چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا
لیبرالها روزی میفهمند که دنیا دست کیست
● رونالد ریگان از «جان وین فراموش نشدنی» میگوید
ما او را «دوك» مینامیدیم و البته او یك دوك هم بود. به همان بزرگی و عظمتی كه در فیلمها میبینید، در زندگی واقعیاش هم چنان بود. هر چیزی در مورد «جان وین» هر چیزی چون سبكش، حضورش، ایستادنش و حتی حرف زدنش، فقط و فقط نشانگر قدرت و توانایی او هستند و هر كسی كه تلاش و مبارزه او را در سالهای آخر عمرش برای زنده ماندن دیده باشد، شكی در قدرتمند بودن ذاتی «جان وین» نمیتواند داشته باشد. او حتی از این هم بهتر بود، چنان كه همسرم «نانسی» گفته: «دوك وین مودبترین، ظریفترین و انسانترین فردی است كه در طول عمر دیدهام.»
در سال ۱۹۶۰، به عنوان رییس اتحادیه هنرپیشگان سینما من بشدت درگیر مشكلات كارگری پیش آمده میان اتحادیه و صنعت تصویر متحرك بودم. وقتی ما خواستیم اعتصاب راه اندازیم، بزرگان صنعت فیلمسازی مرا زیر شلاق انتقاد بیرحمانه شخصی گرفتند. خصوصا انتقاداتی كه در مورد همسرم میشد، تحملناپذیر و آزارنده بود.
یك روز ساعت هفت و نیم صبح بود كه تلفن زنگ خورد و «نانسی» (همسر ریگان) صدای پرطنین «جان وین» را از آن سوی سیم شناخت كه میگفت: «این روزها چیزهایی را كه این روزنامهنویسهای لعنتی احمق در مورد رونالد مینویسند میخوانم. مطمئنم كه او میتواند مواظب خودش باشد و زیاد اذیت نشود، ولی من نگران تاثیری هستم كه این حرفها ممكن است روی تو بگذارد.» تقریبا از همان صبح تا چند هفته بعد كه اعتصاب بالاخره پا گرفت، «جان» با همسرم تماس داشت. حتی وقتی در جریان این اتفاقات یك نشست مطبوعاتی شلوغ برپا شد، «جان» یك میهمانی شام را كه خیلی هم مهم بود رها كرد تا بتواند كنار نانسی باشد و از او حمایت كند. «نانسی» میگوید كه بودن «دوك» در كنارش به معنای بودن نیرویی فراتر از زندگی در كنارش بود...
خیلیهای دیگر هم كه تعدادشان بی شمار است قدرت بیكران «دوك» را در زندگیشان درك كردهاند. با اینكه منتقدان و روزنامهنویسها چهل سال طول كشید تا بفهمند «جان وین» واقعی چه كسی بوده است، اما مردم عادی سینمارو از همان ابتدا او را شناختند و احترامش را به جا آوردند. در امریكا و نیز در كل جهان، «جان وین» پرطرفدارترین ستاره و پرفروشترین هنرپیشه تاریخ بوده است. در یك مدت زمان باور نكردنی بیست و پنج ساله، «جان» همواره در صدر یا در جایی نزدیك به صدر جدول پرفروشترین هنرپیشهها ایستاد. فیلمهای او هفتصد میلیون دلار به دست آورد كه (تا دهه هشتاد و اوایل نود) هیچكس دیگری نتوانسته حتی به نزدیكی آن ركورد هم برسد.
«جان وین» یك هنرپیشه نبود. چیزی بیشتر از هنرپیشهیی صرف بود. او نیرویی بود كه باعث میشد خیلی از فیلمها ساخته شوند. چنانكه «الیزابت تایلور» موقع اعطای مدال طلای كنگره به جان وین در موردش گفت: «او به تمام دنیا نشان داد كه یك امریكایی چگونه باید باشد.»
● دلیجان به سوی ستاره شدن
«جان وین» با نام اصلی «ماریون مایكل موریسون» در «وینترست» به دنیا آمد. وقتی شش سالش بود، خانوادهاش به كالیفرنیا مهاجرت كردند. آنجا او نام خانوادگی مستعار «دوك» را به دست آورد. «دوك» ساعت چهار صبح از خواب بیدار میشد تا بتواند روزنامهها را به در خانه مردم برساند و پس از مدرسه و سپس تمرینات فوتبال هم برای مغازههای محلی، به عنوان «پیك» كار میكرد. در آن زمان او هم یك دانشآموز درجه یك، هم مدیر جامعه لاتین مدرسهاش، هم بزرگ كلاسش و هم یكی از بهترینهای تیم فوتبالشان در مسابقات قهرمانی بود. «دوك» آرزو داشت كه در آكادمی دریایی امریكا ثبتنام كند و حتی در آنجا ثبتنام هم كرد، اما در نهایت انتخاب نشد. در عوض او بورسیه حضور در دانشگاه كالیفرنیای جنوبی برای بازی كردن در تیم فوتبال دانشگاه را به دست آورد. مربی او «هاوارد جونز» كه اغلب در تابستانها برای بازیكنانش در پروژههای هالیوودی كارهایی ردیف میكرد، «دوك» را در تابستان ۱۹۲۶ سرصحنه فیلمی برد كه كارگردانش «جان فورد» بود.
یك روز «فورد»، این كارگردان شناخته شده كه طنزی وحشی و خشن داشت، «وین» قدبلند را صدا كرد و از او خواست تا روی دستهایش بایستد. «دوك» وقتی این كار را كرد «فورد» با لگد زیر دستهای او زد و باعث شد تا «وین» با صورت روی زمین بخورد. در حالی كه او را از زمین بلند میكرد، «دوك» با آن صدایش كه بعدها برای تماشاگران صدای آشنایی شد رو به فورد كرد و گفت: «بیا یه بار دیگه این بازی رو بكنیم.» این بار اما «دوك» كاری كرد كه «فورد» با كله زمین بخورد. این اتفاق باعث ایجاد یك دوستی شخصی، عمیق و البته حرفهیی میان این دو شد كه تا لحظات آخر عمرشان هم ادامه داشت.
با اینكه «دوك» بیشتر كارهای فنی پشت صحنه انجام میداد، اما در كنارش روی پرده سینما هم رلهای كوچكی به او داده میشد. او همچنین در فیلمهای وسترن درجه ۲ هم بازی میكرد تا اینكه «جان فورد» توانست مدیران شركت فیلمسازی «یونایتد آرتیستز» را راضی كند تا نقش «رینگو كید» را در فیلم برجسته و حالا كلاسیك شده «دلیجان» به او بسپارد. «جان وین» در راه ستاره شدن افتاده بود. او بسرعت توانست تبحر خود در نقشهای مختلف را در شماری فیلم بزرگ ثابت كند: یك دریانورد جوان در «سفر دور و دراز به خانه» نوشته یوجین اونیل، یك كاپیتان با سرنوشتی تراژیك در فیلم «باد وحشی را دور كن» و یك سوار در فیلم كمدی «خانم فرصت به دست میآورد» و...
وقتی جنگ دوم جهانی آغاز شد، «جان وین» سعی كرد در ارتش ثبتنام كند اما به دلیل یك مصدومیت كهنه در شانهاش كه از دوران بازی فوتبال او به جا مانده بود، او را قبول نكردند. در آن زمان سی و چهار سال داشت و پس از ازدواج صاحب چهار فرزند هم بود. اینها دلایل دیگر مردود شدن او برای خدمت در جبهه جنگ بودند. او به واشنگتن پرواز كرد تا آنجا نظر مسئولان را برای پیوستن به نیروی دریایی جلب كند، اما آنجا نیز به نتیجهیی نرسید. بنابراین خودش را راضی كرد تا با كار در فیلمهای جنگی در جنگ میهنش، تاثیرگذار باشد. پس از چندین و چند فیلم حماسی جنگی، «جان وین» در سرتاسر دنیا بدل به سمبل رزمندگان امریكایی شده بود.
اما اینها هم نمیتوانست كمكی به «جان وین» بكند. او نمیتوانست از خطوط مقدم جبههها دور باشد، بنابراین در سال ۱۹۴۴ نمایشی را به مدت سه ماه روی صحنه برد كه در مورد خطوط مقدم جبههها بود. از سوی دیگر «وین» پاداش سختكوشیاش را نیز گرفت؛ فیلمی كه باعث شد «جان وین» بدل به یك ستاره محبوب شود، یك فیلم جنگی به نام «شنهای ایوجیما» بود. سالها پس از جنگ، وقتی امپراتور ژاپن «هیروهیتو» در دیدار از امریكا بود به دلیل این فیلم از او تقدیر كرد...
به عنوان یكی از پیشگامان صنعت سینما «جان وین» سیمای سرتاسر سفید و خوب كابوهای امریكایی را با خلق كابوهای خشنتر و عمیقتر و خاكستریتر عوض كرد. او كسی بود كه «ماینومنت ولی»، درهیی در آریزونا را برای فیلمبرداری فیلمهای وسترن كشف كرد كه پس از آن، خیلی از وسترنها در آن مكان فیلمبرداری شدند.
صحنههای جنگی فیلمهای وسترن با تلاشهای «جان وین» و كارگردانان فیلمهایش واقعیتر، عظیمتر و درخشانتر شدند. در همان زمان، البته، او از صحنههای خون و خونریزی در فیلمها انتقاد كرد و آن صحنهها را لحظات كثیفی خواند كه حس بدی موقع تماشایشان به آدم دست میدهد.● میفهمند دنیا دست كیست
در دهه ۱۹۴۰، «دوك» جزو معدود ستارگانی بود كه مخالفت و دشمنیاش را با كمونیستهایی كه كنترل صنعت سینمای امریكا را به دست گرفته بودند علنی كرد. به رغم شماری اعتصاب خشن و حتی قرارگرفتن نامشان در لیست سیاه، كمونیستهای هالیوود به نحو خطرناكی در حال رسیدن به هدفشان بودند. «جان وین» در آن زمان با همكاری رهبر «اتحادیه شاغلان سینما» نمایشنامهنویسی به نام «موری» و چند نفر دیگر، «اتحادیه تصویر متحرك» را برای محافظت امریكاییها در مبارزه با نفوذیهای كمونیست بنا نهادند. در سال ۱۹۴۷ متعاقب تحقیقات كنگره امریكا در این مورد، خطر كمونیستها و ارزش اقداماتی كه «دوك» و رفقایش انجام داده بودند معلوم شد.
در آن زمان، در طول اولین دوره ریاست من (ریگان) بر اتحادیه بازیگران، با تلاش عدهیی از «چپ»ها برای به دست گرفتن ریاست اتحادیه رودررو شدم. در یك میتینگ، متوجه شدم كه قدرت دارد از دست ما خارج میشود و آنها دارند كنترل اتحادیه را به دست میگیرند. تا اینكه «جان وین» بلند شد و با آن صدای قدرتمندش كاری كرد كه تلاش رادیكالها برای كنترل اتحادیه بازیگران بیثمر بماند.
چندی بعد، وقتی افرادی چون «لاری پاركز» و ... داوطلبانه آمدند و به وابستگیهای كمونیستیشان اعتراف كردند، خیلیها میخواستند تا آنها به نحوی تنبیه شوند. اما «دوك» جزو این افراد نبود. او در مورد آنها میگفت كه اینكه آنها به گناهشان اعتراف كردهاند جای تقدیر دارد. پس از آن هم او بسختی با تلاش برای به انزوا كشاندن كسانی كه با اعترافشان پاك شده بودند مبارزه كرد.
«دوك» همچنین در مقابل كسانی كه اعتقاد داشتند مبارزهاش با كمونیستهای هالیوود باعث نابودی كارنامه سینمایی و آیندهاش خواهد شد، یك جمله میگفت. او میگفت: «وقتی من رهبری اتحادیه را برعهده گرفتم از حیث فروش فیلمهایم در رتبه سی و دوم بودم و وقتی هشت سال بعد این اتحادیه را تحویل دادم مردم مرا به عنوان هنرپیشه شماره یك معرفی كرده بودند».
در اولین روزهای جنگ «دوك» به ویتنام رفت و از نیروها در خط مقدم جبهه بازدید كرد. یك بار حتی یك هلیكوپتر را مجبور كرد تا در وسط یك میدان منازعه او را پیاده كند. پس از بازگشت هم تصمیم گرفت تا فیلمی در مورد قهرمانی سربازان نیروی ویژه در ویتنام بسازد. نام فیلم «كلاه سبزها» بود و مردم برای دیدن آن فیلم جلوی سالنهای سینماها صف میكشیدند.
اما منتقدان سختترین انتقاداتی را كه یك فیلم در تاریخ سینما ممكن است دریافت كرده باشد نثار این فیلم كردند. روزنامه نیویورك تایمز به مردی كه این فیلم را ساخته لعنت فرستاد و روزنامه «نیویوركر» هم آن را با صفاتی چون «احمقانه و غیرقابل دیدن» ارزیابی كرد. اما حتی در آن زمان هم «جان وین» موضع جسورانهاش را رها نكرد و گفت: «این جوجه نویسندههای فراری از جنگ موفقیت بزرگشان در این است كه مواضع سیاسی مرا به جای فیلمهای من نقد كنند. اما روزی خواهد رسید كه این لیبرالها خواهند فهمید كه دنیا دست كیست»!
● رفیق همیشه صادق
من هیچگاه ندیدم «دوك» از كسانی كه او را تحقیر میكردند، نفرت داشته باشد یا نفرت خود را بروز دهد. البته، او زبان تند و تیزی برای جواب دادن به آنها داشت، اما هیچگاه از زبانش برای نشان دادن نفرتش استفاده نكرد. او در تمام جوانب یك انسان كامل بود، با اینكه خیلیها شایع كرده بودند كه او یك مشروبخوار حرفهیی است، ولی هیچگاه سر كار لب به مشروب نمیزد. عادات دیگر كاری او نیز میان اساطیر هالیوودی منحصر به فرد است؛ او اولین نفری بود كه سر صحنه فیلمبرداری میآمد و آخرین فردی بود كه صحنه فیلمبرداری را ترك میكرد.
شاید كار سخت و طاقتفرسا و نیز رفیقبازیهایش باعث شده كه «دوك» چند ازدواج ناموفق داشته باشد. اما حتی این هم دلیل خانوادهگریزی او نبود. او یك پدر بینظیر بود و این را از خاطرات هفت فرزند و بیست و یك نوهاش خیلی راحت میتوان فهمید. او اغلب میگفت: «من سعی كردهام زندگی خودم را بكنم و چنان زندگی كنم كه فرزندانم مرا دوست داشته باشند و رفقایم احترام مرا نگه دارند. بقیه هم هر غلطی دوست داشته باشند میتوانند بكنند».
برای «جان وین» دست دادن بیشتر از هر قراردادی ارزش داشت. وقتی در آخرین روزهای عمرش در بیمارستان بود و در آنجا قایقش را بسیار كمتر از ارزش واقعیاش فروخت، متوجه شد كه موتور قایقش تعمیر جزیی نیاز دارد. در آنجا بود كه به رفقایش گفت یك موتور تازه برای قایق بخرند و چون قایق را زیر قیمت فروخته بود این موتور كل پول قایق را كه او گرفته بود شامل میشد، دلیل این كارش هم این بود كه هنگام معامله از وضعیت موتور خبر نداشت و گفته بود كه وضعیت مناسبی دارد و برای حرفش چهل هزار دلار خرج كرد در حالی كه میتوانست با چهارصددلار موتور قایق را تعمیر كند.
سخاوت و وفاداری رفیقانه «دوك» را در كمتر كسی دیدهام. وقتی رفیقی به كار نیاز داشت، «جان وین» كمكش میكرد. وقتی رفیقی نیاز مالی داشت كیف پول «دوك» آماده و باز شده پیش رویش بود. او حتی با طرفدارانش هم صادق و وفادارانه رفتار میكرد. یك روزنامهنگار تعریف میكند كه برای مراسم افتتاحیه یكی از فیلمهای «وین» به «دالاس» رفته بودند. در راه بازگشت به هتل یك زن پیامی برای او گذاشته بود مبنی بر اینكه دختر كوچكش بشدت مریض است و در یك بیمارستان محلی بستری است. زن نوشته بود: «بهترین درمان و امید برای او این است كه یك دیداری از او داشته باشید». در ساعت ۳ صبح بود كه «جان وین» به بیمارستان رفت و در آنجا با آن دختر كوچولوی علاقهمندش كه از دیدن او شگفتزده شده بود و دیگر بیمارانی كه اتفاقا بیدار بودند ملاقات كرد.
من صداقت و وفاداری رفیقانه او را خیلی وقتها دیدهام. یادم میآید كه «دوك» و «جیمز استوارت» برای تبلیغ من در انتخابات فرمانداری كالیفرنیا به كالیفرنیا میآمدند و آنجا با تظاهرات دست چپیهایی روبرو شدند كه پرچم «ویت كنگ»ها را در دست داشتند. میدانید كه «جیمز استوارت» فرزند خودش را در ویتنام از دست داده بود. «دوك» با دیدن پرچمها از «جیمز» عذرخواهی كرد و پا به آن جمعیت تظاهركننده گذاشت و برایشان حرف زد. لحظهیی بعد هیچكس در آن جمع پرچم «ویت كنگ» را در دست نداشت.
● پرده آخر
مثل تمام فیلمهای خوب «جان وین» كارنامه او نیز پایانی رضایتبخش داشت. در دهه ۱۹۷۰، شماری از منتقدان جدید شروع به تحلیل كارهای او و شناختن ارزشهای بازیگری او كردند. نقطه عطف این ماجرا فیلم «مقاومت واقعی» بود. وقتی آكادمی ،جایزه اسكار بهترین هنرپیشه را در سال ۱۹۶۹ به او داد، خیلیها عقیده داشتند كه این جایزه در اصل تجلیلی از كل دوره كاری اوست. شماری دیگر هم عقیده داشتند اسكار با این جایزه در واقع از «جان وین» به این دلیل كه فیلمهای برجسته او را نادیده انگاشته عذرخواهی میكند. من رونالد ریگان فكر میكنم هر دو این نظرات درست بودند.
راستی، چه كسی میتواند نقطه اوج آن فیلم را فراموش كند. آنجایی را كه مارشال پیر در مقابل چهاریاغی قرار میگیرد و فریاد میزند: «یا باید شما را بكشم یا اینكه شما را دست بسته پیش قاضی ببرم. شما كدام را ترجیح میدهید؟» در جواب او مرد چاق یك چشم صدایی از خودش در میآورد و سپس «دوك» فریاد میزند:«خفه شو ...» و با هر دو اسلحهاش به آنها شلیك میكند.
پانزده سال پیش از این وقتی «دوك» در مبارزهاش با سرطان یكی از ریههایش را از دست داد، مدیران برنامههای استودیو تحت فعالیت او سعی داشتند بیماری او را از مردم مخفی نگه دارند. وقتی «جان وین» این موضوع را متوجه شد، او میان مردم رفت و به آنها گفت كه یك مرد میتواند با هر بیماری مبارزه كند و پس از آن میلیونها دلار برای مركز تحقیقات سرطان جمعآوری كرد.
ابتدای امسال (این مطلب در سال ۱۹۷۹ نوشته شده است) وقتی دكترها به دوك» گفتند كه هیچ امیدی نیست، او از پزشكان خواست تا از جسم او برای تحقیقات پزشكی تجربی استفاده كنند. او از هرگونه مسكنی دوری میگزید، چرا كه میخواست آخرین روزهای زندگیاش را هوشیار باشد و با فرزندانش بگذراند. وقتی «جان وین» روز یازدهم ژوئن از دنیا رفت، تیتر اصلی یك روزنامه ژاپنی این بود: «آقای امریكا درگذشت.»
«جان وین» روزی در آلامو گفته بود: «فقط حق و ناحق وجود دارد. میتوانید هر كدام از این راهها را انتخاب كنید. یكی را انتخاب میكنید و زندگی میكنید. اما اگر یكی دیگر را انتخاب كنید، ممكن است زنده باشید اما در حقیقت مردهاید.»
«وین» سعی كرد در مدت زندگیاش سمبل آن خوبی و آن حق باشد. این بزرگترین میراث «جان وین» برای آیندگان است.
نویسنده: رونالد ریگان (رییس جمهور سابق امریكا)
مترجم: كیوان شافعی
مترجم: كیوان شافعی
منبع : روزنامه اعتماد
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران معلمان رهبر انقلاب روز معلم نیکا شاکرمی دولت مجلس شورای اسلامی مجلس بابک زنجانی خلیج فارس دولت سیزدهم حجاب
تهران شهرداری تهران هواشناسی معلم سیل پلیس آموزش و پرورش قوه قضاییه بارش باران سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو دلار ایران خودرو حقوق بازنشستگان سایپا قیمت طلا بانک مرکزی بازار خودرو کارگران تورم
فضای مجازی تلویزیون رادیو سریال سینما دفاع مقدس سینمای ایران موسیقی فیلم تئاتر نون خ رسانه ملی
دانش بنیان
رژیم صهیونیستی اسرائیل آمریکا غزه فلسطین جنگ غزه حماس نوار غزه روسیه عربستان نتانیاهو یمن
استقلال فوتبال پرسپولیس رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ قهرمانان اروپا تراکتور سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران لیگ برتر بازی
وزیر ارتباطات تبلیغات اپل پهپاد ناسا نخبگان گوگل آیفون
کبد چرب خواب دیابت کاهش وزن بیماری قلبی ویتامین مسمومیت داروخانه قهوه طول عمر بیماری