جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


رساله یی در نکوداشت آدمی


رساله یی در نکوداشت آدمی
اگر به دنبال خواندن قصه یی هستید بلند که سرانجام و فرجامی مشخص و معین دارد، قهرمانی دارد و فضایی ماندگار یا قرار است به شما طرح روایتی داده شود تا ماه ها بعد از تمام کردن کتاب به آن فکر کنید در انتخاب اثر «تو خودت را دوست نداری» نوشته «ناتالی ساروت» سخت در اشتباهید. این اثر صرفاً یک متن است. این متن نه نشانه های آشنا روایتی دارد که شما را با خود برده و سرگرم کند، نه شهرزادی دارد که شما بتوانید آن پس پشت ها شناسایی اش کنید. ناتالی ساروت که متعلق به نویسندگان سبک «رمان نو» است کاملاً به قواعد این سبک وفادار مانده است. اصلاً مساله اش گفتن قصه نیست.
مساله اش طرح یک هسته فکری و ارائه موضوعی هستی شناسانه است در باب انسان. انسان ها را با تمامی ابعادشان به خدمت می گیرد تا از یک منظر خاص سخن بگویند. از یک میل صحبت کنند؛ میل دوست داشته شدن، چه از طرف خود شخص، چه از طرف دیگران. این یک نیاز جدی بشری است که اسباب کنش های شخصیت های داستانی را برمی سازد. او گویی جراحی است که یکی از ارگان های بدن را تشریح می کند تا متخصص دیگر بتواند بر بیماری های این عضو مسلط شود. او به نهایت یک نیاز عمده بشری می پردازد. او از منظری روانشناسانه می گذارد چالشی میان شخصیت های متن شکل بگیرد. البته شخصیت هایی که سخن می گویند از هم تفکیک نمی شوند. گویی تمامی شان افراد یک قبیله اند که بر سر اصولی از پیش تعیین شده به توافق رسیده اند. تشخص این شخصیت ها قابل تمییز نیست. انسان هایی که بسیار شبیه اعضای یک فرقه اند هر کدام از یک زاویه به این نیاز پایه یی نور می تابانند. سعی می کنند آن را بشناسند. انگار این نیاز یک جور موجود عجیب الخلقه است که هر کدام می خواهند به طریقی از ظن خود یار او شوند. آنها گاهی قضاوت می کنند، گاهی طرح مساله. از هیچ حکمی مطمئن نیستند. شاید شبی یا روزی زیر سقفی یا دور آتشی گرد آمده اند و می خواهند بگویند چرا بعضی آدم ها به خود اعتقاد دارند و بعضی نه.
پایه های اعتماد به نفس هم شاید از همین جاها ریخته می شود. آدمی که به هویت خود اعتقاد دارد نیازی به تایید دیگران ندارد. شاید هم داشته و خود نمی داند. براساس متن ساروت شما که نویسنده اید می توانید ایده های بسیاری جهت چگونگی تراش دادن روان شخصیت های داستانی خود بگیرید. چون خودباوری یا لذت بردن از خود یکی از تراش های عمده یی است که شخصیت های رمان به آن نیاز دارند.فراموش هم نکنیم ساروت در عصری به نوشتن این متن مشغول بوده است که مساله روز اروپا ماهیت و چیستی انسان بوده. انسان در همین زمان بود که قبله تفکر سارتر و اگزیستانسیالیست ها قرار گرفته و به نیازهایش هم فکر می کرده اند. اما ساروت تحت تاثیر این جریان به شکل غیرمستقیم قرار گرفته است. او یک بخش یا یک برش از درون یا نهاد آدمی را برداشته و به تجزیه و تحلیل اش پرداخته است، آن هم هر بار از منظری. این مناظر می توانند چشم اندازی از انسان قرن بیستم را از دیدگاه روانشناسانه در اختیار مخاطب قرار دهند، آن هم نه هر مخاطبی؛ مخاطبی که به دنبال متنی نخبه گرایانه است. «تو خودت را دوست نداری» برای همه مردم نوشته نشده است. این متن برای طبقه الیت نوشته شده است.
چون هیچ گاه یک مخاطب عادی و عامی نمی تواند در این متن به درک و دریافت درستی برسد. از ویژگی های درخور توجه این متن شباهت دیالوگ ها به همدیگر است. کلیت کتاب براساس دیالوگ شکل گرفته است؛ شاکله یی که یک گفتمان را درباره چیستی یک احساس یا یک مولفه از سرشت آدمی برمی سازد. فضایی که در سایه این دیالوگ ها ساخته می شود به مخاطب ذهنیت یا ذهنیت هایی را القا می کند. آیا آدمی که می تواند از وجود خود لذت ببرد، موفق تر است؟ آیا احترام برانگیز است؟ این وجود تابع چه عواملی شکل می گیرد؟ در این میان نقش قضاوت های دیگران در کجا معنا می شود؟ چرا بعضی از آدم ها از خود هیچ لذتی نمی برند یا خود را دوست نمی دارند؟ آیا نارسیسیسم یک ارزش است یا می تواند یک ضدارزش تلقی شود؟ اساساً آدمی تا کجا می تواند به خود حق دهد؟ مرزهای این حق دادن ها تا کجا پیش می رود؟می بینید در سایه خواندن این اثر شما با یک متن روانشناسانه مواجه می شوید. صداهای گوناگون در کنار یکدیگر قرار می گیرند، آن هم به گونه یی که این متن را پیش از آغازش در خیال آورد و در انتهای کار به این نکته اندیشید که این بحث ها می تواند همچنان ادامه پیدا کند.
هم میان صداهای کتاب، هم در ذهن تمام مخاطبان. این متن خود را از تاریخ مصرف هم می رهاند چون مساله یی که طرح می شود از ازل در ذهن انسان بوده است. متن شاید در رویکردی فرامتنی ارجاعی باشد به افسانه ها و کهن الگوها؛ آنگاه که انسان به تصویر خود در آب خیره می شود و در آن تصویر غرق می شود، مساله یی که انسان امروز هم با آن همچنان درگیر است. از این منظر یک داستان نویس می تواند بارها به این متن رجوع کند و یاد بگیرد که گوشه یی از پرداخت و تراش شخصیت داستانی اش بر این نظریه ها می تواند استوار شود. این یک متن مرجع است. مرجع به معنای مادر شخصیت های داستانی. ظرافت نگاه ساروت به انسان از خلال همین نگاه مطروحه و مشروحه هویدا است. او هرگز نمی تواند از کنار پرسش هستی شناسانه یی که به آن اشاره شد، بی تفاوت بگذرد. اما نه در قالب یک خط روایی و داستانی بلکه در قالب سلسله دیالوگ ها. بی توجه به فضاسازی مالوف، فضاهای فکری و جغرافیایی و تاریخی میانه قرن بیستم را می سازد. پیش از او کسی به این شکل به این مساله نپرداخته است و مهم تر اینکه از تجربه طرح یک نیاز در قالب دیالوگ نهراسیده است. او تا ته خط به یک معنا به واقع پیش رفته است؛ کاری که در میان سایر نویسندگان «رمان نو» هم دیده می شود. اما ساروت از آن دسته نویسندگانی است که در سایر آثار خود هم ضدروایت عمل کرده و در این مسیر از خود محافظه کاری نشان نداده است.
شاید تنها نکته یی که اسباب سوال می شود این است که چرا دیالوگ ها که نماینده تفکرات و ذهنیات افراد متفاوتند، معمولاً در جهت تکمیل چشم انداز فکری نویسنده عمل می کنند، چندان با هم درگیر بحث نمی شوند، حتی بعضی دیالوگ ها پینگ پنگی نبوده و منطق واگرایانه دارند. این دیالوگ ها هر چند بی معنی به نظر می رسند ولی به طراوت گفتمان و فضای ذهنی شخصیت های غایب کمک می کنند. اکثر شخصیت ها برای کسی که خودش را دوست دارد، احترام قائلند. او را بزرگ می شمرند و خود را کوچک تر. این به دلیل تنوع دیالوگ ها است ولی در یک سطح کلی بیشتر این دیالوگ ها در جهت همسازی و موافقت با جهت اصلی بحث پیش می روند. هر دیالوگ یا هر بخش ستایشی است پنهان از ذات انسان؛ انسانی که تجربه دو جنگ جهانی پی درپی را در اروپا پشت سر گذاشته است، انسانی که در اوج دستاوردهای صنعتی انسان دیگر را سوزانده و به کام مرگ فرستاده است. ساروت در این اثر رساله یی انتقادی در باب هویت لگدمال شده انسان نوشته است و به اندیشمندان می خواهد تذکر دهد ارزش آدمی تا چه پایه یی است. انسانی که خود را دوست بدارد دیگری را هم دوست می دارد و آنگاه که این مهم میسر شود، بی تردید سرنوشت جمعی دیگرگونه یی برای نوع بشر رقم خواهد خورد. ساروت نویسنده عصر خود از این منظر نبوده بلکه نویسنده حساس به تاریخی است به اندازه عمر بشر از ازل تا ابد.
لادن نیکنام
در جه ارزشیابی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید