پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


مدیران موفق فکر می‌کنند یا واکنش نشان می‌دهند؟


مدیران موفق فکر می‌کنند یا واکنش نشان می‌دهند؟
طرز فكر یك مدیر تعیین‌كننده میزان موفقیت او در برقراری ارتباط با مراجعان و گره كاری‌اش است. هنری فورد می‌گوید: «فكركردن سخت‌ترین كار است و به همین دلیل است كه عده اندكی فكر می‌كنند». در واقع ما اكثر مواقع اصلاً‌ فكر نمی كنیم و فقط بر مبنای احساساتمان واكنش نشان می‌دهیم. اما كارفرمایان و مدیران موفق كسانی هستند كه به جای «واكنش» نشان دادن ابتدا «فكر» می‌كنند.
مدیران موفق درك عمیق و درستی از اندیشه‌های خود دارند. آنها از احتیاجات، احساسات، نقاط ضعف و قوت خود به خوبی آگاه هستندو با خود و در نتیجه با مراجعان و كارمندانشان صادق و روراست هستند.
باید تصمیم بگیرید كه می‌خواهید چه كسی برایتان تصمیم‌گیری كند: خودتان یا دیگری؟
اجازه دهید مثالی بزنم: خود من فرد فوق‌العاده وقت‌شناسی هستم و در رابطه با ملاقات‌های شغلی‌ام همیشه برنامه‌ریزی درستی می‌كنم. برای نمونه اگر قرار باشد شخصی را در ساعت ۸:۳۰ صبح ملاقات كنم، حتماً ۱۰ دقیقه زودتر در محل حاضر می‌شوم. همین امر موجب شده است نسبت به وقت‌نشناسی كارمندانم تا حدی حساس باشم و از این كار رنج ببرم. در گذشته وقتی از دیررسیدن آنها در ملاقات‌ها و جلسات عصبانی می‌شدم، چیزی به آنها می‌گفتم كه بعدش پشیمان می‌شدم. در نتیجه یاد گرفتم درباره موقعیت پیش‌آمده فكر كنم و سعی كنم موضوع را از دید آنها ببینم تا اجازه ندهم تصمیمات بعدی‌ام تحت‌الشعاع این مسئله قرار بگیرند. اما این اصلاً بدان معنا نیست كه من بی‌تفاوت از مسئله می‌گذشتم یا وقت‌نشناسی آنها را نادیده می‌گرفتم؛ بلكه درباره چیزی كه می‌خواستم بگویم و برای حل این معضل به خوبی فكر می كردم.
مدیری كه یاد گرفته است خوب فكر كند و شرایط را به طور كامل موردارزیابی قرار دهد اجازه نمی‌دهد «رفتاركارمندان»‌تصمیمات او را شكل دهد. عصبانیت و پرخاشگری جز لطمه‌زدن به سلامتی و كمرنگ كردن انگیزه گروه نتیجه دیگری ندارد.
مدیران موفق هنگام تصمیم‌گیری از نقاط ضعف و قوت خود آگاه هستند و البته این كار باید با صداقت كامل همراه باشد. بعضی از مدیران امور و وظایفی را برعهده می‌گیرند كه توانایی انجامش را ندارند، اما فكر می‌كنند بالاخره آن را انجام می دهند. این تفكر درست نیست. چراكه از عهده كاربر نمی‌آیند و بعد به دلیل این بی‌كفایتی خود را سرزنش می‌كنند.
از طرف دیگر هیچ‌وقت نباید خود را دست كم بگیرید و فرصت مبارزه‌جویی و به چالش طلبیدن را از خود سلب كنید. خود من شرایطی برایم پیش آمد كه در یكی از بخشهای داخلی شركت ارتقاء بگیرم اما آن را نپذیرفتم. چراكه فكر می‌كردم نمی‌توانم جنبه‌های مالی سمت جدید را حل كنم. مدتی بعد وقتی یكی از همكاران حسابدارم از من پرسید چرا شغل جدید را نپذیرفتم، به او گفتم حل مسائلی مالی سمت جدید برایم مشكل بود. او به من گفت: «خیلی اشتباه كردی، از عهده‌اش بر می‌آمدی و من هم كمك می كردم». حالا تصور كنید من بعد از صحبت با او چه حالی داشتم. در واقع با یك تفكر و برنامه‌ریزی اشتباه در ذهنم فرصت ارتقاء را از خود گرفته بودم. بنابراین اگر از توانایی یا عدم توانایی خود در كاری واقعاً درك كاملی ندارید پیش از تصمیم‌گیری فرصت امتحان را به خود بدهید.
مدیران موفق خود را باور دارند. ضعف‌های خود را می‌دانند اما آنها را نقاط عجز و ناتوانی خود تلقی نمی‌كنند. آنها ترسی از كمك خواستن ندارند و وقتی چیزی را نمی دانند بی‌پروا اعلام می‌كنند.
شاید تا به حال برای شما هم پیش آمده باشد كه در جلسه‌ای سؤالی بپرسید و بعد احساس شرمساری كنید كه همه اعضای جلسه جواب آن را می‌دانستند و به خود بگویید ای كاش این سؤال را نمی‌پرسیدم، اما در وقت استراحت یكی از اعضای جلسه به شما می گوید: «چه خوب شد كه این سؤال را پرسیدی، چون من هم آن را نمی‌دانستم».
مدیران موفق درباره آنچه از دیگران می‌شنوند و آنچه از ذهنشان می‌گذرد تفكر انتقادی دارند و از زیرسؤال بردن چیزی هراس ندارند.
داشتن قدرت تصمیم‌گیری و فكركردن قبل ازهر حرف یا واكنش، از ویژگی‌های بسیار مهم مدیران موفق است. البته فكركردن نباید زیاد طولانی گردد. از سوی دیگر بعضی از مواقع لازم است كه به استعدادهای فطری و احساسات قلبی خود اعتماد كرد و در تصمیم‌گیری به آنها توجه نمود.
منبع : روزنامه تفاهم