شنبه, ۵ خرداد, ۱۴۰۳ / 25 May, 2024
مجله ویستا
آیا فلسفه اسلامی همان فلسفه عربی است؟
● در جهان اسلام، اقوام عرب اقلیتی بیش نیستند
هانری كربن مرز بندی فلسفه عربی و اسلامی را به خوبی روشن ساخته است. او مینویسد: «ما از «فلسفهی اسلامی» (۱) سخن میگوییم و نه، چنان كه پس از سدههای میانه معمول بوده است، از «فلسفه عربی» (۲) . بدیهی است كه پیامبر اسلام، عربی از اهالی عربستان بود؛ عربی فصیح، زبان وحی قرآنی، زبان آیینی نماز، زبان و ابزاری مفهومی است كه عربان و غیر عربان از آن برای بنیادگذاری یكی از بارورترین ادبیاتهای جهان، ادبیاتی كه مبین فرهنگ اسلامی است، بهره جستند. با وجود این، معنای اصطلاحهای یك قوم با گذشتِ سدهها تحول پیدا میكند. امروزه، واژهی «عربی»، در كاربرد رایج و رسمی، به مفهومی قومی، ملی و سیاسی دقیقی باز میگردد كه نه مفهوم دینی «اسلام» با آن مطابقت دارد و نه محدودیتهای جهان آن. اقوام عرب یا عرب شده، در كلیت جهان اسلامی، اقلیتی بیش نیستند. فراگیری معنوی (۳) مفهوم دینی «اسلام» را نمیتوان به محدودیتهای مفهوم قومی یا ملی ] یعنی [ مفهومی عرفی برگردانده یا محدود كرد. برای هر شخصی كه در كشوری اسلامی و غیر عرب زندگی كرده باشد، این امر بدیهی است.
● آیا متون عربی به معنای عرب بودن نگارندگان آنها است؟
درست است كه برخی توانستهاند، و خواهند توانست، بر این نكته تأكید كنند كه اصطلاح «فلسفهی عربی» صرفاً به معنای فلسفهای است كه به زبان عربی نوشته شده باشد، یعنی این زبان عربی فصیح كه حتی امروزه نیز پیوند آیینی میان اعضای غیر عربِ امت اسلامی و نیز گروههای ملت عرب را كه هر یك دارای لهجهی ویژهی خود هستند، به وجود میآورد. با كمال تأسف، این تعریف «زبان شناختی» دقیق نیست و به هدف خود نائل نمیشود. اگر چنین تعریفی را بپذیریم، نخواهیم دانست اندیشمندان ایرانی، مانند حكیم اسماعیلی، ناصرخسرو (سدهی پنجم ق/ یازدهم م) یا افضلالدین كاشانی (هفتم ق/ سیزدهم م)، شاگرد نصیرالدین طوسی را كه همهی آثار آنان به زبان فارسی نوشته شده، چگونه طبقهبندی كنیم، البته، صرفنظر از كسانی كه از ابنسینا و سهروردی تا میرداماد (یازدهم/ق هفدهم م) و حاج ملاهادی سبزواری (سیزدهم ق/ نوزدهم م) و معاصران ما آثار خود را گاهی به فارسی و گاهی به عربی نوشتهاند. زبان فارسی هرگز نقش خود را به عنوان زبان فرهنگی (حتی زبان «آیینی»، به عنوان مثال، در نزد اسماعیلیان تَدْمُر) از دست نداده است، زیرا، اگر چه برخی از رسالههای دكارت، اسپینوزا، كانت و هگل به زبان لاتین نوشته شده است، اما آنان فیلسوفان «لاتینی» یا «رومی» نیستند».
● فلسفه اسلامی بدون عرفان، بی معنااست
كربن عمیقاً اعتقاد دارد كه بدون عرفان، نمیتوان از فلسفه اسلامی (یا به عبارت دقیقتر مورد نظر او حكمت اسلامی) سخن گفت. او میگوید: «بدون بحث دربارهی عرفان یعنی تصوف در وجوه مختلف آن، اعم از تصوف به عنوان تجربهی معنوی و حكمت نظری كه ریشه در تعلیمات باطنی شیعی دارد، نمیتوان به توضیح حكمت در اسلام پرداخت. كوشش سهروردی و به دنبال او همهی مكتب اشراقیان، ناظر به جمع میان تحقیق فلسفی و تحقق تجربهی معنوی شخصی بوده است. در اسلام، به طور خاصی، تاریخ فلسفه از تاریخ معنویت جداییناپذیر است».
هانری كربن
پانوشتها
۱- philosophie islamique
۲- philosophie arabe
۳- oecumإ nicitإ
پانوشتها
۱- philosophie islamique
۲- philosophie arabe
۳- oecumإ nicitإ
منبع : کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سید ابراهیم رئیسی انتخابات ریاست جمهوری شهدای خدمت ایران سیدابراهیم رئیسی رئیس جمهور رئیسی سقوط بالگرد رئیسی انتخابات حسین امیرعبداللهیان ابراهیم رئیسی شهادت
تهران هواشناسی وزارت بهداشت مشهد سازمان هواشناسی شهرداری تهران بارش باران زمین پلیس آتش سوزی سیل قتل
دولت سیزدهم خودرو بورس قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو حقوق بازنشستگان یارانه بازار خودرو تورم سهام عدالت مسکن
سینما تلویزیون سالار عقیلی ازدواج جشنواره کن دفاع مقدس سینمای ایران اصغر فرهادی سریال پایتخت سینمای جهان موسیقی کتاب
وزارت علوم
رژیم صهیونیستی روسیه غزه اسرائیل فلسطین جنگ غزه آمریکا حماس اوکراین چین ترکیه اتحادیه اروپا
پرسپولیس استقلال فوتبال استقلال خوزستان لیگ برتر جواد نکونام نساجی باشگاه پرسپولیس بارسلونا والیبال تیم ملی والیبال ایران باشگاه استقلال
هوش مصنوعی موبایل اپل سامسونگ گوگل مایکروسافت ایلان ماسک اینترنت واتس اپ بریتانیا کهکشان ناسا
استرس زوال عقل قلب روغن ماهی دیابت ویتامین پیری افسردگی