چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

حق فوتبال ایران چیست؟


حق فوتبال ایران چیست؟
۱- تماشاچی های ایران برخلاف بازی با مكزیك پرشمارتر بودند و مطابق معمول، چند روزی كه از سرخوردگی قبلی گذشت، دوباره در آسمان ها سیر می كردند و قبل از بازی انتظارشان از تساوی هم فراتر رفته بود.
۲ - پرتغال حریف بزرگی بود كه پذیرش باخت مقابلش خیلی دشوار نیست. بسیاری از بازیكنانی كه امروز با پیراهن پرتغال بازی كردند، ستاره های محبوب تماشاگرانی هستند كه پیراهن ایران را به تن و پرچم ایران را به دست داشتند.
۳ - یك مفسر مشهور ورزشی كه بازیكن اسبق تیم ملی هم هست می گفت اگر جای مربی ایران بود، چنین بازیكنی را درجا به خانه می فرستاد تا یازده بازیكنش درون میدان، اگر نه یازده ستاره اما یك «تیم» باشند.
وحید هاشمیان بعد از بازی، به فاصله فوتبال ایران با پرتغال اشاره می كرد و می گفت «باخت حق ما بود». او فقط افسوس می خورد كه چرا ایران بازی مكزیك را به عقیده او به ناحق و روی اشتباهات باخت.
همین نگاه هاشمیان را انگار اغلب بازیكنان، خبرنگارها و تماشاچی ها هم داشتند كه از باخت مقابل پرتغال به اندازه شكست اول، سرخورده نشدند. حتی سایت فیفا هم در نتیجه گیری خود از بازی نوشت كه ایران در سراسر مسابقه جنگید و جا دارد كه به خود ببالد.
تماشاچی های ایران برخلاف بازی با مكزیك پرشمارتر بودند و مطابق معمول، چند روزی كه از سرخوردگی قبلی گذشت، دوباره در آسمان ها سیر می كردند و قبل از بازی انتظارشان از تساوی هم فراتر رفته بود.
اما نكته جالبی كه روی سكوها دیده می شد، این بود كه برخلاف رویه معمول در ایران، تماشاگران فقط به تشویق در دقایق اولیه بسنده نمی كردند و بعد از دریافت گل ساكت نشدند. وقتی كه پنالتی علیه تیم ایران اعلام شد، صدای تشویق ابراهیم میرزاپور و سوت های ممتد تماشاگران برای كریستیانو رونالدو كه پشت توپ قرار گرفته بود، فضای استادیوم را پر كرد.
شاید وحید هاشمیان راست بگوید و حق فوتبال ایران در برابر فوتبال پرتغال، چیزی بیشتر از باخت نباشد اما تماشاگرهایی كه بعضی نیمی از كره زمین را طی كرده اند تا به فرانكفورت بیایند، حق خود را بیش از اینها می دانند.
پرتغال حریف بزرگی بود كه پذیرش باخت مقابلش خیلی دشوار نیست. بسیاری از بازیكنانی كه امروز با پیراهن پرتغال بازی كردند، ستاره های محبوب تماشاگرانی هستند كه پیراهن ایران را به تن و پرچم ایران را به دست داشتند.دكو، زننده گل اول و بهترین بازیكن میدان، یكی از همین ستاره ها است. مهدوی كیا می گفت نه شوتی كه دكو زد كار هر كسی بود و نه گرفتنش را می شد از هر كسی انتظار داشت. اما اینكه برانكو كل شكست را به همان یك شوت و یك بازیكن تقلیل می دهد، پذیرفتنی به نظر نمی رسد.
برانكو در كنفرانس مطبوعاتی اش گفت كه ایران بازی با پرتغال را پایاپای پیش می برده اما كیفیت بالای دكو، تفاوت دو تیم را رقم زده است.
احتمالاً برانكو وقتی وارد جلسه شد هنوز آمار عملكرد دو تیم را دریافت نكرده بود. این آمار به زحمت معنای بازی برابر می دهد: پرتغال ۶۳ درصد صاحب توپ بود و ایران ۳۷ درصد، پرتغال ۱۸ شوت زد كه ده تای آن در چارچوب بود و ایران پنج شوت كه فقط یكی از آنها در چارچوب بود و پرتغال در مقابل یك كرنر ایران، سیزده كرنر زد.
اما همه بازی در این آمار خلاصه نمی شود؛ هیچ جای این آمار نوشته نمی شود كه حسین كعبی در نیمه اول (و نه نیمه دوم كه چسبیده به حریف بازی می كرد) چگونه توپ را از پیش پای رونالدو و فیگو برمی داشت، آندرانیك تیموریان جوان چگونه در خط میانی می جنگید و توپ می گرفت و همزمان جای علی كریمی كند و ناآماده را در خط حمله پر می كرد و مهدی مهدوی كیا را در جناح راست پوشش می داد.
عدد و رقم ها تفاوتی را كه با آمدن فریدون زندی در زمین ایجاد شد نشان نمی دهند و اشتیاق او را كه می گفت حتی برای بازی از دقیقه اول هم آماده بود، تصویر نمی كنند.
هیچ جا در هیچ آماری نوشته نمی شود كه مهرزاد معدنچی وقتی چهل دقیقه مقابل ستاره های بین المللی بازی كرد چگونه خودش را باور كرد و جا افتاد (و البته بلافاصله تعویض شد) تا خیلی ها حسرت بخورند كه چرا به بازیكنان جوان و ذخیره تیم ملی، پیشاپیش میدان داده نشد تا ناچار شوند تجربه بین المللی را در جایی كسب كنند كه قاعدتاً باید محل آزمون نهایی باشد.
شاید اگر معدنچی آن فرصت دقیقه چهارده را در هجده قدم تیم پرتغال، سی دقیقه دیرتر، وقتی از بهت و شوك میدان خارج شد به دست می آورد، دیگر توپ زیر پایش گیر نمی كرد و می توانست به همان راحتی كه در بازی های باشگاهی از او دیده ایم، خطرساز شود.
این تك چهره ها و تك صحنه ها اگرچه در كاغذ و ارقام و آمار ثبت نشد اما از نگاه لوئیس فیلیپه اسكولاری پنهان نماند. اسكولاری كه نهمین پیروزی پیاپی خود در دیدارهای جام جهانی را جشن می گرفت (هفت پیروزی آن با برزیل قهرمان جهان در سال ۲۰۰۲ بوده است) گفت تیم ایران را دوست دارد و این تیم دارای بازیكنان بسیار خوبی است كه قوی و سریع و بلندقد هستند و شایسته احترامند.
اسكولاری كه می گفت تیمش بهترین نمایش خود در هشت بازی اخیرش را داشته، اعتقاد داشت كه ایران مهمترین تیم منطقه خود خواهد شد.
اما مربی برزیلی كه پرتغال را برای اولین بار پس از دوران اوزه بیوی افسانه ای به مرحله حذفی رسانده، می داند كه سرنوشت تیم را فقط ستاره ها و بازیكنان درخشان رقم نمی زنند؛ تیمی كه بازیكنش هنگام تعویض در شرایطی كه بازی را عقب هستند، سلانه سلانه از زمین خارج می شود و وقتی هم بیرون آمد، لگدی می اندازد و پرخاشی می كند و روی نیمكت نمی نشیند، «تیم» نیست.
یك مفسر مشهور ورزشی كه بازیكن اسبق تیم ملی هم هست می گفت اگر جای مربی ایران بود، چنین بازیكنی را درجا به خانه می فرستاد تا یازده بازیكنش درون میدان، اگر نه یازده ستاره اما یك «تیم» باشند.
برانكو كه باور نداشت مسابقه با پرتغال، بازی مرگ و زندگی است، حالا این تعبیر را برای بازی بی حساسیت پایانی می پذیرد، مسابقه ای كه ایرانی ها صرفاً برای اعتبار به میدان خواهند رفت. آیا او با همه احتیاط و محافظه كاری اش می تواند در این آخرین میدان، راه را برای جوانانی باز كند كه هنوز غرور «ستاره» شدن «تیم» را برایشان كوچك نكرده است؟
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید