یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نیچه مرده است


نیچه مرده است
مهمترین فرآورده مدرنیته در قلمرو الهیات، همان است كه نیچه گفت: مرگ خدا. این مرگ - و پیامد آن بی رونقی متافیزیك، البته برای آنان كه عقل انتقادی را سنجه تمام دست یافته های ذهن بشری می دانند، معتبر است. در این نگاه، فراموشی خدای یكتا دیرزمانی است كه آغاز شده است و عصر جدید، به جای خدایان ادیان توحیدی، جایگاه خدایان و بت های جدید شده است.
وقتی می گوییم خدایان مدرن ، منظور این است كه در هر لحظه و به هر مناسبتی كه عقل انتقادی مدرن آن را روا بداند، چهره دلفریب دیروز، جای خود را به بت امروز می دهد. همین جاست كه اهل ایمان كه در دل تاریخ قدسی ازل و ابد ایستاده اند، می پرسند: اینكه مدرنیته فرآورده دیروز خود را
پیش پای آنچه امروز به آن دست یافته است، قربانی می كند، آیا به این معنا نیست كه این تمدن مدرن از درون كهنه است؟ یا به این معنا نیست كه تمام جلوه ها را در جهان بیرون می بیند؟ عصر مدرن در پناه این دولت های مستعجل است كه درخشش های گاه و بی گاه (و به چشم امروزیان خیره كننده) را پرچم افتخار می كند. این تهی شدن زندگی از هر امر ثابت درونی، مفهوم پوچی – یا بگویید فلسفه پوچی- را برای انسان معاصر به ارمغان آورده است. این ارمغان آنگاه كه در سامانه ای قطعی و مطلق پیش چشم های خیره نهاده شود، آنگاه كه بی استثنا به تشكیك بینجامد و آنگاه كه با هر و هرگز متحیران را به سقوط فرا بخواند، می تواند ایمان - یا بگویید معنویت - را رقیب یكه خود بداند.
حافظه الحاد و پوچی، خوب به یاد می آورد كه در سهمناكی طغیان و تهوع و مسخ و كوری، از زبان های فریادگر خاموش، همیشه آواز دوش از عرش... به گوش آمده است. در همین دوران هم در صد سال تنهایی - كه می توان آن را نماد تمدن جدید دانست- می بینیم كه در ماكاندو نسیان، بختك جان ها شده است و مردم مجبورند تابلویی بزرگ در میدانگاه دهكده بیاویزند و هر روز به نوشته آن چشم بدوزند: خدا وجود دارد . پس از مرگ خدا ی نیچه البته الهیات وزندگی الهی در فضایی مخاطره آمیز قرار گرفته است. با این حال، متألهان اقرار كرده اند كه بشر معاصر نتوانسته است كشش خداجویی خود را وانهد و بر آن فائق آید و چنین است كه هرگاه خدای ادیان توحیدی را از یاد برده است، خدایان دیگری را به اقلیم جان و روان خود راه داده است. اینك و در جهان اراده های معطوف، اگر فلسفه پوچی، نردبان معرفت ذهن هایی می شود كه در جهان های متناقضی همچون رفاه، علم، ناسیونالیسم، مدرنیسم، پیشرفت، توسعه و اطلاعات گرفتار آمده است، اما ایمان، اگر نه حرف اول، اما حرف آخر را می زند. اگرچه آن میراث مدرنیته، درفش های تأویل، بی تعریفی، بی معنایی و قدرت بخشی را در دست های بسته انسان گذارده است، اما در این سوی ازلی تاریخ، ایمان، مشت بشر را باز می كند به سمت آسمان.
روزی روزگاری، انسان از پله های هراسان وسوسه، به بام عصیان رفت و آنگاه كه از تپه های سرازیر عدم به پایین می خزید، با دستان خالی اعتماد بر طبل مرگ خدا كوفت. اینك آن معنویت آرام و صبور به این عاصیان ناچیز می نگرد و به سرانگشت درخشان تقدیر بر دیوار جهان می نویسد: نیچه مرده است .
سید باقر میرعبداللهی
منبع : روزنامه همشهری