شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ای زلف تو زنجیر دل حلقه ربایان


ای زلف تو زنجیر دل حلقه ربایان    در بند کمند تو دل حلقه گشایان
وی برده بدندان سر انگشت تحیر    ز آئینه رخسار تو آئینه زدایان
همچون مه نو گشته‌ام از مهر تو در شهر    انگشت نما گشته‌ی انگشت نمایان
عمرم بنهایت رسد و دور بخر    لیکن نرسد قصه عشق تو بپایان
این نکهت مشکین نفس باد بهشتست    یا بوی تو یا لخلخه‌ی غالیه سایان
با سرو قدان مجلس خلوت نتوان ساخت    تا کم نشود مشغله‌ی بی سر و پایان
محمول سبکروح که در خواب گرانست    او را چه غم از ولوله‌ی هرزه درایان
باید که برآید چو برآید نفس صبح    از پرده‌سرا زمزمه‌ی پرده‌سرایان
منزلگه خواجو و سر کوی تو هیهات    در بزم سلاطین که دهد راه گدایان


همچنین مشاهده کنید