یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

لبخند هیچ خرجی ندارد


لبخند هیچ خرجی ندارد
فلسفه و باور «ژان ماری فاف» این است كه خندیدن هیچ خرجی ندارد. او كه در سال ۱۹۹۰ فوتبال را كنار گذاشت و بازنشسته شد، معمولا لبخند بر لب دارد و دلایل او هم برای این كار موجه و منطقی است.
او در دوران بازیگری اش ثروت قابل توجهی را اندوخت و سپس وارد كارهای تجاری شد و تعدادی از محصولات شناخته شده جهانی را تبلیغ كرده است. با این حساب او نیازی برای نگران بودن بر سر مسائل مالی ندارد و می تواند هر موقع كه خواست لبخند بزند.
با این حال آنها كه او را از دیرباز می شناسند می دانند كه او در گذشته دورتر و موقعی كه به اندازه امروز پولدار و مرفه نبود، هم مردی شوخ طبع و آماده خندیدن و مزاح بود.
خود او در اواخر تابستان ۲۰۰۶ و در حالی كه بیش از پنج هفته از اتمام جام جهانی آلمان می گذرد و فصل جدید فوتبال باشگاه های اروپا شروع شده است و ۵۳ سال سن دارد، می گوید: «در ایام كودكی و نوجوانی وضع مالی مان اصلا خوب نبود و با این وجود مادرم همیشه مرا تشویق می كرد كه لبخند بزنم و كم نیاورم و از گریه كردن من را برحذر می داشت.»
ماجرا وقتی جالب تر می شود كه بدانید مادر ژان ماری به جز او ۱۱ فرزند دیگر هم داشت و زندگی واقعا متوسط و دشواری را پشت سر می گذاشتند و دست هایشان حقیقتا بسته بود.
مطمئنا همین روحیه بود كه اجازه داد فاف بعد از آویختن كفش هایش نیز راه خود را طی كند و روحیه مثبت اش را حفظ نماید.
او با اشاره به همسر و سه دخترش كه نام های دبی، كلی و لیندسی را دارند و ژان ماری به آنها «پرنسس های من» می گوید، اظهار می دارد: «من شغلم را دوست داشتم، با اشتیاق و همت درون دروازه می ایستادم و هرچه داشتم برای تیم خود و شادی تماشاگران ارائه می دادم. با این حال در تمام دوران ها خانواده من در اولویت تمام امور جای داشته اند.»
امروز طلیعه پاییز ۲۰۰۶ نیز چنین است و مهم تر این كه او این علاقه و رویكرد را پنهان نگه نمی دارد و آن را با صدای بلند بیان می كند تا تمام مردم كشورش بلژیك بشنوند. او آدم كوچكی نیست. كسی كه دروازه بان بایرن مونیخ بوده و سال ها از سنگر تیم ملی بلژیك دفاع كرده و به یكی از نمادهای فوتبال اروپا در دهه ۱۹۸۰ بدل شده بود، نمی تواند هم آدم كوچكی باشد. جالب تر اینكه در سه چهار سال اخیر یك شو و نمایش تلویزیونی موفق در بلژیك با شركت او و اعضای خانواده اش پخش می شده است كه هر چند به سبك و سیاق اكثر نمایش هایی از این دست «Soap Opera» خوانده می شده، اما شهرت او را در ایام بازنشستگی نیز وسعت و استمرار بخشیده و به واقع از او یك چهره نو و صاحب ابعادی فراتر از ورزش ساخته است.
● او منتظر نمی نشیند
اما «فاف ها» یعنی سریال مورد بحث فقط یكی از پروژه هایی بوده است كه دروازه بان سابق تیم ملی بلژیك در سال های پس از بازنشستگی در دست اجرا داشته است. در سال ۱۹۹۵ او یك مدرك مربیگری در كشورش گرفت، اما به دلیل مشغله زیاد و كارهای تجاری و هنری او تا به حال فقط یك بار در كشور زادگاهش و در تیم متوسط اوستند مربیگری كرده است.
«آرزوی من این است كه یك مربی در بوندس لیگا بشوم و در آنجا كار كنم.» در عین حال او منتظر نشسته است كه مدیران باشگاه های بوندس لیگا به یاد او بیفتند و به وی زنگ بزنند و یا یك نفر در آنجا خلع و جای كار كردن او باز بشود. «من به اندازه كافی كار و دلمشغولی دارم و به هیچ كس هم محتاج نیستم. اگر فرصتی پیش آمد، آماده ام اما اگر هم نیامد، مهم نیست. من به پول ناشی از فوتبال وابسته نیستم و شریان حیاتم به آن وصل نیست.»
با این حال فوتبال سال ها عشق و شور بزرگ زندگی فاف بود. وقتی نوجوان بود، صبح ها و بهتر بگوییم نیمه شب ها ساعت سه از خواب بیدار می شد تا به اتوبوسی برسد كه وی را به محل كارش می برد. او در آن سال ها به نوبت در یك شركت تولید لبنیات، اداره پست و كمپانی تولید فرش كار می كرد. پول ناشی از همان كار باعث شد بتواند دستكش هایی برای «گلری» بخرد و در مسابقات فوتبال رده سنی نوجوانان و جوانان حضوری موفق تر داشته باشد. یك بار بر اثر حس مسئولیت در حالی به یك تورنمنت قدم گذاشت كه آشكارا بیمار بود. با این وجود كار قهرمانانه اش و سختگیری ای كه بر خود روا داشت، باعث شد نامش در روزنامه ها بیاید. مشكل این بود كه «صاحب كار»های او در شركت پست فهمیدند كه كارمندشان فكر و ذكرش فوتبال است و او را بلافاصله اخراج كردند.
با این حال فاف غصه ای نداشت، زیرا در حرفه فوتبال صاحب شهرتی شده بود كه برای اوجگیری در آن نیازمندش بود.چند سال پیش یك فیلم درباره فاف ساخته شد اما عجیب است كه هنوز پخش نشده است، اسم آن «اعتلا از صفر به قهرمانی» است و اگر این جمله را وصف او در دوران عضویت اش در بایرن مونیخ بدانیم، به بیراهه نرفته ایم. در سال ۱۹۸۲ وی در اولین بازی اش برای این تیم باواریایی توپ را به درون دروازه خودی مشت كرد تا بایرن ۰۱ به وردربرمن ببازد.
چهار سال بعد از آن تاریخ و در حالی كه شرایط به كلی برای بایرن تغییر یافته بود، فاف در همان محل و در برابر همان حریف به تساوی بدون گل رسید.
در آن بازی یك پنالتی نصیب میشائیل كوتزوپ بازیكن برمن شد اما او ضربه اش را به تیر دروازه زد. اگر آن توپ گل می شد، برمن به قهرمانی می رسید. چهار روز بعد از آن تاریخ فاف با بایرن جشن قهرمانی گرفت. «طبیعی است كه دلم برای كوتزوپ بسیار سوخته باشد، اما بیشتر برای خودم می سوخت زیرا چهار سال پیشتر آن گل مسخره را به خودمان زده بودم و باید یك جور آن را جبران می كردم.»
منبع: FIFA
ترجمه:وصال روحانی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید