پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
نزاع بر سر تابوتهای خالی
افرادی که روز هفتم آبان ماه روزنامه اعتماد ملی را با آن لوگوی آبی در دکههای مطبوعاتی دیدند، اول گمان بردند که سیدمحمد خاتمی واقعا نامزد انتخابات دوره آینده مجلس شورای اسلامی شده اما پس از خریدن ارگان حزب اعتماد ملی متوجه شدند که این تنها یک آرزوست و شاید تکنیکی که همدلی حزب و روزنامه اعتماد ملی را با مجموعه اصلاحطلبان به رخ بکشد.
واکنشها البته همه از اهمیت موضوع حکایت داشت: اصولگرایان ـ که آشکارا نگران شده بودند ـ سعی کردند نقطه قوت اصلاحطلبان (محوریت خاتمی و ائتلاف اصلاحطلبان) را به نقطه ضعف ایشان تعبیر کنند و در رسانههای خود ـکه بعضا ملی و دولتیاند ـتلاش برای بازگشت خاتمی به حاکمیت را نشاندهنده بحران و تلاش برای عبور از بحران معرفی کنند. از سویی دیگر، جناحی دیگر از اصلاحطلبان ـ که خاتمیست هستند و بیشتر در جبهه مشارکت عضویت دارند ـ طرح مساله نامزدی خاتمی در انتخابات پارلمانی آینده را مسالهای انحرافی برای جلوگیری از نامزدی وی در انتخابات آینده ریاست جمهوری دانستند و به دوستان اصلاحطلب خود طعنههای زشت زدند.
این بگومگوهای اصلاحطلبانه اما دل هرکسی از جناح مخالف را شاد کرده باشد بیش از همه اصلاحطلبان مستقلی را آزرده خاطر کرده است که نه عضو حزبی هستند و نه سرسپرده شخصی و شخصیتی. اصلاحطلبان زمانی در اوج بودند که سیدمحمد خاتمی رئیس دولت و مهدی کروبی رئیس مجلس بود و حتی اگر جای این دو مقام عوض شود، از شخصیت این شخصیتها کاسته نمیشود. شگفت آن که امروزه اصلاحطلبان در دورترین فاصله از هسته قدرت قرار دارند و هرگونه نزدیکی آنها به حاکمیت تا مدتها دور از ذهن مینماید. در واقع نزاع بر سر تابوتی است که خالی است. همین اصلاحطلبان مستقل به خود حق میدهند که از احزاب اصلاحطلب بپرسند در زمانی که هستههای موثر قدرت در دست آنها بود چه کردند که اکنون اینگونه در فراق قدرت میسوزند و به جان شخصیتهایی میافتند که بدون توجه به تعلقات حزبی در زمره چهرههای ملی محسوب میشوند و بیش از همه احزاب شاخص جبهه اصلاحات هستند؟ در این میانه جای ریشسفیدان مجمع روحانیون مبارز هم خالی است که کدورتها را بزدایند و دو چهره شاخص خود سیدمحمد خاتمی و مهدی کروبی را به میهمانی مشترکی بخوانند و همراهان آنان در حزب مشارکت و حزب اعتماد ملی را به خویشتنداری دعوت کنند و روزهایی را به یاد آورند که اصلاحطلبان امروز و چپهای دیروز به زحمت امکان ارتباط با جامعه داشتند و نه حزب مشارکتی در کار بود و نه حزب اعتماد ملی که جوانترهای آنان اینگونه به هم بپرند و به بزرگان هم بتازند. آن زمان که مجمع روحانیون مبارز و دفتر تحکیم وحدت (دو نیای احزاب اعتماد ملی و مشارکت) در سکوت بودند و قهر و سرخوردگی و حریفان محافظهکار دور میدان را در دست داشتند و قصد از اسب افتادن نداشتند.
آن زمان که تعداد نامزدهای ائتلاف خط امام در مجلس پنجم چنان اندک بود که به تعداد ۳۰ کرسی پیشبینی شده برای نمایندگان تهران نمیرسید و جوانان خط امام همزمان در تهران برای رای آوردن رسول منتجبنیا و سعید حجاریان تلاش میکردند. زمان غربت جناح چپ و نه قدرت آن، که اگر آن روز به زحمت اصلاحطلبان میتوانستند فرم ۳۰ نفره نامزدها را پر کنند امروزه چند ۳۰ نفر در سودای راهیابی به مجلس هشتم هستند تا شورای محترم نگهبان چه صلاح داند!
باری، عصر قدرت چنان اصلاحطلبان امروز را سرخوش کرده است که عصر غربت را از یاد بردهاند. نسل جوان اصلاحطلبان ـ که اصلاحطلبان بعد از دوم خردادند ـ به جای تلاش برای همگرایی سران اصلاحات در تنور واگرایی میدمند. یکی حرمت خانوادگی خاتمیها را ابزار متلکپرانی خود میسازد و دیگری طعنهای زشت و سخیف به مهدی کروبی میزند که اگر هر یک از این دو نبودند، اگر خاتمی جسارت نامزدی در دوم خرداد ۱۳۷۶ نداشت و اگر کروبی شجاعت دفاع از خاتمی در آن روزگار را نمییافت امروز هیچ یک از این دو «جوان اصلاحطلب» که تخصصشان در متلکهای سیاسی است و تاریخ تولد سیاسی آنها دوم خرداد ۱۳۷۶ است، وجود سیاسی نداشتند.
با وجود این، علنی شدن این شکاف میان اصلاحات ضرورتی انکارناپذیر برای اصلاح اصلاحات است. اصلاحی ساختاری بدین معنا که روابط میان سران و بدنه اصلاحطلبان روشن شود و هرکسی در هر ردهای نتواند وارد بازی بزرگان شود. اگر نظام سلسله مراتبی برای اداره جامعه و دولت ظلم است، در اداره حزب و جبهه چنین نظمی عین عدل است. کسانی که به عضویت حزبی درمیآیند باید آداب و ترتیب سیاستورزی را بیاموزند و اولین تجربه سیاسی ایشان نامزدی در انتخابات نباشد که این جوانگرایی نیست و رهبران جناحهای سیاسی باید بدانند که نزاعهایی از این دست در گروههایی که بدنه آنها مشترک است نه نزاع براساس اعتقاد، که جنگ برای موقعیتهاست.
یک بدنه مشترک در دو حزب مخالف گرد نمیآیند. مگر آنکه بخواهند از یکدیگر سهمخواهی کنند. احزاب اصلاحطلب کنونی (حزب مشارکت، حزب اعتماد ملی، حزب کارگزاران، حزب کار، مجاهدین انقلاب و...) در واقع حزب نیستند، فراکسیونهایی از یک حزب بزرگند که بر سر سلیقه و نه عقیده از هم جدا شدهاند و در صورت تاسیس آن حزب واحد و متحد ومشخص شدن وزن هر یک روسیاهی برای دو گروه باقی خواهد ماند: اختلافافکنان داخلی که قصد دارند از آب گلآلود ماهی بگیرند و اختلافافکنان بیرونی که این روزها به وجد آمدهاند و در رسانههای ملی و دولتی از موضع یک جناح سیاسی سخن میگویند. بدینترتیب از پرده برون افتادن اختلاف میان جبهه اصلاحات اتفاقا بهترین فرصت برای بازسازی آن است و این همان تبدیل کردن بحران به فرصت است.
محمد قوچانی
منبع : شهروند امروز
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روز معلم مجلس شورای اسلامی دولت رهبر انقلاب نیکا شاکرمی دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی شهید مطهری
آتش سوزی تهران پلیس زلزله قوه قضاییه پلیس راهور شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران تورم حقوق بازنشستگان
سریال نمایشگاه کتاب فیلم سینمایی عفاف و حجاب تلویزیون جواد عزتی مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس نتانیاهو یمن افغانستان ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس استقلال فوتبال سپاهان تراکتور علی خطیر لیگ برتر ایران لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید باشگاه استقلال بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی تلفن همراه اپل اینستاگرام گوگل همراه اول فرودگاه واکسن تبلیغات ناسا پهپاد
سرطان کبد چرب فشار خون بیمه کاهش وزن بیماری قلبی دیابت مسمومیت داروخانه