سبب شده که مطالب محسوس و ملموس را زودتر و بهتر، درک کند و آسان‌تر بپذیرد. مثال، واسطه در فهم سریع‌تر و عمیق‌تر مفاهیم عقلی و معنوی است. کاربرد مثال در مباحث اعتقادی، اخلاقی، ‌تربیتی و اجتماعی، علاوه بر ماندگار کردن آن‌ها در ذهن، فراگیری آنها را آسان می‌سازد. بسیار اتفاق افتاده که مثالی مناسب و هماهنگ با مقصود، مطلب و مفهومی عرشی را فرشی ساخته، آن را از آسمان معنی، به زمین حس آورده و برای همگان، قابل فهم و استفاده ساخته است. قرآن کریم که کتاب رشد و هدایت و در بر دارنده عالی‌ترین حقایق و نکات تربیتی و سعادت‌بخش روح است، برای تفهیم آسان‌تر و فراگیرتر کردن مطالبش، از ابزار کارآمد مثال و تشبیه، بهره فراوان برده و مفاهیم عمیق، استوار و بنیادین خود را در موارد بسیاری، در قالب مثال، بر بشر، عرضه داشته است. اینک در گلستان معطر قرآن، مشام جان را تازه کنیم و در کنار سفره گسترده و با برکت آن، از هدایت‌ها و ظرافت‌های چند مثال و تشبیه آن، بهره‌مند گردیم.
● شرک؛ ‌سقوط از بلندای بندگی
«و من یشرک بالله فکانما خر من السماء فتخطفه الطیر اوتهوی به الریح فی مکان سحیق؛ و هر کس شریکی برای خدا قرار دهد، گویی از آسمان سقوط کرده، پرندگان (در وسط هوا) او را می‌ربایند و یا تندباد او را به مکان دوری پرتاب می‌کند».۱
نیاز و ضعف در خمیرمایه وجود انسان است و با سرشت او، عجین و آمیخته است. انسان، نیازمند تکیه‌‌گاهی استوار و پشتیبانی مطمئن است. لازم نیست این نیاز را تنها هنگام غرق شدن کشتی و سقوط هواپیما و یا قطع امید از حیات و زندگی، احساس کنیم؛ بلکه در لابه‌لای حالات روانی گوناگون خویش و در فراز و نشیب‌های زندگی، این نیاز و ضعف، خود را به رخ می‌کشد و جلوه می‌نماید. تکیه‌گاه همه موجودات و نظام هستی، خداوند است. هستی و بقای هر موجودی از او و به اوست. هیچ موجودی، بریده از خدا و مستقل از او، موجودیت، بقا و قدرتی ندارد. اگر چند عدد سنجاق را در طول هم قرار دهیم، هیچ گونه اتصال و جاذبه‌ای نسبت به یکدیگر نخواهند داشت؛ ولی اگر در رأس آنها آهن‌ربایی قرار داده شود، رشته تسبیح‌مانندی از سنجاق‌ها، تشکیل می‌شود و هر سنجاق، سنجاق بعدی را جذب خواهد کرد. اگر به هر کدام از این سنجاق‌ها، به طور مستقل نگاه کنیم، قدرت جذب را به آن نسبت می‌دهیم؛ ولی اگر درست دقت کنیم، هیچ کدام از خود جاذبه‌ای ندارند و هر چه دارند، از آهن‌رباست.
همه مخلوقات عالم هستی، همانند سنجاق‌هایی هستند که قدرت خود را از مبدأ هستی و خداوند متعال گرفته‌اند و از خود، هیچ ندارند و فقر محض هستند؛ «لا حول و لا قوه الا بالله».۲
حیات، نور، خیر و کمال، در توجه به مبدأ قدرت و عظمت و در یک کلمه، در «توحید» است. انسان، مانند زمین است. زمین، بدون نور خورشید، تاریک است و از خودش نوری ندارد؛ سرد و از حیات، خالی است. هر جای زمین که نور نباشد، حیات هم نیست. در قطب شمال و جنوب که تابش خورشید کم است، آثار زندگی و حیات هم کم است و در مناطق استوایی که آفتاب عمودی می‌تابد، جنگل‌های انبوه، انواع حیوانات و همه گونه حیات، در هر گوشه و کنار خودنمایی می‌کند. خوبی‌هایی که از انسان سر می‌زند، مانند آثار حیاتی است که در زمین است و آثار حیات زمین، از نور آفتاب است. انسان در هر ساعت از زندگی‌اش که به خدا توجه دارد، حیات، فضیلت و کمال دارد. خوبی‌ها و خیرات انسان از آثار توجه به خداست. انسان به یاد خدا می‌افتد، احسان می‌کند. هنگامی که به خدا توجه می‌کند، انصاف می‌دهد و به دیگران خدمت می‌کند. هر زمانی که انسان از آفتاب هستی غافل شود، وجودش به سردی و رکود می‌گراید؛ شر و بدی، بر وجودش حاکم می‌شود؛ انصاف از یادش می‌رود؛ هوای نفس بر او غالب می‌شود و دلش، صحنه تاخت و تاز لشکریان شیطان می‌گردد. غلبه شهوت و غضب و فسادهایی که از انسان سر می‌زند، در نتیجه غفلت از خداست. خوبی‌ها، خیرات و کمالات، بازتاب تششع نور الهی بر قلب انسان است. روشنی انصاف، نور نیکی‌ها و فروغ خدمت به خلق، مبدأش خداست. قرآن می‌فرماید: هر نیکی و خوبی که به تو برسد، از خداست؛‌ «ما اصابک من حسنه فمن الله» ۳ و هر بدی و شری که دامن‌گیر تو شود، از خود توست؛‌ «و ما اصابک من سیئه فمن نفسک».۴ زمین اگر تاریک می‌شود، از خود اوست و اگر روشن می‌شود، از خورشید است. ظلمت‌ها وتاریکی‌ها، از سایه زمین و نور، از خورشید است. قساوت‌ها، بدی‌ها، ظلم‌ها و زشتی‌ها، از نفس انسان و خوبی‌ها و زیبایی‌ها، از خداست. ۵
«توحید» تکیه‌زدن به نیروی مطلق و علم و قدرت بی‌نهایت و پناه گرفتن در قلعه‌ای استوار و مطمئن و از هر گزند و آسیب و آفتی، در امان بودن است. توحید، یعنی صعود و عروج و پیوند با سرچشمه همه کرامات، فضیلت‌ها و زیبایی‌ها و در مقابل، شرک یعنی پشتوانه و تکیه نداشتن؛ بی‌هدف و بی‌هویت بودن و سرانجام، سقوط و افتادن در ورطه هلاکت و نابودی. خداوند در این مثال، ترسیم گویا و زنده‌ای از وضع مشرکان ارائه داده، می‌فرماید: «کسی که برای خدا شریک قرار دهد، گویی از آسمان، به زمین، سقوط کرده است. در این میان، پرندگان (شکارچی)، او را از وسط آسمان می‌ربایند و یا تندباد، او را مکان دوری، پرتاب می‌کند.
در این تمثیل، آسمان، کنایه از «توحید» است و شرک، عامل سقوط از بلندای این آسمان. انسانی که از اوج آسمان توحید سقوط کند، گرفتار یکی از دو سرنوشت دردناک می‌گردد؛ ‌یا در وسط راه، پیش از آن که به زمین برسد، خوراک پرندگان لاشخور می‌گردد و به تعبیر دیگر، با از دست دادن پایگاه مطمئن توحید، ‌در چنگال هوا و هوس‌های سرکش و حیرت و سرگردانی، گرفتار می‌شود که هر یک از اینها، بخشی از هستی و سرمایه وجود او را می‌ربایند و از بین می‌برند و یا اگر از این مهلکه جان سالم به در برده، دچار تندباد و طوفان مهیبی خواهد شد که او را در گوشه‌ای دوردست، چنان محکم به زمین می‌کوبد که هر ذره‌ای از آن، به طرفی پرت می‌شود و شاید این طوفان، کنایه از شیطان باشد که بر وجود او چیره می‌شود و هر بخشی از وجودش را به کاری می‌گیرد و غفلت و دوری از حق را هم بر وجود او حاکم می‌سازد. کسی که از آسمان سقوط می‌کند، قدرت انتخاب و تصمیم‌گیری را از دست می‌دهد و با شتابی که هر آن در حال افزایش است، به سوی نیستی و فنا پیش‌می‌رود و سرانجام، محو و نابود می‌گردد. آری، آن کس که پایگاه آسمان توحید را از دست بدهد، دیگر نمی‌تواند زمام سرنوشت خود را در دست بگیرد و هر چه در این مسیر جلوتر می‌رود، شتابش در سقوط، فزونی می‌گیرد و در پایان، همه سرمایه‌های انسانی خود را از دست خواهد داد. اکنون ثابت شده که انسان در حال «سقوط آزاد»، ‌هیچ گونه وزنی ندارد به همین دلیل، فضانوردان برای تمرین حالت بی‌وزنی در فضا، از سقوط آزاد استفاده می‌کنند. حالت اضطراب فوق‌العادهای که انسان در لحظات سقوط پیدا می‌کند، به علت همین مسئله بی‌وزنی است. در حقیقت، کسی که از توحید و ایمان به شرک، رو آورد و تکیه‌گاه قابل اعتماد خود را از دست بدهد، گرفتار حالت بی‌وزنی و بی‌شخصیتی و بی‌هویتی در روح و جان خود می‌شود و به دنبال آن، اضطراب شدیدی بر وجود او حاکم می‌گردد.۶
کاظم مصطفایی
۱. حج، آیه ۳۱.
۲. تمثیلات، آیت الله حائری شیرازی، ص۹۸.
۳. نساء، آیه ۷۹
۴. همان
۵. تمثیلات، ص۱۲۸.
۶. ر.ک: آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۹۵.
منبع : نشریه الکترونیکی پرسمان


همچنین مشاهده کنید