سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

درس هایی از شازده کوچولو


درس هایی از شازده کوچولو
کتاب شازده کوچولوی سنت اگزوپری حجیم نیست، اما همه مکان ها و زمان ها را در خود نهفته و در سیاره ای کوچک، کل عالمیان و آدمیان را گرد هم آورده است. در میان شخصیت های بسیار موجز، دقیق و گویای این کتاب، مرد میخواره ای هست که «می می نوشد تا فراموش کند که مست است». به نظر می رسد دنیای کنونی ما پر شده است از این نوع افراد که می خوابند تا کاری نکنند که خسته شوند و خوابشان بگیرد! قرص می خورند که بخوابند و می خوابند که کابوس ببینند، غر می زنند تا یادشان نرود که هنوز جزو آمار زنده ها هستند و تمام لحظات زندگی رابه «مردگی» سپری می کنند.
یک جور ادای زندگی را درآوردن، وقت کشی های خطرناک، مصرف بی حساب و کتاب، بی نظمی و تنبلی همراه با ادعاهای بزرگ، توهم «کسی بودن» و «کسی شدن» بدون ضرورت تلاش و زحمت و قناعت، سرطانی است که بخش زیادی از جامعه ما را گرفتار کرده است. این که انسان بخواهد دیده شود و به او توجه کنند، دست کم تا زمانی که از نظر روحی به استغنای لازم برای احساس بی نیازی از محبت و لطف هر کسی غیر ازخدا، نرسیده باشد، امری طبیعی و در حد معقول آن، پذیرفتنی است، ولی این که انسان برای انجام هیچ کاری، اعم از امور روزمره تا کارهای متوسط و بزرگ کمترین زحمتی به خود ندهد و از کوچک ترین هنر و مهارتی هم بی بهره باشد و توقع تحسین و تقدیر و آفرین و پیشرفت مادی هم داشته باشد، به هیچ وجه با عقل جور درنمی آید. طرفه آن که در چنین شرایطی هستند کسانی که انصافاً از استعداد و ذوق و هوش هم کمترین بهره ای نبرده اند و صرفاً براساس روابط ناسالم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، ظاهراً صاحب شأن و مقامی هم شده اند و البته این شأن که از جنس برف زمستانی است، با اولین آفتاب تموز صداقت و آگاهی، آب می شود و روسیاهی اش به زغال می ماند، ولی تا آن آفتاب بیاید و بتابد، برف مذکور فرصت کافی دارد تا ارزش ها را در اذهان انسان هایی که تجربه و آگاهی کافی ندارند، به ضدارزش هایی تبدیل کند که درمان آن وقت و انرژی و حسی را از بین می برد که باید در جاهای بهتری مصرف شود و معلوم نیست که کار به سامان برسد. به قول سعدی علیه الرحمه: بنای ظلم چنین رفیع نبود، اندک اندک برآن افزودند تا چنین رفیع شد. (نقل به مضمون).
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید