شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

حکایت


حکایت
شبی شیخ ابوالحسن خرقانی با خداوند سبحان مناجات کرد و گفت :" خداوندا، فردای قیامت به وقت آن‌که نامه‌ی اعمال هر یکی به دست دهند و کردار هر یکی بر ایشان نمایند‌، چون نوبت من آید و فرصت یابم من دانم که چه جواب معقول گویم " پس در حال ، به سرش ندا آمد که" یا ابوالحسن، آنچه روز حشر خواهی گفتن در این وقت بگو"
گفت:" خداوندا چون مرا در رحِم مادر بیافریدی در ظلمات عجزم بخوابانیدی وچون در وجود آوردی معده‌ی گرسنه را با من همراه کردی تا چون در وجود آمدم از گرسنگی می‌گریستم و چون مرا در گهواره نهادند پنداشتم که فرج آمد، پس دست و پایم ببستند و خسته کردند و چون عاقل و سخنگوی شدم، گفتم بعد الیوم آسوده مانم به معلمم دادند، به چوب ادب دمار از روزگارم برآوردند و از وی ترسان بودم، چون از او در گذشتم شهوت بر من مسلط کردی تا از تیزی شهوت به چیزی دیگر نمی‌پرداختم‌، و چون از بیم زنا و عقوبت فساد زنی در نکاح آوردم و فرزندانم در وجود در آوردی و شفقت ایشان در درونم گماشتی و در غم خورش و لباس ایشان عمرم ضایع کردی و چون از آن در گذشتم پیری و شعف بر من گماشته و درد اعضا بر من نهادی و چون از آن در گذشتم دیدم چون وفات من برسد بیاسایم، به دست ملک الموت مرا گرفتار کردی که به تیغ بی‌دریغ به صد سختی جان من قبض کرد؛ و چون از آن درگذشتم در لحد تاریکم نهادی و در آن تاریکی و عاجزی دو شخص مکرم (= نکیرین) فرستادی که "خدای تو کیست و ملت تو چیست؟" و چون از آن جواب برستم از گورم برانگیختی و در این وقت که حشر کردی، در گرمای قیامت و جای حسرت و ندامت نامه‌ام به دست دادی که اقرا کتابک . خداوندا، کتاب من این است که گفتم، این همه مانع من بود از طاعت و از برای چندین تعب و رنج شرط خدمت تو که خداوندی به جای نیاوردم. تو را از آمرزیدن و گناه عفو کردن مانع کیست ؟" ندا آمد که" ای ابوالحسن تو را بیامرزیدم به فضل و کرم خود "
منبع : موسسه خانواده مطهر


همچنین مشاهده کنید