سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شش جنگ طولانی برای ایجاد خاورمیانه جدید


شش جنگ طولانی برای ایجاد خاورمیانه جدید
خاورمیانه هرگز منطقه امنی نخواهد بود. اما با توجه به معیارها و شرایط هر منطقه تقریبا آمریكا در هر نقطه از جهان با مشكلاتی اساسی مواجه است. حتی اگر ما از مسائلی كه می توان بر آن ها صبر كرد مانند انرژی، توسعه، جمعیت و سیاست دیپلماتیك صرف نظر كنیم، آمریكا و همپیمانانش مستقیم یا غیر مستقیم در شش «جنگ طولانی» گرفتار شده اند كه عبارتند از:
۱ـ جنگ عراق
۲ـ پرونده هسته ای و ریسك های ایران
۳ـ جنگ افغانستان و مشكل پاكستان
۴ـ جنگ اسرائیلی فلسطینی
۵ـ جنگ اسرائیلی لبنانی
۶ـ جنگ تمام عیار علیه تروریسم
به آسانی هر كدام از این جنگ ها به خاطر مشغول شدن به جنگ دیگری از دایره توجه و اهتمام خارج می شود و به تبع آن نیز به همین سادگی ما نسبت به ارتباطات و پیوندهای این جنگ ها با هم و این حقیقت كه این جنگ ها طولانی مدت هستند، غافل خواهیم شد. به دور از سطح خشونت در این جنگ ها در هر كدام از این نبردها اختلافات دینی، عقیدتی، سیاسی و اصولی وجود دارد كه تنها با گذشت زمان امكان دارد از بین برود.
بیش ترین كاری كه آمریكا می تواند انجام دهد جلوگیری از افزایش خطرات و مداخله دیگران و مهار جنگی بدتر و قرار دادن جنگ و منازعه در چهارجوبی مشخص و جلوگیری از گسترش آن است، تا این كه بتواند وقت كافی برای حل واقعی این مشكلات داشته باشد. آمریكا به سرعت برخی از جنگ ها را می بازد، اما به سرعت در هیچ جنگی پیروز نمی شود. علاوه بر آن، ایالات متحده آمریكا نمی تواند به تنهایی در این جنگ ها مداخله كند، بلكه پیروزی و موفقیت در هر كدام از این جنگ ها منوط به مشاركت شركای محلی و بین المللی است. آنچه جای بسی تاسف است این كه آمریكا تاكنون این اندازه نیازمند شركا و هم پیمانان خود نبوده است.
دولت آمریكا و كنگره این كشور امروزه دو انتخابات فراروی خود دارند. یكی انتخابات پارلمانی در نوامبر ۲۰۰۶ و دیگری انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۸ میلادی احتمال دارد كه در این انتخابات هم حقیقت قربانی جنگ شود، اما همچنان مصلحت ملی اولین قربانی سیاست های منطقه آمریكا خواهد بود.
آمریكا پاسخ های صریح و سریعی به جنگ هایی كه با آن ها مواجه است، نمی دهد، در حالی كه به آسانی هر مرتبه بر اهمیت صبر و مشاركت عملی تاكید می كند.
●جنگ عراق
آمریكا و ملت عراق با بحران بغرنجی مواجه هستند كه امكان دارد بغداد و دولت عراق را به سمت جنگی داخلی بكشاند كه نیروهای آمریكایی نتوانند آن را مهار كنند و احتمال دارد كه تلاش دیگران برای جلوگیری از این جنگ، آن ها را به طرف های درگیر در این جنگ تبدیل كند.
به احتمال زیاد این تابستان جنگ بغداد (میان سنی ها و شیعه ها) اتفاق نمی افتد، علی رغم این كه شاید اتفاقاتی بیافتد كه شعله های این جنگ را روشن كند. به احتمال زیاد این جنگ از شش ماه به یك سال به تعویق بیافتد تا جنگی داخلی روی دهد. نیروهای آمریكایی و عراقی باید پیروزی هایی اولیه علیه نیروهای شورشی (مقاومت عراق) به دست آورند و در صورت امكان كنترل پلیس و درگیر نشدن با شبه نظامیان شیعه از شدت جنگ طایفه ای بكاهد.
همه چیز به رهبری سیاسی عراق و تسریع در رسیدن به تفاهم ملی جدیدی باز می گردد. همچنین باید نیروهای آمریكایی و عراق تلاش كنند كه سازمان های امنیتی و نظامی به دور از درگیری طایفه ای باشند و اصلاحاتی در نیروهای امنیتی و پلیس ایجاد و مردم را به پذیرش دولت راضی كنند.
چه بسا در عرض چند روز و یا چند هفته و ماه شكست بخوریم. پیشروی و تحقق نوعی پیروزی زمانی محقق می شود كه آمریكا تلاش های مضافی را حتی تا پس از سال ۲۰۱۰ از خود نشان دهد و این مقتضی كمك نظامی و جنگی آمریكا در آینده است. این مسأله وقتی كه عملیات های جنگی مورد نظر به اتمام می رسد، پایان می یابد و تاریخ مشخصی ندارد. گفتنی است كه احتمال دارد كمك آمریكا به دولت عراق به شدت كاهش یابد و شاید این امر به ۲۰ میلیارد دلار نیاز داشته باشد. این بار كمك های مالی در اختیار خود عراقی ها قرار داده می شود و تنها وظیفه نیروهای آمریكایی نظارت بر طرح های اقتصادی و جلوگیری از فساد مالی و ارزیابی پیشرفت هاست. شاید گفته شود كه این سناریوی شومی است. به گونه ای كه آمریكا باید هزینه ۸۰۰ میلیاردی این كار و طرح آن برای پنج سال را در نظر داشته باشد، و البته امكان موفقیت در آن نیز ۵۰ درصد است.
آمریكا نیز باید چگونگی واگذاری رهبری عراق به خود عراقی ها را در نزدیك ترین زمان ممكن مورد ارزیابی قرار دهد و روابط نزدیك تری با كشورهای دیگر منطقه و اتحادیه عرب داشته باشد و روند وخیم شدن جنگ اسرائیل با فلسطین و لبنان را به علت روابط آمریكا با "اسرائیل" در نظر داشته باشد. آمریكا كشور همپیمان و دوست "اسرائیل" به شمار می رود و این همان چیزی است كه همه جنبش های مخالف و دوستان آمریكا در منطقه بر اساس آن رفتار می كنند.
این به معنای آن نیست كه آمریكا به خاطر عراق یا نفط و هر چیز دیگری دست از حمایت "اسرائیل" بردارد. اما آمریكا باید بر ضرورت حفظ بهترین وضعیت ممكن تاكید داشته و در این وضعیت باقی بماند و تلاش كند كه به صلحی واقعی دست یابد و كمك های بشردوستانه فوری بكند. هیچ كس در منطقه انتظار ندارد كه آمریكا بی طرف باشد و از سیاست دوگانه خود دست بكشد. همین كه آمریكا در گوشه قرار گیرد، نشان می دهد كه ایالات متحده بی توجه است و برای تحقق منافع خاص خود تلاش می كند. همچنین این دوره بیش ترین تهدید برای رژیم هایی است كه از صلح با "اسرائیل" حمایت و در زمینه امنیتی به آمریكا كمك می كنند. در گذشته شاهد دیپلماسی فعال و فوری كشورهای عربی نبودیم، اما اكنون شاهد این مسأله هستیم.
●پرونده هسته ای و ریسك های ایران
ایران تهدیدی فراتر از قدرت اتمی به شمار می رود و در كشورهای عراق، سوریه، لبنان و فلسطین منافع مهمی را كسب می كند. اكنون خیلی زود است كه درباره «هلال شیعی» یا «محور شیعی» در منطقه صحبت كنیم. بهتر است در همه حال از به كاربردن این اصطلاحات خودداری كنیم چرا كه این هلال اكنون تاثیر فعلی ندارد و احتمال دارد كه واقعا هم چنین هلالی تشكیل نشده باشد. اما خطر واقعی در بازتاب درگیری های مذهبی در عراق بر همه خاورمیانه نهفته است و از سوی دیگر، اعتقادات سلفی های جدید مانند اتباع القاعده مكمل این درگیری هاست.
شیعیان عراق و علویان سوریه و حزب الله و گروه های حماس و جهاد اسلامی در فلسطین حامی اساسی ایران در منطقه هستند و هیچ نشانه ای از وقوع تغییراتی در نظام ایران چه از طریق كودتای داخلی و چه جنگ مسلحانه برسر پرونده هسته ایش وجود ندارد، هیچ كدام از این مسائل نظام ایران را تغییر نخواهد داد و درگیری با ایران به همان شدت كنونی تا پنج سال آینده ادامه خواهد یافت تا این كه با شیوه های دیگر و مدرن مشكل حل شود.
این واقعیت بیش تر آمریكا را بر آن می دارد كه تلاش كند تا در عراق پیروز شود و تدابیری برای جلوگیری از كاهش حمایت سیاسی از واشنگتن به علت روابطش با "اسرائیل" بیاندیشد. همچنین این واقعیت و وضعیت ضرورت تجدید نظر و تقویت روابط نظامی آمریكا با تركیه و كشورهای حوزه خلیج فارس را بیش تر نمایان می سازد. آمریكا برای مهار ایران باید از خود در مقابل تلاش ایران برای دستیابی به سلاح اتمی و گسترش آن در منطقه دفاع كند. حتی وقتی آمریكا مجبور به خروج از عراق باشد، باید همچنان روابط خود با همپیمانانش در منطقه را حفظ كند.
همچنین آمریكا نیاز دارد تا با همكاری اروپا و كشورهای منطقه شیوه دیپلماتیك را برای متوقف ساختن فعالیت های اتمی ایران ـ كه شاید برد سلاحش به مرزهای اروپا و یا بعد از آن برسد تا این كه به عنوان یك قدرت نظامی و دفاعی در آینده ظاهر شود ـ پیش ببرد. در این صورت احتمال دارد كه مذاكره با سوریه و یا ایران در این خصوص و درباره مسائل دیگر مفید باشد و احتمال دارد كه مفید واقع نشود. آمریكا باید تا حد ممكن به دور از تعبیرات سیاسی و قبل از استفاده از سیاست عصا پیشنهاد خود را به ایران ارائه دهد.
آمریكا باید از تجربه "اسرائیل" در لبنان و تجربه خود در عراق درس بگیرد. آمریكا به خوبی می داند كه استفاده از سیاست عصا (زور) مستقیما آن را با ایران وارد جنگی می كند كه منطقه ای خواهد بود و ایران نیز با "اسرائیل" وارد جنگ خواهد شد.
آمریكا به یك همپیمان میانه رو شیعی نیاز دارد و در صورت موفقیت در ایجاد این همپیمان باید برگه «عرب ها علیه فارس ها» را به كار گیرد كه در این صورت نتایج آن مورد رضایت همه طرف ها نخواهد بود.●جنگ افغانستان و مشكل پاكستان
شاید آمریكا در افغانستان شكست نخورد اما ژنرال شوماكر درباره عراق می گوید كه آمریكا در این كشور پیروز نخواهد شد. دولت و نیروهای افغانی بر اوضاع مسلط نیستند. مشكل پشتوها همچنان وخیم تر و نقش پاكستان نیز بیش تر پیچیده می شود. تلاش های آمریكا در افغانستان هم بیش از این كه نفعی داشته باشد، ضرر دارد. همچنین آموزه ها و ارزش های دینی مجددا همزمان با تلاش طالبان برای بازگشت به عرصه قدرت مجال ظهور یافته اند و جهان عرب و اسلام به خاطر تجاوزات اسرائیل به لبنان و فلسطین و تجاوز آمریكا به عراق در جوش و خروش هستند و علیه سیاست های آمریكا شعار می دهند. همین مسأله بر موضع ایالات متحده آمریكا در افغانستان تاثیر گذارده است. همچنین به دنبال شكست تلاش های نظامی آمریكا و ضعف موجود در اقتصاد و توسعه افغانستان اوضاع بدتر می شود.
مسائل عراق، چچن، افغانستان، درگیری های منطقه با "اسرائیل" و ایران، دیكتاتوری در آسیای مركزی و جنبش های دینی پاكستان و ریسك های سازمان اطلاعات این كشور همه و همه با هم در ارتباط هستند.
تكیه زیاد آمریكا بر پیمان ناتو ـ كه سیاست آن مبتنی گسترش صلح است نه جنگ ـ و استقرار نیروهای انگلیسی در مناطق خطرآفرین هدف جذابی برای القاعده به شمار می رود. همچنین نیروهای افغانی و عناصر دولت افغانستان كه در برخی اماكن حضور دارند، مستقیما مورد هدف نیروها و گروه های مخالف هستند.
به نظر می رسد كه آینده نزدیك بدترین اتفاق سیاسی افزایش نیروهای آمریكایی در افغانستان است. اما عدم افزایش نیروهای آمریكایی در دراز مدت یا كوتاه مدت خطری ایجاد نمی كند. سناریوی بهتر این است كه اكنون پیش رفت و پیروز شد، و نباید منتظر وقوع آن در آینده باشیم. اما سناریوی بدتر این است كه اكنون پیش رویم و در آینده پیروز شویم كه در این صورت باید بعدا بهای آن را بپردازیم و زیان خواهیم دید.
شاید غافلگیر كننده نباشد اگر بدانیم كه حقیقت كمك های پاكستان به نیروهای آمریكایی در افغانستان صحت دارد. افغانستان تنها جایی برای تروریست ها و تندروهاست، در حالی كه پاكستان قدرتی منطقه ای و اتمی است. تبدیل شدن پاكستان به دولت اسلامی تنها یك احتمال نیست بلكه یك پیش بینی قابل وقوع است و قدرت اتمی پاكستان و آمادگی این كشور برای فروش آن مشكل بزرگ و جدیدی را در خاورمیانه بزرگ ایجاد می كند. هر چه قدر هم افزایش سطح كمك های آمریكا به نظام كنونی پاكستان هزینه داشته باشد، بهای این امر كم تر از فروپاشی این نظام و تشكیل دولت اسلامی در پاكستان در آینده است.
●جنگ اسرائیل و فلسطین
در بالا به ارتباط سیاست های امنیتی آمریكا و "اسرائیل" در خاورمیانه پرداختیم. در اصل باید یك اصل را فراموش نكنیم و آن این است كه "اسرائیل" و فلسطینیان از ژوئیه ۲۰۰۰ تاكنون گرفتار یك جنگ فرسایشی شده اند و امید به صلح و سازش اكنون خیلی كم تر از زمان یاسر عرفات است. هر كدام از فلسطینیان و اسرائیلی ها نمی تواند شریكی واقعی برای صلح با طرف دیگر باشند.
در فلسطینی وحدت واقعی وجود ندارد و نمی توان انتظار داشت كه حماس و جهاد اسلامی و دیگر سازمان های افراطی فلسطین در سیاست های خود تغییر بدهند. اگر حزب الله می خواست از طریق جنگ اخیرش با "اسرائیل" پیامی برای فلسطینیان داشته باشد، محتوای آن این است:«شاید ما در جنگ تمام عیار در چند جبهه پیروز نشویم اما این جنگ خیلی اسرائیل را اذیت خواهد كرد.»
اكنون احتمال این كه اسرائیل به عقب نشینی های یكجانبه دیگری دست زند، بسیار ضعیف است. "اسرائیل" نمی تواند امید زیادی به دیوار حایل داشته باشد مگر این كه ارتش اسرائیل در داخل اراضی فلسطینی حضور داشته باشد. در نتیجه نمی تواند بعد از جنگ لبنان اطمینان زیادی به هم پیمانانش در میان فلسطینیان برای حفظ امنیت "اسرائیل" به نیابت از آن داشته باشد.
آمریكا می تواند از طریق ارسال كمك های خارجی به فلسطینیان یك سری كارها را انجام دهد و دیپلماسی جدیدی را برای احیای روند سازش به راه اندازد و می تواند كه فشار سازنده ای بر "اسرائیل" برای كاهش روند احداث شهرك ها و طول دیوار حایل وارد سازد و امتیازات زیادی به فلسطینیان بدهد. همچنین می تواند با اروپا و كشورهای عربی حامی صلح لحن خود را تشدید كند.
آینده نزدیك حرف های زیادی برای گفتن دارد بدون این كه عملا تحركاتی صورت گیرد. بهترین كاری كه آمریكا می تواند، انجام دهد، كاستن از روند سریع سیر قهقرایی دولت صهیونیستی است. آمریكا نمی تواند به اسرائیل تضمین دهد كه موجودیتش در منطقه با تهدیدات واقعی روبرو نمی شود. منطقه ای كه اكنون شاهد فعالیت هسته ایران است و این كشور سلاح های پیشرفته ای را در اختیار نیروهای مخالف "اسرائیل" و گروهایی مانند حزب الله و حماس قرار می دهد كه با "اسرائیل" هم مرز هستند.
●جنگ اسرائیل و لبنان
همچنان این امید وجود دارد كه جنگ اسرائیل و لبنان در منطقه با راه حل مورد رضایت حل و فصل شود، اما این امر بستگی به خلع سلاح كامل حزب الله و تامین امنیت مرزهای جنوبی لبنان دارد كه در غیر این صورت احتمال دارد كه مشروعیت جنگ نظرات سیاسی دیگری در لبنان و منطقه ایجاد كند كه مانع رسیدن به این راه حل شوند. احتمال دارد كه این جنگ به همین سادگی باعث شود كه طرف ها به دنبال سلاح های پیشرفته و دور برد و بسیار مخرب بیافتند كه دارای كلاهك هسته ای، بیولوژیكی، پرتوزا و اتمی باشند.
از سوی دیگر، احتمال دارد كه این جنگ در منطقه تاثیرات منفی بر "اسرائیل" و آمریكا بگذارد، حتی اگر محبوبیت حزب الله كاهش یابد. آنچه را ما از جنگ عراق و افغانستان آموخته ایم این است كه گروه های معارض برای مقابله با "اسرائیل" و آمریكا هیچ نیازی به سلاح هسته ای ندارند. باور عموم مردم منطقه این است كه "اسرائیل" بدون هیچ دلیلی و عمدا خشونت را تشدید كرده و عمدا زیان های توجیه ناپذیر زیادی را وارد می سازد. این مسأله موضع القاعده و حماس و جهاد اسلامی را تقویت می كند.
اكنون باید گفت كه آمریكا تا سالیان درازی بهای این جنگ و دیپلماسی "اسرائیل" را كه با افعالش یكی نیست، خواهد پرداخت.
●جنگ تمام عیار با تروریسم
به احتمال زیاد آمریكا جنگ همه جانبه علیه تروریسم را نمی بازد، اما همه حقایق و واقعیت ها گویای این مطلب است كه آمریكا در این جنگ پیروز هم نخواهد شد. مسأله، بن لادن و القاعده و رژیم های سوریه و ایران نیست. آمریكا در حال حاضر و در آینده با مجموعه متنوعی از گروه های تندروی منطقه مواجه است. آمریكا با گروه های دینی و عقیدتی مواجه است كه جز با مشاركت همپیمانان منطقه ای خود نمی تواند آن ها را شكست دهد. قابل ملاحظه است كه آمریكا نمی تواند به همین آسانی از بخشی از منطقه عقب نشینی كند مگر این كه همه خاورمیانه را تهدید كند، البته اگر چنین كاری را انجام دهد. اگر آمریكا می خواهد در این جنگ پیروز شود، باید به همه جنگ های دیگر در كنار جنگ علیه تروریسم خاتمه دهد و آن ها را حل كند. این مسأله به خصوص بر اوضاع افغانستان و عراق منطبق است. البته پیروزی آمریكا به شكل اساسی منوط به تحركات اسرائیل و منازعه دولت های عربی با ملت هایشان است. آمریكا به همپیمانانی مانند مغرب، تونس، مصر، اردن، عربستان و غیره نیاز دارد كه در آینده این اندازه هم پیمان نخواهد داشت.
آمریكا همچنان معنای «جنگ های دراز مدت» را نفهمیده است. از یك سو این جنگ های هزینه هی مالی هنگفتی دارند، و از سوی دیگر به میزان پیچیدگی و تداخل و وقت لازم برای تحقق اهداف جنگ ها توجهی نمی كند.
هر اندازه آمریكا این درس ها را در سریع ترین زمان ممكن بفهمد، به همان اندازه وقت برای بازگشت به واقعیت وجود دارد و وقت لازم برای یافتن شریكی واقعی برای فیصله دادن به این جنگ ها دارد. اكنون احتمال دارد كه تنها ابرقدرت جهان به طنز تمسخرآمیزی تبدیل شود.
نویسنده: آنتونی كوردسمان
منبع:مركز اطلاع‌رسانی فلسطین
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید