سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا


شترمرغ‌های‌ ایرانی‌


شترمرغ‌های‌ ایرانی‌
● تضادها و بحران‌های‌ فرهنگی‌
هیچ‌ فرهنگ‌ زنده‌یی‌ در حالت‌ سكونی‌ قرار ندارد. نه‌ تعداد كم‌ افراد، نه‌ انزوای‌ جغرافیایی‌ و نه‌ ابتدایی‌بودن‌ وسایل‌ و ابزارها، هیچ‌كدام‌ موجب‌ برقراری‌ سكون‌ محض‌ در شرایط‌ زندگی‌ انسان‌ها نمی‌شود. ممكن‌ است‌ در جامعه‌یی‌ قواعد و مقررات‌ سنتی‌ خیلی‌ خشن‌ و لازم‌الاجرا باشد، مجازات‌های‌ شدیدی‌ وجود داشته‌ باشد و افراد نیز كاملا تحت‌ انقیاد فشارهای‌ اجتماعی‌ باشند. معذلك‌ هر ناظر معمولی‌، حتی‌ در چنین‌ جامعه‌یی‌ كه‌ در نهایت‌ محافظه‌كاری‌ است‌، بعد از مدتی‌ شاهد بروز تغییراتی‌ (هرچند محدود و كم‌دامنه‌) در حیات‌ فرهنگی‌ خواهد بود. جامعه‌های‌ جدید شاهد تضادهایی‌ در مقابل‌ ارزش‌ها و هنجارهای‌ فرهنگی‌ است‌، كه‌ مظاهر آن‌ را در سطح‌ افراد و پاره‌فرهنگ‌ها مشاهده‌ می‌كنیم‌.
اعم‌ از اینكه‌ بتوانیم‌ آنها را در ردیف‌ ضدفرهنگ‌ قرار دهیم‌ یا اینكه‌ چنین‌ شرایطی‌ وجود نداشته‌ باشد. فرهنگ‌های‌ نوین‌ به‌ علت‌ حضور گروه‌های‌ جمعیتی‌ نامتجانس‌ كه‌ دارای‌ علایق‌، دیدگاه‌ها، اشتغالات‌ و شرایط‌ متفاوتی‌ از نظر اجتماعی‌ هستند حالت‌ پیچیده‌ و پرتضادی‌ پیدا می‌كنند. در اغلب‌ جامعه‌های‌ نوین‌ وجود گروه‌های‌ قومی‌،نژادی‌، زبانی‌ و مذهبی‌ مختلف‌، آنچنان‌ به‌ فرهنگ‌ تنوع‌ می‌دهد كه‌ در مواردی‌ حتی‌ رسیدن‌ به‌ تعریفی‌ ساده‌ از ویژگی‌های‌ فرهنگی‌ آن‌ جامعه‌ را نیز مواجه‌ با اشكال‌ می‌سازد. ارزش‌های‌ فرهنگی‌ گروه‌ اكثریت‌، همیشه‌ مترادف‌ با ارزش‌های‌ فرهنگی‌ خاص‌ خرده‌ فرهنگ‌های‌ گوناگون‌ نیست‌.
در ایران‌ مسائل‌ خاص‌ بحران‌ فرهنگی‌ از مدت‌ها پیش‌ به‌ صورت‌ گوناگون‌ تحت‌ عناوین‌ «بحران‌ هویت‌» یا «غرب‌زدگی‌» مطرح‌ شده‌ است‌. با اعزام‌ اولین‌ دسته‌های‌ دانشجویان‌ ایرانی‌ به‌ خارج‌ از كشور و بازگشت‌ آنها به‌ ایران‌ و قرارگرفتن‌ آنها در مراجع‌ قدرت‌ این‌ مساله‌ به‌ شكل‌ جدی‌ مطرح‌ شد. در توصیف‌ فارغ‌التحصیلان‌ ایرانی‌ از دانشگاه‌های‌ خارجی‌ در سال‌ ۱۲۸۷ هجری‌ قمری‌ «حاج‌ میرزا محمدخان‌ سینكی‌» معروف‌ به‌ مجدالملك‌ نوشت‌، «شترمرغ‌های‌ ایرانی‌، كه‌ از پطرز بورغ‌ و سایر بلاد خارج‌ برگشته‌اند و دولت‌ ایران‌ مبلغها در راه‌ تربیت‌ ایشان‌ متضرر شده‌، از علم‌ دیپلمات‌ و سایر علومی‌ كه‌ به‌ تحصیل‌ آن‌ مامور بودند، معلومات‌ آنها به‌ دو چیز حصر شده‌ است‌: استخفاف‌ ملت‌ و تخطئه‌ دولت‌. در بدو ورود پای‌ ایشان‌ بند نمی‌شود، كه‌ از اروپا آمده‌اند... بلاد خارجه‌ عجیب‌ چیزها از آب‌ و بیرون‌ آورده‌، گویا توقف‌ آنجا با لذات‌ مربی‌ است‌ و قلب‌ ماهیت‌ می‌كند.»
اما در عین‌ حال‌ جامعه‌ ایرانی‌ بویژه‌ از دوره‌ قاجار به‌ بعد در حسرت‌ پیشرفت‌های‌ غرب‌ نیز بوده‌ است‌ و شواهد بسیاری‌ در این‌ زمینه‌ وجود دارد. مثلا روزنامه‌نویس‌ و شاعر آزاده‌ و منقد «اشرف‌الدین‌ گیلانی‌» معروف‌ به‌ نسیم‌ شمال‌ (متوفی‌ ۱۳۵۲ هجری‌ قمری‌) در یكی‌ از اشعار خود درصدد مقایسه‌ ابعاد مختلف‌ جامعه‌ ایرانی‌ با غرب‌ برآمده‌ و دردمندانه‌ می‌گوید:
ای‌ فرنگی‌ اتفاق‌ و علم‌ و صنعت‌ مال‌ تو
عدل‌ و قانون‌ و مساوات‌ و عدالت‌ مال‌ تو
نقل‌ عالم‌گیری‌ و جنگ‌ و جلادت‌ مال‌ تو
حرص‌ و بخل‌ و كینه‌ و بغض‌ و عداوت‌ مال‌ ماست‌
ای‌ فرنگی‌ از شما باد آن‌ عمارات‌ قشنگ‌
افتتاح‌ كارخانه‌، اختراعات‌ قشنگ‌
با ادب‌ تحریركردن‌ آن‌ عبارات‌ قشنگ‌
جهل‌ بی‌جا، شور و غوغا، فحش‌ و تهمت‌ مال‌ ماست‌
ای‌ فرنگی‌ كشتی‌ جنگی‌ دریایی‌ زتو
راه‌آهن‌، علم‌ طی‌ الارض‌ صحرایی‌ زتو
اختراعات‌ جدید و علم‌ و صنعت‌ زان‌ تو
از زمین‌ بر آسمان‌ رفتن‌ ز همت‌ زان‌ تو
مكتب‌ و تشویش‌ بر اطفال‌ ملت‌ زان‌ تو
غوطه‌خوردن‌ اندرین‌ دریای‌ ذلت‌ مال‌ ماست‌
باید اشاره‌ كنیم‌ كه‌ در این‌ زمینه‌ عقاید بسیاری‌ وجود دارد كه‌ محور بحث‌ آنها از طرد بی‌چون‌ و چرای‌ تمامی‌ ابعاد فرهنگ‌ غرب‌ تا پذیرش‌ محض‌ و كامل‌ آن‌ كشیده‌ می‌شود، كه‌ ورود در آن‌ از حوصله‌ بحث‌ ما در این‌ قسمت‌ خارج‌ است‌.
در شرایط‌ استعماری‌، فرهنگ‌پذیری‌ در خیلی‌ از موارد حالتی‌ آسیب‌شناختی‌ به‌ خود می‌گیرد. «ویلیام‌ ریورس‌» محقق‌ انگلیسی‌ اعتقاد داشت‌ (سال‌ ۱۹۲۲) كه‌ بر اثر نتایج‌ تضاد میان‌ فرهنگ‌ غربی‌ و فرهنگ‌ بومی‌ در برخی‌ از قبایل‌ (كه‌ در حالت‌ بدوی‌ زندگی‌ می‌كردند) «لذت‌ زندگی‌ از میان‌ رفته‌ است‌». به‌ این‌ اعتبار «فرهنگ‌زدایی‌» كه‌ بر اثر آن‌ فرد فاقد هنجارهای‌ قابل‌ استناد برای‌ رفتار خویش‌ می‌گردد منجر به‌ بروز برخی‌ دشواری‌های‌ اجتماعی‌ خواهد شد: مسائلی‌ مانند الكلیسم‌، مصرف‌ مواد مخدر، رشد فحشا، افزایش‌ موارد جرم‌ و خودكشی‌ در مقابل‌ پدیده‌ استعمارزدایی‌ می‌تواند سبب‌ طرد مطلق‌ عناصر فرهنگی‌ متعلق‌ به‌ جامعه‌ استعمارگر و رجوع‌ به‌ ارزشهای‌ گذشته‌ و بومی‌ یا ساخت‌های‌ سنتی‌ باشد. در برخی‌ از كشورهای‌ آفریقایی‌ پس‌ از محو قدرت‌ استعماری‌ همگان‌ شاهد ترك‌ تمامی‌ مظاهر زندگی‌ غربی‌ بوده‌اند (مانند زبان‌، لباس‌، ساعت‌ مچی‌ و غیره‌).
«جلال‌ آل‌احمد» با اشاره‌یی‌ هوشمندانه‌ به‌ نقش‌ برخی‌ از عوامل‌ موثر در غرب‌گرایی‌ روشنفكران‌ در جامعه‌ ایرانی‌ می‌نویسد: «فرهنگ‌ و مدرسه‌های‌ آلافرهنگ‌ ما جوانان‌ را برای‌ زندگی‌ در محیط‌های‌ فرنگی‌ (متروپل‌) بار می‌آورند و آن‌ وقت‌ ایشان‌ را در حوزه‌های‌ اجتماعات‌ سنتی‌ كه‌ گرفتار استعمارند رها می‌كنند. حاصل‌ این‌ مشكل‌ اول‌، فرار مغازهاست‌ برخورد با اعتقادات‌ سنتی‌ هست‌ و در نتیجه‌ رها شدن‌ مردم‌ به‌ حال‌ خویش‌. اگر روشنفكری‌ در چنین‌ محیط‌های‌ سنتی‌ دوام‌ بیاورد بیشتر نوعی‌ جانشین‌ عوامل‌ استعماری‌ است‌ یا دیلماج‌ ایشان‌، و نه‌ عضوی‌ جا افتاده‌ در جامعه‌ سنتی‌».
منبع : روزنامه اعتماد