شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


تلفیق چند تکنیک اجرایی


تلفیق چند تکنیک اجرایی
در میان نمایشنامه‌نویسان و کارگردانان تئاتر کشورمان، شاید کمتر کسی همچون سعید شاپوری باشد که دلبستگی و دغدغة خاصی نسبت به نوشتن و اجرای نمایش با تم و موضوع دینی ـ مذهبی داشته باشد.
شاپوری همواره تلاش کرده به نوعی بخشهایی یا اجزایی از موضوعات دین و مذهب را در تئاتر تجلّی دهد. این دغدغه البته منجر به پژوهش او در زمینه دین و مذهب در تئاتر و ریشه‌ها و بن‌مایه‌های این مضامین در تئاتر و نمایش ایرانی شده است و در قالب کتابی پژوهشی و عمیق آن را ارائه داده است.
دو نمایش اخیراً و «روزهایی که به یادت گذشت» و «خداوند یحیی را در جلیل می‌خواند» نیز، حاصل همین علاقه و دغدغه و ادامه پژوهش او در این عرصه است. خداوند یحیی را در جلیل می‌خواند، که به بخشی از زندگی حضرت یحیی (ع) می‌پردازد، کوششی است در جهت نوعی درام دینی که از حداقل امکانات و عناصر صحنه‌ای بهره می‌برد.
آنچه که در این اثر در نگاه اول توجه مخاطب را به خود جلب می‌کند، متن و نمایشنامه آن است. به نظر می‌رسد شاپوری در این متن به زبان خاص‌تر و پخته‌تری رسیده است، زیرا که گفت‌وگوها خالی از حشو و زوائد است و با وجود آنکه از زبان پارسی کلاسیک بهره برده است، در متن از واژه‌ها و عبارات ثقیل و سنگین خبری نیست.
به همین دلیل مخاطب با روبه‌رو شدن چنین متنی بهتر و راحت‌تر ارتباط برقرار می‌کند. شخصیتهای اصلی با آنکه متعلق به قشر و طبقه بالای جامعه هستند، علاوه بر وزانت در کلام و دیالوگ خود، راحت و روان بی‌هیچ پیچیدگی خاصی صحبت می‌کنند و البته آنچه که موجب می‌شود تا شخصیتها بر این اساس به چنین زبانی برسند، حاصل همان شخصیت‌پردازی و گفت‌وگونویسی حساب‌شدة نویسنده اثر است.
روابط علّی و معلولی و صحنه‌پردازی و رعایت اصول و تکنیک نمایشنامه‌نویسی تسل‍ّط و توفیق نویسنده اثر را نشان می‌دهد.
در این میان نیز نباید از یاد ببریم که شاپوری اثرش را با قصه‌پردازی شروع کرده است و با همین قالب هم به پایان می‌برد و معمولاً نمایشنامه‌هایی که «قصه‌» ای در آن وجود دارد که آن هم در شکل و شیوه‌ای کلاسیک بیان شود، مخاطب و به خصوص مخاطب ایرانی و شرقی زودتر و بهتر ارتباط برقرار می‌کند. هرچند به قول رولان بارت «نویسنده، به عنوان یک مخلوق زبان، همیشه امین جنگ داستانها (زبان‌واره‌ها) است، اما هرگز چیزی بیش از بازیچه‌ای در این جنگ نخواهد بود، زیرا زبانی که به او شکل می‌دهد (نوشتار) همیشه بیرون از مکان (نامکانی) است.»
در واقع پیرنگ، اوج و فرود، بحرانهای قصه، همه در این اثر به جذابیت‌بخشی نمایشنامه، منجر شده است.
جدا از آن شاپوری برای جذابیت بخشی اثر خود، چیزی که هم در نمایشنامه‌نویسی و به خصوص در نمایشنامه‌نویسی مذهبی کمتر شاهدش بودیم، آغاز نمایشنامه خود را با پایان آن شروع کرده است. در اصل نمایشنامه از همان جایی شروع می‌شود که در اصل از همان جا رو به پایان است.
در اجرا، شاپوری ـ کارگردان متن ـ خود از حداقل عناصر صحنه، بهره برده و صحنه‌آرایی به تئاتر «بی‌چیز» یرژی گروتفسکی و فضای خالی پیتر بروک نزدیک است.
البته بهره‌گیری از این نوع صحنه‌آرایی در تئاتر کشورمان بیشتر حاصل محدودیت اجرایی و کمبود یا نبود امکانات صحنه‌ای است. هرچند که این نوع صحنه‌آرایی در این اثر به صورت عمدی بوده و با فکر قبلی به چنین تئاتری نزدیک شده است و سعید شاپوری از پیش از اجرا و هنگام نوشتن نمایشنامه آن به این سمت آگاهانه گرایش و علاقه خود را مشخص کرده است. اما به هر حال هم نشان‌دهنده محدودیتهای اجرایی است و هم البته به نفع اثر او است.
انتخاب بازیگرها و بازیهای یک‌دست آنان به خصوص آنکه بازیگران اصلی آن از نقشهای قبلی خود فاصله گرفته و شخصیت جدیدی را خلق کرده‌اند. این فاصله البته ناشی از طراحی گریم خاص و متفاوت و نزدیک به تکنیک اجرایی هم است. در صحنه‌آرایی تنها چیزی که به عنوان نمای ظاهری وجود دارد، درهای کشویی مشبک انتهای صحنه و چند نیمکت و صندلی است که در صحنه‌های مختلف از اینها بهره گرفته می‌شود.
نوع گریم حتی حرکت‌بندی و نوع راه رفتن بازیگر زن اصلی (با بازی شبنم مقدمی) و همان در کشویی مشبک اثر را به تئاتر نو ژاپنی نزدیک کرده است. این شباهت از همان صحنه آغازین و شروع نمایش در صحنه هویداست و خیلی زود توجه مخاطب حرفه‌ای را به خود جلب می‌کند.
بهره‌مندی کارگردان از این شیوه و تلفیق آن با اجرا و تکنیک تئاتر کلاسیک از ویژگیهای این اثر است. این تلفیق تکنیکها و بهره‌مندی از آنها نتیجه و حاصلی مثبت داشته است.
زیرا که نه به شلختگی اجرا منجر شده است و نه از انسجام آن کم کرده است. به نوعی چون از پیش فکر و حساب شده بوده و با تسلط کارگردان در همه بخشهای صحنه‌ای، همراه بوده، اتفاقاً به همگونی لازم رسیده و موضوع و محتوا فدای این تلفیق تکنیکی اجرایی نشده است. به خصوص آنکه با نورپردازی متفاوت، کارگردان به فضاسازی لازم رسیده است.
به هر حال شاپوری با اجرای این نمایش ثابت کرده است که اگر قصه خوبی از میان موضوعات مذهبی و دینی انتخاب شود و نویسنده در این بخش با پژوهش و تحقیق گام بردارد و از تجربیات صحنه‌ای بهره لازم را ببرد و در انتخاب بازیگران نیز دقت و حساسی‍ّت به خرج دهد و از کلیشه‌های رایج در عرصه‌های مختلف صحنه‌ای پرهیز کند، حداقل می‌تواند تماشاگران خود را با رضایت‌ نسبی به بیرون از سالن هدایت کند.
سعید شاپوری
٭ رولان بارت، لذّت متن، ترجمه پیام یزدانجو، مرکز، چاپ اول، ۱۳۸۲.
منبع : سورۀ مهر