دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

آسیب‏شناسی در عرصه سیاسی‏


آسیب‏شناسی در عرصه سیاسی‏
رمان ها،دستآوردهاوآسیب شناسی انقلاب اسلامی در عرصه سیاسی.انقلاب اسلامی برای رسیدن به چه اهدافی ایجاد شد وآیا پس از پیروزی انقلاب،همه اهداف مورد نظر وایده های مطلوب حاصل شد یا خیر؟اگر پاسخ منفی است،
علت را باید در چه چیزهایی جست و جو کرد؟ به بیان دیگر چه آسیب هایی انقلاب اسلامی را از رسیدن به اهداف نهایی اش باز می‏دارد؟ گفتنی است این بحث شناخت ما را نسبت به بنیان و اساس انقلاب اسلامی افزایش داده و می‏کوشد با طرح آسیب‏ها، موانع و خطرات وضعیّت آینده و وظایف ما را نسبت به آن را ترسیم نماید. پیش از وارد شدن به اصل بحث، لازم است به مفاهیم و واژه‏ها اشاره‏ای کوتاه داشته باشیم.
● آرمان‏ها:
هر انقلابی دارای اهداف و آرمانی هایی است. هدف، نقاط قابل دست یابی در زمان مشخص است ؛ ولی آرمان، آرزوها و اهداف بلند، مقدس و متعالی را گویند که اگر چه دست یافتنی است اما زمان دستیابی به آن قابل پیش بینی نیست. بدین ترتیب، اهداف ممکن است مرحله‏ای و یا نهایی باشند، امّا آرمان‏ها مرحله‏ای نیستند، بلکه نهایی اند. برای نمونه، آرمان‏های انقلاب اسلامی ایران همان اهداف سلبی و ایجابی است که مردم به همراه رهبران خود برای دست یابی به آن‏ها، بر ضّد نظام سلطنتی پهلوی دست به اعتراض گسترده و همه جانبه زده و تا سقوط کامل آن رژیم از پای ننشستند.
● دست آوردها:
پس از هر انقلابی، با نگاه به عملکرد آن در می‏یابیم که این انقلاب تا چه حد در رسیدن به اهداف و آرمان‏های خود موّفق بوده است. دست آورد بمعنی پیدا کردن و بدست آمدن را گویند(۱) وقتی می‏گوییم دستاورد مراد مجموعه هدف هایی است که انقلاب به آن دست یافته است. اکنون بانگاهی به عملکرد و دست آوردهای انقلاب اسلامی ایران باید بررسی کرد که با همه موانع و مشکلات داخلی و خارجی که انقلاب اسلامی با آن روبه رو بوده، تا چه حدی توانسته به اهداف وآرمان‏های خود دست یابد. گر چه یادآوری این نکته نیز لازم است که واقعیت این است که هیچ انقلابی‏ نمی‏تواند در مدّت کوتاهی به همه اهداف و آرمان‏های خود دست یابد. از این رو نباید انتظار داشت که انقلاب اسلامی با توّجه به امکانات موجود در کشور به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به همه خواسته‏های خود رسیده باشد.
● آسیب‌ها:(۲)
واژه آسیب از علوم پزشکی به علوم اجتماعی وارد شده و به معنای «مبحث مطالعه علل بیماری و عوارض و علایم غیر عادی» می‏باشد، در اینجا منظور از آسیب شناسی بررسی موانع داخلی و خارجی انقلاب آسلامی در ابعاد سیاسی است. در ادبیات علوم اجتماعی مشکلات داخلی آفت و مشکلات خارجی را موانع می‏دانند. بنابر این آسیب‏شناسی یعنی مجموعه آفات و موانع که برای انقلاب اسلامی ایجاد می‏شود.
● آرمان‏های سیاسی:
۱ـ طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب و تنظیم سیاست خارجی کشور در جهت حفظ استقلال و سربلندی ملی و اسلامی.(۳) در این مورد باید گفت انقلاب اسلامی به موجب قانون اساسی خود، نه قصد استیلا بر مقدرات سایر ملتها را دارد و نه سلطه هیچ قدرتی را بر خود تحمل می‏کند. لذا انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی و نه غربی، جلوه‏ای از این اصل را برای خود هویتی مستقل از نفوذ قدرتها و ابرقدرتهای جهان قائل شد و در چارچوب این اصل، خود را غیر متعهد دانست. و از این طریق سیاست خارجی خود را بر اساس معیارهای اسلامی بنا نهاد. لذا طبق قانون اساسی، هیچ قانونی نه تنها در سیاست خارجی، بلکه در سیاستگذاری‏های داخلی و فرهنگی و اقتصادی و غیره نبایستی با قوانین اسلام مغایرت و تضاد داشته باشد.
انقلاب اسلامی نیز برای ارج نهادن به این امر مهم در طول دوران خود تلاش نمود این اصل را سر لوحه خود قرار دهد و با تنظیم سیاست خارجی قوی در حفظ استقلال کشور همواره ثابت قدم باقی ماند و لحظه‏ای از این تلاش باز نایستاد. نتیجه آن شد که با گذشت ربع قرن از انقلاب اسلامی و علی‌رغم دشواریها ومشکلات، نظام جمهوری اسلامی ایران بدون پیروی از دخالت‏ها و خواست قدرتهای بزرگ، تنها به منافع و مصالح ملی خود می‏اندیشد و در سیاست خارجی خود کاملاً مستقل عمل می‏کند.
۲. محو هر گونه استبداد و خود کامگی وانحصارطلبی و تأمین آزادی‏های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون(۴)، انقلاب اسلامی توانست با مبناء قرار دادن حاکمیت قانون خدا بر مردم عملاً واژه استبداد که ۲۵۰۰ سال در ایران قدمت داشته از بین ببرد و حاکمیت خود کامه شاهان بر سرنوشت مردم را موکول به خود مردم نماید و این از طریق بنیان نهادن حکومت اسلامی( جمهوری اسلامی) صورت گرفت. «حکومت اسلامی، استبدادی نیست که رییس دولت، مستبد و خود رای باشد، مال و جان مردم را به بازی بگیرد و در آن، به دلخواه، دخل و تصرف‏ کند. هر کس را اراده‏اش تعلق گرفت، بکشد و هر کس را خواست انعام کند و املاک و اموال ملت را به این و آن ببخشد!...»(۵)
با از بین رفتن استبداد زمینه سعادت مادی و معنوی و توجه به رشد و بالندگی مردم می‏شود و مردم می‏توانند در جنبه‏های مادی و معنوی، روحی و جسمی به رشد اجتماعی نایل آیند. و از این طریق احیا و اقامه حق و دفع باطل می‏گردد. و این باعث بوجود آمدن و تامین آزادی‏های سیاسی و اجتماعی می‏گردد. آزادی که در زمان شاه به تمام معنی در همه عرصه‏های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی وجود نداشته است.از مهمترین موارد سلب آزادی در رژیم پهلوی، عدم وجود آزادی بیان، احزاب و مطبوعات می‏باشد، در حالی که بر طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی در ۳ حوزه ؛ حقوق و آزادیهای فردی و شخصی(۶)، حقوق و آزادیهای مدنی و اجتماعی(۷) و حقوق و آزادیهای مذهبی و اعتقادی(۸) لحاظ شده است. مثلاً در باب آزادی مطبوعات اینطور آمده« نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد(۹) و یا در باب آزادی احزاب قانون اساسی بیان می‌کند:احزاب، جمعیت‏ها. انجمن‏های سیاسی و صنفی و انجمن‏های اسلامی یا اقلیت‏های دینی شناخته شده آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال و آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند.(۱۰)
به کوتاه سخن آنکه، حقیقت آزادی در زمان رژیم گذشته وجود نداشته و مردم شریف ایران اسلامی از طریف تحول انقلابی به این عنصر مهم دست یافتند.
● دست آوردهای سیاسی‏
۱‌. کسب استقلال سیاسی و ایجاد نظام سیاسی مستقل( نفی استعمار و عوامل خارجی). استقلال واژه‏ای گسترده و نسبی است. و مراد از استقلال، قدرت یک دولت برای اداره امور داخلی و خارجی خود، بدون جلب نظر و موافقت یک دولت دیگر را، استقلال سیاسی می‏نامند.(۱۱) بنابر این وقتی بحث از استقلال می‏کنیم مراد آن است که هر کشوری در تصمیم‏گیری و اجرای تصمیمات ملی اش مختار باشد و جمهوری اسلامی با از بین بردن نظام استبدادی، طرد کامل استعمار، جلوگیری از نفوذ اجانب، نفی و اجتناب از پیمانهای که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی و فرهنگی و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه گر توانست به این مهم دست یابد.
۲. بر اندازی حکومت شاهنشاهی( طرد استبداد و عوامل دیگر داخلی وابسته) و استقرار نظام جمهوری اسلامی.
از دیگر دست آوردها پایان دادن به رژیم دیکتاتور و خود کامه شاه و نفوذ روز افزون و فزاینده عوامل وابسته به رژیم در سرنوشت جامعه ایرانی بود. این بر اندازی مرهون حضور همزمان و هماهنگ و کاملا مطلوب سه رکن اصلی و مهم‏ انقلاب بود. مردم، رهبری و ایدئولوژی از ارکان اصلی این حرکت بودند که توانستند با« وحدت کلمه» به این هدف مهم دست یابند.
۳. ارتقای آگاهی‏های سیاسی و تقویت بینش سیاسی مردم و حضور در صحنه‏های مختلف سیاسی.
بدلیل فشار استبدادی موجود زمان پهلوی عملا حضور مردم و جوانان در عرصه جامعه بشدت کاهش پیدا کرده و این بخاطر بسته بودن نظام بود که کسی جرات نمی‏کرد حتی در منزل و خانه خود از جامعه و سیاست بگوید. اما با وقوع انقلاب اسلامی بینش سیاسی مردم جهت حضور در اجتماع بیشتر شد و مردم از باب احساس تکلیف و عمل به وظیفه در این حضور یکپارچه شرکت نمودند( امروز شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نه فقط یک وظیفه اجتماعی و ملی است، بلکه یک وظیفه شرعی اسلامی و الهی است.
۴ . تدوین الگویی جدید پیرامون دین و حکومت( نظام مردم سالاری دینی) بر اساس اصل اول قانون‏ اساسی ایران، حکومت ایران« جمهوری اسلامی» است. مقام معظم رهبری در تعبیرات مکرر خود واژه «مردم سالاری دینی» را معادل« جمهوری اسلامی» دانسته‏اند. بنابراین وقتی می‏گویم مردم سالاری دینی یعنی؛
یکم - نقش مردم در مقبولیت نظام و کار آمدی آن؛
در نظام جمهوری اسلامی، هر چند مشروعیت حکومت از سوی خدای متعال است، اما نقش مردم در مقبولیت نظام مورد تاکید جدی است. پذیرش مردمی، نقش عظیمی در کارآمدی نظام دارد. مردم با پذیرش حکومت، به حکم الهی، قدرت و بسط ید و نفوذ کلمه می‏دهند تا قوانین و احکام الهی را به اجرا بگذارد و اهداف و مقاصد دینی را در جامعه پیاده کند.
دوم - نقش مردم در تعیین حاکمان و کارگزاران نظام؛
نقش مردم در تعیین حاکمان نظام، یکی دیگر از وجوه مهم« مردم سالاری» بودن نظام جمهوری اسلامی است؛ زیرا هر چند در عصر غیبت، همانند عصر حضور، حاکم اسلامی و ولی امر، مشروعیت خود را از جانب خدا دارد، اما طبیعی است که تشخیص و تعیین حاکم اسلامی در هر عصر و زمانی، به عهده خود مردم است.
سوم - نقش مردم در نظارت بر حاکمان؛
یکی دیگر از وجوه« مردم سالاری» این است که مردم نه تنها حق نظارت بر تمام کارهای حاکمان اسلامی را دارند بلکه این یک وظیفه شرعی و الهی آنان است. به تعبیر دیگر مردم در امر نظارت بر کار حاکمان جامعه نباید بی تفاوت باشند و هر کس باید این مسئولیت را بر دوش خود احساس کند. بنابراین، حاکمان، حق ندارند و مجاز نیستند مردم را از نظارت بر کار خویش، ممنوع و محروم سازند.چهارم محوریت خدمت به مردم در نظام جمهوری اسلامی؛
در این نظام همه مسئوولان خدمتگذار مردمند. در نظام اسلامی، حاکمان برای مردمند نه مردم برای حاکمان، چنان که امکانات و سرمایه‏های کشور برای مردم است نه برای حاکمان. همانگونه که محور قانوگذاریها و سیاستگذاریها، تامین مصالح منافع مردم است نه منافع حاکمان.«در نظام اسلامی» کشور متعلق به مردم و اصل، مردم است. در نظام مردم سالاری دینی، رسیدگی به امور مردم، تامین رفاه و آسایش و حل مشکلات آنان یک اصل مهم است»(۱۲)
پنجم - رسیدگی به محرومین؛ دغدعه اصلی نظام جمهوری اسلامی.
یک وجه دیگر مردمی بودن نظام جمهوری اسلامی این است که مسئولان نظام موظفند در برنامه ریزیها رسیدگی به محرومین و بیچارگان و مستضعفین را دغدغه اصلی خود قرار دهند. مسئولان نظام اسلامی حق ندارند زندگی اشرافی را در پیش گیرند و یا در محافل و مجالس اشرافی شرکت کنند بلکه مسئوولان اصلی نظام خود را موظف می‏دانند که از محرومین دفاع کنند. در این مدت ۲۵ سال از انقلاب که می‏گذرد، رده‏های بالای نظام سعی کردنند که به این امر بیشتر توجه کنند. از نمونه این افراد می‏توان به زندگی امام خمینی«ره» اشاره کرد که حاضر نبودند از وجوهات و بیت المال در غیر جای خود استفاد شود و امروز نیز زندگی مقام معظم رهبری شاهد و گواه این مدعا است. اما در رده‏های میانی ما این توجه را کمتر شاهد هستیم، اگر چه همت و تلاش این افراد بر این است که همانند رهبران دینی خود باشند.
● آسیب‏های احتمالی در عرصه سیاسی‏
۱. نفوذ بینش غربی در مواجهه با سیاست و جایگزینی قدرت‏طلبی به جای خدمت به اسلام در عرصه سیاست این می‏تواند از طریق اشاعه اسلام غیر سیاسی، اسلام التقاطی و اسلام لیبرالیستی انجام گیرد. بنابر این تنها راه لازم جهت کارآمدی و پویای نظام آن است که در مقابل هجوم اندیشه و بینش‏های غربی قد علم کند. تا از این طریق بتوان نسبت به مسائل روز و پدیده‌های جدید در دنیای معاصر پاسخ گو بود و شرط داشتن این پویای بر طرف نمودن نزاع جناح‏های سیاسی و غیر سیاسی است و گر چه اختلاف سلیقه‏ها در میان گروه‏ها برای دست رسی به اهداف انقلاب امری پسندیده است؛ امّا اگر به حذف دیگری و نزاع و درگیری منتهی شود، آفتی برای جامعه است.
۲. انحراف خواص و بی‌تفاوتی عوام. مراد از خواص به مجموعه‏ای از دولت مردان و رجال سیاسی و مذهبی است که در ساختار و بدنه نظام ایفای نقش می‏کنند. عمل کرده این گروه تاثیر مستقیمی بر کارایی و عمکرد نظام و در عین حال رابطه و اعتماد میان مردم و مجموعه نظام، خواهد داشت. هر گونه تجمل گرایی مدیران جامعه، اخذ امیتازات ویژه برای خود و خانواده، فساد اداری، گسترش و تورم ساختار اداری و نهایتا نفوذ عوامل فرصت طلب و... می‏تواند از آسیب‏های احتمالی باشد. از طرفی اگر زمانی این رفتار از دولت‌مردان رخ دهد اولین اثر آن بی‌تفاوت شدن مردم است و از شاخصه‌های بی‌تفاوتی مردم عدم حضور یکپارچه مردم در صحنه‏های انقلاب علی الخصوص در صف‏های نماز جمعه و... می‏باشد.
بعبارت دیگر اگر هر زمانی خواص ما در مقابل تحقق معیارها و سبمل‏های اسلامی بی تفاوت بشوند و رهبران و دولت مردان ما را هوای نفس گرفته و جاه‏طلبی‏ها و دنیا پرستی نمود یابد حضور مردم در صحنه خلوتر خواهد شد. رهبر معظّم انقلاب در این باره می‏فرماید: تمام مشکلاتی که در طول تاریخ دردآور و غم بار اسلامی بروز کرد، ریشه در ترکیب دو عامل یعنی خیانت برخی از خواص و دنبال روی بسیاری از عوام دارد.
● بازگشت استعمار به شیوه‏های آشکار و نهان و وابستگی نظامی و سیاسی به بیگانه
یکی از آسیب‏های که هرگز نباید فراموش کرد حضور قدرت‏های بزرگ در دست یافتن به سرزمین ایران اسلامی است. و این دست یازیدن به اقسام و اشکال مختلفی انجام می‏پذیرد. یک زمانی با حضور نظامی و اشغال خاک کشور، در یک زمان دیگر از طریق تهاجم فرهنگی و در زمان دیگر از طریق ایجاد وابستگی اقتصادی. بنابراین باید در همه زمانها هوشیار بود. تا بتوان از کیان سرزمین اسلامی دفاع کرد. زیرا دشمنان از طریق استحاله معنوی و فرهنگی در جامعه می‏توانند جوانان ما را از راه بدر کنند و این از طروق ذیل امکان‏پذیر خواهد بود ـ بهره برداری از نقاط ضعف اشخاص و گروهها ـ انحراف در برنامه‏های اسلامی دانشگاه‌ها ـ به کارگیری نویسندگان منحرف‏ ـ یافتن مهره‏های مناسب در ایجاد اختلافات داخلی‏ ـ سوء استفاده از رقابت‏های سیاسی داخلی‏ ـ انحراف افکار عمومی از طریق توجه دادن به آفات داخلی‏ ـ برنامه ریزی برای نفوذ عوامل نظام برانداز در جبهه داخلی‏
- ترویج فساد و اعتیاد در جوانان همگی می‏تواند زمینه وابستگی به جهان امروز علی الخصوص به غرب را برای جامعه ما به ارمغان بیاورد. بنابر این باید هوشیار بود و وحدت کلمه را در جامعه بعنوان یک فرهنگ ناب محمدی(ص) ترویج نمود و سرلوحه زندگی اجتماعی خود قرار داد.

پی‌نوشت‌ها:
۱. فرهنگ معین، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۷.
۲. Pathaloge ..
۳. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل سوم، بند ۵ و ۶.
۴. همان، بند ۷-۶
۵. در آمدی بر اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) ص ۳۰، اختهر شهر و دیگران.
۶. اصل بیست‌‌و دوم قانون اساسی و اصل سی و سوم قانون اساسی.
۷. اصل بیست‌وهشتم قانون اساسی.
۸. اصول بیست و سوم، دوازدهم و سیزدهم قانون اساسی.
۹. اصل بیست چهارم قانون اساسی.
۱۰. اصل بیست و ششم قانون اساسی.
۱۱. غلامرضا علی بابایی، فرهنگ سیاسی، تهران، آشتیان، ۱۳۸۲، ص ۶۲.
۱۲. مقام معظم رهبری، ۲۶/ ۱/۱۳۸۳ و ۲۱/۳/۱۳۷۹.