دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


وضعیت زنان در جامعه عرب هنگام نزول قرآن


وضعیت زنان در جامعه عرب هنگام نزول قرآن
عرب از همان زمانهای قدیم در شبه جزیره عربستان زندگی می‏كرد، سرزمینی بی‏آب و علف و خشك و سوزان، و بیشتر سكنه این سرزمین، از قبائل صحرانشین و دور از تمدن بودند، و زندگیشان با غارت و شبیخون، اداره می‏شده عرب از یك سو، یعنی از طرف شمال شرقی به ایران و از طرف شمال به روم و از ناحیه جنوب به شهرهای حبشه و از طرف غرب به مصر و سودان متصل بودند، و به همین جهت عمده رسومشان رسوم توحش بود، كه در بین آن رسوم، احیانا اثری از عادات روم و ایران و هند و مصر قدیم هم دیده می‏شد.
عرب برای زن نه استقلالی در زندگی قائل بود و نه حرمت و شرافتی، بلكه حرمتی كه قائل بود برای بیت و خاندان بود، زنان در عرب ارث نمی‏بردند، و تعدد زوجات آن هم بدون حدی معین، جائز بود، همچنانكه در یهود نیز چنین است، و همچنین در مساله طلاق برای زن اختیاری قائل نبود، و دختران را زنده به گور می‏كرد، اولین قبیله‏ای كه دست‏به چنین جنایتی زد، قبیله بنو تمیم بود، و به خاطر پیشامدی بود كه در آن قبیله رخ داد، و آن این بود كه با نعمان بن منذر جنگ كردند، و عده‏ای از دخترانشان اسیر شدند كه داستانشان معروف است، و از شدت خشم تصمیم گرفتند دختران خود را خود به قتل برسانند، و زنده دفن كنند و این رسم ناپسند به تدریج در قبائل دیگر عرب نیز معمول گردید، و عرب هر گاه دختری برایش متولد می‏شد به فال بد گرفته و داشتن چنین فرزندی را ننگ می‏دانست‏بطوری كه قرآن می‏فرماید:
"یتواری من القوم من سوء ما بشر به" (۱)
یعنی پدر دختر از شنیدن خبر ولادت دخترش خود را از مردم پنهان می‏كرد و بر عكس هر چه بیشتر دارای پسر می‏شد(هر چند پسر خوانده) خوشحال‏تر می‏گردید، و حتی بچه زن شوهرداری را كه با او زنا كرده بود، به خود ملحق می‏كرد و چه بسا اتفاق می‏افتاد كه سران قوم و زورمندان، بر سر یك پسری كه با مادرش زنا كرده بودند نزاع می‏كردند، و هر یك آن پسر را برای خود ادعا می‏نمودند.
البته از بعضی خانواده‏های عرب این رفتار هم سرزده، كه به زنان و مخصوصا دختران خود در امر ازدواج استقلال داده، و رعایت رضایت و انتخاب خود او را كرده باشند، كه این رفتار از عرب، شبیه همان عادتی است كه گفتیم در اشراف ایرانیان معمول بود، و خود یكی از آثار امتیاز طبقاتی در جامعه است.
و به هر حال رفتاری كه عرب با زنان داشت، تركیبی بود از رفتار اقوام متمدن و رفتار اقوام متوحش، ندادن استقلال به زنان در حقوق، و شركت ندادن آنان در امور اجتماعی از قبیل حكومت و جنگ و مساله ازدواج و اختیار دادن امر ازدواج به زنان اشراف را از ایران و روم گرفته بودند، و كشتن آنان و زنده به گور كردن و شكنجه دادن را از اقوام بربری و وحشی اقتباس كرده بودند، پس محرومیت زنان عرب از مزایای زندگی مستند به تقدیس و پرستش رئیس خانه نبود، بلكه از باب غلبه قوی و استخدام ضعیف بود.
و زنان محرومیت و تیره‏بختی‏هائی كه در این جوامع داشتند در دل و فكر آنان ضعفی ایجاد كرد، و این ضعف فكری اوهام و خرافات عجیب و غریبی در مورد حوادث و وقایع مختلف در آنان پدید آورد، كه كتب تاریخی این خرافات و اوهام را ضبط كرده است.
و این بود خلاصه‏ای از احوال زن در مجتمع انسانی در ادوار مختلف قبل از اسلام، و در عصر ظهور اسلام.
همانطور كه در اول بحث وعده داده بودیم، تمامی سعی خود را در اختصار گوئی بكار بردیم، و از همه آنچه كه گفتیم، چند نتیجه به دست می‏آید:
نتایجی كه از آنچه گفته شد به دست می‏آید
▪اول اینكه:
بشر در آن دوران در باره زن دو طرز تفكر داشت، یكی اینكه زن را انسانی در سطح حیوانات بی‏زبان می‏دانست، و دیگر اینكه او را انسانی پست و ضعیف در انسانیت می‏پنداشت، انسانی كه مردان، یعنی انسان‏های كامل در صورت آزادی او از شر و فسادش ایمن نیستند، و به همین جهت‏باید همیشه در قید تبعیت مردان بماند، و مردان اجازه ندهند كه زنان آزادی و حریتی در زندگی خود كسب كنند، نظریه اول با سیره اقوام وحشی و نظریه دوم با روش اقوام متمدن آن روز مناسب‏تر است.
▪دوم اینكه:
بشر قبل از اسلام نسبت‏به زن از نظر وضع اجتماعی نیز دو نوع طرز تفكر داشت، بعضی از جوامع زن را خارج از افراد اجتماع انسانی می‏دانستند، و معتقد بودند زن جزء این هیكل تركیب یافته از افراد نیست، بلكه از شرایط زندگی او است، شرایطی كه بشر بی‏نیاز از آن نمی‏باشد، مانند خانه كه از داشتن و پناه بردن در آن چاره‏ای ندارد، و بعضی دیگر معتقد بودند زن مانند اسیری است كه به بردگی گرفته می‏شود، و از پیروان اجتماع غالب است، و اجتماعی كه او را اسیر كرده، از نیروی كار او استفاده می‏كند، و از ضربه زدنش هم جلوگیری می‏نماید.
▪سوم اینكه:
محرومیت زن در این جوامع همه جانبه بود، و زن را از تمامی حقوقی كه ممكن بود از آن بهره‏مند شود، محروم می‏دانستند، مگر به آن مقداری كه بهره‏مندی زن در حقیقت‏به سود مردان بود، كه قیم زنان بودند.
▪چهارم اینكه:
اساس رفتار مردان با زنان عبارت بود از غلبه قوی بر ضعیف و به عبارت دیگر هر معامله‏ای كه با زنان می‏كردند بر اساس قریحه استخدام و بهره‏كشی بود، این روش امت‏های غیر متمدن بود، و اما امت‏های متمدن علاوه بر آنچه كه گفته شد این طرز تفكر را هم داشتند كه زن انسانی است ضعیف الخلقه، كه توانائی آن را ندارد كه در امور خود مستقل باشد، و نیز موجودی است‏خطرناك كه بشر از شر و فساد او ایمن نیست و چه بسا كه این طرز تفكرها در اثر اختلاط امت‏ها و زمان‏ها در یكدیگر اثر گذاشته باشند.
نویسنده: علامه سید محمد حسین طباطبائی
پی‏نوشت:
۱. سوره نحل آیه ۵۹
منبع : تبیان