شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


نه برای کودکان، نه به کام بزرگترها!


نه برای کودکان، نه به کام بزرگترها!
«بچه های ابدی» هشتمین فیلم پوران درخشنده در طول سه دهه حضور وی در سینمای ایران به عنوان نویسنده و کارگردان است.
محوریت داستان فیلمهای درخشنده عموما کودکان و نوجوانان هستند. البته ذکر این نکته لازم است که فیلمهای او نه برای کودکان و نوجوانان، که درباره آنها و با موضوعیت مشکلات آنهاست. به همین خاطر او تنها کارگردان ایرانی عضو مرکز بین المللی کودکان و نوجوانان ( CIFE ) می باشد.
پوران درخشنده که با فیلمهای «رابطه (۱۳۶۵)»و «پرنده کوچک خوشبختی (۱۳۶۶)» زندگی کودکان معلول را دستمایه کار خود قرار داده بود، این بار هم به سراغ یکی از همان کودکان رفته و با بررسی زندگی یک کودک معلول و استثنایی و دشواریهای عاطفی، اجتماعی و ارتباطی وی، به مصائب و مشکلاتی که در زندگی این کودکان وجود دارد پرداخته و به نوعی رجعتی به فیلمهای دهه ۶۰ خود داشته است.
پسربچه این فیلم به بیماری «سندروم داون» مبتلاست. یعنی کسی که به خاطر داشتن این مشکل روانی تا همیشه باید در حالت کودکی باقی بماند. داستان از آنجا شروع می شود که «نگار» (الهام حمیدی)، می خواهد با پسری به نام ایمان (شهاب حسینی)، ازدواج کند، اما با وارد شدن یک نفر دیگر به داستان همه چیز به هم می ریزد.
البته نه پای زنی دیگر و نه پای مردی عاشق پیشه در میان است، بلکه مشکل مربوط به تعهدی است که ایمان نسبت به برادر معلولش دارد. او بخاطر این تعهد، مجبور به نگهداری از برادرش می باشد. «نگار» در مواجهه با این مشکل، دچار تردید می شود که آیا به او حق بدهد و آینده زندگی مشترکشان را با نفر سومی(علی) تقسیم کند و یا قید ازدواج با ایمان را بزند.
فیلم دو قسمت عمده دارد:
۱) در قسمت نخست فیلم با مسأله تردید «نگار» و خانواده اش در ازدواج با ایمان روبه رو هستیم. این قسمت از فیلم به هیچ وجه برای تماشاگر تازگی ندارد و ریتم کند فیلم هم مزید بر علت می شود تا حوصله تماشاگر سر برود. در ادامه داستان، نگار سعی دارد با علی و بیماری اش بیشتر آشنا شود. برای این کار به گرفتن فیلم از بیمارها و انجام مصاحبه با متخصصین و والدین بیماران روی می آورد. کاری که بیشتر شبیه فیلمهای مستند است و اصلا به مذاق بیننده خوش نمی آید.
بی تردید تماشاگر بیشتر دوست دارد درگیر داستانی شود که به کمک آن خود را در دل فیلم احساس کند، نه این که یک نفر رو به دوربین برای او شعاری کلیشه ای را تکرار کند. یا در قسمتی که «نگار» و «ایمان» به وسیله پیامک با هم در ارتباطند ریتم بشدت کند می شود، در حالی که می شد به جای استفاده از پیامک در قالب چند دیالوگ ریتم را حفظ کرد.گره داستان در این قسمت به قدری نیست که بیننده را راضی نگه دارد و این گره راحت تر از آن که پیش بینی شود، باز می شود.
نویسنده چند سؤال سطحی در ذهن مخاطبش به وجود می آورد بدون اینکه به درستی پاسخگوی آنها باشد. بازی بازیگران، چندان چنگی به دل نمی زند و کاراکترهای اصلی فیلم، (بخصوص شهاب حسینی) پایین تر از حد انتظار ظاهر شده اند. البته پانته آ بهرام و مهدی میامی را باید از بقیه مستثنا کرد. بخصوص پانته آ بهرام که اگر چه حضورش کوتاه است ولی بسیار تأثیرگذار ظاهر شده و به همین دلیل است که داوران جشنواره فجر وی را بهترین بازیگر مکمل زن دانسته اند.
همچنین از بازی قابل ستایش علی احمدی فر(هنرمند مبتلا به سندروم داون) که یک تنه کاستی بازی سایر بازیگران را جبران می کند، نباید به راحتی گذشت. شاید تنها چیزی که هر بار تماشاگر قصد ترک سالن سینما را دارد، او را روی صندلی نگه می دارد بازی در خور توجه و خیره کننده اوست.نکته دیگر اینکه تا انتهای نیمه اول فیلم، تماشاگر هنوز نفهمیده محور اصلی فیلمنامه کیست؟ آیا «نگار» و تردید او در ازدواج با «ایمان» موضوع اصلی فیلمنامه است یا «ایمان» و دشواری انتخاب بین «نگار» و «علی» و یا حتی «علی» و مشکلاتش با این بیماری روانی موضوع شاخص فیلمنامه است؟
۲) شروع نیمه دوم فیلم، که با ورود زن و شوهر مواد فروش (پانته آ بهرام و مهدی میامی)، آغاز می شود داستان وارد مرحله جدیدی می شود که تماشاگر بیشتر با علی، قهرمان اصلی ماجرا، همذات پنداری می کند.
قسمت دوم فیلم، یعنی فرار علی از آسایشگاه و ارتباط او با خانواده موادفروش، به مراتب جالب تر و گیراتر از نیمه اول فیلم است. در این قسمت، پیام زدگی بخش اول وجود ندارد و یکنواختی قصه، کمرنگ تر شده و تماشاگر برای ادامه تماشای فیلم دنبال بهانه نمی گردد و از پیگیری قصه، خسته نمی شود. با این حال پایان فیلم براحتی قابل پیش بینی است ؛ و تماشاگر فقط منتظر روی دادن اتفاقهایی است که مطلوب طبع اوست، البته کارگردان نیز این انتظار را برای تماشاگرش بوجود می آورد .
اگرچه دوپارگی در قصه فیلم، تماشاگران را آزار می دهد و صدای منتقدان را در می آورد، اما می توان از آن به عنوان یک ریسک خوب یاد کرد و آن را نشانه هوش بالای کارگردان دانست. گویی کارگردان به عمد خواسته است از قسمت اول به نفع قسمت دوم بهره بگیرد.
در مجموع «بچه های ابدی» را نمی توان فیلمی چندان قابل اعتنا در کارنامه درخشنده دانست و اگر این فیلم در مدیوم فیلمهای تلویزیونی یا شبکه های ویدئویی ساخته می شد قابل قبول تر به نظر می رسید. موسیقی کامبیز روشن روان که در جشنواره فجر هم جایزه بهترین موسیقی متن را گرفت با توجه به موضوع فیلم آن تأثیرگذاری که باید داشته باشد را ندارد.
روی ۶ پروانه زرینی هم که از بیست و یکمین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان نصیب این فیلم شد، نمی توان حساب کرد و آن را نشان افتخاری قلمداد نمود، زیرا شاید ساده ترین دلیل کسب این عنوان، بی رقیب بودن فیلم در این جشنواره بوده است. اما با همه این اوصاف، «بچه های ابدی» بعد از تجربه ناموفق درخشنده در فیلم «رویای خیس» فیلمی آبرومندتر است.
امیرمسعود سهیلی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید