جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

زن در آینه تاریخ و قرآن


زن در آینه تاریخ و قرآن
خداوند زمانیکه انسان را خلق کرد، دو وجه برای او قائل شد. وجهی از خاک و وجهی از روح خویش،به همین مناسبت انسان میتوانست در دو قلمرو مادیت و معنویت سیر کند. هر گاه در مسیر مادیت قرار میگرفت محدودیت و افقی متناهی در پیش چشم خود میدید. و هر گاه در مسیر روح خدایی و معنویت قرار میگرفت افقی لایتناهی و پایانناپذیر را در جلوی دیدگانش مییافت.به همین نسبت، روابط و تعامل انسانی را میتوان در دو قلمرو مادیت و معنویت تبیین کرد.
هر گاه این روابط بر پایه معنویت بر قرار شوند، در حقیقت رفتار و روابط آنها جلوه هایی از برابری و عشق را نشان میدهند و این نیست جز آنکه جلوهای خداوندی در این روابط برقرار میشود. و هر گاه این روابط، بر نابرابری، رقابت و خصومت برقرار شود، همانگونه که قرآن بیان کرده است، جز آن نیست که بر ویژگیهای شیطانی بنا شدهاند. همچنانکه شیطان اولین بار جوهر و ذات خود را با جوهر و ذات آدم ابوالبشر در مقایسه و موازنهای نابرابر به چالش کشاند. مقایسه ذات و جوهر خود با آدم، این اولین رابطه بر معیارهای موازنهای و رقابتی بود که در عالم خلقت رخ میداد. که نتیجهای جز رانده شدن شیطان نداشت. چرا که خاصیت این نوع رابطه پایانپذیری و حذف یکی از طرفین است. بنابراین ، هر گاه افراد در قلمرو مادیت، به تعامل با دیگران بپردازند، مدار رابطه را مداری محدود و پایانپایذیر میسازند. بدین ترتیب است که زنان و مردان زمانیکه در تعامل با یکدیگر قرار بگیرند میتوانند در دام این رابطه گرفتار شوند.
وقتی روابط زن و مرد را از قلمرو نامحدود به قلمرو محدود جاذبههای ظاهری تقلیل میدهیم، جز آن نیست که زور را جانشین خرد و آزادی کردهایم. میدانیم که انسان دارای اندیشهای نامحدود و در نتیجه خواستههایی نامحدود است. وقتی روابط زن و مرد را از قلمرو اندیشه با اندیشه (معنویت - معنویت) به روابط تن با تن تقلیل میدهیم، چاره نیست که لجام گسیختگی جنسی توجیه کننده این روابط شود. کم نبوده اقوامی که در تاریخ بشر، برای حفظ این روابط و ماندگاری آن دست به چالش و جنگ و خون و خون ریزی بسیار زدهاند. و کم نبودهاند اقوام و جوامعی که در میان عبور ارابه قدرت و زور، زن را در تنگنای جنسیت نابود کردهاند. چرا که او صرفاًبه عنوان یک ابزار جنسی مورد استفاده و بهرهبرداری قرار میگرفت. به عبارتی یک زمان زن را موضوع جنسی برای حظ و بهرهوری شاهان قلمداد کردند و در زمانی دیگر وسیلهای برای انتقال ثروت و در زمان دیگر ابزار و واسطهای برای تمرکز قدرت تلقی میشد. در تاریخ میتوان مشاهدهکرد چگونه زنان مورد سوء استفادهِ قدرتمندان و هوسرانان قرار میگرفتند. به عنوان مثال گفته میشود که فتحعلی شاه قاجار هزینهای را که صرف حرمسرای خود کرده بود اگر صرف قشون و لشکر میکرد، ایران با آن خفت و خواری از روسها شکست نمیخورد.این جنایتی است که در طول تاریخ بر زن روا داشته شده است.این دیدگاه به زن به حدی در تار وپود جوامع ریشه داوند که بر خود زن نیز این نظر القاء شد. تا جاییکه خود وی نیز این جنایت را بر خود روا داشت. تنزل و تحقیر زن تنها بهعنوان یک ابزار و یک شییء، بطوریکه خود زن نیز از این ویژگی خود به موقعیتها و امتیازاتی دست پیدا کرد. بهر حال نکته این جاست که این جنایت زمانیکه صورت میگرفت که یا زن را در مدار مادی وارد کردهاند یا اینکه خود،وارد این مدار محدود و پایانپذیر شده است. و بدین ترتیب از قدیمیترین زمان تا کنون، زن یا هدف بوده و یا وسیله و به این گونه حق حیات و تصمیمگیری از او همواره سلب شده. اینکه زن کوچکترین حقی بر سرنوشت خود نداشت ما همواره در تاریخ نظارهگر بودهایم. در زمان صفویه پادشاهان صفوی دختران خود را به سران کشوری میدادند تا این دختران مراقبت کارهای همسرانشان باشند.بطور مثال(شاه عباس دختر برادرش رابه والی لرستان داده بود زمانیکه والی لرستان یاغی بر شاه شد زنش پنهانی نقشه او را به شاه که عمویش بود اطلاع داد.) و یا در ایران باستان ازدواجهای درون گروهی عاملی بود تا خون و ثروت و نژاد آنها متمرکز باقی بماند.یا به عکس زمانیکه میخواستند پادشاه یا والی در دوستی باهم پایدار بمانند یک ازدواج مصلحتی را ایجاد میکردند و در این میان زن بود که واسطه و ابزار این پیوند قرار میگرفت.
این جنایت به حقوق و منزلت زن، تاریخی است. بطوریکه حتی در ادیان هم میتوان آن را مشاهده کرد.تاریخ آن به نگرشی که نسبت به زن در ابتدای خلقت وجود داشته است، نیز میرسد و بوضوح میتوان این تعبیررا در کتب آسمانی جستجو کرد. تورات یکی از کتب دینی است که دیدگاهی بسیار منفی نسبت به زن دارد. و ماجرای خلقت آدم و حوا در این کتاب میتواند سند معتبری باشد برای بیان نگرش به زن در آن زمان.
● داستان خلقت آدم و حوا
همانطور که ملاحظه شد،نگره منفی به زن ریشهای تاریخی دارد و ریشه تاریخی آن بهحدی عمیق است که به ابتدای خلقت کشیده میشود. برای بررسی ریشهای آن نگرش به موضعگیری دو دین بزرگ الهی نسبت به زن اشاره میشود.موقعیت زن در تورات و قرآن.دیدگاهی که تورات نسبت به زن دارد. در این دین، زن بهعنوان موجودی دست دوم و زائده مرد معرفی میشود. تورات زن را مظهر شهوت، ویرانی و همدم مار میداند. و زن را در ۳ مرحله به قهقرا و حقارت مطلق میکشاند.(۱)
الف) مرحله اول: مرد آفریده شد و در آغاز، در آزمایش خرد ودانش موفق شد.(سفرپیدایش - باب ۱ آیات ۲۶ تا۳۱)
ب) مرحله دوم:خداوند وقتی که آدم را به خوابی عمیق فرو برد زن را از دندهِ او خلق کرد. (باب ۲ - آیات ۷ تا ۲۴)
ج) مرحله سوم:زن نفرین شد. خدا به زن گفت زحمت تو را افزون میکنیم. زحمت بارداری و زاییدن درد.(باب ۳ - آیات ۱ تا ۳۴)
با این روایت چه چیزی برای زن میتواند باقی بماند. زن در کجای این هستی و خلقت قرار میگیرد. به راستی زن در برابر مرد چه منزلتی خواهد داشت. این همه حقارت چه در خلقت، چه در انجام گناه اولیه که بانی ایجاد یک مصیبت بزرگ برای تمامی انسانهای این عالم شد. عامل هبوط آدم از بهشت و به رنج افتادن بشریت.و در نهایت مورد لعن و نفرین خداوند.
اما قرآن چه میگوید:
بیان قرآن در آفرینش زن بازتاب اصل توحید است زن و مرد از یک گوهرند در آفرینش نابرابری ندارند.آدم و همسرش از نفسی واحد آفریده شدهاند. و به تعبیر قرآن نابرابری در سرشت زن و مرد کاملا مردود است.
یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها(۲)
ای مردم تقوا پیشه کنید که خلق کرد شما را از نفس واحد و از آن نفس واحد همسرتان را.
اما سرنوشت انسان بعد از خلقت چگونه بود؟
به این آیات توجه کنید:
اینکه حوا در ابتدا اغوا شد و سپس حوا به واسطه فریبندگیاش آدم را دچار لغزش کرد، قرآن آن را ابطال میکند و میفرماید:
فازلهما الشیطان عنهافاخرجهما مما کانا فیه(۳)
پس شیطان آن دو را به خطا واداشت و هردو از بهشتی که در آن بودند بیرون رانده شدند.
فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ماو وری عنهما من سواتهما...(۴)
پس بفریفت شیطان آنها تا نمایاندشان آنچه را نهان بود...
هر دو به استغفار میافتند و از خدا طلب بخشش میکنند.به عبارتی هر دو خود را مقصر میدانستند.
قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین(۵)
گفتند پروردگارا ما به خود ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و به رحمت نیاوری از زیان دیدگان خواهیم بود.
با توجه به این آیات میبینیم که بیان قرآن در مقابل بیان تورات قرار میگیرد. قرآن خلقت زن و مرد را از نفس واحد و یکسان معرفی میکند. و این موضوع رانیز مورد توجه قرار میدهد که هردو در برابر وسوسه شیطان اغوا میشوند. و سرانجام هردو از خداوند عزیز استغفار میکنند.
این تلقی از زن به تورات و انجیل ختم نمیشود. فیلسوفان و اندیشمندان بزرگی وجود داشتند که این نظر را نسبت به زن ابراز کردهاند. اگوستین میگفت: حیوانی است که قوی نیست.ثبات رای ندارد،کینهتوز است و زشتیها را میپرورد.و اینکه منشاء منازعهها و خیانتها و بیعدالتیهاست.
این نظر و دیدگاه نسبت به زن ریشه در دیدگاه فیلسوفان بزرگی چون ارسطو نیز داشته است. ارسطو معتقد بود: زن فاقد هستی خدا یا روح خردمند است.
اما قرآن خط بطلانی بر همه این عقاید کشاند. قرآن با طرح چگونگی و روند خلقت آدم و حوا و هبوط آن دو از بهشت به تمامی این داستانها و خرافهها پایان بخشید. و به حقوق و منزلت وظایف زن و مرد پرداخت. و در این پرداختن ملاطفت و اجر و منزلتی را برای زن قائل شد که تا قبل از آن هیچ جامعهای برای او قائل نبود.
و به این ترتیب بود که قرآن حقارت و نفرینی که زن مدتهای طولانی بر دوش میکشید از وی دور فرمود.(۶)
● زن و قوامیت مرد
در چنین بستر آلودهای که آکنده از تحقیر و توهین به منزلت زن است چه میتوان گفت هر اندیشهِ نویی که در مقابل این نظر مطرود و غلط قرار بگیرد به دلیل اینکه بستر ذهنی و فکری جامعه، تاریخ، مرد و حتی خود زن آلوده است نمیتواند فکر نویی جان بگیرد تا جاییکه هر گاه قرآن در صدد منزلت بخشیدن به موقعیت زن بود، باز هم از آن تعبیرات و استنباط های مخدوش کردند.
یکی از موضوعات قابل بحث که مورد توجه نیز قرار گرفته، آیه معروف "الرجال قوامون علی النساء..." میباشد.
این آیهِ در سوره نساء آمده، بدین مضمون:
"الرجال قوامون علی النساءبما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوامن اموالهم"(۷)
مردان برپادارندگان زنانند به خاطر برتری که خدا بعضی را بر بعضی دیگر داده و بهخاطر نفقهای که از اموالشان میدهند
مردان برپادارندگان زنانند به دو دلیل:
۱) به دلیل این برتری که خداوند بعضی بر بعضی قائل شده است.
۲) به دلیل بار مسئولیت اقتصادی و به عبارتی پرداخت نفقهای که بر دوش دارند.
در اینجا دو سوال مطرح میشود:
▪ اینکه برتری و افضلیت مرد بر زن عام و کلی است؟به عبارتی آیا تمامی مردان بر تمامی زنان برتری دارند؟و هر مرد میتواند نسبت به زنان علی رغم اینکه همسر او نباشد همچنان قوامیت یا اینکه هر مرد بر همسر خود فقط قوام است؟
▪ این برتری و افضلیت "بما فضل الله بعضهم علی بعض " در چه اموری است؟ به عبارتی از نظر قرآن در تمامی امور مرد بر زن افضلیت دارد یا صرفا در امور خاصی؟
در ابتدا بهتر است برای رفع بسیاری از شبهاتی که در تعریف واژهِ "قوامون" صورت گرفته و به معانی و اصطلاحاتی چون سلطه، ریاست، غلبه و چیرگی تعبیر شده، پرداخته شود. قوام به هیچکدام از این معانی نیست و ریشهِ این واژه "قوم " است که به معنای "برپاداشتن" است. در قرآن بارها وبارها "یقیمون الصلاه`" ذکر شده که به معنای برپاداشتن نماز میباشد. در قرآن واژه "قوامین"نزدیکترین واژه به "قوامون" است که هر دو در سوره ِنساء آمدهاند واژه قوامین در آیهفوق به این شکل تعبیر شده است:
یا ایهاالذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله...(۸)
ای کسانیکه ایمان آوردهاید قیام کنندگانی باشید برای داد و عدالت گواهانی باشید برای خدا...
پس قرآن قوامون را به معنای برپاداشتن، به عهده گرفتن و مسئولیتپذیری قلمداد کرده در غیر این صورت، این امکان وجود داشت که از الفاظی چون "مسلطون"،"غالبون" را همچنانکه در جاهای دیگر مورد استفاده قرار داده بهکار برد. به وضوح پیداست که از واژهِ برپادارندگی نیز تعابیر فوق نیز برداشت نمیشود. چنانچه در اغلب ترجمهها، همان واژه برپادارندگی معنا شده است.
دومین مسئله مورد بحث در این آیه این است که:
اولا: قرآن "قوامیت" را معلول دو عامل میداند، ۱)عامل فضلیت و ۲) عامل پرداخت نفقه، این دو عامل جدا از یکدیگر نیستند. لذا تمامی مردان بر تمامی زنان قوامیت ندارند و مردی میتواند قوامیت بر زنی داشته باشد که پرداخت نفقه به عهده اوست که این مرد میتواند همسر یا پدر یا فردی که تحت تکفل وی است باشد.
از اینجا میتوان به مفهوم قوامیت نیز پیبرد که علت قوامیت مسئولیت پرداخت هزینه زندگی، اداره و گرداندن امور زندگی و به طور کلی نگهبان زندگی معرفی میکند.اینکه قرآن اداره کردن زندگی و پرداخت و هزینه کرد اقتصاد خانواده و از جمله زن را مثل دادن مهریه و یا هزینه شیردادن و یا پرداخت نفقه را به مرد واگذار میکند، به دلیل توانایی جسمانی و کارکرد او در تامین اقتصاد خانه است.
این ویژگیای است که خداوند در ادامه آیه میفرماید برخی را بر برخی فضیلت دادیم. استقامت مرد در انجام کارهای سخت و دفاع و نگهبانی از خانواده و استقامت مرد در تحمل فشارهای فیزیکی، این برتری و افضلیت را نیز ما همواره، در هر زمان و در هر جغرافیایی، پذیرفتهایم.
چنانچه در طول تاریخ عمر بشر بهندرت دیده شده که امور سخت و طاقتفرسا را به زن محول کنند. مگر در جایی که زن را به بیگاری و استثمار کشاندهباشند و یا در عرصههایی چون مسابقات ورزشی و قدرتی، هیچ جا دیده نشده که زن و مرد در یک جا به چالش و مبارزه دعوت کنند.
اینها افضلیتی است که قرآن به بعضی بر بعضی دیگر قرار داده، به عبارتی میپذیریم که مرد به دلیل برتری قوای جسمانی از این جهت بر زن برتری دارد. این تعبیرقرآن از دیدگاه انسانشناسی که جوهره مرد و زن یکسان است قابل پذیرش است.
اما در مواردی به تعبیر قرآن برای زن ویژگیهای خاص را قائل میشود که منجر به تقبل و واگذاری یک نقش میشود و مرد هم نیز چنین موقعیتی را نیز نسبت به زن دارد. در عین اینکه در بسیاری از فضایل و خصوصیات میتوانند پای به پای هم قرار بگیرند. اما در بعضی موارد بر یکدیگر برتری و فضلیت دارند.
اینکه در چه مواردی در کسب فضایل توانایی برابر دارند و در چه مواردی ندارند، صرفا به دلایل تفاوتهای خاصی است که در هر دو مشاهده میکنیم. اینکه مردان از قدرت جسمانی بالاتری برخوردار هستند(۹) و توان انجام فعالیتهای اقتصادی به واسطه تواناییهایی است که در کار و تولید دارند.و این به دلیل وجود ظرفیت فیزیکی بالاتر است، آیا این ویژگی میتواند این نتیجه را عاید ما کند که اصولا مردان در داشتن فضایل اخلاقی و انسانی گوی سبقت را از زنان میربایند.
برای تایید این سخن به قرآن مراجعه میکنیم تا ببینیم در چه زمینههایی برای زنان و مردان تمایز و یا برابری قائل است. به عبارتی زنان و مردان در کسب فضایل انسانی و تقوی تفاوتی سرشتی دارند؟
● زن و فضایل الهی
الف) فضیلت تقوی
یکی از مسائل مورد بحث، این است که آیا زنان توانایی کسب فضایل را همچون مردان دارا میباشند؟ به عبارتی علی رغم اینکه قرآن قوامیت مرد بر زن را به اعتبار اینکه مسئولیت اقتصادی و تامین زن را بهعهده دارد و حق ارث مردان دو برابر زن میباشد(للذکر مثل حظ الاثنین) و یا اینکه جهاد بر مردان را واجب دانسته و از جهتی زنان در برخی از ایام از نماز و روزه معاف میباشند،آیا از این جهات به مقام و منزلت زن و توانایی وی در کسب تقوی خدشهای وارد میشود؟ این شبهه در زمان پیامبر نیز برای مردان آن زمان پیش آمد. بطوریکه مردانی که در جهاد شرکت کرده بودند اظهار میکردند که بر زنان برتری دارند.جلالالدین سیوطی در کتاب شان نزول آیات نقل میکند:
"هنگامی که آیه (للذکر مثل حظ الاثنین) نازل شد مردان گفتند: امیدواریم که بر زنان بواسطه کارهای خوبی که انجام میدهیم در آخرت برتری یابیم، همانطوری که در این دنیا در میراث برتری داریم و سهم ما از ماترک دو برابر سهم زنان هستند. و بدین ترتیب زنان نزد پیامبر رفته از او تمنای جهاد کردند و گفتند ما دوست داریم که ایزد متعالی برای ما هم جهاد مقرر فرماید تا آن پاداشی که مردان از جهاد نصیبشان میشود ما را هم نصیب گردد.(۱۰)
بدین ترتیب خداوند این آیه را نازل کرد:
و لاتتمنوا ما فضل الله به بعضکم علی بعض للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن...(۱۱)
"آرزو مکنید به آن چه خداوند بعضی از شمارا به بعضی دیگر افزونی داد. برای مردان بهرهای است از آنچه کسب میکنند واز برای زنان هم ازآنچه کسب میکنند بهرهای است.
و خداوند به این ترتیب به بسیاری ادعاها و شبهات خط بطلان کشید. این آیه به وضوح روشن ساخت که هیچ برتری ذاتی برای مردان نسبت به زنان یا برعکس وجود ندارد. و بهطور کلی میتوانند بعضی بر بعضی دیگر فضلیت داشته باشند و این بعضی شامل مردان و زنان میباشد. به عبارتی انسانها میتوانند در کسب فضلیتها بر یکدیگر پیشی گیرند و این توانایی و پیشیگرفتن هم شامل مردان میباشد و هم زنان.مسئله مورد توجه دیگر در آیهِ فوق این است که علی رغم اینکه تفاوت در طریقه کسب فضیلت و تلاش در راه خدا، برای زنان و مردان وجود دارد اما این تفاوت هیچ امتیازی بر یکدیگر ایجاد نمیکند، و فقط شیوهِ عملکرد آنها با توجه به توانائیها و ویژگیهای خاصشان متفاوت است. در آیه بعدی خداوند علت تفاوتها در زن و مرد بودن و در رنگ، نژاد و قبیله را همه و همه راهی برای کسب معرفت و شناسایی قلمداد میکند، و در واقع این تفاوتها را دلیل و بهانهای برای تفاخر و برتری بر یکدیگر ندانسته، و اعلان میکند که برتری به تقوی است و در کسب آن برای انسانها هیچ استثنایی وجود ندارد.
یا ایهاالناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم ان الله علیم خبیر.(۱۲)
ای مردم همانا خلق کردیم شمارا از زن ومرد و قرار دادیم شما را شاخههایی و تیرههایی تا معرفت کسب کنید و شناخته شوید همانا گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شماست...
ب) فضایل اخلاقی
قرآن به برابری زن و مرد در کسب فضایل اخلاقی قائل است. و ادعا دارد که زنان پابه پای مردان قادرند تا به درجات متعالی اخلاص و ایمان و تقوی نائل آیند. آنها در کسب فضلیتهای فردی چون مسلمان بودن، مومن بودن، اطاعتپذیری، راستگویی، شکیبایی، خداترس بودن و صدقه دادن، روزه داری، نگهداری نفس،یاد کردن خدا، و نهایتا عصاره همهِ این فضایل که تقوی است برابر میباشند، و زن و مرد را در کنار هم مورد خطاب قرار میدهد. و هر کدام توانایی دارند تا در این عرصه تلاش کنند و به تعالی و تکامل برسند.
به این آیه توجه کنید:
ان المسلمین و المسلمات و المومنین و المومنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیرا و الذاکرات اعدالله لهم مغفره و اجرا کریما.(۱۳)
خدا برای مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مومن و زنان مومن و مردان اهل طاعت و زنان اهل طاعت و مردان راستگوی و زنان راستگوی و مردان شکیبا و مردان شکیبا و مردان خداترس و زنان خدا ترس و مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده و زنان روزه دار و زنان روزه دار و مردان که شرمگاه خویش را حفظ میکنند و نیز زنان و مردانی که خدا را زیاد یاد میکنند و نیز زنانی که خدا را زیاد یاد میکنند آمرزش و اجری بزرگ آماده کرده است.
ج) فضایل اجتماعی
قرآن در عرصه روابط اجتماعی و حرکت در جامعه و همچنین در پذیرش مسئولیتهای اجتماعی، زن را در کنار مرد قرار میدهد. در جامعهِ بدوی و خرافی آن زمان که به زن جز همچون یک شیئی یا کسی که فقط مسئولیت بچهداری دارد نمینگرند، قرآن مسئولیتهای سنگینی چون دوستی و سرپرستی، دعوت به معروف و بازداری از منکر، برپاداری نماز و دادن زکات را طرح میکند.
در عین اینکه مسئولیت اقتصادی و نفقه زن بر عهده مرد میباشد، اما زن مستقلا میتواند به دادن زکات اقدام کند. ویا همچون زینب در مسجد به امر به معروف و نهی از منکر بپردازد. آنجا که به نکوهش وسرزنش اصحاب یزید و مردمی که بی تفاوت از کنار عاشورا گذشتند بپردازد و مسئولیت سنگین امام حسین(ع) را در عرصهای دیگر ادامه دهد. و همچنین در اطاعتپذیری از خدا و پیغمبر، تفاوتی در زن و مرد قائل نشده و میفرماید:
۲) المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوه` ویوتون الزکوه و یطیعون الله ورسوله اولئک سیرحم الله ان الله عزیز حکیم.(۱۴)
مردان مومن و زنان مومنه برخی از ایشان سرپرست و دوست برخی دیگرند، به نیکی فرمان دهند و از زشتی بازدارند، اقامه کننده نماز هستند و زکات میدهند و اطاعت میکنند از خدا و پیامبرش آنان را بزودی رحم کند خدا و هرآینه خداست عزتمند و حکیم.
بدین ترتیب است که برابری در دعوت به معروف و دوری کردن از منکر برابری در برپاداری نماز و دادن زکات و اطاعت از خدا و رسولش را در زن و مرد میبینیم.
● جایگاه زن در خانواده
قرآن نکاح و ازدواج را پیمانی استوار تعبیر کرده و میفرماید:
و احذن منکم میثاقا غلیظا.(۱۵)
و آن زنان از شما پیمانی استوار گرفتهاند.
شیخ محمد شلتوت در این باره میگوید:
عقد ازدواج پیش از آنکه به پیمانهایی نظیر معاملات و معاوضات نزدیک باشد، به عبادات نزدیک است و اگر به این توجه کنیم که در قرآن کریم کلمهِ "میثاق" همراه با صفت "غلیظ" جز در رابطه با امور مهمی که مابین خدا وبندگانش وجود دارد، ذکر نگردیده(۱۶) و بدین ترتیب است که خداوند جایگاه رفیعی برای این رابطه انسانی قائل است. قرآن در عرصه زندگی زناشویی، نگاهی نوین به زن دارد، نگاهی سرشار تسکین، عبور از مدار تحقیرآمیز و محدود مادیت به معنویت، زن را محل و مامن آرامش مرد قرار میدهد. زنی که در خانواده و قبیله جایگاهش در حد یک ابزار و یا واسطه برای حل و فصل اختلافاتش تجاوز نمیکرد و مظهر پلیدی و فتنهها لقب داشت، قرآن دریچهای دیگر را به روی زن گشود، دریچهای لایتناهی که بر محور معنویت بنا نهاده شده بود. زن در فضای قرآن الهه و ملکه تسلاست.و در آن فضای تاریک و ظالمانه بود که قرآن نگرشی دیگر را طرح کرد. نقش زن در قرآن تسکین مرد بود، همانطور که خداوند شب را برای آرامش خلق کرد، زن و مرد نیز محل آرامش یکدیگر شدند و قرآن اظهار کرد که ما بین آنها مودت و رحمت را قرار دادیم، رابطهای که مبنای آن بر امنیت و آسایش و رحمانیت قرار داشت.اینجاست که خداوند مدار رابطه بین مرد و زن را از مادیت خارج و بر مدار معنویت بنا نهاد. تلقی قرآن از رابطهِ بین دو زوج رابطهای که مبنای رشد و تکامل در مسیر بیکران و نامحدود خداگونه شدن بود.
به این آیه توجه کنید:
هوالذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسکن الیها...
اوکسی است که آفرید شما را یک تن قرار داد از او جفتش تا آرامش گیرید بدو...
"و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه"(۱۷)
و ازنشانههای اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید، تا به آنها آرامش بیابید و نهاد میان شما دوستی و رحمت را همانا در این است آیاتی برای گروهی که اندیشه کنند.به عبارتی خدای سبحان فرموده: لتسکنوا الیهایعنی تا در جوار او آرامش یابید و نفرمود ولتمتعوا (بهره جنسی بگیرید) یا لتتلذذوا(تا لذت برند) بنابراین زن وسیلهای برای کسب آرامش، دوستی و محبت است. محبت و عشقی که رابطهای نیرومند و قوی میان زن و شوهر ایجاد مینماید.(۱۸)
قرآن در دیدی دیگر نیز زن و مرد را مسئول ونگهبان حفاظت و پوشیدن عیوب میداند، مرد را برای زن لباس و زن را برای مرد لباس قلمداد میکند. رابطهای برابر که وظیفهای برای نگهبانی و حراست از یکدیگر دارند.
لباسی که زشتیها را میپوشاند،لباسی که نقصهای پنهان و آشکار انسان را پنهانتر میکند.لباسی که میتواند معرف شخصیت انسان باشد.
"هن لباس لکم و انتم لباس لهن"(۱۹)
و آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها
علامه فضل الله در تفسیر این آیه میفرماید:
تعبیر لباس در این آیه به معنای یکی شدن و یگانگی است. یعنی زندگی یک زن، زندگی مرد را میپوشاند و در مقابل، مرد نیز زندگی او را میپوشاند. و همین موضوع بالطبع نوعی از پیوند و آمیختگی را حاصل میکند. این خود از جمله عواملی است که علاقه میان آن دو را استوار و پابرجا نگاه میدارد(۲۰)
قرآن در جای دیگر از زن بهعنوان کشتزار یاد میکند :
نسائکم حرث لکم فاتوا حرثکم انی شئتم (۲۱)
زنان کشتزارهای شماهستند، پس هر زمانی که میخواهید به کشتزار خود درآیید
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه میفرماید:
نسبت میان زنان با جامعه انسانی نسبت مزرعه به انسان است. بنابراین همانگونه که برای باقی ماندن بذرها و به دست آوردن غذا و دیگر لوازم حیات همچنین حفظ آن به مزرعه نیازمندیم. برای بقاء نسل و دوام بشر نیز به وجود زنان نیاز است. چرا که خدای سبحان ریشهِ وجود آدمی و شکل وصورت انسانی او را در طبیعت رحم زنان قرار داده است.(۲۲)
● حیثیت زن و دفاع قرآن
قرآن تاکیدی زیاد به حفظ حیثیت و حرمت زن در جامعه ونگهداری آبروی او در خانواده دارد. بطوریکه هر گونه ادعایی مبنی بر تهمت و حرمتشکنی نسبت به زن را مردود اعلام کرده، این عمل را جرم دانسته و برای آن مجازات قائل میشود. قرآن اعلام میکند که اگر کسی به ناروا به زنان پاکدامن تهمتی را روا بدارد، علاوه بر مجازات بدنی، شهادت او را مردود و بیارزش اعلام کرده و لقب فاسق را به او میدهد. قرآن مکررا از حقوق و منزلت خانوادگی واجتماعی زن در آیات متعددی دفاع میکند، در جامعه عرب آن زمان که زن همواره مغضوب جامعه بود را صاحب شان و منزلت کرد.بطوریکه قرآن برای قسم زن ارزشی برابر قسم مرد قائل شده،و بعلاوه، این قسم زن است که مورد پذیرش قرار میگیرد.چنانچه در قرآن میفرماید:
والذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعه شهداء فاجلدوهم ثمانین جلده و لا تقبلوا لهم شهاده ابدا و اولئک هم الفاسقون الاالذین تابوا من بعد ذلک واصلحوا فان الله غفور رحیم والذین یرمون ازواجهم و لم یکن لهم شهداء الا انفسهم فشهاده احدهم اربع شهادات بالله انه لمن الصادقین و الخامسه ان لعنت الله علیه ان کان من الکاذبین و یدروا عنها العذاب ان تشهد اربع شهادات بالله انه لمن الکاذبین والخامسه ان غضب الله علیها ان کان من الصادقین و لولا فضل الله علیکم و رحمته و ان الله تواب حکیم.(۲۳)
آنانکه که پرتاب کنند بهسوی زنان پارسا و سپس نیارند چهار تن گواهان پس بزنیدشان هشتاد تازیانه و نپذیرید بر ایشان گواهی هیچگاه و آنانند نافرمانان مگر آنانکه بازگشتند از این پس و شایستگی گزیدند که همانا خداوند آمرزنده و رحیم است. و آنانکه خطاب کنند به سوی زنان خود نسبتی را و نباشدشان گواهانی جز خویشتن پس چهار مرتبه شهادت و قسم به نام خدا را یاد کنند که البته در این دعوی او از راستگویان است و بار پنجم قسم یاد کند لعن خدا بر او باد اگر از دروغگویان است. و دور میکند از زن شکنجه را اگر چنانچه گواهی دهد چهار مرتبه و بگوید سوگند بخدا که آن مرد است از دروغگویان و پنجمی آنکه خشم خدا بر او باد اگر آن مرد باشد از راستگویان. و اگر نبود فضل خدابرشما و رحمتش و آنکه خداوند است توبهپذیر.
و بدین ترتیب میبینیم چنانچه مردی ادعا کرد که زنش عمل نامشروع انجام داده و گواهی دهد مرد چهار مرتبه و زن نیز باید چهار گواهی دهد و بدین ترتیب اعتبار وارزش قسم زن با مرد برابری میکند و در این مورد مساوات را قائل میشود و علاوه براین، قرآن نهایتا قسم زن را پذیرفته و به آن اکتفا میکند و مسئله را بدین نحو حل و فصل میکند.با ذکر این آیه روشن میشود که خداوند جانب زن را گرفته و قسم زن بر مرد تسری دارد.
۱۸- المراه فی ظل الاسلام، مریم نورالدین فضل الله - ص ۱۰۲به نقل از همان منبع.
۱۰- شان نزول آیات، جلالالدین سیوطی، ص ۱۶۷.
۱۶- التفسیرالکاشف، محمد جواد مغنیه`، ج ۲ ص ۲۸۳ به نقل از کتاب معارف مفاهیم قرآن.
۱۵- نساء - ۲۱.
۱۹- بقره -۱۸۷.
۱۱- نساء -۳۲.
۱۳- احزاب - ۳۵.
۱۲- حجرات -۱۳.
۱۴- توبه - ۷۱.
۱- بازگشت به قرآن - مهندس مهدی بازرگان - ص ۸۰.
۱۷- سورههای اعراف ۱۸۹ و الروم - ۲۱.
۲۱- بقره - ۲۲۳.
۲۰- تاملات اسلامیه حول المراه`، سیدمحمد فضلالله، ص ۹۲، به نقل از همان منبع.
۲۳- سوره نور آیات ۴ الی ۱۰.
۲۲- تفسیر المیزان، علامه طباطبایی ، جلد دوم ،ص ۲۱۷.
۲- نساء -۱.
۳- بقره - ۳۶.
۴- اعراف - ۲۰.
۵- اعراف - ۲۳.
۶- معارف و مفاهیم قرآن، اروی قصیر قلیط، ص ۲۲۰.
۷- نساء - ۳۴.
۸- نساء - ۱۳۴.
۹- همان منبع، ص ۲۲۶.
منبع : طوبی


همچنین مشاهده کنید