پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بازخوانی و آسیب شناسی لایه های جنبش دانشجویی


بازخوانی و آسیب شناسی لایه های جنبش دانشجویی
یکی از مهم ترین نکات در بررسی تطور اجتماعی و سیاسی جامعه دانشجویی ایران، انتخاب مناسب نقطه عزیمت در تحلیل ها و بررسی ابعاد مختلف و حدود و صغور بحث مورد نظر است. بنابراین شناخت جامع از نحله های فکری و نیز متودهای مورد استفاده در این تحولات یکی از مهم ترین مبادی ورود به بحث های کلی تر به شمار می رود.
ابتدا اجازه دهید در مورد یک عبارت به توافق برسیم؛ "جنبش دانشجویی".
همان طور که از نام و تسمیه این عبارت بر می آید، لفظ جنبش به مجموعه ای سازمان یافته از انسانها اطلاق می شود که برای دست یافتن به برخی اهداف عالی با غلیانی پیوسته و عموماً عصیان و سرکشی در مقابل موانع، دست به کنش می زنند. اما با مداقه در تاریخ حرکت دانشجویی قرن معاصر، محرز می گردد که این حرکت همراه نوسانات متعدد، فرازها و فرودها، ضعف ها و قوت ها، انفعال و فعالیت های بی شماری بوده است که به صورتی پیوسته به هم آمیخته شده اند، طوری که تنها پاره ای از فوران های عمده این جریان در ذهن تاریخ ثبت شده است. بنابراین مناسب تر است تا به جای عبارت "جنبش دانشجویی" مثلاً از عبارت "حرکت دانشجویی" یا حداکثر از "جریان دانشجویی" استفاده کنیم، یا لااقل به صورت ضمنی قرارداد کنیم که منظور از "جنبش دانشجویی" پیوستاری از فرازها و فرودهای متعدد و نوسانات مختلف رخداده در تاریخ دانشجویی ایران است. شاید حوادث ۱۶ آذر ۱۳۳۲، ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و ۱۸ تیر ۱۳۷۸ تنها نمونه های این فوران از تأسیس دانشگاه تا به حال باشند.
نکته دیگر اینکه جامعه دانشجویی در سراسر دنیا و علی الخصوص در کشورهایی مانند ایران مجموعه ای آرمان خواه است که این نیز به اقتضای شرایط سنی کنش گران و جو حاکم این فضا بر می گردد. نتیجه آنکه بر فرض مثال واژه هایی چون "محافظه کار" و "میانه رو" و... که در سیاست به وفور و با طیب خاطر به کار می روند در میان دانشجویان فعال سیاسی تقریباً یک ناسزا به شمار می رود.
همچنین نکته مهم دیگری که باید بدان توجه داشت، بررسی ارتباط دانشگاه و دانشجو، ارتباط هر دو با اجتماع و درک تفاوت جایگاه دانشگاه به عنوان نهاد مرجع با دانشجو به عنوان گروه مرجع در کنش های سیاسی و اجتماعی است.
به دلیل وجود سابقه علمی درخشان و تاریخ ارزشی علم در ایران زمین از باستان، علم دوستی به عنوان بخشی از ضمیر ناخودآگاه جامعه ایران و جزء ارزش ها و آرزوهای نسل ایرانی نهادینه شده است و دانشگاه که امروز به عنوان نماد علم و دانش در اذهان و باورهای مردم شناخته شده است، اصلی ترین نهاد مرجع در فعالیت های سیاسی و اجتماعی به شمار می رود و دانشجویان نیز به عنوان ساکنان این خانه مصداق عینیت یافتگی و تبلور روح آموزش و پژوهش در کالبد جامعه هستند و بالطبع یدک کش عنوان "گروه مرجع" می شوند. اما از آنجا که نه دانشگاه بدون دانشجویان مفهوم خاصی پیدا می کند و نه مجموعه نهادینه نشده ای از انسانها به نام دانشجو مفهوم خاصی پیدا می کنند؛ بنابراین نهاد مرجع و گروه مرجع بدون یکدیگر کارکردهای خویش را از دست می دهند و مجموعه ای مرکب از این دو است که می تواند ساحت اجتماع و سیاست را تحت تأثیر پایدار قرار دهد.
از این گذشته در مورد مرجعیت دانشجویان نباید دچار توهم بزرگ بینی و انتظار نابجا شد. به عنوان یک واقعیت تاریخی همواره می توان تأثیرپذیری جریان دانشجویی از نحله های فکری بیرون از دانشگاه را که در قالب روابط سازمان یافته تشکیلاتی یا محافل بحث غیر رسمی (که البته ممکن است در قالب اساتید در دانشگاه نیز حضور داشته باشند) بروز می کرده است، مشاهده کرد. بنابراین به واسطه ماهیت سیال گونه و ناپایدار و موقتی دوره دانشجویی، شاید انتظار نابجایی باشد که مرجعیت دانشجویان در عرصه سیاسی- اجتماعی را به عنوان پیشتازی در عرصه ایدئولوژیک و برنامه ریزی برای مهندسی سیاسی تعبیر نماییم.
البته وقتی این تأثیر پذیری جریان دانشجویی همچون خون در بدن جامعه دانشجویی جریان می یابد، باعث تدبیر یک سری فرآیندهای پیچیده و نهایتاً تصمیم سازی برای عمل سیاسی- اجتماعی در میان دانشجویان می گردد. در این شرایط است که ذهن خلاق و جستجوگر دانشجو با چاشنی شور و شوق جوانی همراه می شود و موجب حرکت سازی و تأثیر در بطن جامعه می گردد و بسته به شرایط جامعه و زمان، عمق نفوذ و تأثیر گذاری این جریان مشخص می شود.
به عبارت دیگر نقش مرجعیت نهاد دانشگاه - در ایران - که خود کانون مبارزات سیاسی- اجتماعی و بستری برای تلاقی جریان های مختلف فکری و سیاسی محسوب می شود، برجسته گشته و سازمانها، احزاب و گروه های فکری غیر رسمی بیرون از دانشگاه به واسطه وجود این نهاد با گروه مرجع دانشجویی مرتبط می گردند.
با این مقدمه ضروری است تا عنوان کنیم اثبات یا رد ادعای وجود یک نحله فکری یا جریان سیاسی درون دانشگاه، امری است که نمی توان به راحتی و با روشی متقن به آن پرداخت و روش دقیق کمی برای سنجش میزان نفوذ و قدرت پایگاه هر تفکر در دانشگاه و در میان دانشجویان وجود ندارد و به همین خاطر است که هر گروه سیاسی یا فکری مدعی برخورداری از حمایت حداکثری توده دانشجویان است. ولی به هر حال و بر اساس واقعیات موجود می توان گفت که سپهر گفتمان غالب در آسمان دانشگاه شکسته شده است و نیروهای متکثری (لااقل به لحاظ اسمی و صوری) بدون در نظر گرفتن عده و تعداد، با ایدئولوژی های متفاوت در حال شکل گیری و تکوین در دانشگاه هستند که به هر یک (به لحاظ کیفی) باید به اندازه جایگاه و لیاقت آنها - نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر از آنچه که هستند - بها داد. بدیهی است که امروز دیگر کسی نمی تواند معتقد به فضای تک صدایی باشد و ادعای برخورداری از ایدئولوژی هژمون در دانشگاه طنزی بیش نیست.
حال ما سعی می کنیم تا به ارائه مدلی برای بررسی نحله های اصلی و یافتن محورهای تمایز نیروهای سیاسی-اجتماعی در دانشگاه بپردازیم.
با توجه به واقعیات موجود شاید بتوانیم مهم ترین محورهای تمایز را در ترکیبی از دوگانه های "مذهبی - سکولار"، "دموکرات - غیر دموکرات" و "چپ - راست" سراغ کرد. قرارداد می کنیم که در این بحث مراد از "مذهبی" یعنی نیروهایی که معتقد به حضور دین در عرصه سیاسی هستند و برای کسانی که معتقد به دین، ولی نه در وادی سیاست هستند، واژه "دین دار" را به کار می بریم.
بازگویی نکته ای در این قسمت ضروری است و آن اینکه بنابر احوال امروز جامعه دانشگاهی، بین دو قطب محورهای ذکر شده، طیفی پیوسته از دانشجویان فعال موجود است و بررسی منقطع و ناپیوسته آنها کاری عبث است؛ اما موضوع این است که این کار ارائه مدلی برای متمرکز کردن پارادایم های پراکنده و سپس حل مسأله است و الا احتمالاً ما می توانیم به تعداد دانشجویان فعال ایدئولوژی های مختلف را رصد کنیم که تحلیل را بیش از حد پیچیده می سازد.
صد البته بد نیست اشاره کنیم که فقدان مطالعات جامع و متناسب سیاسی-اجتماعی یک رنج مزمن در پیکره دانشجویی گشته است که مهم ترین آفت این امر "عمل زدگی" در عرصه سیاست، بدون داشتن پشتوانه های عمیق و جدی تئوریک و اندیشه ای است و باز به همین خاطر است که منقش و ملبس شدن دانشجویان به نام گروه ها و نحله های فکری در بسیاری از مواقع بدون اطلاع دقیق از پیشینه تاریخی و عملکرد، هویت، اصول و روشهای آنها صورت می پذیرد و آسیب های سختی بر شخص، جامعه و حتی خود آن تفکر وارد می کند.
در توصیف قطب های مألوف محورهای مذهبی- سکولار که قبلاً اجمالاً توضیح داه شد، باید دقت داشت که طیف سکولار خود جبهه ای پیوسته از نیروهای دین دار در حوزه شخصی- اجتماعی(اکثریت طیف) و نیروهای لائیک(اقلیت طیف) است که نیروهای داخلی این طیف خود در برخی موارد دچار اصطکاک های هویتی و اختلافات فکری به ویژه در مورد حضور دین در عرصه اجتماعی می شوند. نیروهای مذهبی نیز خود جبهه ای از نیروهای همراه حاکمیت یا منتقد آن هستند که خود در مورد کیفیت حضور دین در عرصه سیاسی و در قرائت های مختلف از دین سیاسی، بعضاً با هم دارای اختلافات ریشه ای و چالش هایی جدی هستند.
محور چپ- راست نیز همچنان از مهم ترین محورهای مؤثر در جریان دانشجویی است که بیشتر در رویکرد به مسائل اقتصادی جامعه خود را بروز می دهد. طیف چپ با مؤلفه هایی چون عدالت طلبی، برابری جویی و آزادی خواهی به مصاف طیف راستی می رود که آزادی فردی، دموکراسی و اقتصاد آزاد برایش اصالت و حجیت دارد. در میان جبهه چپ انواع نحله های ایدئولوژیک از مارکسیست ها(مانند مارکسیست-لنینیست ها) گرفته تا قسمتی از نیروهای مذهبی حضور دارند. در جبهه راست نیز نیروهای لیبرال از تفوق نسبی برخوردارند، ضمن اینکه قسمتی از نیروهای مذهبی در این شاخه جای می گیرند. در اینجا نیز ذکر این موضوع خالی از لطف نیست که همانند آنچه که قبلاً آمد، دانشجویان به اقتضای سن و رویکرد آرمان خواهانه خود حساسیت ویژه ای نسبت به مقولات عدالت، تبعیض در جامعه و آزادی دارند. به این موضوع رویکرد دوری از قدرت - حداقل در ظاهر - را نیز اضافه کنید. حال آنکه دغدغه های موجود در میان فعالان و نخبگان سیاسی دانشجویی تا چه اندازه در میان توده دانشجویان نیز مطرح است، بحثی جداست که به عوامل زیادی مانند تعالی شخصی، کیفیت تحصیلی در دبیرستان، نوع تربیت خانوادگی، محل زندگی، میزان رفاه و ... بستگی مستقیم و پیچیده ای دارد. به لحاظ آماری و مبتنی بر یکی از واقعیات امروز دانشگاه های ما، اکثر پذیرفته شدگان در دانشگاه های معتبر تهران و در رشته هایی با متقاضی بیشتر، ساکن مناطقی با رفاه نسبی بیشتر (و بیشتر از مدارس غیر انتفاعی) در تهران هستند و یا اگر از شهرهای دیگر باشند از مدارس سمپاد (استعداد های درخشان در هر شهر) بر می خیزند. این موضوع در حال تشدید است و به نظر می رسد موجی از دگردیسی و تغییرات در کارکردهای دانشگاه ایجاد کند. به این موضوع، تلاش های گسترده دانشگاه ها و سیستم آموزش عالی برای ایجاد دوره های دانشجویان پولی ( بنام دوره های مشترک با دانشگاه های غربی) را نیز اضافه کنید. این موج جدید به زودی توازن قوا و مطالبات توده دانشجویان در بین طیف های چپ و راست را برهم خواهد زد.
در توضیح قطب های محور دموکرات- غیر دموکرات نیز موضوع اصلی جزم اندیشی است. نیروهای حاضر در طیف دموکرات قائل به اصول دموکراسی، اصالت حق مردم در تعیین سرنوشت، جعل و تغییر مسالمت آمیز حکومت در صورت لزوم هستند. در طیف غیر دموکرات قسمتی از بدنه دانشجویان (ولو اندک) وجود دارند که نظریات جزمی در نگرش آنها به مسائل سیاسی- اجتماعی غالب است و عموماً به دفاع از اندیشه های دُگم و سخت اندیشانه موجود در بیرون از دانشگاه و تعمیم آن به جامعه دانشجویی مشغولند.
همان طور که در نمودار قبل نیز نشان دادیم، فضای متکثر و البته پیوسته ای از نیروها با مؤلفه ها و مشخصه های مختلف در جامعه فعالان دانشجویی حضور دارند.
برای انطباق مدل مطرح شده با فضای دانشگاه و مطالعه جریانات و گروه های مختلف دانشجویی تحت این مدل به ارزیابی مصداقی دست می زنیم.
اولین انشعاب و جدایی رسمی دانشجویی بعد از انقلاب از مجموعه انجمن های اسلامی دانشجویان(دفتر تحکیم وحدت) در سال ۱۳۶۵ تحت عنوان "جامعه اسلامی دانشجویان" صورت گرفت و منجر به ایجاد اتحادیه ای جدید شد و پروژه شکستن سپر گفتمانی غالب دفتر تحکیم وحدت کلید خورد. پس از آن در سال ۱۳۷۱ بود که فرمان حضرت امام برای برپایی "سازمان بسیج دانشجویی" تحقق یافت؛ سازمانی که از یک سو سر در دانشگاه و از سوی دیگر در ارتباط تشکیلاتی با "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران" بود. در ادامه در سال ۱۳۷۷ انشعاب دیگری به نام "اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل" (که به خاطر تمایز و اعلام استقلال از دفتر تحکیم برای خود نام مستقل برگزیده بودند) ایجاد شد.
انشقاق در دفتر تحکیم وحدت به اینجا ختم نشد و در سال ۱۳۸۰ تعدادی از انجمن های اسلامی دانشجویان طی نشستی در دانشگاه شیراز به برگزاری انتخابات پرداختند. البته این بار انشعاب نه در قالب یک اتحادیه جدید که به نام "طیف شیراز دفتر تحکیم وحدت" معروف شد که اکثر نیروهای مذهبی این دفتر را شکل می داد. تعدادی از دانشگاه های شرکت کننده در این نشست شامل دانشگاه های "شیراز، تبریز، گیلان، مازندران، مشهد، قزوین و صنعتی شاهرود" بودند.
در مقابل، باقیمانده دفاتر که اکثریت را نیز تشکیل می دادند، طی نشستی در دانشگاه علامه طباطبائی انتخابات برگزار کرده و به "طیف علامه دفتر تحکیم وحدت" معروف شدند. طیف علامه تحکیم ابتدا به دو فراکسیون "سنتی" و "مدرن" تقسیم شد که صبغه اصلی سنتی ها مؤلفه "مذهبی"(که بعد از جدایی طیف شیراز این نیروهای مذهبی در اقلیت قرار گرفته بودند) و صبغه فراکسیون مدرن بیشتر "سکولار" بود. از دانشگاه های عضو فراکسیون سنتی می توان به دانشگاه های "تهران و علوم پزشکی تهران، تربیت مدرس، شهید بهشتی، گرگان و علوم پزشکی یزد" اشاره کرد. دانشگاه هایی مانند "پلی تکنیک، شریف، خواجه نصیر، صنعتی اصفهان، تربیت معلم وعلامه طباطبائی" نیز در فراکسیون مدرن قرار گرفتند.
از دل خود این دو فراکسیون، فراکسیون جدیدی بنام "دموکراسی خواه ملی" شکل گرفت و سنتی ها به روشنگری تغییر نام دادند و ترکیب جدید طیف علامه در قالب سه فراکسیون "روشنگری، مدرن و دموکراسی خواه ملی" شکل گرفت. هر چند مطابق نام، شاید بتوان مؤلفه "دموکراسی" را در فراکسیون دموکراسی خواه ملی غالب دانست، اما مهم ترین دلیل شکل گیری این فراکسیون به اختلافات تشکیلاتی و اجرایی (و نه ابعاد ایدئولوژیک) باز می گشت. در این فراکسیون نیز نام دانشگاه هایی چون "شهید بهشتی، اراک، لرستان و شهید چمران اهواز" به چشم می آمد.
در طرف مقابل نیز به دلیل بروز برخی اختلافات تشکیلاتی و رویکردی مانند "اعتراض به حضور طولانی مدت اعضا در شورای مرکزی بعد از فارغ التحصیلی و ایجاد حالت قیومیت" و نیز "درخواست برای اتخاذ رویکردهای انتقادی تر نسبت به حاکمیت از سوی این طیف"، انشعابی با عنوان طیف "نوگرای شیراز" از دل شیراز سنتی صورت گرفت که می توان به دانشگاه های "گیلان و صنعتی شاهرود" در این بین اشاره کرد که دومی بعد از چندی با عبور از طیف شیراز به فراکسیون مدرن طیف علامه پیوست. در مورد طیف نوگرای شیراز نیز مانند فراکسیون دموکراسی خواه ملی در طرف مقابل، شاید علت اصلی شکل گیری را بتوان همان مشکلات تشکیلاتی در نظر گرفت. با این حال نسبت به طیف سنتی شیراز ، طیف اخیر صبغه ای دموکراتیک تر داشت و با رویکرد انتقادی بیشتر نسبت به حاکمیت عمل می کرد.
در برخی دانشگاه ها بعد از چندی (به دلیل برگزاری انتخابات های باز و گردش شورای مرکزی و شورای عمومی) گاهاً ترکیبی از فراکسیون های مختلف یک طیف یا حتی نیروهایی از هر دو طیف علامه و شیراز حضور داشتند که به چالش های سنگین و از کار افتادن انجمن ها منجر می شد. حال اگر دسته ای موفق به غلبه بر گروه دیگر می گشت جابجایی ها و عبور از طیف های گونه گون به یکدیگر صورت می گرفت.
از مهم ترین این موارد می توان به دانشگاه شیراز اشاره کرد که بعد از عبور از طیف شیراز، به فراکسیون مدرن علامه پیوست و پس از چندی کشمکش و تعلیق منحل اعلام شد تا اینکه اخیراً انجمن اسلامی دانشجویان مستقل این دانشگاه با حذف نام "مستقل" عهده دار نمایندگی تحکیم شدند! یا در دانشگاه "صنعتی اصفهان" که بعد از خروج از فراکسیون مدرن علامه به فراکسیون دموکراسی خواه ملی پیوستند. همچنین می توان به "دانشگاه تبریز و علوم پزشکی تبریز" اشاره کرد که ابتدا جزء طیف شیراز بود و بعداً اعلام استقلال از همه طیف ها نمود وخارج شد، بعد از مدتی انجمن ۲دانشگاه از هم جدا گشتند و در انتها به دلیل اختلافات بر سر کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴، چند پاره شد و ترکیبی از نیروهای سنتی، پان تورک و مدرن در آن به کشمکش مشغولند.
از دیگر موارد می توان به دانشگاه های علم و صنعت، الزهرا و مشهد اشاره کرد که بین طیف های مختلف غوطه می خورد و کارکرد خود را از دست داده است.
در تمام این موارد یک مثال خاص نیز وجود داشت و آن "انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران" بود که یک اقلیت فراکسیونی بنام "طیف دموکراسی خواه" در سال ۱۳۸۲ در آن شکل گرفته بود. (این طیف ربطی به فراکسیون دموکراسی خواه ملی نداشت و بیشتر سمپات طیف مدرن علامه محسوب می شد) که طیف اکثریت طی یک فرآیند دو ساله و با رخداد چالش هایی چند، موفق شد یکپارچگی خود را به دست آورده و صبغه چپ مذهبی خود را حفظ نماید.
با گذشت یکی دو سال، بسیاری از انجمن های اسلامی دانشجویان کشور به دلائل مختلف اعم از "برخورد حاکمیت با این انجمن ها" و یا "عدم توانایی در برگزاری انتخاباتهای سالانه و فارغ التحصیل شدن اعضای شورای مرکزی" به تعطیلی کشانده شدند و امروز تنها تعداد معدودی از آنها به صورت قانونی و فعال موجود هستند.
این انشعابها به دفتر تحکیم محدود نمی شد. مثلاً در سالهای ۸۲-۱۳۸۱ "جنبش عدالت خواه دانشجویی" از دل بسیج دانشجویی زاده شد که مؤلفه تمایزی آن، عمل به روشهای چپ و تا حدودی رادیکال تر نسبت به بسیج دانشجویی بود؛ یا در سال ۱۳۸۴ که به خاطر اختلاف در انتخاب گزینه اصلح برای ریاست جمهوری، دو دستگی و اختلاف در اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان رخ داد.
ایمان ملکا آشتیانی / کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تهران
منبع : کانون اندیشه جوان