جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

تجربه جدید


تجربه جدید
داشت تو هوا پرواز می کرد، احساس خوبی داشت. هرجا که اراده می کرد تو یه چشم بهم زدن می رسید. با اینکه در بسته بود ولی از در هم رد می شد، چیزی نمی تونست جلوشو بگیره! ولی... چرا هیچکش اونو نمی دید؟ احساس کرد یه نیروی قوی داره اونو می کشه. نتونست مقاومت کنه، با سرعت به سمت نیرو کشیده شد! خودش رو دید که روی تخت دراز کشیده و چند تا دکتر دور و برش هستن؟! احساس درد شدیدی تو سینش کرد و کشیده شد روی تخت. صدای دکتر اومد: «برگشت، خدا رو شکر»! تازه یادش اومد چه اتفاقی افتاده. تو این فکر بود که بعدا کی حرفشو باور می کنه!
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید