شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا


شأن نزول مثل‌ها


شأن نزول مثل‌ها
بررسی جداگانه و مرزبندی ادبیات عامیانه و ادبیات فرهیخته، تقریبا کار دشواری به نظر می‌رسد. حماسه‌های ملی شاهنامه‌ها‌، ادبیات تمثیلی مثنوی‌ها، داستان‌های اخلاقی کلیله و دمنه و مرزبان‌نامه‌ها‌، حکایات و افسانه‌های شیرین و منظومه‌های خواندنی نظامی‌وار عموما ریشه در قصه‌های عامیانه و تجربه‌های مردمی ‌دارد که سینه به سینه در میان نسل‌ها گشته تا به کتابت درآمده و به دنیای ادبیات جدی راه یافته است.
مثل‌ها و کلمات نغز و برخی اصطلاحات مشهور نیز از بطن همین ادبیات عامیانه (folkliterature) به ادبیات رسمی‌هر زبانی نفوذ کرده است و بر اثر رسایی و فخامتی که زبان ادبی به آن داده‌، کم‌کم میان خوانندگان ادبیات رواج یافته و به دلیل تکرار‌، دوباره میان زبان عامه برگشته و عنوان ضرب‌المثل را به خودگرفته است. در این نوشتار، پس از تعریفی کوتاه از ضرب‌المثل، به اهمیت وجود آن و ریشه برخی مثل‌ها اشاره خواهد شد.
امثال و حکم و اصطلاحات رایج در هر زبان‌، سند وحدت ملی و قومیتی آن ملت به حساب می‌آید. ادبیات شفاهی و فرهنگ عامه‌، گنجینه‌ای غنی از اندیشه‌های مشترک ساکنان هر سرزمین به شمار می‌رود.
در لغت‌نامه دهخدا در تعریف مثل آمده است:‌ داستانی (واقعی یا افسانه‌ای) که میان مردم شهرت یافته و آن را برای ایضاح مطلب و مقصود خود به نثر و نظم حکایت می‌کنند. دانستن مثل‌ها و استفاده درست آن، به ایجاز کلام گوینده کمک و اثر سخن را بر مخاطب بیشتر می‌کند.
امثال و حکم، بخش مهمی‌ از گنجینه زبان است و هر ضرب‌المثل سرشار از جهان‌بینی، عقاید،‌ آموخته‌‌ها، تجارب، آداب و رسوم تمام انسان‌هاست و برتری آن بر سخنان دیگر، معنی مثل روشن‌تر و تاثیر بیشترش در شنونده است.
کلمه مثل عربی و معادل فارسی آن متل است. مثل گفتن وقتی صورت بی‌ادبانه و طعنه‌آمیز پیدا کند، آن را متلک می‌گویند. در واقع ضرب‌المثل ترکیبی عربی است به معنای مثل زدن که مردم گاه میان محاوره‌های روزمره خود از آن کمک می‌گیرند تا فهم کلامشان برای شنونده آسان شود و گاه با اشاره به یک مصرع‌ می‌کوشند پیامشان را با ایجازی زیبا انتقال دهند بنابراین مثل‌، ‌سخن کوتاه و مشهوری است که به قصه‌ای عبرت‌آمیز یا گفتاری نکته‌آموز اشاره می‌کند و جای توضیح بیشتر را می‌گیرد. (که البته باید گفت استفاده نادرست برخی مثل‌ها موجب بروز سوء‌تفاهم در کلام می‌شود و متاسفانه گاهی با جابه‌جایی چند کلمه در مثل‌، به جای ایجاز در پیام ناچار به توضیح همان اشتباه برمی‌آییم که این خود باعث اطاله کلام می‌شود. به نظر می‌رسد برای اهمیت قائل شدن به ادبیات خود بهتر است بدرستی آنها را از بر کنیم.)
عبارت مثل گاهی کوتاه است و در ۲ یا ۳ کلمه خلاصه می‌شود، مانند «این خط و نشون» (ص ۹۷) که برای تهدید و اتمام حجت به کار می‌رود. یا «فیل و فنجان» (ص ۵۱۴) که نبود تناسب میان دو چیز را بیان می‌کند.
گاه ممکن است جمله‌ای طولانی باشد «پای خروست را ببند مرغ همسایه‌ات را هیز مخوان» (ص ۱۶۴) درباره کسانی است که عیب را از دیگران می‌دانند و خود را مبرا از خطا می‌بینند یا این مثل «تا توانستیم ندانستیم و چون دانستیم نتوانستیم» (ص ۱۹۰ ) که اصل آن متعلق به خواجه عبدالله انصاری است. در جوانی مستی و در پیری سستی پس کی خدا پرستی.
ممکن است یک عبارت عربی باشد «المامور معذور» یا «الحقُ مرُ» (ص ۸۷)که فارسی آن معروف‌تر است.
برخی مثل‌ها ممکن است جمله ساده‌ای باشد که دیدن آنها میان امثال و حکم جای تعجب است، اما همان طور که گفتیم، همین جمله ساده می‌تواند مضمون بلندی داشته باشد «بچه بزرگ‌تر می‌خواهد» به معنی هر قابل تربیتی‌، مربی لازم دارد که البته به طنز به افراد بزرگی که کودکانه رفتار می‌کنند یا جوانی می‌کنند هم گفته می‌شود.
گاهی از داستان قرآنی بیرون می‌آید مانند «ایراد بنی‌اسرائیل گرفتن» (ص ۹۵) که به ایرادها و بهانه‌های این قوم در برابر حضرت موسی برمی‌گردد. در آیه ۶۷ تا ۷۱ سوره بقره آمده است: وقتی موسای پیامبر به امر خدا به قومش می‌فرماید که گاوی را قربانی کنید آنها شروع به بهانه‌گیری می‌کنند. چگونه گاوی باشد؟ پیر باشد یا جوان؟ از کار افتاده باشد یا کارآمد؟ رنگ آن یکدست زرد باشد یا رنگارنگ فرح بخش؟رام باشد یا وحشی؟ (این سوره به همین مناسبت بقره نام گرفته است.)
در مواقعی هم با خود کلمه مثل می‌آیند مانند این نمونه‌ها، مثل آدم: مودب و معقول و سرجای خود بودن، مثل آش شله قلمکار: مخلوطی از بسیاری چیزها، مثل آیینه دق: عبوس و بد اخم و مثل گربه کوره: ناسپاس و نمک نشناس (ص ۶۸۷)
گاه ممکن است مصرعی یا بیتی کامل باشد. به این صورت که امکان دارد شاعری ضرب‌المثلی را به تضمین بیاورد و شاید شعری در آغاز مثل نباشد، بلکه بر اثر تکرار و محتوای خاصی که دارد معروف و معتبر شود که در این میان‌،بحق نباید تاثیر اشعار سعدی را نادیده گرفت. شیوایی و شیرین سخنی شیخ اجل در رواج کلامش به عنوان امثال و حکم همواره تامل برانگیز بوده است .... به عنوان نمونه:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری . مقدمه گلستان سعدی‌
ای که پنجاه رفت و در خوابی‌
مگر این چند روزه دریابی‌. مقدمه گلستان
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گر چه با آدمی‌بزرگ شود . حکایت۴ باب اول گلستان‌
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار. حکایت ۱۱باب اول گلستان‌
خواهی که خدای بر تو بخشد
با خلق خدای کن نکویی . حکایت ۲۰ باب اول گلستان‌
اندرون از طعام خالی دار
تا درو نور معرفت بینی . حکایت ۲۱باب دوم گلستان‌
مورخان و جامعه شناسان در بررسی روحیات و اخلاق گذشتگان از مثل‌های جاری هر محل استفاده می‌کنند. در همه زبان‌های دنیا ضرب‌المثل فراوان است و حتی برخی مثل‌ها در بیشتر زبان‌ها به هم شباهت دارند.
گفتنی است هر قدر تاریخ تمدن ملتی، پیشینه‌ای بیشتر داشته باشد‌، حادثه‌های بیشتری در آن رخ داده است که دانستن پیشینه هر زبان، ما را به غنای ادبیات آن آگاه می‌کند. پشت بسیاری از مثل‌ها‌، حکایت‌ها و افسانه‌هایی قرار دارد که دانستن آنها نه تنها جالب و جذاب به نظر می‌رسد، بلکه در به‌کارگیری درست آنها ما را یاری می‌رساند.
به عنوان مثال‌، شما می‌دانید چرا در جواب «کی» مثل «وقت گل نی» را به کار می‌برند؟ جالب است بدانید وزن و آهنگ صرف نی و کی به تنهایی باعث رواج این مثل نشده است. گروهی معتقدند شاید به این دلیل که نی گل نمی‌دهد، این مثل رایج شده است؛ در حالی که به نظر می‌رسد این گیاه که البته نوع باتلاقی آن، گل هم می‌دهد پیش از رسیدن به مرحله گل دهی‌ به مصرف می‌رسد (برای ساختن آلت موسیقی یا تهیه حصیر و بوریا) برای همین، چون این گیاه بندرت گل می‌دهد، این مثل به معنی وعده سر خرمن دادن و امروز و فردا کردن است و نوعی موکول کردن کار به زمانی محال.
البته توجه صرف به ظاهر کلمات نیز گاهی ما را در دانستن ریشه مثل‌ها‌ به اشتباه می‌اندازد.
به عنوان مثال «زاغ سیاه کسی را چوب زدن» ممکن است تصور شود مربوط به زاغ یا همان کلاغ است که او را با چوب زده و فراری داده‌اند. در حالی که این طور نیست. زاغ نام دیگر زاج است. در فرهنگ لغت انصاف‌پور آمده است: زاغ (‌زاج ) نوعی نمک است که انواع مختلفی دارد: (سیاه، سبز، سفید و غیره) زاغ سیاه بیشتر به مصرف رنگ نخ قالی و پارچه و چرم می‌رسد. چوب زدن زاج یا همان زاغ به معنی هم زدن آن و نوعی تست و بررسی نخ‌ها که بخوبی رنگ گرفته‌اند یا نه. در واقع وقتی زاغ یا همان زاج کسی را چوب می‌زنیم یعنی می‌خواهیم از نوع به کار رفتن رنگ قالی او آگاه شویم که اگر پنهانی صورت گیرد، نوعی فضولی و تجسس معنی می‌دهد. مفهوم این مثل در امثال و حکم دهخدا کنایه از تعقیب و پی‌جویی آمده است و تجسس و تام و تمام از حال و احوال‌، قال و مقال‌، کار و فعالیت کسی به طوری که دیگران متوجه نشوند.
نمونه دیگر مثل «دنبال نخود سیاه فرستادن» است به این معنی که برای آگاه نشدن شخصی از موضوعی، آن فرد را پی‌کاری بفرستند که انجام آن طول بکشد. نخود از دانه‌های نباتی است که در ایران به عمل می‌آید و به همان صورتی که درو می‌شود مورد استفاده قرار می‌گیرد، اما نخود سیاه گیاه دانه است که پس از برداشت‌، آن را خیس می‌کنند و به شکل لپه قابل استفاده است. در واقع لپه‌ای که در خورشت‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد، همان نخود سیاهی است که برای یافتنش‌، شاید بارها ما را نیز به دنبالش فرستاده باشند، حواسمان باشد نخود سیاه اصلا در بازار وجود ندارد.
اما نمونه آخر، ضرب‌المثل «اشک تمساح» است که گریه دروغین را به آن تعبیر کرده‌اند، بویژه اشکی که از سر ریا و فریب باشد تا به آن طریق، به نیت خود برسند. برای فهمیدن این نوع اشک نیازی به دانستن ریشه تاریخی نیست، بلکه علوم طبیعی برای آن تعریف دارد و وجه تسمیه آن را روشن می‌کند.
تمساح، سوسمار عظیم الجثه دریایی است که چون در رود نیل و بعضی رودخانه‌های پر آب آفریقا هم زندگی می‌کند آن را نهنگ مصری و نهنگ آفریقایی نیز می‌گویند. در قدیم معتقد بودند غذا و خوراک تمساح به وسیله اشک چشم او تامین می‌شود. بدین طریق که هنگام گرسنگی به ساحل می‌رود و مانند جسد بی جانی ساعت‌های متمادی روی شکم دراز می‌کشد. در این موقع، اشک لزج و مسموم‌کننده‌ای از چشمانش خارج می‌شود که حیوانات و حشرات هوایی به طمع تغذیه روی آن می‌نشینند.
پیداست که سموم اشک تمساح، آنها را از پای در می‌آورد. نیمه جان هم می‌شوند و اگر قصد فرارداشته باشند به دلیل لزج بودن اشک تمساح نمی‌توانند از آن دام گسترده نجات یابند.
در واقع هر بار که مقدار کافی حیوان و حشره در دام اشک تمساح افتند، تمساح پوزه‌ای می‌جنباند و به یک حمله، آنها را می‌بلعد و مجددا برای شکار طعمه‌های دیگر، اشک می‌ریزد.
بحث دیگری هم در این زمینه مطرح است. به عقیده علما و دانشمندان؛ انسان تنها موجودی است که گریه می‌کند. ریزش اشک در فشارهای هیجانی یا خوشحالی زیاد، در هیچ آفریده دیگری غیر از انسان به عنوان یک عمل طبیعی شناخته نشده است و اشک تمساح و لاک‌پشت یکی از نیازهای طبیعی این دو حیوان است. در واقع در کنار چشم تمساح و لاک‌پشت‌، غددی وجود دارد که مازاد آب نمک بدنشان از آن غدد به خارج ترشح می‌شود که نباید آن را با ا شک اشتباه گرفت.
نکته پایانی این که زبان و ادبیات فارسی همواره به پیشینه غنی خود بالیده است و دانستن این پیشینه‌، فرهنگ اصیل و تمدن بی‌نظیری را به ما یادآور می‌شود؛‌ اما متاسفانه به بررسی ادبیات فولکلور و ریشه مثل‌ها کمتر توجه شده است و در این زمینه منابع کمی ‌در دسترس است.
فاطمه خداکرمی‌
منابع:
۱) گزیده و شرح امثال و حکم دهخدا، فرج‌الله شریفی،‌ انتشارات هیرمند،‌ چاپ دوم ۱۳۸۱
۲) قصه‌های تازه از کتاب‌های کهن، مهدی آذریزدی، انتشارات اشرفی، چاپ دهم‌
۳) ریشه‌های تاریخی امثال و حکم، مهدی پرتوی آملی، انتشارات سنایی
منبع : روزنامه جام‌جم