سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


فرهنگ‌، کسب‌ عادات‌ و استعدادهای‌ جامعه‌ است‌


فرهنگ‌، کسب‌ عادات‌ و استعدادهای‌ جامعه‌ است‌
یكی‌ از مشهورترین‌ تعاریف‌ فرهنگ‌ توسط‌ تیلور عنوان‌ شده‌ است‌. بدین‌ صورت‌ كه‌: «فرهنگ‌ با تمدن‌ كل‌ پیچیده‌یی‌ است‌ شامل‌ معرفت‌، باور، هنر اخلاق‌، قانون‌، آداب‌ و رسوم‌ و بسیاری‌ از عادات‌ و استعدادهایی‌ كه‌ انسان‌ به‌ عنوان‌ عضو جامعه‌ كسب‌ می‌كند.»
گی‌ روشه‌ با استفاده‌ از تعریف‌ تیلور و محققان‌ دیگر فرهنگ‌ را مجموعه‌ به‌ هم‌ پیوسته‌یی‌ از شیوه‌های‌ تفكر، احساس‌ و عمل‌ می‌داند كه‌ كم‌ و بیش‌ مشخص است‌ و توسط‌ تعداد زیادی‌ از افراد فرا گرفته‌ می‌شود و بین‌ آنها مشترك‌ است‌ و به‌ دو شیوه‌ عینی‌ و نمادین‌ به‌ كار گرفته‌ می‌شود تا این‌ اشخاص‌ را به‌ یك‌ جمع‌ خاص‌ و متمایز مبدل‌ سازد.
فرانتز بوآز كه‌ به‌ نظریه‌ «یكپارچگی‌ فرهنگی‌» تمایل‌ دارد؛ معتقد است‌ كه‌ هر جامعه‌یی‌ را می‌توان‌ مركب‌ از عناصر فرهنگی‌ تصور كرد كه‌ تار و پودشان‌ در هم‌ تنیده‌ است‌. آرای‌ او بعدها در نظریه‌ الگویی‌ فرهنگ‌ انسجام‌ یافت‌ و توسط‌ اندیشمندان‌ متعدد بسط‌ پیدا كرد. مشهورترین‌ اندیشمندی‌ كه‌ در نقطه‌ مقابل‌ تیلور است‌ روث‌ بندیكت‌ است‌. او معتقد است‌ كه‌ هر فرهنگی‌ از الگوهای‌ خاص‌ تشكیل‌ یافته‌ كه‌ به‌ نحوی‌ از سایر فرهنگ‌ها متمایز می‌شود. به‌ زعم‌ او الگوهای‌ فرهنگی‌ همچون‌ نقش‌ و نگارهای‌ موزاییك‌ در یكدیگر تنیده‌ و در كلیتی‌ موزون‌ و متناسب‌ و در قالب‌ تصویری‌ هماهنگ‌ و قابل‌ درك‌ متجلی‌ شده‌ است‌. بندیكت‌ فرهنگ‌ها را نظام‌های‌ متفاوتی‌ می‌داند كه‌ وجود یا عدم‌ وجود عناصر فرهنگی‌ گوناگون‌ در آنها از یكدیگر متمایزشان‌ می‌سازد.
كروبر و كلوكوهن‌ پس‌ از بررسی‌ تعاریف‌ بسیار از فرهنگ‌ آنها را در شش‌ مقوله‌ طبقه‌بندی‌ كرده‌اند:
۱. تعریف‌ توصیفی‌ (مانند تعریف‌ تیلور)
۲. تعریف‌ تاریخی‌ (با تاكید بر سنن‌)
۳. تعریف‌ هنجاری‌ (با تاكید بر ارزش‌ها و مقررات‌)
۴. تعریف‌ روانشناختی‌ (با تاكید بر یادگیری‌ و عادات‌)
۵. تعریف‌ ساختاری‌ (با تاكید بر الگوها)
۶. تعریف‌ ژنتیك‌ (با تاكید بر ایده‌ها و نمادها).
در مطالعه‌یی‌ دیگر دو محقق‌ به‌ نام‌های‌ «هال‌» (J.R.Hall) و «نیتز» (M.J.Neitz)(۱۹۹۳) به‌ تعریف‌ جامعه‌شناختی‌ از فرهنگ‌ پرداخته‌اند. آنان‌ پس‌ از بررسی‌ انواع‌ برداشت‌های‌ جامعه‌شناختی‌ از فرهنگ‌ آنها را در پنج‌ چارچوب‌ تحلیلی‌ به‌ شرح‌ زیر شناسایی‌ و دسته‌بندی‌ كرده‌اند.
۱. ساختار نهادهای‌ فرهنگ‌: با تاكید بر الگوهای‌ مادی‌ و غیرمادی‌ كه‌ در تنوع‌ نهادها مثل‌ زبان‌ هویت‌ شخصی‌ خانواده‌، كار، فرهنگ‌ عامه‌ و امثال‌ آن‌ جلوه‌ می‌كند.
۲. فرهنگ‌ تاریخی‌ و تداوم‌ اشكال‌ فرهنگی‌: با تمركز بر وجود تشابه‌ بین‌ عناصر فرهنگی‌ حال‌ و گذشته‌.
۳. تولید و توزیع‌ فرهنگی‌: با تمركز بر دسترسی‌ گروه‌ ها و اقشار مختلف‌ به‌ تولیدات‌ فرهنگی‌.
۴. اثرات‌ فرهنگی‌: با تاكید بر پذیرش‌ عناصر فرهنگی‌ توسط‌ عاملان‌ اجتماعی‌ و یا اینكه‌ آیا عناصر خاصی‌ بر باورها ارتباط‌ معنی‌دار با زندگی‌ یا روی‌ رفتار افراد و گروه‌ها موثر است‌.
۵. معنی‌ و عمل‌ اجتماعی‌: با تاكید بر عاملان‌ اجتماعی‌ و اینكه‌ آنها چگونه‌ عناصر فرهنگی‌ را پذیرفته‌ و با تولید مجدد فرهنگ‌ نهادی‌ شده‌ را تغییر می‌دهند.
به‌ زعم‌ این‌ دو مقولات‌ فوق‌ مانند عكس‌ یا نقاشی‌ نقطه‌ تمركز و حد و مرز موضوع‌ مورد نظر را در مطالعات‌ جامعه‌شناختی‌ فرهنگ‌ تعیین‌ می‌كند و بسیاری‌ از اختلاف‌نظرها درباره‌ فرهنگ‌ از تنوع‌ چارچوب‌های‌ تحلیلی‌ به‌ كار گرفته‌ شده‌ نشات‌ می‌گیرد (همان‌).
در فرهنگ‌ وبستر یك‌ الگوی‌ پیچیده‌ از عادات‌ و رفتارهای‌ ویژه‌ یك‌ گروه‌ اجتماعی‌ قومی‌ نژادی‌ یا مذهبی‌ است‌. همچنین‌ توسعه‌ و پیشرفت‌ انسان‌ در زمینه‌های‌ فكری‌، هیجانی‌، علایق‌ و منش‌ها كه‌ منتهی‌ به‌ راه‌ و روش‌های‌ خاص‌ بیانی‌ و عقیدتی‌ می‌شود معنی‌ شده‌ است‌ یا در تعبیر دیگر مجموعه‌ ایده‌ها رسوم‌ مهارت‌ها و هنرها كه‌ در دوره‌ مشخا جزو روش‌ زندگی‌ مردم‌ می‌شود (شالیچیان‌ ۱۳۷۲: ۷۷).
فرهنگ‌ دارای‌ ابعاد مادی‌ و معنوی‌ است‌. بعد مادی‌ فرهنگ‌ مشتمل‌ بر اشیا و پدیده‌هایی‌ است‌ كه‌ فرد بنا به‌ تمایلات‌ خود آنها را بر می‌گزیند و در انتخاب‌ آنها معمولا توجه‌ به‌ عرف‌ و عادات‌ رایج‌ در جامعه‌ دارد مانند انتخاب‌ لباس‌ رنگ‌ تزیینات‌ و... اما فرهنگ‌ در بعد معنوی‌ شامل‌ افكار و عقایدی‌ است‌ كه‌ از آن‌ شیوه‌های‌ رفتاری‌ عكس‌العمل‌ها برخوردهای‌ عاطفی‌ اخلاقی‌ و اجتماعی‌ منبعث‌ می‌شود. قوانین‌ ادبیات‌ علوم‌ و چگونگی‌ روش‌ زندگی‌ عموما برخاسته‌ از فرهنگ‌ غیرمادی‌ است‌.
هنگامی‌ كه‌ از فرهنگ‌ سخن‌ می‌رود باید به‌ صفت‌ فراگیری‌ آن‌ توجه‌ جدی‌ مبذول‌ شود. مفهومی‌ فراگیر است‌ كه‌ در كلیه‌ ابعاد زندگی‌ حضور دارد بنابراین‌ امور به‌ ظاهر ساده‌ نیز متكی‌ بر فرهنگ‌ است‌ و پیامد فرهنگی‌ دارد. حتی‌ در رفتارهایی‌ كه‌ به‌ طبیعت‌ و امور غریزی‌ نزدیكتر است‌ غلبه‌ امور فرهنگی‌ مشهود است‌. بنابراین‌ فرهنگ‌ عمومی‌ از آنجا كه‌ محصول‌ مستقیم‌ رفتارهای‌ عادی‌ عامه‌ مردم‌ است‌ باید در ساده‌ ترین‌ فعالیت‌ها از جمله‌ روش‌های‌ كسب‌ معاش‌ پیوندهای‌ خانواگی‌، نظام‌ اداره‌ خانواده‌ و جامعه‌، نحوه‌ پوشش‌، سنت‌های‌ غذا خوردن‌ و سایر مسائل‌ روزمره‌ مورد مطالعه‌ قرار گیرد.
از جمله‌ عوامل‌ اساسی‌ شكل‌گیری‌ فرهنگ‌ عمومی‌ را می‌توان‌ سه‌ عامل‌ حكومت‌، اقتصاد و ارتباطات‌ به‌ عنوان‌ عادی‌ترین‌ اركان‌ تشكیل‌ جوامع‌ نام‌ برد. رشد تكنولوژی‌ جهان‌ معاصر بیشترین‌ تاثیر خود را بر توسعه‌ و گسترش‌ ابزارها و شیوه‌ها و حوزه‌ كاربرد آنها نهاده‌ به‌ نحوی‌ كه‌ جهان‌ معاصر از سوی‌ اندیشمندان‌ ملقب‌ به‌ دهكده‌ جهانی‌ شده‌ است‌ و قدرت‌ برتر تكنولوژی‌ پیشرفته‌ در دست‌ كشورهایی‌ است‌ كه‌ مدعی‌ داشتن‌ فرهنگ‌ برتر نیز بوده‌ و با استفاده‌ از تبلیغات‌ در صدد تحمیل‌ برتری‌ فرهنگ‌ خود هستند.
آیا می‌توان‌ برای‌ فرهنگ‌ الگو ساخت؟ و آیا فرهنگ‌ برنامه‌پذیر است‌ كه‌ بتوان‌ یك‌ الگوی‌ برنامه‌یی‌ برای‌ آن‌ تهیه‌ كرد؟ در واقع‌ فرهنگ‌ عامل‌ یا نتیجه‌ تعامل‌ ویژه‌ انسان‌ با محیط‌ پیرامونش‌ است‌. هر محیط‌ معین‌ مجموعه‌یی‌ از امكان‌های‌ مشخص را در اختیار افرادی‌ كه‌ با آن‌ ارتباط‌ دارند قرار می‌دهد. امكان‌هایی‌ كه‌ گاه‌ ارمغان‌ طبیعت‌ است‌ و گاه‌ ناشی‌ از ساختار معینی‌ در جامعه‌. بنابراین‌ می‌توان‌ گفت‌ فرهنگ‌ امكان‌هایی‌ است‌ كه‌ یك‌ جامعه‌ یا محیط‌ معین‌ (مدرسه‌، خانواده‌، شهر، طبقه‌، شغل‌ و...) برای‌ تربیت‌ افراد وابسته‌ به‌ خود در اختیار می‌گذارد. بر این‌ اساس‌ هر مجموعه‌ همگن‌ و هدفدار از امكانات‌ با فرصت‌های‌ پایدار و با ثبات‌ یك‌ فرهنگ‌ معین‌ را می‌سازد. بنابراین‌ تغییر فرهنگ‌ نیز به‌ معنای‌ تغییر امكانات‌ و فرصت‌های‌ یك‌ جامعه‌ معین‌ است‌.
داوود نادمی‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید