پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ناآرامی‌ و توازن در نظام بین‌الملل


ناآرامی‌ و توازن در نظام بین‌الملل
دو جنگ جهانی اول و دوم به دلیل فراگیری گسترده، تقریبا تمامی کره زمین را با آسیب‌های ناشی از تلفات جانی و مالی مواجه ساختند، به‌طوری که کمتر سرزمینی از آسیب‌های فوق مصون ماند - دوره مرسوم به جنگ سرد ۱۹۸۹۹-۱۹۴۷م) ویژگی‌های خاص خود را داشت؛ بازدارندگی، انبارسازی انواع مهمات و سلاح‌های جنگی، تهدید و ارعاب، تطمیع و جوسازی‌های تبلیغاتی علیه یکدیگر حاصل بلوک‌بندی جهان به دو منطقه ژئواستراتژیکی شرق و غرب به‌شمار می‌آمد.
در این دوره تا حدودی بحرانی، خوشبختانه جنگ گرمی به‌وقوع نپیوست، لکن در نقاط مختلف جهان درگیری‌هایی پراکنده و عمدتا منطقه‌ای به‌وقوع پیوست، با این وجود توازن در نظام بین‌الملل با مشکل روبه‌رو نگردید، پس از فروپاشی اتحاد شوروی در دهه ۱۹۹۰ پیش‌بینی می‌شد با گرایش جهان به سوی نظام بین‌الملل تک‌قطبی، توازن فوق به نفع طلایه‌دار بلوک غرب (ایالات متحده آمریکا) تغییر یابد، لکن با رشد و پیشرفت قدرت‌های درجه ۲ و ۳ نظام بین‌الملل به سوی تک - چندقطبی متمایل گشت، در حالی‌که ناآرامی‌ها در برخی از نقاط سوق‌الجیشی جهان همچنان ادامه دارد، در این یادداشت سعی می‌شود ابتدا معدودی از ناآرامی‌ها از دیدگاه نظام بین‌الملل مورد کنکاش قرار گیرند سپس تاثیر این دو بر یکدیگر تبیین و تحلیل شود و در پایان نتیجه‌گیری ارائه شود.
● تحلیلی بر برخی از ناآرامی‌های منطقه‌ای (آسیا و‌آفریقا)
در چند دهه گذشته جهان شاهد بحران‌های بین‌المللی معتنابهی بوده که در برخی از نقاط ناآرامی‌ها همچنان ادامه دارد.
در فاصله سال‌های ۱۹۹۰ - ۱۹۲۹ در منطقه خاورمیانه حدود ۶۵ بحران وقوع یافته که از لحاظ دوره بحران، شدت و اهمیت در سطوح متفاوتی قرار دارند. به‌عنوان مثال تجزیه سرزمین فلسطین در سال ۱۹۴۷۷م) و اعلام استقلال رژیم اسرائیل در نیمه اول سال ۱۹۴۸۸م)، جنگ‌های میان اعراب و اسرائیل (جنگ شش‌روزه در ۱۹۶۷، جنگ اکتبر یا یوم کیپور در ۱۹۷۴م) حادثه سپتامبر سیاه ۱۹۷۰۰م)، جنگ‌های یمن، حمله نظامی عراق به ایران ۱۹۸۰۰م) حمله اسرائیل به لبنان ۱۹۸۲۲م)، حمله نظامی عراق به خاک کویت ۱۹۹۰۰م.) در قاره آفریقا طی سال‌های فوق تعداد بحران‌های بین‌المللی حدود ۹۰ بحران ذکر گردیده که نوعا در مناطق مهم و سوق‌الجیشی این قاره وقوع یافته‌اند.
از آن‌جمله نبرد العلمین ۱۹۴۳۳م)، بحران کانال سوئز ۱۹۵۱۱م)، شورش در شرق آفریقا ۱۹۶۴۴م و ۱۹۸۱م)، جنگ‌های آنگولا ۱۹۷۶۶م) بحران در منطقه صحرا ۱۹۷۵۵م)، بحران رودزیا ۱۹۷۸۸م)، بحران چادولیبی ۱۹۸۴۴م)، بحران در مرز سودان و اتیوپی ۱۹۸۲۲م تاکنون)، و بالاخره بحران سومالی که از سال ۱۹۸۱ همچنان خاموش نگشته و ادامه دارد. لازم به ذکر است به کارگیری واژه بین‌المللی برای بحران‌های فوق از‌آن برای است که بازیگرانی در سطح منطقه و از دیگر کشورها در به‌وجود آمدن و رشد ناآرامی‌ها دخالت داشته و دارند و دامنه منازعات نوعا از محدوده مرزهای بین‌المللی یک کشور فراتر رفته و گاه به صورت منطقه‌ای شاهد درگیری میان نیروهای متخاصم هستیم و گاه با وجود حمایت‌های بین‌المللی، وسعت درگیری درون مرزهای فیزیکی دو کشور نوعا همجوار ادامه می‌یابد.
مطالعه ناآرامی‌ها و بحران‌های بین‌المللی در چند دهه اخیر نشانگر این واقعیت است که قدرت‌های بزرگ همانند دو جنگ اول و دوم جهانی اشتیاقی به وسیع ساختن دامنه منازعات و درگیری‌ها ندارند و سعی می‌نمایند آتش جنگ و خشونت حتی‌المقدور در درون محدوده‌های فیزیکی و مرزبندی‌های سیاسی محصور شود و در صورت کشیده شدن به خارج از مرز در رابطه با منطقه، مشکلی وجود نداشته و وسعت یافتن مرزهای دیگر در توازن نظام بین‌الملل بدون تاثیر باشد.
به‌عنوان مثال ۸ سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از مرزهای دو کشور و برخی از مناطق داخلی دو سرزمین فراتر نرفت و در کشورهای حاشیه خلیج فارس یا در آسیای مرکزی و قفقاز شاهد تاثیر قابل ملاحظه و مهمی از تبعات حرکات نظامی نبودیم. بالعکس در دهه ۱۹۹۱ همزمان با حمله صدام‌حسین به خاک کویت به سرعت اجماع و ائتلافی از کشورهای جهان حتی کشورهای عربی علیه این حمله صورت گرفت و صدام حسین مجبور شد نیروهای نظامی خود را به سرعت و ظرف کمتر از ۱۵ روز از کویت خارج نماید، مسلما تسلط عراق بر خاک کویت مقدمه تجاوز این کشور به سرزمین‌های کوچک‌تر مانند بحرین، قطر، امارات و تحریک و تشویق نیروهای مخالف در عربستان سعودی بود که در مراحل اولیه ناکام ماند.
در مورد فلسطین و درگیری میان اعراب ساکن مناطق اشغالی و سربازان اسرائیلی سعی می‌شود منازعات در محدوده فیزیکی و درون مرز جریان داشته باشد. جنگ اخیر اسرائیل با حزب‌الله ساکن در جنوب لبنان با موفقیت همراه نبود. بدیهی است در صورت ورود قدرت‌های بزرگ به منطقه رخدادها به‌گونه‌ای دیگر می‌نمود.
از سال‌های آغازین دهه ۱۹۹۰ و همزمان با پایان یافتن جنگ دوم جهانی تاریخ منازعات ثابت کرده که قدرت‌های برتر جهان به دلیل آگاهی از صدمات و آسیب‌های ناشی از جنگی همه‌گیر و بهره‌برداری احتمالی از سلاح‌های غیرمتعارف (بمب و کلاهک‌های هسته‌ای و ...) سعی در محدود نمودن مرزهای درگیری در نقاط مختلف جهان دارند، البته این بدین معنا نیست که به دنبال صلح و آرامشند بلکه به خوبی واقفند که با هر ابزار و ترفندی باید بهشت‌های زمینی خود را از گزند تعرض‌های احتمالی حفظ نمایند.
اگر موج انفجارهای ناشی از بمب‌گذاری‌ها و عملیات تروریستی آسمان عراق، افغانستان و ... را سیاه و تاریک نماید و کودکان و غیرنظامیان قربانی شوند چه باک، مهم این است که کلینیک‌های حتی حیوانات خانگی در کشورهای پیشرفته کاملا مجهز و فعال باشند و صدمه‌ای متوجه آنها نشود. ‌
رسانه‌های غربی به طور مداوم از نقض حقوق بشر در کشورهای در حال توسعه داد سخن می‌گویند، در حالی که با ورود مستقیم یا غیرمستقیم به دیگر سرزمین‌ها خود از طلایه‌داران و منادیان نقض حقوق انسان‌ها هستند؛ از موضع‌گیری‌های له یا علیه، حمایت از گروه‌ها و احزاب خاص سیاسی، اظهارنظرهای مغرضانه در رابطه با جزئی‌ترین رویدادها گرفته تا وارد نمودن نیروهای نظامی به درون مرزهای یک کشور از مصادیق بارز این نقض‌ها به شمار می‌آیند؛ روندی که هر روز در مناطق مختلف جهان شاهد هستیم، در چنین شرایط حساس و بغرنجی کشورهای در حال توسعه چگونه باید عمل نمایند که کمترین آسیب را در پی داشته باشد؟
● نتیجه‌گیری
آنچه مسلم است عوامل تاریخی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متعددی موجب گشته تعداد قابل‌توجهی از کشورهای جهان به خصوص در رابطه با مسائل اقتصادی وابستگی با شدت‌های مختلف به صاحبان قدرت اقتصادی و تکنولوژیکی جهان داشته باشند و با توجه به خودکفایی‌ای که امروز در کشورهای پیشرفته از لحاظ تهیه و تامین تولیدات کشاورزی از طریق به‌کارگیری شیوه‌های جدید کشت یا افزایش صادرکنندگان اینگونه اقلام به وجود آمده، نوعا نیاز کشورهای پیشرفته به منابع تا حدودی یکطرفه شده است یا در مسیر یک‌طرفه شدن پیش می‌رود. حتی در رابطه با منابع انرژی حضور و فعالیت رقابت‌آمیز کشورهای صاحب انرژی قابل ملاحظه و توجه است.
در چنین شرایطی کشورهای در حال توسعه موظفند تمهیداتی ایجاد نمایند که حداقل از لحاظ کشاورزی به مرحله خودکفایی برسند و در رابطه با تولیدات صنعتی ضمن برنامه‌ریزی‌های طولانی‌مدت خود را به مرز خودکفایی نزدیک نمایند. بدیهی است با وجود مشاهده برخی از رکوردهای اقتصادی در کشورهای پیشرفته، آنها به دلیل نهادینه شدن بسیاری از ساختارهای مثبت به سرعت راه‌حل‌هایی جهت معضلات اقتصادی خود می‌یابند و نباید اطلاع از مسائل فوق برای کشورهای در حال توسعه شادی‌بخش باشد زیرا مقطعی هستند لکن مشکلات اقتصادی در کشورهای در حال توسعه احتمال دارد به مرحله فاجعه‌آمیز بینجامد و ساختارها به دلیل عدم نهادینه بودن مورد تهدید جدی قرار گیرند، بنابراین شعارزدگی و صحبت‌های کمتر آمیخته با عمل در طولانی‌مدت موجب می‌شود نسل‌های آینده با واقعیات دردناکی از لحاظ اقتصادی مواجه شوند و بر مشکلات به نحو بی‌سابقه‌ای افزوده شود.
کلام آخر اینکه نظام بین‌الملل در حال حاضر به صورت تک- چند قطبی است و تا زمانی که قدرت‌های درجه ۲ و ۳ به دلایل مختلف در جهان مطرح هستند، توازن در نظام بین‌الملل مشهود است لکن چنانچه قدرت‌های فوق در رابطه با سیاستگذاری‌های سیاسی و اقتصادی ضعیف عمل نمایند، این احتمال وجود دارد که توازن کاهش یابد و کل جهان در سیطره یک قطب که امروز مشتمل بر کشورهای صنعتی جهان است، قرار گیرد.
از جانب دیگر به دلیل اهمیت یافتن موضوع ژئواکونومیک به‌خصوص پس از فروپاشی اتحاد شوروی و گرایش نظام بین‌الملل به سوی مسائل و معادلات اقتصادی، ابزارهای نظامی و سیاسی در خدمت اقتصاد قرار گرفته‌اند و چنانچه کشورهای در حال توسعه بتوانند از ابزارهای اقتصادی در صحنه‌های بین‌الملل به نفع خود بهره‌گیری نمایند، می‌توانند امیدوار باشند که به اهداف سیاسی و حتی نظامی دست یافته‌اند، در غیر این صورت این احتمال وجود دارد که به جنگ ناخواسته در درون مرزهای فیزیکی گرفتار شوند و تبعات ناشی از تجاوز و درگیری منافع حتی نسل‌های آینده را با خطرات جدی مواجه سازد. ‌
معصومه طاهری
منبع : روزنامه اعتماد ملی