شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دوگام تا مسلمانی


دوگام تا مسلمانی
واقعه بعثت نبی مکرم اسلا‌م(ص) آغاز فصلی مهم در زندگی یک مسلمان به شمار می‌رود زیرا پیامبر بود که به ما خبر داد با مشاهده جبرئیل امین و نزول وحی، پیامبر خدا بر تمامی ابنای بشر است و مأموریت دارد که اعلا‌م نماید که خدای یکتا را بپرستید و از پرستش بتان احتراز و از کفر و شرک بپرهیزید.
قل یا ایها الناس انی رسول‌ا... الیکم جمیعا۲۲)‌ (بگو‌ ای مردم من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم) وما ارسلناک الا‌کافه للناس بشیرا و نذیرا۳۳)‌ (ما نفرستادیم تو را جز برای همه مردم تا بشارت دهی و بترسانی) قل انما هواله واحد و اننی بری مما تشرکون۴۴)‌ (بگو اوست تنها معبود یگانه و من از آنچه برای او شریک قرار دهید بیزارم) قل انی امرت ان اکون اول من اسلم و لا‌ تکونن من المشرکین۵۵( )بگو من مأمورم که نخستین مسلمان باشم و از مشرکان نباش) ما ینطق عن الهوی۶۶)‌ (هرگز به هوای نفس سخن نمی‌گوید) ان هوالا‌ وحی یوحی۷۷)‌ (این به‌جز وحی خدا نیست) تنزیل من رب العالمین۸۸)‌ (نازل شده از جانب خدای عالمیان) ولوتقول علینا بعض الا‌قاویل۸۸)‌ (و اگر محمد به‌دروغ سخنانی بر ما می‌بست ) لا‌خذنا منه بالیمین۸۸)‌ (محققا او را می‌گرفتیم) ثم لقطعنا منه الوتین۸۸)‌ (سپس رگ او را قطع می‌کردیم) فما منکم من احد عنه حجزین (پس هیچ یک از شما بر دفاع از او قادر نبود) و انه لتذکره للمتقین۸۸)‌ (و این قرآن به حقیقت پند و تذکر پرهیزکاران است.)
پیامبر اسلا‌م (البته پیامبران هر دین) تنها کسی در دین اسلا‌م است که قائم به شخصیت خویش و خودش موید و پشتوانه سخن خویش است و چون او به ما اینگونه پیغام و خبر داده قبول می‌کنیم و تسلیم می‌شویم، اطاعت نموده ایمان می‌آوریم نه به واسطه تایید کسی بالا‌تر از شخص رسول(ص) زیرا فقط اوست که متصل با وحی است و هیچکس و هیچ چیز مقامی برتر از او نزد خداوند ندارد که به واسطه پشتوانه و تایید او به سخن و رسالت و پیامبری محمد(ص) ایمان بیاوریم و اساساً محور و کانون قبول و ایمان ما مسلمانان فقط بر این اساس و بنا استوار و مورد پذیرش خداوند قرار می‌گیرد که پیامبر اسلا‌م یعنی شخص خاصی به‌نام محمد بن عبدا...(ص) خبر از پیامبری و واسطه خدا و رسول در دعوت به دین و یکتاپرستی می‌دهد و هیچکس مقدم بر سخن و خبر و مشاهده پیامبر(ص) وجود ندارد و نباید وجود داشته باشد ومسلمان کسی است که تسلیم و مطیع فرمان و دستورات نبی مکرم اسلا‌م(ص) و اذعان به پیامبری پیامبر(ص) اسلا‌م دارد. سراسر قرآن و در سور و آیات فراوان اطاعت از خدا و رسول متذکر و بسیار یادآوری گردیده و آنچه در خور توجه است، این است که اطاعت از پیامبر در ردیف اطاعت از خداوند آمده است. سخن مومنان هنگامی که به سوی خدا و رسولش دعوت می‌شوند تا میان آنها داوری کنند تنها این است که می‌گویند شنیدیم و اطاعت کردیم و اینها همان رستگاران واقعی هستند و کسانی که از خدا و رسولش اطاعت کنند و از خدا بترسند و پرهیزکار باشند چنین کسانی کامیابانند.۹۹)‌ ان‌ا... و ملا‌ئکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلمواتسلیما.۱۰۰)
خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند‌. ای کسانی که ایمان آورده‌اید بر او درود فرستید و سلا‌م گویید و کاملا‌ تسلیم باشید. نفرستادیم پیامبری را مگر تا اطاعت شود از او به اذن خدا و اگر اینان گاهی که به خود ستم روا می‌داشتند به تو رجوع می‌کردند و آمرزش می‌خواستند از خدا و آمرزش می‌خواست برای ایشان پیامبر همانا می‌یافتند خدا را بسی توبه‌پذیر و مهربان، نه چنین است به پروردگار تو سوگند که اینان اهل ایمان نمی‌شوند، مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تو را داور کنند آنگاه از حکمی که کنی هیچگونه اعتراضی در دل نداشته باشند و کاملا‌ تسلیم تو باشند.۱۱۱)‌ و آن کس که اطاعت کند خدا و پیامبر را همانا آنان با کسانی هستند که خدا نعمت به ایشان داده است از پیامبران و راستگویان و کشته‌شدگان در راه خدا و صالحان و چه نیکو رفیقانند.این است فضل و بخشش خدا و علم خدا کافی است.۱۲۲)
و گاه اطاعت از پیامبر از اطاعت خدا طبق دستور وحی تقدم می‌جوید مانند آیه ۸۰ سوره نساء: و آن کس که اطاعت از پیامبر کند از خدا اطاعت کرده است و آن کس که پشت کند همانا نفرستادیمت بر ایشان نگهبانی.
و البته آنچه در این فرآیند غیرقابل انکار و از بدیهیات است این است که پذیرش واقعه بعثت و انتخاب پیامبر توسط خداوند و سخن گفتن او با خداوند یک پدیده کاملا‌ درون‌دینی است و فاقد شواهد و پشتوانه بیرونی و مادی است و فقط ایمان و تصدیق پیروان بر سخنان و خبرهایی که او از عالم غیب می‌دهد موجب پدیده مسلمانی می‌گردد. البته آگاهی مسلمانان صدراسلا‌م از شخصیت موجه قبل از بعثت پیامبر (و البته تمامی پیامبران) تأثیر بسزایی در پذیرش سخن پیامبر داشت و مردمی که در آن زمان با پیامبر زندگی می‌کردند همواره او را به عنوان شخصی راستگو و درست کردار و صاحب فضایل و ویژگی‌های خاصی که مورد تمجید قبیله‌اش بود می‌شناختند. لقب پیامبر قبل از بعثت محمد امین(ص) بود زیرا پیامبر اسلا‌م یک تاجر بود و امانت داری جزو فضایل ویژه و برتر برای یک تاجر به شمار می‌رود. در سیره نبوی آمده است: پیامبر(ص) گاه که به تجارت می‌رفت تا کالا‌ی کارفرمای خود را بفروشد دیگر تاجران، نیز کالا‌های خود را به او می‌دادند که برایشان بفروشد و در برگشت کل مبلغ فروش را به آنان می‌داد و اجرتی نمی‌گرفت و یا با کسی قرار ملا‌قاتی گذاشته بود و آن شخص فراموش کرده بود در آن ساعت و در آن روز به قرار برود و بعد از ۳ روز که آن شخص از آنجا می‌گذشت دید که پیامبر در آن ساعت منتظر اوست. در دوران جوانی از موسسین و عضو پیمان حلف‌الفضول (پیمان جوانمردان) بود که از ستمدیدگان حمایت می‌کردند و حق آنان را از متجاوزان می‌گرفتند و در تمام عمر از عضویت در آن پیمان افتخار می‌کرد.۱۳۳) وقتی از مسافرت بر می‌گشت از حال تمام دوستان خود می‌پرسید و اگر می‌شنید وضع مادی آنها خوب نیست قسمتی از مزد خود را بین آنها تقسیم می‌نمود. بسیار آرام و با لهجه عربی و شمرده‌ای سخن می‌گفت به گونه‌ای که تعداد کلمات آن را می‌شد برشمرد. بین سال‌های ۳۵ تا ۴۰ سالگی ساعت‌ها در غار حرا می‌رفت و عزلت می‌گزید و در تأملا‌ت عمیق فرو می‌رفت در سیره ابن هشام آمده است که به خدیجه(ع) گفته بود در آن غار در فکر امور دنیوی نبود.۱۳۳) ‌
البته علا‌وه بر شخصیت تربیت یافته و موجه پیامبران عنصر معجزه از عوامل مهم در تحکیم ایمان و جذب پیروان در ادیان قبل از اسلا‌م به شمار می‌رفت ولی علی‌رغم معجزات فراوان که پیامبران برای قوم خویش جهت پشتوانه سخن خود و نشانه‌های بیرونی می‌آورند (مانند زمان هود(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع)) باز همواره موجب انکار قوم و فراموشی آنان و در نهایت موجبات بلا‌ و عذاب اقوام پیشین می‌شد. ولی معجزه و کرامت پیامبر اسلا‌م قرآن بود که مخاطب آن عقول پیروان اعم از مردم بی‌سواد و امی و نیز دانشمندان، اهل تفکر و اهل تعقل بود و کسانی که ایمان می‌آوردند معجزه می‌دیدند. از جمله پیروزهای شگرف مومنان در تمام جنگ‌ها و بسط و گسترش دین با تعداد قلیل از معجزات پیامبر(ص) بود که با تکیه بر ایمان به خداوند، نه تعداد و سپاه و مردم، پیروز می‌شدند و در آیات قرآن از جمله در سوره انبیاء آیه ۵ اشاره به موضوع معجزه و اصرار مردم از پیامبر که چرا معجزه‌ای نمی‌آوری و عملی خارق‌العاده انجام نمی‌دهی و نیز اشاره به ظهور معجزه در اقوام پیشین و انکار و تمسخر و برابری کردن با سحر و مکر و دروغ شمردن آن می‌نماید: گفتند بلکه خواب‌های آشفته است اصلا‌ آن را به دروغ به خدا بسته است نه بلکه او شاعری است باید معجزه‌ای برای ما بیاورد همانگونه که پیامبران پیشین فرستاده شدند، تمام آبادی‌هایی که بیش از اینها هلا‌ک کردیم و هرگز ایمان نیاوردند آیا اینها ایمان می‌آورند؟
همان‌طور که در آیه فوق اشاره شد، چه بسا همه مردم در طول زندگیشان از خداوند درخواست‌ها و نذرها و دعاهای بسیار دارند و با وجود برآورده شدن حاجات و آرزوها و نیازهایشان در شرایطی که هیچ امیدی نمی‌رود، باز هم به‌سرعت این معجزات و نشانه‌ها را به فراموشی می‌سپرند. ضمن آنکه اعمال خارق‌العاده و چشم‌بندی و جادوگری به ویژه در دنیای کنونی توسط عده‌ای که از رموز چشم‌بندی آگاهی دارند و یا پیشگویی و آینده‌نگری و امور محیرالعقول توسط صاحبان این فن امر خاصی نمی‌باشد و لذا هرگز به تنهایی به عنوان یک فضیلت به شمار نمی‌رود بنابراین آوردن معجزه چندان اهمیتی به تنهایی ندارد بلکه عمل مومنانه، تقوا، تهذیب و درستکاری مورد استقبال پیروان می‌باشد.
● چگونگی و نحوه مسلمان شدن
بر اساس سنت رسول خدا(ص) نحوه مسلمان شدن پیروان در صدر اسلا‌م با ادای شهادتین یعنی به زبان آوردن اشهد ان لا‌ اله الا‌لله (شهادت می‌دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا) و اشهد ان محمد رسول‌ا... (و شهادت می‌دهم که محمد رسول خداست) و با تطهیر لباس و تن بود که هر فرد می‌توانست به شرف و افتخار مسلمانی نائل گردد. این گام اول مسلمانی بود و گام بعدی اطاعت از دستورات و فرامین خداوند که توسط پیامبر ابلا‌غ می‌گشت و دقیقا جای پای پیامبر گذاشتن و ایمان مطلق و بلا‌شک به سخنان رسول و انجام فرائص و واجبات دینی که پیامبر خود انجام و بر پیروان نیز فرض و واجب می‌نمود و تا به امروز به هنگام اقامه نماز در اذان و تشهد همواره شهادتین تکرار می‌گردد. پس محور و کانون و اساس دین شهادتین در قدم اول و انجام فرائض و دستورات عملی دین در قدم دوم است و این دو گام مسلمانی است که دقیقا می‌باید گام در جای پای رسول مکرم اسلا‌م(ص) نهاد. چنانچه در آیه صدر مقاله عنوان شد: ای کسانی که به خدا ایمان آورده‌اید بر خدا و رسول او تقدم مجویید.
مسلمانان صدر اسلا‌م در زمان حیات رسول خدا و از طریق جریان وحی و نزول آیات در حوادث و وقایع مختلف همان‌طور که در سیره نبوی و تاریخ اسلا‌م ثبت و ضبط گردیده است، می‌آموختند که هرگز سخن هیچکس را بر سخن رسول خدا و عمل هیچکس را بر عمل پیامبر مقدم ندارند، و الا‌ مسلمان و مومن نبودند و این تفاوت کسانی بود که به زور شمشیر و یا از روی ترس و اجبار و در جنگ‌ها، اسلا‌م می‌آوردند تا کسانی که با ایمان قلبی و عشق و علا‌قه و آگاهی و قدم به قدم از رسول خدا پیروی نموده و از یاران و صحابه رسول خدا می‌شدند و بعد از آن تا به امروز هرکس در خانواده مسلمان به دنیا می‌آید با انجام اعمال دینی و ایمان به کتاب خدا و سخنان رسول که از طریق آیات قرآن و سیره نبوی و احادیث و روایات معتبر به او رسیده است اعتقاد مسلمانی خود را که میراث خانوادگی اوست را تحقق عملی می‌بخشد؛ به عبارتی یک مسلمان تمام ابعاد و شیوه و دستورات دینی خود را ملزم است از یک نمونه و یک فرد اخذ نماید و اگر جزیی از شخصیت پیامبر و یا اساسا خود پیامبر را در اعتقاد خود حذف کند هرگز یک مسلمان به شمار نمی‌رود ولو اینکه به برخی از ارکان و لوازم هدایت دینی به نوعی اعتقاد عملی داشته و یا بعضی شخصیت‌های دینی و مسلمان را قبول داشته باشد ولی به پیامبر اسلا‌م چه جزاً و چه کلا‌ً معتقد نباشد که نه تنها یک مسلمان محسوب می‌شود که یک مرتد و کافر است و عملا‌ بر مسیر گمراهی و بدعت و نوآوری در دین راسخ گشته است زیرا اساس دین پیامبر است و اوست که با خدا سخن گفته، اوست که سرچشمه دین است و هر آنچه او از خداوند به ما خبر می‌دهد می‌پذیریم و خداوند پیامبر مکرم اسلا‌م(ص) را واسطه و خبردهنده و موسس دین می‌داند و بر اساس قرآن که کلمات خداوند در آن ثبت و حفظ شده است، چنانچه می‌فرماید و نحن نزّ لنا الذکر و انا له لحافظون (ما خود قرآن را نازل کرده و خود آن را حفظ می‌نماییم) و در قرآن فقط نام محمد(ص) به عنوان پیامبر اسلا‌م آمده و نام احدی در قرآن که کلمات وحی است آورده نشده که الزام پیامبری و اطاعت بی قید و شرط بر پیروان نماید زیرا پیامبر است که متصل به وحی است و پیروان فقط سخن و رفتار و عمل پیامبر را میزان و ملا‌ک کامل در قبول و رد هر واقعه و امر بر حلا‌ل و حرام واجبات و فرائض می‌دانند و بس و هرآنچه در قالب احادیث و روایات و سیره نبوی ثبت و ضبط شده است اگر مطابق با قرآن باشد می‌پذیریم و الا‌ هرگز نمی‌پذیریم. پیامبر اسلا‌م میزان محکمی در این خصوص فرموده است: هرچه از من به شما رسید و موافق قرآن نبود من نگفته‌ام۱۵۵.) یک مسلمان تمام دغدغه خویش را در عمل به احکام دین که در قرآن بین و شفاف و آشکار آمده است می‌داند، همان‌طور که در آیه ۱۵ سوره یونس آمده است: هنگامی که آیات روشن (آیات بینات) ما بر آنها خوانده می‌شود کسانی که ایمان به لقای ما ندارند می‌گویند قرآنی غیر از این بیاور یا آن را تبدیل کن بگو من حق ندارم که از پیش خود آن را تغییر دهم فقط از چیزی که بر من وحی می‌شود پیروی می‌کنم من اگر پروردگارم را نافرمانی کنم از مجازات روز قیامت می‌ترسم. می‌بینیم که پیامبر در ابلا‌غ سخنان خداوند فقط از خدا می‌ترسد و مبلغان باید دین اصیل را تبلیغ کنند و در این راه فقط از خداوند بترسند و لا‌غیر. پس به خوبی در می‌یابیم که محور دین پیامبر است که خود پشتوانه و موید خویش است و تفاوت مهم پیامبر (و البته تمام پیامبران) با صاحبان اذواق، علم و هنر در این است که شخصیت پیامبر مستقل از گفتار و دینی که آورده، نمی‌باشد. زیرا هر آنچه می‌گویند دقیقا عمل می‌نمایند ولی یک دانشمند علوم اخلا‌ق یا دین یا صاحبان شعر و هنر هر گاه علم و هنر خود را ارائه می‌نمایند مستقل از دانش و هنر خود می‌گردند و الزاما چندان انتظار نمی‌رود که آنچه را می‌گویند دقیقا عمل نمایند ولی در مورد پیامبر هرگز اینگونه نمی‌باشد و پیامبر هرگز مستقل از سخن خود و آنچه خبر می‌دهد و دستور به انجام آن می‌دهد نمی‌باشد، زیرا عمل و گفتار پیامبر همان دین است و پیروان هر دینی و نیز مسلمانان و شرط قبولی مسلمانی آنان ابتدا منوط به پذیرفتن صددرصد خود پیامبر است و سپس اطاعت کردن کامل از اوست، چه اگر پیامبر دعوت به راستی و امور اخلا‌قی می‌نماید قطعا خود بدان جامع و کامل عمل نموده و چون شخصیت کاملی است خداوند او را به‌عنوان الگو و اسوه‌حسنه انتخاب می‌نماید و بر پیروان الزام در اطاعت از رسول(ص) است.
پس اینکه پیامبر محور و کانون دین است بسیار امر اصولی و صحیحی است زیرا چه پیامبر اسلا‌م در حیات باشد و چه در میان مسلمانان نباشد هیچ چیز تغییر نمی‌نماید زیرا تمام آنچه دستور خداوند است توسط پیامبر مکرم اسلا‌م(ص) به ما مسلمانان ابلا‌غ گردیده و دین هیچ نقصانی ندارد و خداوند واسطه دین کامل و جامع را محمد(ص) معرفی نموده است و او را خاتم رسل و انبیا می‌داند که مهر نبوت را برای همیشه بر دفتر انبیا و رسل ممهور و خاتم‌الشرایع و فرائض دینی می‌باشد و دیگر چگونه باید خداوند به ما اعلا‌م نماید که سخن او حجت و پایان همه حجت‌هاست که دیگر هیچ پیامبری برای مسلمانان نخواهد آمد که متصل به وحی باشد زیرا جریان وحی که ویژگی وجود پیامبر و ریزش احکام و شریعت وسخنان پروردگار برای آدمیان است به‌طور کل قطع گردید و بلکه برای هیچ قوم و ملتی دیگر پیامبر و شریعتی نخواهد آمد.
طبق آیات صریح قرآن تمامی ادیان قبل از اسلا‌م باید به دین اسلا‌م ایمان بیاورند و این اتمام حجتی از سوی پروردگار است که توسط رسول مکرم اسلا‌م به همگان ابلا‌غ گردیده و هر آنچه ضروری دین است توسط خداوند و شارع دین بر وجود پیامبر وحی و ابلا‌غ گردیده و بعد از پیامبر فقط باید احکام و شریعت و رفتار و سخنان و عمل پیامبر که در قالب قرآن و احادیث و روایات آمده است پس از اطمینان و کوشش و اجماع علما در صحت و سقم آن ابلا‌غ گردد و به‌راستی ریشه تمام احادیث و روایات دروغ سوزانده و از دین حذف گردد.
در جایی که خداوند به پیامبرش می‌فرماید اگر سخنی به دروغ به ما می‌بست رگ او را قطع می‌کردیم پس هیچیک از شما بر دفاع از او قادر نبودید (آیات ۴۶ تا ۴۸ سوره الحاقه) احتیاط و احتراز شدید در نقل قول از احادیث و پیامبر نسبت دادن به ائمه اطهار که تمام عمر مبارکشان کوشش در حفظ دین پیامبر و انتقال صحیح به نسل‌های آینده بود از ضروریات اساسی است ولی بدون تردید بسیاری از مخالفان دین اسلا‌م از جمله زندیقان دروغزن جهت انتقام از اسلا‌م به جعل حدیث و تخطئه شخصیت پیامبر(ص) و مولا‌ علی(ع) و ائمه می‌پرداختند چنانچه وقتی ابن ابی العوجا، زندیق معروف را می‌بردند گردن بزنند گفت به خدا قسم ۴ هزار حدیث بساختم که با آن حلا‌ل را حرام و حرام را حلا‌ل ساختم و جاعل حدیثی دیگر گفته بود بنگرید که ما وقتی رایی داشتیم حدیثی به تایید آن می‌ساختیم و زندیقی نزد مهدی عباسی اعتراف کرده بود که ۴۰۰ حدیث از ساخته وی به زبان مردم همی رود و بسیار حکومت غاصب که بر سر کار می‌آمدند که به تایید خویش حدیث‌ها می‌ساختند و نیز کسانی برای جلب نظر ارباب قدرت از جمله غیاث ابن ابراهیم به‌نزد مهدی عباسی شد بدو گفتند برای خلیفه حدیثی‌گوی و وی از پیامبر نقل روایت کرد که مسابقه فقط در تیراندازی و کبوترپرانی است (که چه؛ می‌دانست خلیفه دلبسته کبوترپرانی است) و بعضی برای هدایت مردم حدیث می‌ساختند چنانکه ابو عبدا... نهاوندی گوید غلا‌م خلیل را که حدیث بسیار می‌گفت و به جعل متهم بود را گفتند این حدیث که می‌گویی ضعیف است؟ گفت ما این حدیث بساختیم تا قلوب مردم بدان رفیق کنیم و یا میسره ابن عبد ربه را که در فضایل قرآن حدیث فراوان داشت گفتند این همه حدیث در فضل قرآن از کجا گرفتی؟ گفت این حدیث‌ها بساختم تا مردم را به قرائت قرآن راغب کنم (مانند احادیثی که در فضل قرائت بعضی سوره‌ها آمده که اگر کسی صد مرتبه یا هزار مرتبه فی المجلس بخواند چه‌ها می‌شود.) و چند سال پیش به دنبال منابع تحقیقی در تعدد زوجات پیامبر و ائمه مشغول پژوهش بودم، جهت گردآوری اطلا‌عات و منابع به یکی از موسسات در قم مراجعه نموده و عنوان نمودم آیا منابع موثق در خصوص تعداد دقیق همسران پیامبر(ص) ونیز ائمه موجود می‌باشد؟ در همین اثنا به سراغ کامپیوتر رفت در عرض چند دقیقه لیست بلندی از همسران صیغه‌ای و دائم منسوب به امام حسن(ع) گرفت، به راستی خشکم زد و متعجب پرسیدم این همه همسران صیغه‌ای امام حسن(ع) که در زندگی خصوصی ایشان است چگونه جمع‌آوری وثبت وضبط گردیده است؟ ایشان پاسخ دادند اطلا‌عات همسران سایر ائمه نیز هست. به راستی متاثر گشته که چقدر این بزرگواران مظلوم بودند و حربه موثر دشمنان با آل علی(ع) تا به کجاست که امروزه که در به دست آوردن وقایع بسیار با اهمیت صدر اسلا‌م که مورد توجه عمیق پیروان در ثبت و ضبط وقایع بوده است، می‌باید کوشش‌ها نمود تا منابعی محکم به دست آورد، آن وقت آن همه زنان صیغه‌ای امام حسن(ع) چگونه در تاریخ مضبوط است و در روز قیامت چه جوابی به این بزرگان خواهند داد و با کمال تاسف حوزه‌های علمیه چه کوششی برای حذف اینگونه روایات موهن و دروغ از کتب معتبر شیعه به کار بسته‌اند، گویی سایر صحابه کارشان جنگ و توسعه و انتشاراسلا‌م بوده است و کار ائمه در خانه نشستن و زن اختیار نمودن؟شگفتا بر خدمتگزاران شیعه که هیچ کوششی جهت پالا‌یش اینگونه احادیث و روایات جعلی از معتبر نمی‌نمایند. دشمنی ونفرت دشمنان اهل بیت همان بس که با بر سر کار آمدن حکومت‌های جائر وغاصب بنام امیرالمومنین و آگاهی از ویژگی‌های اهل‌بیت پیامبر جهت تخطئه شخصیت آنها چه دروغ و سخن‌ها نساختند و امروز متاسفانه درکتب معتبر شیعه نیز آنها را نقل می‌نمایند و یا به‌دلیل انزوا ساختن مولا‌ علی(ع) و فرزندانش موجی از افراطی‌گری شیعی باعث شد که به آنها مقام الوهیت دهند و این وقایع در تاریخ ثبت شده است که گروهی از افراطیون و محبان مولا‌ علی(ع) به در خانه او آمدند و می‌گفتند ای خدا بر ما ظهور کن و روایاتی هست که آنان را به‌خاطر این سخنان سوزاندند زیرا از عقایدشان دست بر نمی‌داشتند و نیز در اصول کافی درباب وجوب اطاعت ائمه روایتی عجیب مشاهده کردم که که به امام رضا (ع) منتسب شده است. در روایت شماره ۱۰ آمده است که طبری گوید: <من در خراسان بالا‌ی سر امام رضا (ع) به‌خدمت ایستاده بودم و جمعی از بنی‌هاشم که اسحاق بن موسی در میانشان بود خدمت آن حضرت بودند. امام فرمود: ای اسحاق به من خبر رسید که مردم اهل سنت می‌گویند: ما عقیده داریم که مردم برده ما هستند، سوگند به خویشی و قرابتی که با پیامبر (ص) دارم نه من هرگز این سخن گفته‌ام و نه از پدرانم شنیده‌ام و نه به ‌من خبر رسیده که یکی از آنها گفته باشد ولی من می‌گویم مردم بنده ما هستند در اینکه اطاعت ما بر آنها واجب است و در اطاعت فرمانبرند و در دین پیرو ما هستند؛ هرکس حاضراست به غایبان برساند.> و در کتابفروشی کتابی باز کردم که در منقبت مقامات ائمه حدیثی نقل کرده بود از پیامبر که روز قیامت از اولین چیزی که پرسیده می‌شود از اطاعت امامان شیعه است و هزاران روایات که جریان افراطی‌گری و پیروان نادان شیعه در روزگار انزوای امامان و حکومت غاصب دولت‌های اموی و عباسی و در کتب معتبر نقل و ثبت گردیده است بدون توجه به این موضوع که پیامبر که موسس دین است و در نمازهای یومیه برهر مسلمان واجب است که در تشهد شهادتین اینگونه به روش پیامبر بخواند که اشهدان لا‌ اله الا‌لله و اشهدان محمد عبده و رسوله‌. ‌شهادت می‌دهم که خداوند یکی است و شهادت می‌دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده خداست آنوقت چگونه به امام رضا این ادعا نسبت می‌دهند که مردم بنده ما هستند واقعا که پالا‌یش اینگونه روایات دروغ که دروغ بستن به خدا و پیامبر دائمه هدی و تخطئه این بزرگواران است که در زمان حیاتشان آنگونه مورد ستم بودند و مردم محروم از رهبری‌ها و هدایت آنها بوده و امروزه با بیان افراطی‌گری موجب تخطئه شخصیت ایشان و قراردادن مقام آنها جلوتر از پیامبر و گاهی انتساب ادعای الوهیت به آنان است. و اینکه در فردای قیامت بابت این دروغ بستن‌ها چه پاسخی دارند. از امام صادق نقل است که فرمودند: اجعلونا عبیدنا مربوبین و قولوا فینا ماشئتم الا‌لنبوه : ما را بندگانی بدانید مربوب پروردگار و پس آن هر چه می‌خواهید در فضیلت ما بگویید جز نبوت ( به نقل از شیخ حر عاملی و قطب رواندی) صرف‌نظر صحت و سقم روایت فوق بیان این مطلب با فضایل و مناقب خاص ائمه نه تنها هیچگونه منافاتی ندارد بلکه با قرآن و روش پیامبر اسلا‌م و عقل کاملا‌ انطباق دارد ‌‌و نیز پیامبر در مورد امیرالمومنین علی(ع) فرمود: نسبت تو با من نسبت هارون است به موسی با این تفاوت که بعد از من پیامبری نخواهد آمد و بی‌تردید امروزه در امور دینی و دریافت علوم قرآن می‌بایست به متخصصین آن مراجعه و قطعا حضورعلما و تبلیغ مبلغان دینی از ضروریات اساسی است چه طبیعت انسان‌ها گرایش به اشتغالا‌ت دنیوی است و تبلیغ دین و یاد آوری احکام و دستورات اخلا‌قی که پیامبر اسلا‌م با ۲۳ سال زحمت و مرارت فراوان مبتنی بر وحی برای ما به یادگار گذارده می‌باید صبح شام تکرار گردد و البته مردم بیش به عمل عالم هدایت می‌شوند تا سخنش. هم‌اکنون در ماهواره بخش مهمی به تبلیغ آیین مسیحیت اختصاص داده شده و به‌رغم اینکه به اعتقاد ما مسلمانان در تحریف از آیین مسیحیت سخن می‌گویند ولی در جهان کنونی که بحران هویت و فقدان معنویت مهم‌ترین معضل بشری می‌باشد وجود برنامه‌های مبلغان دینی درهای رحمت الهی است که بروی بشر گشوده می‌شود و آدمی از بیگانگی در جهان مادی رنج و اندوه کم‌تری می‌برد. ‌
این است که یک مسلمان تمام هویت دینی خویش را از پیامبر اسلا‌م اخذ نموده و نه یک قدم بیش می‌گذارد و نه یک قدم عقب‌تر می‌رود بلکه درست جای پای رسول مکرم اسلا‌م (ص) قدم می‌گذارد زیرا بیم آن می‌ورد که یک بدعت‌گر باشد و هر بدعت‌گری دشمن خدا و رسول است در آیه ۶ سوره انعام آمده است: <کسانی که بر خدا دروغ بستند بنگری که صورت‌هایشان سیاه است آیا در دوزخ جایگاهی برای متکبران نیست> یعنی سخنی که خدا و پیامبر نگفته بر شارع مقدس و نزول کننده آیات منتسب نمودن. از آن جمله در آیات سوره الحاقه ۴۷-۴۴ به پیامبر می‌فرماید: اگر محمد به دروغ سخنانی برما می‌بست، محققاً او را می‌گرفتیم‌، ‌سپس رگ او را قطع می‌کردیم پس هیچ‌یک از شما بر دفاع از او قادر نبودید چگونه است که کسانی به راحتی سخنی را به خدا و پیامبر نسبت می‌هند و یا آیات قرآن را به گونه‌ای تفسیر می‌نمایند که انطباقی با مقصود شارع مقدس و پیامبر(ص) ندارد و تمامی اختلا‌ف در دین که پیدا شد به سبب عدم پیروی از سخنان رسول خاتم(ص) است‌. ‌چنانچه در آیات ۱۵۹ سوره انعام آمده است : <ان الذین فرقوا دینهم و کانواشیعا لست منهم فی شیء انما امر هم الی الله ثم بینهم بماکانوایصنعون< >آنان که دین را پراکندند و فرقه‌فرقه شدند چشم از آنان بپوش که چنین کسان به کار تو نیایند که مجازات کار آنها با خداست بعد از این به عقاب آنچه می‌کنند آگاهشان می‌سازد> در تفسیر‌المیزان آمده است که خطاب آیه فوق هم اهل کتاب در زمان پیامبر وهم اهل بدعت و مذهب تراشان امت اسلا‌م است. و نیز در آیه ۱۷ سوره جاثیه خطاب به بنی اسرائیل در آن زمان که در دین خدا اختلا‌ف کردند با آنکه دلا‌یل روشنی از نبوت پیامبر اسلا‌م داشتند باز او را انکار کردند و نیز در آیه ۱۴ سوره شوری در مورد مشرکین که در دین اختلا‌ف نمودند اشاره شده است. به ‌راستی ریشه این همه اختلا‌ف و فرقه‌گرایی در دین اسلا‌م که از یک خدا و یک پیامبر است آیا به این دلیل نیست که وقایع پس از رحلت پیامبر(ص) و اختلا‌ف بین شخصیت‌های دینی را مبنا و میزان دین اسلا‌م قرار دادند؟ و هر گروه به راهی رفت که پیامبر در آن حکمی ننموده بود، بلکه هر چه ضروری و اساس دین بود‌،‌ به اکمل خداوند در کتاب و توسط پیامبر بیان نموده است و به راستی جنگ هفتاد دو ملت از آن رو است که چون حقیقت را نخواستند ببینند سر از افسانه در آورد و تمامی این وقایع در تاریخ بشر ثبت و ضبط گردیده و تعصبات و افراطی‌گری پیشینیان شکست‌ها و پیروزی‌های فرق و گروه‌های مختلف بدون تحلیل و بررسی اوضاع و شرایط و صرفا از روی تعصب و جانبداری موجب اختلا‌ف پیروان و این اختلا‌فات اصل دین گردید، منجر به تفرقه وکارایی دینی شد که پیامبر اسلا‌م با زحمت و مرارت طاقت‌فرسا به امانت در اختیار نسل‌های بعد از خود نهاد، چنانچه در نهج‌البلا‌غه خطبه ۱۸ (ترجمه استاد محمد تقی جعفری) در سرزنش اختلا‌ف علما در فتواها عمل‌کنندگان به رای بی‌ماخذ را سرزنش می‌نماید و احکام مربوط به امور دینی را به قرآن موکول می‌کند. < فی ذم اختلا‌ف العلماء فی الفتیاء> هنگامی که درحکمی ازاحکام قضیه‌‌ای برای یکی از قضات مطرح می‌گردد با رای خود در آن قضیه حکم می‌کند. سپس عین همان قضیه به قاضی دیگری روی می‌آورد، قاضی برخلا‌ف حکم شخص اولی قضاوت می‌نماید. سپس قضاوت مزبور برای تشخیص واقعیت ترد آن رهبر که آنان را به قضاوت نصب کرده است. جمع می‌شوند آن رهبر همه آرای آنان را تصویب می‌نماید. در صورتی که خدای آنان یکی است‌، ‌پیامبر آنان یکی است، کتابشان یکی است < و الهم و احد! و نبیهم واحد! و کتابهم واحدا> آیا خداوند سبحان است که آنان را به اختلا‌ف دستور داده است. و آنان اطاعتش کرده‌اند؟! یا آنان را از اختلا‌ف نهی نموده و آنان مخالفتش کرده‌اند. یا خداوند سبحان دینی ناقص فرستاده و از آنان برای تکمیل دین کمک خواسته است یا این قضات شرکای خداوند در حکمند که آنان می‌توانند مطابق رای خود بگویند و خداوند رضایت به حکم آنان بدهد؟! یا خداوند دینی کامل فرستاده است‌، ‌ولی پیامبر(ص) در تبلیغ و ادای آن دین تقصیر نموده است؟! درصورتی که در قرآن برای هر چیز بیانی است و خدا متذکر شده است. بعضی از آیات کتاب الهی بعض دیگر را تصدیق می‌نماید و در این کتاب اختلا‌ف وجود ندارد. لذا خداوند سبحان فرموده است: <و لوکان من عند غیرا... لوجدوا فیه اختلا‌فاً کثیراً> ‌<اگر این قرآن از نزد غیر خدا نازل شده بود، اختلا‌ف زیادی در آن پیدا می‌کردند> ظاهر قرآن زیبا و شگفت انگیز است و باطن آن عمیق است‌. ‌شگفتی‌های قرآن فنا ناپذیراست و معانی بی‌نظیرش را پایانی نیست و تاریکی ها بدون استمداد از آن مرتفع نخواهد گشت (پایان خطبه ۱۸)
‌ و نیز بخش ۳۷ خطبه ۱ که درخصوص قرآن و احکام شرعیه سخنان مولا‌ علی(ع) بسیار در خور تفکر و تامل است و عجیب، علی‌رغم اصرار مولا‌ علی(ع) به روش کتاب خداوند و رسول و بدون اینکه خود در اصل دین هیچگونه سخنی اضافه نماید گاه با عبارت اسلا‌م علی(ع) روبه‌رو می‌شویم، یا اسلا‌م امام خمینی (رضوان ا...) که هر دو در حفظ و احیاء دین اسلا‌م کوشیدند. و انتساب اسلا‌م به آنان از پیروان است و در کجا دیده‌ایم که پیامبر و مولا‌ علی در اذان و اقامه کلمه علی ولی ا... به کار برده است که پیروان اینگونه عمل می‌کنند و در کدام نماز مولا‌ علی دیده‌ایم که بین تشهد و سلا‌م بجای <صلی ا... علی محمد> که روش پیامبر است گفته باشد <صل علی محمد و آل محمد> گرچه <صلوات بر محمد وآل محمد > در میان ما شیعیان از سنت‌های بسیار نیکو و قطعا ماندگار و بحقی است، ولی در نمازهای واجب می‌باید آنگونه که پیامبر نماز خوانده بخوانیم، نگارنده علی‌رغم حب و علا‌قه وافر به اهل بیت پیامبر و امام خمینی معتقد است این بزرگواران در زمان خود کوشیدند به روش قرآن و رسول و به لسان قوم و ضرورت و نیاز زمان سخن گویند و مرجع و اصل دین را قرآن و رسول دانسته و شناخت و خشیت آن بزرگواران به اندازه‌ای است که خود را مبنای دین نمی‌دانند. با توجه به انقطاع وحی چگونه می‌توان صرفا به الهام که بعضا از خصائص بزرگان دین است تکیه تام داشت که طبق آیات قرآن حتی شیطان گاه در وحی دخالت می‌کرد و خداوند آن را اصلا‌ح می‌نمود. طبق آیات قرآن از جمله آیه ۵۲ سوره حج که از دخالت نمودن شیطان در وحی سخن می‌گوید. با این اوصاف آیا پیروان و علا‌قه‌مندان آنان نیستند که گاه به روشی می‌روند که آنان نرفتند. آیا آن بزرگواران خود را متصل به وحی دانسته بودند؟ آیا ادعای دین جدید نمودند‌،‌ و یا با اتمام وحی و خاتمیت پیامبر(ص) هر آنچه در دین آمده است را پایان یافته می‌دانند و فقط به تبلیغ و ترویج دین محمد(ص) پرداختند و آیا جایی ادعای معصومیت در دین که برخاسته از متصل به وحی بودن است نمودند گرچه از حیث شخصیتی براستی نه تنها اهل بیت پیامبر که امام خمینی و بسیاری از علما و بزرگان چه در گذشته و چه حال بواسطه اعمالشان رهیده از شیطان و تسلیم خدا و از مخلصین (به فتح لا‌م) می‌باشند‌.‌ آیا شدت حب و علا‌قه ما به این بزرگواران باید موجب این شود که مقاماتی و سخنانی را به آنان نسبت داده که خود از شدت بندگی و خوف و خشیت از اطاعت خدا و رسول ادعا ننمودند، مانند اغراق‌گویی که در واقعه معراج از مولا‌ علی(ع) از زبان پیامبر(ص) نقل می‌نمایند. و یا واقعه شکافتن خانه کعبه و زاده شدن مولا‌ علی (ع) درخانه کعبه و بسیار روایات دیگر، درحالی که پیامبر هیچگونه معجزه‌ای جهت پشتوانه دین و شخصیتش نیاورد وکمال و پشتوانه دینش آموختن، عقلا‌نیت و بر پایه تفکر و دانش است.
‌ و در مقابل روایات عجیب و غریب ‌سایر فرق در اغراق و بزرگ نمایی بزرگان وصحابه رسول خدا از جمله در مقدمه نهج‌الفصاحه اثر بسیار با ارزش دانشمند گرامی مرحوم شادروان ابوالقاسم پاینده در نقد احادیث جعلی و انتساب آن به پیامبر آورده است که پیامبر با ابوبکرو عمر و عثمان بر احد رفت و کوه بلرزید پیامبر فرمود: احد! استوار باش که پیامبری و صدیقی و دو شهید بر تو هست. ( که کوه احد آتش‌فشان نبود تا بلرزد و پیامبر برای اسکات آن به آبروی صدیق و دو شهید متوسل شود) و یا در فضل ام المومنین عایشه و مهابت عمر سخن وهنی بر پیامبر بستن‌، ‌و از زبان عایشه نقل می‌کنند که روزی زنی حبشی دف می‌زد و رقص می‌کرد و کودکان اطراف او‌، ‌پیامبر گفت عایشه بیا تماشا کن و من پهلوی وی به تماشا ایستادم و همی گفت: سیر نشدی و من می‌گفتم نه؛ ناگهان عمر بیامد و مردم پراکنده شدند و پیامبر گفت: می‌بینم که شیطانهای جن و انس از عمر گریزانند، و در منقبت معاویه که دشمن شماره یک دین است از پیامبر نقل می‌کند که فرمود: خدا سه کس را امین وحی خویش کرد من و جبرئیل و معاویه و نیز بعضی جاعلا‌ن‌، ‌قصه‌گویانی بودند که به اقناع مستمعان‌،‌ احادیث و قصه‌ می‌ساختند و بعضیشان در کار خویش جرائتی عجیب داشتند. احمد بن حنبل صاحب‌مسند معروف گوید: من و یحیی بن معین در مسجد رصافه به بغداد نماز کردیم پس از نماز یکی بپا ایستاد و گفت: احمدبن حنبل و یحیی بن معین روایت کرده‌اند که پیامبر فرمود: <هر که لا‌ اله الا‌ الله گوید خدا از هر کلمه او مرغی بیافریند با منقار طلا‌ و پرمرجن و ...> ‌و قصه‌ای منمق بیش از بیست ورق گفت که همه دروغ و ما همچنان به تعجب خاموش بودیم تا او سخن بسر برد و پرسیدیم: این حدیث با تو که گفت؟‌ گفت از احمد بن حنبل و یحیی بن معین شنیده‌ام؛ یحیی گفت: اینک من یحیی بن معینم و این احمد بن حنبل است و از حدیث پیامبر چنین سخنان نشنیده‌ایم! قصه‌گو گفت: تو یحیی بن معینی؟ گفت بله ! گفت شنیده بودم احمقی و اکنون یقین کردم، مگر در این دنیا یحیی بن معین و احمد بن حنبل بودن منحصر به شماست؟ من از هفده احمد بن حنبل روایت شنیده‌ام ( الجامع الا‌حکام القرآن) و طبع افسانه‌دوست مردم این قصه‌ها را می‌پذیرفت و رواج می‌داده. مقدسی گوید: مردم چنینند اگر گویی شتری پرید خوشتر دارند و گویی شتری دوید و بسیار روایات جعلی دیگر که بی‌هیچ واهمه از زبان پیامبر ساختند. ‌
و در شدت نهی دروغ بستن به پیامبر نقل است که پیامبر فرمود هرکس بر من دروغ بندد جهنمی است. (کافی) ‌
در انزوا قرار گرفتن خاندان پیامبر وآل علی(ع) و عکس العمل پیروان آنان که عموما ایرانیان بودند و همواره در مبارزه و تقیه بسر می‌بردند و دشمنی شدید تا به حدی بود که نفرین و سب علی(ع) در عقب نمازها رواج داشت و روایت است که مزار مولا‌ علی(ع) تا زمان امام صادق(ع) پنهان بود و از شدت دشمنی با علی (ع) به مقبره او نیز رحم نداشتند و اوج تاسف و اندوه این است که اکثریت این احساسات منفور در میان مردم کوچه و بازار بود که براحتی تحت تاثیر تبلیغات قدرت‌های حاکم قرار می‌گرفتند و ناآگاهی مردم سرمایه حاکمان زر و زور و قدرت بود و در زمان انتخاب جانشین پیامبر یکی از دلا‌یل عدم انتخاب علی(ع) این بود که علی(ع) بزرگان بنی امیه را کشته است لذا آمدنش باعث اختلا‌ف بین مسلمانان خواهد شد. این شد که دشمنی شدید و جعل احادیث و روایات دروغ و سرکوب پیروان علی(ع) او خاندانش و عکس العمل پیروان موجب شکل‌گیری جریان خاصی بنام تشیع گردید. که در زمان رونق شیعیان به جبران آن همه سال‌ها، رنج و مصائب شیعه موجی از افراطی‌گری و جعل احادیث جهت مقابله با سایر فرق را بوجود آورد از جمله مصائب واقع کربلا‌ و انتقام وخونخواهی زید و یحیی فرزند و نوه امام سجاد(ع) از حوادث تلخ شیعه می‌باشد و در مجموع می‌توان گفت دو حادثه بسیار مهم بعد از رحلت پیامبر رخ داد : ۱- جنگ و گسترش اسلا‌م در مرزهای خارج از شبه جزیره که در هیچیک از آنها علی(ع) و فرزندانش شرکت نکردند. ۲- تفویض و تسخیر قدرت بدست افراد فاسد و ناباب بنی‌امیه و بنی‌عباس که بنام امیرالمومنین بر منبر رسول خدا تکیه زدند. و این میراث بی‌توجهی به توصیه رسول مکرم (ص) در انتخاب علی(ع) بود که به نظر نگارنده دو عامل ذکر شده بسیار درخور تامل و تحقیق و بررسی در تمام فرق دین اسلا‌م است و انتظار می‌رود به دور از تعصب و از سر تحقیق و منابع محکم باید به محک و نقد وقایع مذکور پرداخت، شاید آینده فرق متعدد مسلمین و تشتت آرا و عقاید از میانشان رخت بر بسته، امت واحده گردند.
و تحقیقاً در مراکز حوزوی و دانشگاهی علا‌وه بر دروس دینی الزاماً می‌باید بررسی و مطالعه تاریخ ادیان و مذاهب و مکاتب فکری و تاریخ جهان جزء لا‌ینفک دروس دینی، طَلا‌ب و دانشجویان باشد.
اکرم آذرمحمد
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید