یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 19 May, 2024
مجله ویستا


سینمای آخرالزمانی و مهدویت


سینمای آخرالزمانی و مهدویت
پژوهش سینمایی در این موضوع و تبیین رابطه قابل دفاع سینما با آن، از بایسته‏های ورود به چنین عرصه‏ای است. تنها ادعای داشتن منابع و ذخایر كافی نیست و نیاز جدی و عمیقی به كاوش‏های سینمایی و هنری در آن وجود دارد.
موعودگرایی و مفاهیم آخرالزمانی، بستر دراماتیكی برای سینمای هالیوود است. تعداد فیلم‏هایی كه مستقیماً یا ضمناً با این تم‏ها ساخته شده‏اند، فوق انتظارند. جاذبه‏هایی كه دنیای نادیده و موعود در انتهای خود با خود حمل می‏كند، پر از اكشن، اهریمن، نجات دهنده و قدرت‏های محیرالعقول و گسست‏ها و پیوندهای غیرمنتظره، در زمان و مكان است و مگر سینما به چیزی جز اینها استوار می‏شود؟ جاذبه‏های بصری و دراماتیك برخی از این فیلم‏ها نظیر آرماگدون، ترمیناتور، ماتریكس و...، هوش از سر تماشاگر عادت زده می‏برد و ما را از نكته‏های اساسی‏تری غافل می‏كند. پایه‏های تئوریك و معرفتی این تصور از موعودگرایی بر چه پایه‏ای بنا شده است و این كه با تماشا و دقت در مبانی این سینما، دچار چه حس منفعلانه‏ای می‏شویم؟
ساده نگرانه‏ترین حركت، شبیه‏سازی مفاهیم این سینما با مشتركات لفظی آن در تشیع و آه و حسرت و آرزو برای ساختن فیلم‏هایی با مضمون صریح‏تری درباره مهدویت و انتظار است كه حتی در میان برخی نویسندگان و منتقدین هم دیده می‏شود! در ادامه این نگرش، سعی در پیدا كردن اسرار و رموز صهیونیستی و استكباری و پیچاندن همه آن چه در فیلم دیده می‏شود، برای اثبات مقصود دل و محكوم كردن سازنده و نویسنده است؛ بدون توجه به درستی یا نادرستی ادعاها و مستندات.
در این میان، آن چه بیش از هر چیز خودنمایی می‏كند، سینما است. محكوم كنندگان و آرزومندان، هیچ كدام به مبانی سینما توجهی نمی‏كنند و فارغ از باید و نباید ذات این هنر (صنعت) به مضمون و بیشتر از آن به پشت پرده سینما نظر دارند. سینما برای حیات و رشد خود، نیاز به درنوردیدن عرصه‏های تازه و حتی ممنوع برای داستان‏پردازی دارد. در این میان، هر قدر فضای تاختن اسب خیال، خصوصاً در امور غیرمحسوس بازتر باشد، صنعت‏گران هالیوودی، عشق بیشتری به آن می‏ورزند.
امروز در سده دوم تاریخ سینما، هیچ بخش جذابی از كتاب مقدس و آثار و افسانه‏های كهن و اعتقادات افسونگر ادیان و مكاتب الهی و غیر الهی، از دیدرس آنها دور نمانده است. اعتقاد به موعود و منجی و اجرای آخرالزمان كه فصل مشترك همه ادیان است نیز دستمایه جذابی برای بسیاری از كارگردان‏ها و تهیه‏كنندگان شده است؛ اما تنها چیزی از این مفاهیم در چرخه تولید سینما به كار گرفته می‏شود كه با ماشین تخیل همسانی داشته باشد و به عبارت دیگر، به جذابیت درام و رونق مالی منجر شود و البته نباید و نمی‏توان نگرش و مبانی یهودی و مسیحی را كه در ساختار این سینما اهمیت زیادی دارد، ندیده گرفت؛ اما تفسیر و تعبیر و یا ترجمه و تأویل‏های غریب، بیش از همه به درك درست ما از آن سینما لطمه می‏زند. آدرس غلطی كه به دوستی با دشمن یا دشمنی بیهوده منجر شود، جز ضرر هیچ بهره‏ای برای ما ندارد.
برخی برنامه‏های تلویزیون و نقدهای مطبوعاتی كه برای روزنمایی و واشكافی از چهره فیلم‏های فریبنده آخرالزمانی ساخته و نوشته می‏شود، مشحون از چیزهایی است كه كمترین ارتباط را با سینما و بیشترین سود را نصیب سازندگان آنها می‏كند. معمولاً مخاطبین این برنامه‏ها و نقدها، شناخت دقیقی از فضا و متن ندارند و آن چه را ارائه می‏شود، حقیقت مسلم فرض نموده، با دیدگاه غلط به تماشا و برداشت از فیلم می‏نشینند و از سوی دیگر، تبلیغی ضمنی برای اذهان آشفته و جست‏وجوگر نیز به وجود می‏آید كه اگر با همان تفاسیر ادامه یابد، به نتایج خطرناكی منجر می‏شود. شناخت درست از هر موضوع و پدیده، شرط لازم نقد و اظهارنظر است و در این جا، علاوه بر شناخت مفاهیم كلامی، باید از سینما و رابطه آن با جهان نیز شناخت داشته باشیم.
در این میان، علاقه‏ها و جاذبه‏های خارج از متن نیز سعی می‏كند راهی به سوی سینمای ایرانی باز كند و مفاهیم ظاهراً مشابه را بازسازی یا باز تولید كند. هر چند تعداد فیلم‏های سینمایی و سریال‏های تلویزیونی با چنین مضمونی چندان زیاد نیست؛ اما علاقه و اشتیاق كسانی كه سیاست‏گذاری مالی و فرهنگی این جریان را بر عهده دارند، آن قدر زیاد است كه می‏توان انتظار داشت در سال‏های نه چندان دور، تعداد فیلم‏های آخرالزمانی در سینما و تلویزیون ما قابل تأمل شود.
گرچه ضعف تكنولوژی در سینمای ما، مانع از ساختن آثار خیره‏كننده با جلوه‏های بصری بهت‏انگیز می‏شود، اما لااقل در داستان‏سرایی و خلق موقعیت‏ها و شخصیت‏های بكر، تصور می‏شود، چیزهای تازه و بدیعی وجود دارد. حكایت‏ها و داستان‏های تاریخی دوران غیبت، ماجراهای خارق العاده یاران و مرتبطین با امام زمان كه در منابع مختلف ذكر شده‏اند و نیز پیوندهای موضوع مهدویت با جامعه معاصر و تبیین مفاهیمی مثل انتظار، غیبت، مصلح و منجی از دیدگاه تشیع، از دغدغه‏هایی هستند كه آن سیاست‏گذاران و احتمالاً سینماگران انتظار دارند در این سینما بازتولید و عرضه شوند؛ اما آن چه برای داشتن چنین سینمایی لازم است، بسیار فراتر از این تصورات است. بخشی از آن چه سینما را به وجود می‏آورد، داشتن ایده جذاب و داستان خلاق است؛ اما تصور این كه با موضوعات احتمالاً پرمخاطب و پرجاذبه، می‏توان اثری سینمایی را به وجود آورد كه همه آثار و شرایط حرفه‏ای و هنری را دارا باشد، اشتباه است. هر اثر هنری، زمانی شكوفا می‏شود و هویت می‏یابد كه علاوه بر رعایت مراتب هنری در آفرینش آن، بستر معرفتی و نظری كاملی در محیط آن موجود باشد؛ یعنی سیاست‏گذاران و سینماگران، علاوه بر شناخت دقیق سینما، از مضمون - كه در این جا موعود و مهدویت است - نیز آگاهی و اشراف كامل داشته باشند و رابطه منطقی و عقلانی بین این دو را تبیین نموده باشند. این رابطه، كمك شایانی به دوری گزیدن از ورطه شعار و تبلیغات صوری می‏كند.
در سال‏های اخیر، تعداد عناوین و نام‏هایی كه از سوی سیاست‏گذاران برای سینمای مطلوب ارائه، توصیه و تبلیغ شده است، كم نیست؛ سینمای معناگرا، سینمای مسلحانه، سینمای فرانگر و...؛ اما آن چه مغفول مانده و باعث ناتوانی در رشد این سینما شده، عدم معرفت و تبیین رابطه بین سینما و مضامین موردنظر سیاست‏گذاران می‏باشد. در این موضوع، آن چه كم اهمیت و ساده تصور می‏شود، این بستر و رابطه است كه در نمونه هالیوودی، دقیقاً می‏توان این توانایی را دید.
رابطه متقابل سرمایه، تكنیك و خلاقیت، بر پایه‏ای از مبانی حساب شده نظری استوار شده است كه هر چند ممكن است صرفاً جنبه سینمایی داشته باشد و فقط برای اثری خاص بنا نهاده شده باشد، اما مخاطب، كاملاً آن را جدی گرفته، همچون جزئی از فرامین مقدس، باور می‏كند. این رابطه و بستر، در سینمای ما غایب است. موضوع عظیمی مثل «مهدویت»، اگر فارغ از این مراحل ومقدمات به سینما راه پیدا كند، جز لوث كردن و از دست دادن فرصت‏های بدیع خود و احتمالاً تقلید خام از نمونه هالیوودی، دستاوردی نخواهد داشت.
پژوهش سینمایی در این موضوع و تبیین رابطه قابل دفاع سینما با آن، از بایسته‏های ورود به چنین عرصه‏ای است. تنها ادعای داشتن منابع و ذخایر كافی نیست و نیاز جدی و عمیقی به كاوش‏های سینمایی و هنری در آن وجود دارد.
منبع : مطالعات شیعه شناسی