یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


شعارگرایی و عملگرایی در اقتصاد


شعارگرایی و عملگرایی در اقتصاد
اقتصادهای دولتی همیشه مدعی اعطای عدالت دولتی هستند اما در عمل عدالت آنها به فقر منتهی می شود و در فقر نمی توان عدالت را جست وجو کرد. میان اقتصاد شعارگرا و اقتصاد عملگرا فاصله بسیار زیادی نهفته است که این فاصله بسیار زیاد وضعیت ویژه هر دو موقعیت را تعریف می کند و این فاصله یا نقد هموار و نزدیک می شود.
اقتصادهای شعارگرا همیشه، خواهی نخواهی دستگاه پردامنه بوروکراسی را به همراه خواهند داشت. در پیچ و خم های بوروکراسی مهیب، اقتصاد مانند غذایی می ماند که از مجرای روده می گذرد و قسمت مفید آن جذب جداره روده می شود و تفاله آن پس از بالا و پایین شدن های بسیار دفع می شود.
اقتصاد شعارگرا همیشه رویکردی پوپولیستی داشته و مخاطب خود را از میان مردم عادی انتخاب می کند و از طبقه روشنفکر و اقتصاددانان رویگردان و گریزان خواهد بود. مردم عادی و طبقات پایین در جوامع غیربرخوردار همیشه به علت عدم برخورداری اقتصادی درگیر معیشت و مسائل معیشتی هستند و به همین خاطر فرصت و فراغتی ندارند و اگر دارند بسیار کم است، پس نمی توانند خود را درگیر مسائل و موضوعات مهم اجتماعی، سیاسی کنند و نتیجه آن می شود، انسانی که از یک طرف به علت عدم برخورداری فقیر است و محتاج رفع مشکل معیشتی و از طرفی دیگر به علت وجود فقر کم و بیش دچار کمی سواد و آگاهی است، با اولین جرقه های شعارهای پوپولیستی اقتصادی مردم عادی را مخاطب این شعار قرار می دهد و ظهور مسیح را به خود نوید می دهد اما غافل از اینکه این حرف ها و نوشته ها فقط شعار است و در حوزه عمل ره به جایی نمی برد، برای اینکه در حوزه عمل با حرف کاری از پیش برده نمی شود و سوخت موتور اقتصاد اندیشه اقتصادی است و شعارهای دهن پرکن مانند هوا در مخزن سوخت این موتور هیچ کاربرد احتراق و اشتعالی انجام نمی دهد تا دستگاه اقتصاد یک کشور به سمت جلو حرکت داشته باشد.
شعارهای اقتصاد پوپولیستی هر چند مردم عادی را مخاطب قرار می دهد و حساب و کتابی را اختیار نمی کند اما در حوزه عمل چون با واقعیت سروکار دارد و عالم واقع بر اساس اصول دو دو تا، چهار تا است با تخیل گرایی و شعارهای عوام پسند کاری از پیش نخواهد برد. پس در عالم واقع و اقتصاد واقعی عاملی که پیش برنده و راهگشاست پیروی از اصول عقلی و علمی است. هر چند مخاطبان اقتصاد پوپولیستی و شعارگرا مردم عادی هستند اما آنگاه که همین مردم عادی به برخورداری و وعده داده شده دست نیابند، معترض جدی به این گونه اقتصاد و این دست شعارها خواهند بود. اقتصاد شعارگرا به علت اتخاذ روش غیرعلمی از طبقه علمی جامعه رویگردان خواهد بود و همیشه تلاش خواهد کرد فاصله میان شارعان اقتصاد پوپولیستی و روشنفکران حفظ شود و تلاش می کند مشکل ایجاد فاصله خود با طبقه روشنفکر را در نزدیکی با مردم عادی برطرف سازد که معمولاً سوال کننده نیستند و اگر سوالی نیز داشته باشند یک سوال علمی نخواهد بود و پاسخی علمی را طلب نخواهد کرد و پاسخ به این دست سوالات که از طرف نخبگان اقتصادی نیست، چندان کار دشواری نخواهد بود.
عامه مردم به نتایج و آثار عینی و آنی یک روش اقتصادی می نگرند و مخاطب قراردادن مردم عادی هیچ بعدی از ابعاد مساله را حل نمی کند. اقتصاددانان و تئوریسین های علم اقتصاد به صورت مستقیم و غیرمستقیم نمایندگان مردم در برابر دولت ها هستند و اگر دولت ها می خواهند روش اقتصادی را به محک اجرا بگذارند باید این طبقه را مخاطب قرار دهند و به این طبقه پاسخگو باشند که اقتصاد و علم اقتصاد را می دانند. مردم عادی از اقتصاد و علم اقتصاد چقدر می دانند؟ یا اینکه نمی دانند و اگر می دانند بسیار کم می دانند. پس انسانی که شناختی نسبت به علم اقتصاد ندارد، نمی تواند یک منتقد و سوال کننده خوب باشد و وقتی نتواند یک منتقد و سوال کننده خوب اقتصادی باشد، نمی تواند راهکار ارائه دهد و وقتی نتواند منتقد و سوال کننده باشد و راهکار ارائه دهد، منفعل خواهد بود.در برابر اقتصاد شعارگرا اقتصاد عملگرا قرار می گیرد. این روش اقتصادی روشی علمی را در پیش می گیرد و برای بازدهی مطلوب، خود را در برابر واقعیت می بیند و به ناچار حساب و کتاب دو دو تا، چهار تا را در پیش می گیرد. در اولین گام اقتصاد عملگرا مخاطب خود را از طبقه روشنفکر و اقتصاددان به عنوان نمایندگان آگاه مردم برمی گزیند چون این طبقه به علت آگاهی اقتصادی قدرت بررسی و نقد اقتصادی را دارا است پس این طبقه می تواند پاسخگو باشد. اما مردم عادی دارای پرسش اقتصادی به مفهوم علمی آن نیستند ولی اقتصاد عملگرا خود را در برابر نمایندگان صاحب دانش پاسخگو می داند که در اندیشه توسعه اقتصادی و برخوردار ساختن مردم عادی است. منظور از این نقد سرزنش مردم عادی نیست، منظور سرزنش تئوریسین اقتصادی است که مردم عادی را مخاطب قرار می دهد.
حتی بسیاری از افراد طبقه روشنفکر به علت پیچیدگی علم اقتصاد قدرت شناخت یا قدرت شناخت لازم را نسبت به این علم ندارند. در اصل کسانی که از آنها توقع می رود این علم را بدانند اقتصاددانان هستند. حتی در جوامع مترقی طبقه روشنفکر به خصوص اقتصاددانان مخاطب یک روش یا یک طرح اقتصادی قرار می گیرند و این طبقه به عنوان نماینده مستقیم یا غیرمستقیم مردم منتقد و سوال کننده خواهد بود و اقتصاد عملگرا در برابر این طبقه به عنوان مخاطب و به عنوان نماینده مردم پاسخگو خواهد بود.
در آن جوامع که دارای اقتصاد های قدرتمند هستند و مردم عادی آن جوامع آنچنان دچار فقر نیستند و به علت برخورداری دارای وقت و فراغت لازم برای مطالعه هستند و بر اساس آمارهای اعلام شده میانگین مطالعه مردم آن کشورها در ۲۴ ساعت میان دو تا سه ساعت است، باز هم با این سطح بالای مطالعه مخاطب مستقیم قرار نمی گیرند. حال مردمی که میانگین مطالعه آنها در ۲۴ ساعت زیر ۱۰ دقیقه است، البته ۱۰ دقیقه حالت خوش بینانه آن است و در اصل میانگین مطالعه آنها نصف ۵ دقیقه نیز نمی شود، چگونه می توانند مخاطب یک روش اقتصادی قرار گیرند و با کدام دانش می خواهند منتقد یک روش اقتصادی باشند و پاسخ های علمی دریافت کنند؟اقتصاد عملگرا به دلیل پاسخگویی به طبقه یی آگاه و صاحب دانش اقتصادی راهی به جز گزینش راه ها و روش های علمی ندارد و به همین خاطر در روش خود موفق خواهد بود و خواهد توانست پاسخگوی نمایندگان مردم و پاسخگوی نیازهای مردم باشد. اقتصاد یکی از چند علوم اساسی اجتماع و جامعه بشری است و وقتی این علم توسط روش علمی مطالعه و پیگیری شود، نتیجه مطلوب و دلخواه را به دنبال خواهد داشت و اگر این علم توسط روش ها و راهکارهای علمی مورد کاوش و تحقیق قرار نگیرد نتایج بسیار نامطلوب و وخیمی به بار خواهد آورد که تورم شدید اقتصادی، بحران بیکاری و التهاب سیاسی از آثار کوتاه مدت آن و از آثار درازمدت آن فاصله شدید طبقاتی و بحران و بلبشوی اجتماعی خواهد بود.
قیصر کللی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید