یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

فیلمنامه‌نویس نیستم


فیلمنامه‌نویس نیستم
اگر چشمانم را ببندم و سعی کنم ژوئن ۲۰۰۲ را به یاد بیاورم و یک بار دیگر به جام جهانی فکر کنم. احساسی باورنکردنی تمام وجودم را فرا می‌گیرد. واقعاً این من بودم که ۴۱ روز را در ژاپن گذراندم و دیدار نهائی ۲ تیم برزیل و آلمان را در فینال جام جهان قضاوت کردم؟ وقتی این موضوع را به خاطر می‌آورم، حس فوق‌العاده‌ای به من دست می‌دهد. تجربه جام جهانی به اندازه‌ای زیبا و باشکوه است که گاهی تصور می‌کنم تمامی آن یک رؤیا بوده است. رؤیائی که بیش از یک ماه به طول انجامید. خوشبحتانه تصاویر ویدئوئی ضبط شده و مقالات روزنامه‌های موجود دلایل کافی مبنی بر وجود این وقایع هستند در غیر این‌صورت در مدت این رؤیا شک می‌کردم، بازی فینال خود گویای همه چیز بود، درست همان‌طور که از قبل تصور می‌کردم. در واقع ممکن بود تنها یک چیز را تغییر بدهم، آن هم موقعیت مکانی بود. پیش از آغاز جام جهانی فیلمی از جام جهانی در ذهن خود ساخته بودم اما به‌عنوان کارگردان هیچ‌گاه فاصله ۱۳ هزار کیلومتری بین خود و خانواده‌ام را در نظر نگرفته بودم.
● نقطه‌عطف
گرچه من در آن فیلم، با وجود هدایت بازی فینال، تنها یک بازیگر بودم اما هرگز نمی‌توانم این حقیقت را انکار کنم که جام جهانی ۲۰۰۲ نقش بسیار مهمی در زندگی من، چه به‌عنوان یک داور و چه به‌عنوان یک انسان، داشت. البته ترجیح می‌دهم از تجربه فینال به‌عنوان یک تجربه شخصی یاد نکنم چرا که تجارب شخصی فینال را باید با فاکتورهای خاص خود شامل وقفه، استراحت و تأمل، که عمدتاً محاسبات فینال نامیده می‌شود.
سنجید و من هنوز برای هیچ‌یک از آنها آماده نیستم و نمی‌خواهم در این مورد بحث کنم. برخی معتقدند پس از رسیدن به نقطه‌ اوج، بهترین کار، کناره‌گیری و بازنشسته شدن است. این به معنای دست کشیدن از حرفه خود و پایان بخشیدن به همه چیز است، آن هم در زمانی که تمامی امور به بهترین شکل ممکن در جریان هستند. به این ترتیب پس از آن، همه شما را در نقطه اوج خود به خاطر می‌آورند. شما با این‌کار، شهرت و محبوبیت خود را با اشتباهات احتمالی پس از کسب شهوت به خاطر نمی‌اندازید. همواره بر این باورم اگر در تصمیم و اراده خود مصمم باشم یقیناً به خواسته خود و آنچه در نظر دارم خواهم رسید و با دورترین و بالاترین نقطه ممکن دست خواهم یافت. اما باید هوشیار بود. همیشه حفظ هدف سخت‌تر از رسیدن به آن است. بدون در نظر داشتن این حقیقت، لغزش در یک سراشیبی بی‌انتهاء شاید پایان کار من باشد. اگر در داشتن چیزی به خود غره شدید، دیگر خود را در قبال کاری که انجام می‌دهید متعهد و مفید نمی‌دانید و رفته رفته توانائی‌های خود را از دست خواهید داد.
● آخرین جام جهانی من
اگر بخواهم فینال جام جهانی را یک مسئله بی‌ارزش و بی‌اهمیت جلوه دهم یا اینکه وانمود کنم مسئله‌ای کم‌اهمیت است. طبیعتاً حمایت خود را ثابت کرده‌ام. از سال ۱۹۳۰ تاکنون تنها ۱۸ فینال جام جهانی برگزار شده است و این به آن معنا است که تنها داوران شانس قضاوت در فینال را داشته‌اند. چنین واقعیتی خود گویای اهمیت این قضیه است.
بنابراین به‌عنوان عضوی از این گروه کوچک ۱۸ نفره، حضور من به‌منزله شخصی که مسئولیت داوری در فینال جام جهانی را بر عهده داشته، امری فوق‌العاده است، تا جائی‌که شاید بتوان آن را جزئی از تاریخ نیز تلقی کرد (با در نظر گرفتن اینکه تاریخ شامل وقایع فوتبال نیز می‌شود) به هر صورت، ثبت چنین افتخاری در کارنامه شخصی، بالاترین آرزوئی است که یک داور می‌تواند داشته باشد.
زمان برگزاری مسابقات جام جهانی ۲۰۰۶ در آلمان من ۴۶ ساله بودم. این بدان معنا است که با اتمام مسابقات جام جهانی کره و ژاپن در ژوئن ۲۰۰۲، تجربه جام جهانی من نیز پایان یافت. این حقیقت به‌‌قدری تلخ و ناخوشایند است که با نوشتن بر روی کاغذ حتی تلخی آن را در دهان خود نیز احساس می‌کنم، چرا که از صمیم قلب دوست داشتم در جام جهانی دیگری حضور داشته باشم، حتی با اشتیاقی بیش از پیش، ولی باید تابع قوانین بود.
بگذارید یک بار دیگر بازی ”اگر“ را انجام دهیم و تصور کنیم من فیلمنامه‌نویس زندگی و حرفه خود هستم. در آن موقعیت ترجیح می‌دهم قوانین را تا حدودی تغییر دهم. فکر می‌کنم حضور یک داور در واقعه‌ای چون جام جهانی بسته به کارآئی او است نه تاریخ تولدش. برخی از فوتبالیست‌ها سال‌های سال در این حرفه مشغول بوده‌اند اما سن و سال مانع دستیابی آنان به افتخارات بزرگ نبوده است. ”دینو زوف“ در ۴۰ سالگی همراه تیم ملی ایتالیا فاتح جام جهانی بود. ”گری مک آلیستر“ از ”لیورپول“ جام ”یوفا“ را در ۲۷ سالگی کسب کرد و مرد مسابقات نام گرفت. اگر قرار بود قانون محدودیت سنی در مورد آنها اجراء شود، آنها هیچ‌وقت قادر به کسب این افتخارات در سن به‌اصطلاح ”نامناسب“ نبودند.
این امکان می‌تواند و یا بهتر بگویم، باید به یک داور هم داده شود. فاکتورهای تعیین‌کننده برای داوری، انگیزه لازم، توانائی جسمی و عملکرد تکنیکی یک داور است که نهایتاً در تشخیص و تصمیم‌گیری او مؤثرند نه سن و سال او. برکنار کردن داوری که سال‌ها تجربیات باارزش و مهارت‌های لازم برای داوری را کسب کرده، صرفاً به این دلیل که ۴۵ سال دارد، برای فوتبال مایه تأسف است. ولی افسوس که من یک داور هستم نه یک فیلمنامه‌نویس.
● از جام جهانی به جام ایتالیا
قضاوت بعدی من پس از فینال جام جهانی ۲۰۰۲ در اولین دوره مسابقات جام ایتالیا شامل سری B و سری C بود. یک روز قبل از مسابقه یکی از دوستان از من پرسید، از اینکه بلافاصله پس از دیدار ۲ تیم برزیل و آلمان، بازی ”سامپدوریا“ و ”سیه‌نا“ را قضاوت می‌کنم، چه احساسی دارم. من جوابی کلیشه‌ای به او دادم اما حقیقت این است: برای من هیچ فرقی نمی‌کند قضاوت کدام بازی را بر عهده دارم.
آنچه اهمیت دارد این است که در کاری که انجام می‌دهم بهترین باشم. حتی دانستن اینکه شخصی تصور کند در کار قضاوت یک بازی، به‌دلیل عدم اشتیاق و تمرکز کافی کوتاهی کرده‌ام و یا آمادگی لازم برای این‌کار را نداشته‌ام، مرا سخت ازرده می‌کند. هر چند برای کسب نتیجه مطلوب باید عوامل زیادی دست به دست هم دهند و آمادگی داور تنها بخشی از قضیه است، اما مواقعی پیش می‌آید که با وجود تلاش بسیار، عملکرد شما عالی و بی‌نقص نیست. در چنین مواقعی، حتی با اینکه این نقصان تمام و کمال به پای داور نوشته نمی‌شود، احساس ناخوشایندی به او دست می‌دهد. من هرگز نمی‌خواهم با عملکرد و برخورد خود اثر بدی در ذهن بیننده و بازیکن بگذارم که نهایتاً این احساس نامطلوب به خودم هم منتقل شود. پایان کارم در جام جهانی، پایان کار داوری در باقی عرصه‌ها نبود، بنابراین باید خود را برای دیدار ”سامپدوریا“ و ”سیه‌نا“ آماده می‌کردم. تنها زمانی از نتیجه کارم لذت می‌برم که نهایت تلاشم را برای نیل به هدف به‌کار گرفته باشم.
● مطالعه بیشتر، داوری بهتر
برای یک داور مهمترین مسئله پیش از قضاوت در یک مسابقه، مطالعه و تحقیق است. اولین مسئله‌ای که سعی می‌کنم هنگام تماشای یک بازی به خاطر بسپارم چگونگی عملکرد ۲ تیم از نظر به‌کارگیری تاکتیک‌ها برای دفاع با حمله است. دریافت چگونگی پیشرفت بازی یک تیم در طول مسابقه، به‌کارگیری حرکات مختلف، تحرک ارتباط بازیکنان در ۲ نیمه زمین، نحوه زدن ضربات آزاد و کرنر بسیار اهمیت دارد.
پس از مطالعه بازی به‌طور کلی به تجزیه و تحلیل عملکرد بازیکنان به‌طور انفرادی می‌پردازم، چرا که طرح یک برنامه جامع برای یک بازی بسته به خصوصیات فردی بازیکنان است. بنابراین مطالعه و تحقیق گسترده‌تر کار قضاوت یک بازی را آسان‌تر و دقیق‌تر می‌کند. با این وجود تنها مشاهده و مطالعه یک بازی به‌طور زنده کافی نیست و لازم است بازی برای بازدید مجدد ضبط شود. با تماشای مجدد بازی می‌توان مکرراً جزئیات را مطالعه کرد.
همین‌طور توجه و دقت بیشتر بر روی دقایق مهم و حساس بازی نیز لازم است. تحقیقات برای یک بازی مستلزم وقت و حوصله زیادی است. با این وجود، چون موجب تسلط لازم بر روی قضاوت بازی می‌شود اجتناب‌ناپذیر است. من معتقدم مطالعه و تحقیق در هر کاری لازم است. یک نمونه ساده اما واضح آن این است که تحقیقات موجب شد از شرکت در یک شو تلویزیونی ایتالیائی به‌ نام Scherzi a Parte که افراد معروف و مشهور را مورد تمسخر قرار می‌دهد اجتناب کنم. یک کمپانی تبلیغاتی که کار آن تهیه آگهی‌های تجارتی برای خدمات اینترنتی غیرواقعی بود خواستار ملاقات با من در هتل ”ویارجو“ شد اما پس از پرسش و تحقیق متوجه شدم که این کمپانی وجود خارجی دارد، ولی آنچه توسط این افراد راجع به خدمات آن کمپانی شنیده بودم با تحقیقات من جور درنمی‌آید. این مسئله برای من به‌منزله یک زنگ هشداردهنده بود. نکته مهم این است که اگر همین تحقیق ساده را انجام نداده بودم، ممکن بود به دام بیفتم.معمولاً سعی می‌کنم یک روز قبل از مسابقه در استادیومی که قرار است روز بعد در آن به قضاوت بپردازم تمرین کنم. خصوصاً اگر قبلاً به آنجا نرفته باشم. پیش از برگزاری دیدار آرژانتین - انگلستان نیز چنین کردم. این مسابقه در یک استادیوم مخصوص که قسمت فوقانی آن توسط یک طاق گرد و گنبدی شکل پوشیده شده بود انجام می‌گرفت. جالب اینکه در چنین ساختاری همه چیز در نظر گرفته شده بود. هنگام استراحت و وقتی ورزشگاه مورد استفاده نبود.
این طاق گنبدی‌شکل کنار می‌رفت تا هوای تازه وارد ورزشگاه شود و چمن فرصت تنفس و رشد و نمو داشته باشد و دوباره یک روز قبل از بازی، ورزشگاه با این طاق گنبدی‌شکل پوشیده می‌شد. همه چیز برای من جالب و متفاوت از آن چیزی بود که در ایتالیا دیده بودم. تمرین در ورزشگاه گنبدی‌شکل ”ساپورو“ در زمین نه چندان بزرگی با ظرفیت حدود ۴۰ هزار نفر با ساختاری که در مقایسه با استادیوم فوتبال در ایتالیا بیشتر شبیه به یک مجتمع ورزشی بود تا زمین فوتبال، همه و همه برای من مهم و جالب بود. آیا در این فضای متفاوت مملو از شور و هیجان قادر خواهم بود بر هیجان و نگرانی خود غلبه کنم و قضاوت خوبی به نمایش بگذار؟
با وجود اینکه قضاوت در ژاپن بسیار حساس بود، اما در واقع مثل این بود که بازی در کشور خودم انجام می‌شود. در هر ۲ تیم بازیکنانی وجود داشتند که بارها و بارها بازی آنها را قضاوت کرده بودم. این موضوع تنها در مورد آرژانتینی‌هائی که در لیگ ایتالیا بازی می‌کردند نبود بلکه شامل بیشتر بازیکنان انگلیسی که بارها در رقابت‌های بین‌المللی، اروپائی و باشگاهی آنها را ملاقات کرده بودم نیز می‌شد. از نظر برقراری ارتباط هم هیچ مشکلی با آنها نداشتم، چرا که به بازی‌های انگلیسی و اسپانیائی تسلط کامل داشتم و با بعضی از آرژانتینی‌ها از قبل آشنا بودم.
● بازنمائی از فینال
با وجود اینکه تاکنون مطالب زیادی راجع به فینال جام جهانی و آنچه گذشت نوشته‌ام اما هنوز جزئیات فراوان، تصاویر ذهنی و خاطرات زیبائی از آن بعدازظهر شگفت‌انگیز ناگفته باقی مانده همان‌طور که گفتم، تنها برای یک مرتبه در زندگی شغلی من اتفاق افتاد. بنابراین سعی می‌کنم تا جائی‌که امکان دارد وقایع مهم و به یادماندنی را ثبت کنم. شاید این وقایع در دنیای فوتبال مسائل عادی و حاشیه‌ای محسوب شوند اما بیان این جزئیات شیوه‌ای برای توصیف مسابقه‌ای است که اهمیت زیادی برای من به‌عنوان یک داور دارد. درست وسط بازی فینال بود که متوجه شدم پیراهن ”دمیلسون“ بازیکن برزیلی پاره‌شده است.
بنابراین از او خواستیم پیراهن خود را عوض کند. او از خط کنار یک پیراهن گرفت و پیراهن پاره‌شده را از تن درآورد، سپس برای پوشیدن پیراهن جدید دست‌های خود را با حرکت عجیبی، شبیه به یک رقص مسخره در هوا حرکت داد. اما انگار دست‌های او و لباس به‌هم گره‌خورده بودند. او همچنان تلاش می‌کرد پیراهن را به تن کند اما موفق نمی‌شد. تلاش همتیمی‌ها برای کمک به او جمعیت را به خنده انداخته بود. بالاخره موفق شد پیراهن را به تن کند اما پشت و رو! بنابراین دوباره پیراهن را از تن درآورد و با تشویق و همهمه تماشاچیان دوباره به تن کرد.
انگار که او موفق نشده بود یک توپ جانانه به سمت دروازه شوت کند، جمعیت حاضر در استادیوم، با شور و هیجان او را تشویق کردند. در هر صورت دوباره بازی به جریان افتاد. یادآوری این خاطره تنها برای بیان یک واقعه کوچک سرگرم‌کننده نبود بلکه اگر جدی‌تر به قضیه نگاه کنید، متوجه می‌شوید که اگر من به‌عنوان یک داور می‌خواستم دقیقاً مطابق قوانین رفتار کنم، باید ”ادمیلسون“ را به خاطر وقفه‌ای که ایجاد کرد از بازی خارج می‌کردم و تا زمانی‌که رسماً مرتب و صحیح لباس نمی‌پوشید به بازی راه نمی‌دادم.
اما خروج او از زمین هر چند به‌طور موقت، جریمه‌ای برای تیم برزیل محسوب می‌شد و احتمالاً در روحیه و عملکرد بازیکنان تأثیر می‌گذاشت. بنابراین جریمه یک تیم در فینال جام جهانی، آن هم به خاطر تعویض یک پیراهن نه تنها خدشه‌ای به عملکرد خود من به‌عنوان داور وارد می‌کرد بلکه این حرکت در قبال تلاش ۲ تیم در میدان برای به نمایش گذاشتن یک بازی قابل قبول، غیرمنصفانه بود. شاید بهتر بود به‌جای این سختگیری غیرعادلانه اندکی از وقت مسابقه صرف تعویض پیراهن بازیکن برزیلی و نمایش حرکات مضحک وی برای پوشیدن پیراهن می‌شد تا به مخاطره انداختن جو بازی با قوانین خشک بازی فوتبال.
● فوتبال، دویدن، داوری
کلید پیشرفت در خرقه داوری، آمادگی بالا است. برای یک قضاوت خوب باید به آنچه از شما انتظار می‌رود آگاه باشید و مطمئن باشید بهترین موقعیت و آمادگی لازم را برای اجراء آن در اختیار دارید که لازمه آن دقت، تمرکز و تعهدی است که در قبال این کار احساس می‌کنید. این بدان معنا است که همیشه همه چیز به شانس و اقبال بستگی ندارد بلکه این تلاش و انگیزه شما است که عامل پیشرفت و موفقیت شما می‌شود.
آنچه یک داور در طول ۹۰ دقیقه بازی انجام می‌دهد، دویدن بی‌وقفه پابه‌پای بازیکنان است. در حال حاضر که سرعت و شتاب حرف اول را در فوتبال می‌زند، یک داور باید قادر باشد خود را با آنچه در اطراف او در جریان است هماهنگ کند تا بتواند به موقع در صحنه حاضر باشد و بهترین تصمیم ممکن را در رابطه با آنچه در اطراف او اتفاق می‌افتد بگیرد. امروزه سرعت بازی فوتبال به‌حدی بالا رفته که اصلاً قابل مقایسه با گذشته نیست. برای درک چنین تفاوتی، کافی است بازی‌های فوتبال را طی ۱۵ تا ۲۰ سال اخیر از نظر بگذرانیم.
با یک مقایسه ساده درمی‌یابیم که تحرک بازیکنان در بازی‌های قدیمی به‌قدری کند است که در ابتدا تصور می‌کنیم دستگاه ویدیو به‌خوبی کار نمی‌کند اما ایراد از دستگاه نیست بلکه این تحرک و شتاب بازیکنان امروز است که ما را به اشتباه می‌اندازد و گاهی برای اجراء برنامه تکنیکی خود نمی‌یابد. تنها کاری که بازیکنان در موقعیت‌های کوتاه می‌تواند انجام دهند، تکرار تکنیک‌هائی است که مکرراً در تمرین‌های خود انجام داده‌اند. در حقیقت سرعت آنها به‌قدری زیاد است که حتی گاهی فرصت کافی برای بالا آوردن سرشان قبل از پاس دادن توپ ندارند و شاید دلیل اینکه در سال‌های اخیر توجه بیشتری به رنگ بلوز بازیکنان، شورت ورزشی و حتی جوراب آنها می‌شود، تشخیص بهتر همتیمی‌ها از حریفان در جریان بازی پرشتاب است. حتی برای اجتناب از اشتباه به داوران توصیه می‌شود به‌جای جوراب‌های سیاه از جوراب‌های رنگی استفاده کنند.
یک داور باید بداند پرمخاطره‌ترین مرحله برای او دقایق پایانی بازی است. زمانی‌که بازیکنان به‌علت خستگی؛ بیشتر خطا می‌کند پاس‌های نامناسب، عدم کنترل توپ، برخوردهای متعدد و غیره همه و همه احتمال بروز خطا را افزایش می‌دهند.
همین‌طور زیر پا گذاشتن قوانین موجب بروز موقعیت‌های خطرناک می‌شود و این بدان معنا است که داور باید در دقایق انتهاء بازی بیش از هر زمان دیگر هوشیار، آماده و در وضعیت فیزیکی مناسبی باشد تا بتواند بهترین تشخیص را در این شرایط حساس و دشوار داشته باشد. روشن است در انتهاء بازی داور پس از دویدن بی‌وقفه در تمام طول مسابقه خسته‌تر از شروع بازی است اما با وجود این خستگی نه تنها نمی‌تواند همانند بازیکنان تعویض شود بلکه باید بازی را تا ثانیه آخر با حساسیت بیشتر پیش ببرد و در این مرحله خطیر است که ممکن است به‌دلیل عدم آمادگی لازم تصمیم او مورد نقد و انتقاد قرار گیرد.
بنابراین چون تاکنون هیچ‌کس قرصی اختراع نکرده که چنین توانائی را برای دویدن بی‌وقفه و آمادگی جسمانی به ما بدهد، ضروری است چند ساعت در هفته در میدان مسابقه تمرین کرد و این آمادگی جسمی را به‌دست آورد اما به‌راستی می‌توانم بگویم به‌عنوان یک داور از زندگی کاری خود لذت می‌بردم هر چند که این زندگی کاری مستلزم وقف ساعات طولانی برای تمرین و کسب آمادگی بود. مدت ۲۵ سال در این حرفه کار کردم و به‌خوبی شاهد تغییر و تحولات متعددی در زمینه اموزش‌های ورزشی در طول این مدت بوده‌ام.
هنگامی‌که برای نخستین بار کار دوری را شروع کردم؛ همین‌طور مدتی بعد که به مرحله داوری در سطح بین‌المللی رسیدم توجه بسیار کمی به آمادگی جسمانی داوران می‌شد. شاید دلیل آن این بود که بازی فوتبال در قدیم آمادگی جسمانی بالائی را به‌خصوص برای داوران نمی‌طلبید، چرا که سرعت و شتاب بازی‌های کنونی را نداشت.
این آمادگی شامل تمرین‌های پراکنده و سبک بود و شاید چند ساعت تمرین در یک روز تعطیل کفایت می‌کرد. البته برنامه نرمال برای داوران دو روز تمرین در طول هفته بود اما اگر به‌علت آب‌وهوای نامناسب و یا هر دلیل دیگر یک جلسه تمرین را از دست می‌دادی، مشکل چندانی ایجاد نمی‌شد.
آن لحظه که برای داوری یک مسابقه منصور می‌شوم لحظه پرهیجانی است. البته گمان می‌کنم نه تنها برای من بلکه برای سایر داوران هم این لحظه بسیار هیجان‌انگیز است. انتخاب داوران بسته به نوع بازی و تجربه داور توسط کمیته داوران صورت می‌گیرد و چنین روندی تقریباً در همه جای دنیا یکسان است. برای چنین انتخابی فاکتورهائی چون میزان دشواری بازی؛ دانش و تجربه داور و همین‌طور میزان آمادگی وی در نظر گرفته می‌شوند تا بهترین و مناسب‌ترین داور هر مسابقه منصوب شود.در برخی کشورها روند انتصاب داوران تا اندازه‌ای متفاوت است. به‌عنوان مثال در اسپانیا این کار توسط کامپیوتر صورت می‌گیرد و در ابتدای اردوی فصلی کامپیوتر تعیین می‌کند کدام داور قضاوت چه مسابقاتی را تا انتهاء رقابت‌ها بر عهده دارد. معمولاً برای رعایت انصاف و تعادل بیشتر از انتصاب داوران برای قضاوت تیم‌هائی که با آن داوران هم منطقه هستند خودداری می‌شود. به این ترتیب ممکن است بنا بر مصلحت تغییر اندکی در برنامه ایجاد شود اما تمام داوران به تعداد یکسان مسابقه خواهند داشت. این قضیه که کدام داور برای کدام مسابقه منصوب شده هفته به هفته با انتشار در روزنامه به اطلاع عموم می‌رسد.
● چرا تصمیم گرفتم یک داور باشم؟
مردم اغلب از من می‌پرسند چه چیزی باعث شد یک داور فوتبال بشوی؟ خب این سؤال بارها و بارها تکرار شده است. اما به راستی چه چیزی سبب می‌شود که یک پسر جوان مایل باشد داور فوتبال شود؟ یافتن پاسخی مناسب برای این سؤال کار چندان ساده‌ای نیست. اما ساده‌ترین پاسخ این است. کاملاً اتفاقی! هنگامی که در کلاس دوم دبیرستان درس می‌خواندم، یکی از همشاگردی‌هایم که کنارم می‌نشست روزی به من گفت: ”مایلی در دوره‌های آموزش داوری فوتبال شرکت کنیم؟“ کمی مکث کردم اما دلیلی برای رد پیشنهاد او نداشتم. پس خیلی راحت پذیرفتم، به همین سادگی.
البته آنچه مرا به این‌کار ترغیب می‌کرد، علاقه و افرم به فوتبال بود. شاید ناخودآگاه به دنبال موقعیتی برای ابراز علاقه خود و حضوری مستقیم در صحنه فوتبال بودم که کاملاً اتفاقی برای من پیش آمد. وقتی تشخیص دادم مهارت‌ها و قوای فنی‌ام هیچ‌وقت این اجازه را به من نخواهد داد که در آینده فوتبالیست شوم، با اشتیاق از این پیشنهاد استقبال کردم. پس از مدتی به مجمع داوران در یکی از شهرهای ایتالیا رفتیم و تقاضانامه‌ای برای شرکت در دوره‌های آموزش داوری پر کردیم. هر چند علاقه نمی‌تواند تنها عامل برای رسیدن به هدف باشد اما حداقل موجب می‌شود انگیزه لازم برای برداشتن اولین گام ایجاد شود. در مسابقات تحمل موج توهین‌ها بری داور سخت است. او به‌دلیل اینکه در موقعیت خطا سوت زده و یا در یک موقعیت بدون اشکال مثل یک پنالتی بی‌مورد سوت نزده، سزاوار این همه توهین و تحقیر نیست.
آرزوی قلبی من این است که رفتار زشت افراد ناآگاه با درک ارزش و منزلت کسی که به‌عنوان داور ایفاء نقش می‌کند، اصلاح شود. قصد داشتم ترتیبی بدهم جلساتی با حضور بازیکنان و داوران برای تبادل تجارب و انگیزه‌ها و نیز دانش و خواسته‌هایشان تشکیل شود تا یک آگاهی دوجانبه از دیدگاه‌ها و جایگاه هر یک در فوتبال پدید آید. تلاش‌هائی برای اجراء این پیشنهاد شده اما هنوز باید اقدامات زیادی صورت گیرد. یکی دیگر از نکاتی هم که باید برای پیشرفت کار یک جوان در نظر گرفته شود، رفتار والدین است که بد نیست به آن هم توجه کنیم.
● نقش اصلی یک داور چیست؟
یک روز عصر وقتی با همکارانم برای دریافت جایزه روی صندلی‌های سالن تئاتر ”اریستون“ نشسته بودیم، ”ادگار داویدز“ که مرد کم‌حرفی بود اما همیشه با حرف‌هایش به نکته خاصی اشاره می‌کرد، به من گفت: ”وقتی به میدان می‌روم تنها هدفم پیروزی خود و افراد تیمم است. تو چطور؟“
خب، شاید من و داورانی امثال من به میدان می‌رویم تا به رقیبان واقعی کمک کنیم، همین‌طور بازیکنان را به احترام به قوانین و سایر افراد ترغیب کنیم، پس وقتی به این اصول توجه شود و همگان خود را ملزم به رعایت آنها کنند، بازی هم با تشنج کمتری دنبال می‌شود، بهترین مسابقات و تماشائی‌ترین آنها مسابقاتی هستند که خطای کمتری در آنها رخ می‌دهد و افراد احترام به یکدیگر را در هر جایگاهی که هستند، فراموش نمی‌کند بهترین نتیجه ممکن گرفته شود و رضایت‌خاطر افرادی که به فوتبال بهاء می‌دهند، فراهم گردد. تصور می‌کنم هیچ لذتی در تماشای بازی که در آن بازیکنان نسبت به هم رفتار نادرست دارند، وجود ندارد.
در بازی‌های سرعتی حداکثر ۲۵ بار بازی به‌دلیل صورت گرفتن خطا متوقف می‌شود. حالا اگر علاقه به تماشای مسابقاتی که در آنها بیش از ۲۵ مرتبه توقف صورت می‌گیرد رفته رفته کاهش می‌یابد، به‌دلیل این است که بازی جذابیت خود را از دست داده است. یک داور در زمین به‌عنوان راهنما نباید صرف پیروزی نقش خود را دنبال کند.
او در حقیقت برای پیروزی خود تلاش می‌کند. او به بازیکنان فرصت می‌دهد تا بهترین نمایش را از توانائی‌های خود به اجراء بگذارند. اگر موفق به چنین کاری شد، آن وقت پیروز است، مثل تمام افراد حاضر در میدان که در طول ۹۰ دقیقه با بهترین عملکرد خود برای پیروزی می‌کوشند. وقتی شخصی به من می‌گوید تو طرفدار فلان تیم هستی، از کوته‌فکری و خنده‌ام می‌گیرد. همین حرف او چه شوخی چه جدی، نشان می‌دهد مردم تا چه حد داوران را می‌شناسند و با طرز فکر آنها آشنا هستند. مسلم است که هر داوری می‌تواند علاقه‌مند به تیم خاصی باشد، داوران از کره مریخ نیامده‌اند، فوتبال از کودکی تا بزرگسالی نقش مهمی در زندگی ما داشته است؛ پس حتی فکر اینکه یک داور طرفدار هیچ تیمی نیست، مسخره است.
اما شخصی که این سؤال را می‌کند، باید بداند هر چیز در جایگاه خود سنجیده می‌شود. این حقیقت که چنین سؤالی بیشتر از یک داور می‌شود تا یک بازیکن - شخصی که وقتی برای تیم خاصی بازی می‌کند، طبیعی است طرفدار تیم دیگری نباشد - خود گویای این مسئله است که افراد تا چه حد از طرز فکر و اهداف داوران آگاهی دارند و با چه دیدی به آنها و کار آنها می‌نگرند. بازیکنانی که به خاطر بازی در یک تیم خاص هوادارانی جذب می‌کنند و معروف می‌شوند، در طول مدتی که به این حرفه مشغول هستند، با تیم‌های زیادی بازی می‌کنند.
به‌عنوان مثال وقتی ”والترزنگا“ شخصی که در تیم ”اینتر“ دروازه‌بان، کاپیتان و بعدها سمبل این تیم بود، به عضویت تیم ”سامپدوریا“ درآمد، هیچ‌کس فکر نمی‌کرد هنگامی‌که در مقابل تیم ”اینتر“ قرار می‌گیرد، ممکن است در جاهائی به نفع تیم مورد علاقه و قبلی‌اش بازی کند. بازیکنان حرفه‌ای وقتی به داخل زمین می‌روند، به تنها چیزی که فکر می‌کنند پیروزی تیمشان است. چنین چیزی دقیقاً در مورد داوران هم صدق می‌کند. وقتی من به زمین مسابقه قدم می‌گذارم، تنها هدفم اجراء نقش یک داور به بهترین شکل ممکن است و بهتر است بدنید به آخرین چیزی که فکر می‌کنم این است که یکی از ۲ تیم حاضر در میدان ممکن است تیم موردعلاقه من باشد. همان‌طور که ”زنگا“ تلاش کرد برای بازی مقابل ”اینتر“ تمام داشته‌هایش را به نمایش بگذارد و در عوض برای پیروزی‌های ”اینتر“ مقابل رقیبانش در مسابقات قهرمانی جشن بگیرد، یک داور هم ممکن است پس از اتمام ۹۰ دقیقه بازی برای پیروزی تیم مورد علاقه‌اش جشن بگیرد. اما اطمینان داشته باشید داور در طول بازی تنها طرفدار خودش است.
● خط پایان
اگر تلاش می‌کردم اندوخته‌ها و تجارب منفی و مثبت خود را در طول ۲۵ سال به‌عنوان یک داور جمع کنم، به جرأت می‌توانم بگویم دستاوردهای مثبتم خیلی بیشتر از مشکلاتی بود که تجربه کرده‌ام. امروز حتی با وجود اینکه گاهی از خودم می‌پرسم چرا این راه را رفتم، ناراضی نیستم و علت اینکه گاه چنین سؤالی در ذهنم موج می‌زند، این است که مواقعی با وجود تمام تلاشم برای استفاده از بهترین شیوه ممکن باز هم به‌طور ناعادلانه در معرض انتقاداتی قرار می‌گیرم که خود را سزاوار آن نمی‌بینم.
گاه تکرار صحنه‌‌های مسابقه حقایقی را نشان می‌دهد که در حین بازی به هیچ‌وجه متوجه آنها نبودم. در اینگونه مواقع احساسی به من می‌گوید حق را به آنها بدهم، اما در صورتی حق با آنها است که متوجه آن مسائل شده و اقدامی نکرده باشم و بی‌تفاوت از کنار آنها گذشته باشم اما اگر آنها این‌طور می‌خواهند حرفی ندارم. بگذار آنها هم از این انتقاد احساس رضایت کنند، در حالی‌که من مدت‌ها است این احساس را دارم. آنها تازه می‌خواهند به‌جائی برسند که من سال‌ها است به آن دست یافته‌ام، رضایتی که توصیف آن آسان نیست؛ رضایت حاصل از حضور در بزرگترین مسابقات قهرمانی دنیا، به‌طور مستقیم در صحنه‌ها بودن، تماشای هیجان مردم از نزدیک و احساسی که متعاقب آن به انسان دست می‌دهد، توصیف‌ناپذیر است.
نمی‌دانم اگر آنچه تا به امروز طی سال‌ها تلاش‌ و تمرین به‌دست آورده‌ام در دست نداشتم، آیا باز هم حاضر بودم به‌عنوان داور در سطوح پائین قضاوت کنم؟ زیاد بعید به‌نظر نمی‌رسد. ایرادی هم ندارد. درست قبل از اینکه به‌عنوان داور جام جهانی انتخاب شوم و به ژاپن بروم، مسئول قضاوت یک سری مسابقات لیگ کارآموزی در ”لیونر“ بودم. من از کاری که انجام می‌دهم، لذت می‌برم و برای اینکه توانائی و لیاقت لازم را برای انجام آن داشته باشم، حاضرم فداکاری کنم و کرده‌ام. شاید هم یک داور حرفه‌ای بودن را مدیون موقعیت‌های استثنائی در زندگی خود باشم اما اگر جز این هدفی در سر نداشتم، ممکن بود از کنار این موقعیت‌ها با بی‌توجهی بگذرم و مسیر زندگی‌ام به‌سوی دیگری کشیده می‌شد. وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، می‌بینم جز داوری حتی در سطوح پائین، انگیزه دیگری در سر نداشتم.
زندگی شغلی‌ام به‌طور مستقیم با هدف و علاقه‌ام پیوند خورده و امروز می‌توانم بگویم تصمیم درستی گرفته‌ام و از راهی که رفتم به هیچ‌عنوان پشیمان نیستم. هرگاه اسم خود را در لیست داوران منتخب نمی‌دیدم، هر چند می‌دانستم که باید به داوران دیگر هم اجازه فعالیت داد، باز هم احساس ناخوشایندی به من دست می‌داد.
منبع : روزنامه ابرار ورزشی


همچنین مشاهده کنید