شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آرزوهای بیدار


وقتی چشم‌هامو می‌بندم تمام آرزوهامو با تمام جزئیاتش همون طوری‌که دوست دارم با قلم‌موی جادوئی خیال، توی ذهنم نقاشی می‌کنم تا وقتی که بیدار شدم تمام اون‌ها جون بگیرم و جزو واقعیت‌های زندگی‌ام بشن. وقتی که چشم‌هامو باز می‌کنم و گرمای اولین اشعه خورشید رو، روی صورتم حس می‌کنم می‌فهمم که ...
می‌فهمم که اولین کاری که باید انجام بدم اینه ...
اینه که دست روی زانوها بذارم، از جام بلند بشم، بایستم و روزم رو شروع کنم ...
با یه تولک خالص و یه سلام بلند که یه لبخند کوچیک به همراه داره، با چشم انداختن تو چشم اونائی که دوستشون دارم و چشم برداشتن از هر کس و هر چیزی که دوستش ندارم ـ که البته با سعی و تلاش، توی دلم هر روز تعدادشون کمتر از روز پیش می‌شه ـ به سمت آرزوهام فکر می‌کنم و با کمک فکرم دستامو به سمت آرزوهام دراز می‌کنم، هر مانعی که سر راهم باشه ـ آروم آروم ـ کنار می‌زنم، هر کی با تمسخر نگاهم کرد، بی‌توجه از کنارش می‌گذرم و با چشم دوختن به آبی آسمون منتظر می‌شینم تا دونه دونه ستاره‌های بختم توی دستام بشینه.
در طول روز طوری تلاش می‌کنم که وقتی شب دوباره چشم‌هامو روی هم گذاشتم آرزوهام پررنگ‌تر از روز پیش توی ذهنم با تمام جزئیاتشون نقاشی بشن حتی بدون ‌این‌که خودم بخوام؛ تا وقتی که صبح دوباره بیدار شدم از اون هزار آرزو یکیش واقعی و جوندار از اون روز به بعد باهام زندگی کنه و هر دو بیدار بیدار زندگی را زیباتر از قبل ببینیم.
محبوبه عباسی
منبع : مجله موفقیت


همچنین مشاهده کنید