دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
گفتگو با دکتر صادق نظام مافی بنیانگذار پزشکی هستهای در ایران
● تولد پزشکی هستهای در حوضخانه قدیمی
هوای سرمایه گرانبهایی که دارید، یعنی جوانی را داشته باشید که اگر از دستش بدهید دریغ و افسوس خواهید خورد.
ما همه شیران ولی شیر علم
همزمان از باد باشد دم به دم
همزمان از باد و ناپیداست باد
جان فدای هر چه ناپیداست باد
آنچه خواندید بخشی از اظهارات دکتر نظاممافی، بنیانگذار پزشکی هستهای در ایران است و اینک ادامه گفتگو:
● آمادهایم بشنویم پدر علم پزشکی هستهای ایران چه سالی به دنیا آمدند؟ کجا مدرسه رفتند؟
▪ اسم من صادق نظام مافی است. در سال ۱۳۰۴در تهران به دنیا آمدم. دوران متوسطهام را در دبیرستان البرز گذراندم. ادبیات خواندم و بعد از پایان دورهام به اروپا رفتم تا ادامه تحصیل بدهم. اول برای ادامه تحصیل به جنوب فرانسه رفتم. بعد از مدتی آن را رها کرده و طب را شروع کردم. با اینکه در برنامهام بود که حقوق بخوانم اما آن موقع در فرانسه مبانی درسی براساس حقوق قدیم روم بود و هیچ شباهتی به مسایل حقوقی ما نداشت. مبانی حقوق ما بر مبنای مذهبمان و اسلامی بود. نمیدانم چرا حس کردم مبانی حقوق فرانسویها به درد من نمیخورد و آتیه ندارد. برای ارتباط با مردم به نظرم رسید که جالبتر از آن، طب باشد و در شهر لوزان سوئیس پزشکی را شروع کردم و پس از آن به آمریکا رفتم تا دوره تخصص داخلی و غدد را در دانشگاه پیترزبورگ در ایالت پنسیلوانیا بگذرانم.
● چطور با پزشکی هستهای آشنا شدید؟
▪ در دانشگاههای آمریکا. اولین دفعهای که با پزشکی هستهای آشنا شدم، سال ۱۹۵۶ بود که یک دستگاه جذب ید رادیواکتیو برای اندازهگیری میزان ید در تیرویید در بیمارستان ما بود و دانشجویان و دکترهای جوان با آن کار میکردند. به همین جهت در سال ۱۹۵۸ که به ایران برگشتم و در دانشگاه تهران در رشته داخلی و غدد تدریس میکردم، به این فکر افتادم که وسایلی برای اندازهگیری فعالیت غده تیروئید فراهم کنم که چنین هم شد. اولین کاری که کردیم، اندازهگیری مقدار دفع ید رادیواکتیو در ادرار بود و با این کار خواستیم به طور غیرمستقیم مقدار جذب ید و فعالیت غده تیروئید را بفهمیم. این ماجرایی که تعریف میکنم، مربوط به بیمارستان رازی است که در خیابان شاپور سابق قرار دارد. من در آن مرکز مشغول فعالیت بودم و در واقع پایه گذاری پزشکی هستهای از آنجا شروع شد.
● اولین باری که دستگاه تصویربرداری مخصوص این کار را به ایران آوردید، به یاد دارید؟
▪ بله، جالب است برایتان تعریف کنم که اولین دستگاه گاما کمرا در سا ل۱۳۴۰ و یا ۴۱ توسط کارخانهای در انگلستان، به نام «اکو» به ما هدیه داده شد و در واقع، ما در زیرزمین بیمارستان رازی که میگفتند حوضخانه قدیمی آن عمارت بود، دستگاه گاماکمرای سه تکهای (کامپیوترها، گاماکانتر جداگانه و متحرک و پایههای لازم برای کامپیوتر) را نصب کردیم و از سال ۱۳۴۱ با گاما کمرا شروع کردیم ولی حیف، متاسفانه صد حیف.
● چرا حیف؟
▪ برای اینکه دستگاه حجیم بود و جایی برای نگهداری آن نداشتیم . وقتی که از بیمارستان رازی رفتیم، آن را به انبار اسقاطیهای دانشگاه بردند و احتمالا به عنوان آهن پاره آن را دور انداختند. متاسفم که جا نداشتم وگرنه گاما کانترو گاما کمرا را در اتاقی میگذاشتم و به عنوان موزه پزشکی هستهای آن را نگه میداشتم. سابقه و علت اینکه چرا به ما هدیهاش دادند، بماند.
● نگفتیدکی به مرکز پزشکی هستهای بیمارستان شریعتی آمدید؟
▪ هنوز قصه زیادی مانده تا به آنجا برسیم. در حدود سال ۱۳۵۰ بخش داخلی و غدد را از بیمارستان رازی به جای دیگری منتقل کردند ؛ تا اینکه بیمارستان هزار تختخوابی پهلوی یا امامخمینی فعلی راه افتاد و ما به آنجا رفتیم. این عمارتی که شما در بیمارستان شریعتی فعلی میبینید، به همت خانمی به نام قرهگزلو ساخته شد. ایشان به نام مرحوم ابراهیم خان – همسرش – مبلغ زیادی را به دانشگاه تهران هدیه کرد و این بنا با پول ایشان ساخته و تجهیز شد. دو تا اسکنر خریدیم و چون آن موقع، که فکر میکنم سال ۱۳۵۰ بود، داروهای جدید مانند تکنسیوم نیز آمده بودند،جهشی از لحاظ امکانات در پزشکی هستهای ایجاد شده بود. ما با آن اسکنرها هر قسمتی از بدن را که فکرش را بکنید، سنتیگرافی میکردیم یا به قول شما اسکن میگرفتیم. از مغز و ریه و کبد و حتی جایی را که تصورش را هم نمیکنی؛ اگر گفتی؟
● نمیدانم، اینطور که شما میپرسید، حتما جای عجیبی است.
▪ بله، برای خانمهای باردار با مواد رادیواکتیو جهت تشخیص پلاسنتای نا به جا سنتیگرافی میکردیم.
● چرا؟ مگر راه تشخیصی دیگری مانند سونو نبود؟
▪ خیر، تا سال ۱۳۵۴ یا ۵۵ موارد تشخیصی در انحصار پزشکی هستهای بود و حرف اول را میزد تا اینکه سونوگرافی و بعد هم توموگرافی کامپیوتری آمد و منحصر به فرد بودن آن را شکست. البتهاین اتفاق هم بد نبود، چون انجام سنتیگرافی مغز با گاما کمرای آن موقع سخت و تفسیرش هم دشوار بود.
● از دانشجوهایتان و بهتر بگویم اولین متخصصان پزشکی هستهای بگویید؟
▪ عدهای از دکترهای جوان، به خصوص آنها که متخصص داخلی و غدد بودند، جذب این رشته شدند و طبق هماهنگی ترتیبی داده شده بود که این پزشکان به آمریکا، جنوب آفریقا و ژاپن بروند. یکی از اولین کسانی که این تخصص را از آمریکا گرفت و برگشت دکتر ساغری بود. بعد از آن هم دکتر ارسلان وکیلی و همینطور به ترتیب افراد دیگر. همینطور که پزشکی هستهای توسعه پیدا کرد، عدهای از متخصصان خارجی طی قراردادهایی که با دولت وقت داشتند، به ایران آمدند از جمله دکتر وان هیردن از جنوب آفریقا، دکتر هیسادا، استادی از دانشگاه ژاپن و برخی دیگر که در ایران تدریس میکردند. دکتر وان هیردن قراردادش یک ساله بود اما دو سال تمام به تکنسینهای ما و بقیه آموزش داد. اولین تکنسین پزشکی هستهای در آن دوره که پارسال بازنشسته شد، آقای متقی بود. در این همکاریها اعضای پزشکی هستهای از جمله من به کشورهای گوناگون میرفتیم و دورههای جدید میدیدیم. فرانسه، آلمان، انگلیس، ایتالیا و حتی دوره چند هفتهای ژاپن جزو برنامههایی بود که در آنها شرکت کردم.
● مروز به خاطر پیشرفت سریع داروها و دستگاههای جدید، جهش سریعی در این رشته حاصل شده. آیا در سال ۱۹۵۶ فکر میکردید، رشتهای که با خودتان آوردید به اینجا برسد؟
▪ نه، فقط میدانستم که آتیه دارد و به طور قطع به تشخیص، به خصوص درباره بیماریهای غدد کمک میکند. اما دقیقا به همان دو علتی که گفتید به سرعت جهشی در این رشته حاصل شد. البته من از سال ۳۸ تا ۵۹ در دانشگاه تهران بودم اما میخواهم همین جا بگویم آقای دکتر ساغری توانستند با تلاشهای بینظیر خود به پیشرفت و به روزماندن این علم کمک شایانی کنند. من خوشوقتم که ایشان با ادامه دادن سمینارها و کنفرانسها و گردآوردن متخصصان این رشته، آن را همچنان زنده و موفق پیش میبرند. دکتر ساغری برای این رشته زحمت زیادی کشیدند.
● فرمودید به خوبی ادامهاش دادهاند. مگر آن قدیمها هم شما سمینار و کنفرانس داشتید؟
▪ بله، خانمی که برنده جایزه نوبل پزشکی هستهای شد (خانم رزالیالو) در آن موقع به ایران آمد و موجب شد در یک کنفرانس بینالمللی از دانش ایشان سود ببریم و بدانیم چطور مقادیر خیلی کم رادیواکتیو را اندازهگیری کنیم (رادیو ایمونواسی). آن موقع ما هم مانند همه جای دنیا دستگاه و تجهیزات به روز را داشتیم و میتوانستیم هر عضوی از بدن را در پزشکی هستهای بررسی کنیم. الان پزشکی هستهای در واقع از مولکولها عکسبرداری میکند و مبدل شده به پزشکی هستهای مولکولی و این کار با دستگاه PET میسر خواهد شد. چون الان در ایران سیستم PET نداریم، بدون تعارف باید گفت عقب هستیم.
● عقب هستیم؟
▪ بله، من وقتی مجله معتبر پزشکی هستهای آمریکا را میخوانم ویا دانشجوی این رشته آن را مطالعه میکند، خیلی مسایل برایش ملموس نیست، چون PET نداشتیم و ندیدیم. این فاصله علمی هست و با گذشت زمان بیشتر هم حس میشود. امیداوریم هرچه زودتر به امید خدا این سیستم را بیاورند و نیاز دانشگاه و بیماران رشته پزشکی هستهای را تامین کنند. بهترین و بزرگترین مرکزی که هم کادر ورزیده دارد و هم کنفرانسها در آنجا برگزار میشود، همان دانشگاه تهران و مرکز پزشکی هسته ای شریعتی است.
● دکتر از زندگی خانوادگیتان بگویید؟
▪ با همسرم نسبت فامیلی دارم. مادر خانمم دختر عمهام بودند. همسرم دکترای تاریخ از انگلستان دارند و کتابهای زیادی در این زمینه نوشتند. ما سه تا پسر داریم. نادر، محمدتقی و شریف که متاسفانه هیچکدام پزشک نیستند. من اولین طبیب خانواده بودم و فعلا آخریام.
● چرا متاسفانه؟
▪ به هر حال من عمرم را در این کار گذاشته بودم و خوشحال میشدم فرزندانم ادامهاش میدادند. آنچه معلوم است، از زندگی پدرشان عبرت گرفتند، چون هیچوقت ایام بیداری آنها را نمیدیدم مگر در تعطیلات. محمدتقی دکترای زبان انگلیسی دارد و استاد دانشگاه هاروارد آمریکاست. پسر دیگرم همراه عروس و نوههایم همین امروز به سمت بوستون رفتند و برای تعطیلات کریسمس آمده بودند که گرفتار برفها شدند و طیارهشان با ۱۰ ساعت تاخیر پرید. یکی از پسرهایم خوشبختانه برگشته به ایران و از این بابت من خیلی خوشحالم. به هر حال از اینکه پسرانم مردان بالغ و کاملی شدند خوشنودم و معتقدم اگر کسی دنبال علاقهاش نرود موفق نمیشود. پدر من مسلط به زبان فرانسه بود و عاشق این بود که ما درس بخوانیم ولی میگفت خواندن طب کار طولانی و دشواری است و موافق تحصیل در این رشته نبود. هرچند که من به خاطر علاقهام بالاخره طب خواندم و موفق شدم. آنچه ما را از اروپاییها و آمریکاییها متمایزمیکند همین عشق و علاقهای است که والدین به فراگیری علم بچهها دارند. اکنون که در بعضی تحقیقات با دکترهای جوان پزشکی هستهای ارتباط برقرار میکنم آنها را بسیار مستعد و خلاق میبینم. حیفم میآید چرا PET نداریم که... ولی عیب ندارد. باید امیدوار بود.
● استاد، یکی از خاطرههای خوب را هم بگویید؟
▪ یک خاطره دارم که احتمالا همکاران و دانشجویان جوان آن روز به یادشان میآید. موقعی که با گاما کمرا تصویر غده فوق کلیوی را توانستیم بگیریم، چنان لذتی بردم که برق چشمانم و حال وصفناشدنیام هرگز از خاطرهها نخواهد رفت.
در پایان بیتی از حافظ از طرف هفتهنامه سپید به شما تقدیم میکنیم
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما.
منبع : هفته نامه سپید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست