جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا
تصویری که هرگز فراموش نمی کنم
روز ۱۸ ژوئن، مثل همیشه به دیدن مسابقه بیسبال برادرم رفتم. کوری آن موقع ۱۲ ساله بود و چند سالی بود که بیسبال بازی می کرد. وقتی دیدم برای ضربه بعدی خودش را گرم می کند، تصمیم گرفتم جلو بروم تا چند نکته را به او گوشزد کنم، ولی وقتی آنجا رسیدم، فقط گفتم: «دوستت دارم.»
او در عوض پرسید: «یعنی می خوای من یک ضربه جانانه بزنم »
لبخندی زدم و گفتم: «سعی خودت را بکن.»
همین طور که به طرف میدان قدم برمی داشت، هاله ای از اطمینان دور او را گرفته بود. ظاهراً اعتماد به نفس فراوان داشت و دقیقاً می دانست می خواهد چه بکند.
و راستش را بخواهید، اولین ضربه اش یک ضربه جانانه بود!
خدا می داند با چه غروری دور زمین می دوید و چشم هایش چه برقی می زدند و صورتش چطور می درخشید. ولی یک چیز در من عجیب اثر گذاشت. موقعی که به طرف من برگشت، به پهنای صورت می خندید. نگاهم کرد و گفت: «من هم دوستت دارم تری.»
یادم نمی آید که تیمش برنده شد یا بازی را باخت. در آن روز مخصوص، برنده شدن تیم اصلاً اهمیت نداشت.
منبع : روزنامه ایران
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران حجاب رئیس جمهور رئیسی دولت دولت سیزدهم توماج صالحی سریلانکا مجلس شورای اسلامی پاکستان رهبر انقلاب کارگران
کنکور تهران سیل هواشناسی سازمان سنجش آتش سوزی فضای مجازی سلامت شهرداری تهران پلیس اصفهان فراجا
قیمت خودرو قیمت طلا خودرو دلار بازار خودرو بازنشستگان قیمت دلار ارز بانک مرکزی مسکن ایران خودرو قیمت سکه
موسیقی ترانه علیدوستی تلویزیون مهران مدیری سینمای ایران سحر دولتشاهی سینما کتاب بازیگر تئاتر
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
آمریکا اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه جنگ غزه فلسطین روسیه چین حماس طوفان الاقصی اوکراین ترکیه
پرسپولیس فوتبال استقلال بارسلونا بازی جام حذفی فوتسال تیم ملی فوتسال ایران لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال تراکتور باشگاه پرسپولیس
تیک تاک ناسا رونمایی مریخ اپل تسلا فیلترینگ
مالاریا کاهش وزن زوال عقل سلامت روان داروخانه