پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سلاح نقد


سلاح نقد
همه نیروهای منتسب به چپ همواره و بدون وقفه صحبت از مبارزه می کنند. این برای همه یک امر بدیهی است. اما سئوالی که طبیعتاً و بلافاصله پیش می آید اینست که مبارزه با چه و از آن مهمتر مبارزه به چه شکل و با چه سلاحی؟
مبارزه با چه تا حد زیادی روشن است و گرچه لازم است بارها و بارها تکرار شود و توضیح داده شود، من فعلا نمی خواهم وارد آن مبحث شوم. گرچه به هر حال مسلم است که از دیدگاه چپ مبارزه یعنی جدال با وضعیت موجود و مسلط حاکم بر جامعه ما و جهان کنونی یا سرمایه داری جهانی و ارتجاع محلی.
و اما مبارزه چگونه و با چه سلاحی؟ دم دست ترین، آماده ترین و در عین حال براترین و کاراترین ابزار و سلاح موجود در اختیار نیرو های چپ سلاح نقد و انتقاد کوبنده است. پس چپ مبارزه خود را با سلاح نقد شروع می کند، ادامه میدهد و پیش می رود. اینکه آیا این سلاح نقد روزی تبدیل به نقد سلاح خواهد شد یا خیر را فقط گذر زمان، مراحل رشد جنبش و مبارزه چپ و همچنین نحوه برخورد نیروهای ارتجاع و تناسب نیروهای رودر رو در لحظات سرنوشت ساز آینده است که درهر زمان مشخص تعیین خواهد کرد ولی به هر حال مسئله امروز ما نیست.
باید به میان توده ها رفت. نه به منظور تحسین و تمجید آنها. بلکه دقیقاً برای در هم ریختن ساختارهای ذهنی آنها و نقد کوبنده اندیشه های جزمی و منجمد آنها. ساختار های ذهنی و اندیشه هاییکه توسط سرمایه داری جهانی و ارتجاع محلی در ذهن آنها کاشته شده یا با انواع و اقسام حربه ها سعی می شود که در ذهن آنها همواره ماندگار باشد.
بهترین نحوه دفاع حمله است. چپ باید از لاک دفاعی دیرینه خود بیرون آید. باید از درون دژها و قلعه های ذهنی بیرون رفت و سنت دیرینه نقد و انتقاد چپ را در برخورد با اطرافیان احیا کرد. این بدان معنی نیست که به محض اولین تماس و برخورد با افراد باید آنها را مورد نقد و انتقاد قرار دهیم. نخست باید رابطه را ایجاد و تحکیم کرد و به تدریج نقد را از نقد های فرعی و ملایم شروع کرد و در نهایت زمانی که نقد های اساسی و کوبنده دیگر برخورنده به نظر نمی آیند و نفس رابطه را نفی نمی کنند و به خطر نمی اندازند باید ساختار های ذهنی شکل گرفته در جامعه طبقاتی وفرهنگ ارتجاعی را بیرحمانه به باد حمله و انتقاد گرفت.
برای آنکه به شکلی موثر نقد کنیم باید با زبان طرف مقابل صحبت کنیم. یعنی باید تلاش ورزیم زبان انسانهای اطرافمان را بیاموزیم. این مسئله ای کاملاً مشخص به معنی کنکریت و تا حد زیادی شخصی و فردی است. نمی توان برای این مورد نسخه های کلی پیچید. کاملاً آشکار است که یک استاد دانشگاه هنگامی که با همکاران آکادمیکش به بحث می نشیند نمی تواند همان زبانی را به کار ببرد که یک موسیقیدان با همکاران خود به کار میبرد. و یا یک کارگر کارخانه نساجی مثل یک کارگر کارخانه ذوب آهن یا کارگر صنعت نفت سخن نمی گوید.
به هر حال ما باید زبان انسانهای اطرافمان را بشناسیم و از آن مهمتر باید به مبحثی که می خواهیم به نقد بکشیم، تسلط کافی داشته باشیم.
این در واقع یک پروژه مطالعاتی تمام عیار است. به این مفهوم که اگر مثلاً بخواهیم برخی از جنبه های مذاهب جزم اندیش را مورد نقد موشکافانه قرار دهیم – و این یکی از موارد لازم نقد است – چاره ای نداریم که با کلیات، اصطلاحات ،تاریخ آن مذاهب آشنا شویم و همچنین مطالب مورد علاقه پیروان آن را کاملاً مورد شناسایی قرار دهیم. این مسئله باید کاملاً روشن گردد. ببینید رفقا شما با یک انسان مذهبی که ممکن است حتی نام مارکس، انگلس و لنین را هم نشنیده باشد و اگر هم شنیده باشد اصلاً آن ها را قبول ندارد، نمی توانید با نقل قول آوردن از این دانشمندان بحث کنید و آنها را متقاعد کنید. در این صورت بحث شما کاملاً آب در هاون کوبیدن است. برای بحث کردن با این گونه افراد، شما باید نقل قول ها را از نوشته های نویسندگان مورد توجه و قبول آن فرد و مطالبی که مورد علاقه اوست استخراج کنید. مثل تاریخ آن مذهب و نوشته های متفکران معتبر و درجه اول آن شیوه تفکر.
رفقا توجه شما را به این مطلب جلب می کنم که منظور قداست بخشیدن دوباره از جانب ما به شخصیت ها، متفکران طراز اول امروز و گذشته آنها نیست. بلکه منظور شناختن نحوه سخن گفتن، نحوه استدلال کردن و نوع مطالبی است که آنها مورد بحث قرار می دهند. اتفاقاً دقیقاً این کار را از آنرو باید بکنیم که آنها را آگاهانه و حتی بیرحمانه به نقد بکشیم و مورد انتقاد قرار دهیم. عین مطالب گفته شده در بالا را می توان در رابطه با انسانهای مثلاً معتقد به لیبرالیسم یا اگزیستانسیالیسم نیز به کار بست.
هسته های مطالعاتی نمی توانند و نباید تا ابد فقط متون نوشته شده توسط نویسندگان چپ را مطالعه کنند، برای همدیگر به به و چه چه کنند و گه گاه هم درخارج از جمع خود به صورت پراکنده و جسته گریخته اشاره ای در این مورد با دیگران بکنند. این البته لازم است. اما به هیچ وجه کافی نیست. یکی از برنامه های هسته های مطالعاتی در مراحل رشد یافته تر آن، باید مطالعه کردن برای تسلط یافتن بر فلسفه و ایدئولوژی مورد قبول انسانهای اطراف و مسلط بر جمع محیط باشد. باید این گونه افکار را شناخت و با انسانهای معتقد به آن به صورت جدی وارد بحث شد. در جاییکه امکان بحث رودر رو وجود ندارد حداقل باید سئوالاتی را مطرح نمود.
تبلیغ به نفع فلسفه و شیوه تفکر چپ فقط آنگاه می تواند کارساز و موثر باشد که سلاح نقد قبلاً کار خود را کرده باشد و حداقل اندکی شک و تردید نسبت به ایدئولوژی و سیستم تفکر مسلط به وجود آورده باشد.
در هر صورت یکی از مهمترین وظایف نیروهای چپ در لحظه فعلی همین بحث ها و گفتگوهاست. از آن هم مهمتر جمع بندی تجربیات فردی و گروهی در این مورد و انتقال آن تجربیات به هر شکل ممکن به دیگر افراد و نیروهای فعال چپ است. این باید تبدیل به یک جنبش همه جانبه، فراگیر و در عین حال پیگیر و امان ناپذیر پرسش انگیزی در جامعه شود. مسلم بدانید که اثر این جنبش در لحظه کنونی - و نه همیشه- به مراتب از تظاهرات و نمایش های خیابانی و پرچم و پلاکارد علم کردن در شرایطی نا مساعد بیشتر است.
تلاش ورزید سئوالهایی را بیابید و یا بسازید که واقعاً ذهن طرف مقابل و شنوندگان دیگر را در گیر کند. اما اصول بحث و پلمیک را کاملاً رعایت کنید. از نقل قول های سست و کم اعتبار استفاده نکنید. اگر طرف مورد بحث نکته درست و مطلب متقاعد کننده ای را گفت و یا پاسخ قانع کننده ای به سئوال شما داد، در پذیرفتن کلام منطقی درنگ نکنید.
ما به زمان تظاهرات و نمایشهای خیابانی و سایر شیوه های مبارزه هم خواهیم رسید. اما در حال حاضر با تجمع های دویست سیصد نفره و حتی سه هزار نفره یا حداکثر ده هزار نفره نمی توان تحولات جدی و محسوس در جامعه به وجود آورد. به نظر نگارنده هزینه های این شیوه های مبارزه در شرایط کنونی از فواید آن افزون است. موفق باشید.
شاهین درویش
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه