شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


آینده‎پذیری: چالش اساسی آینده‎پژوهی در جهان در حال توسعه


آینده‎پذیری: چالش اساسی آینده‎پژوهی در جهان در حال توسعه
می‎گویند هنگامی که لئوناردو داوینچی، هنرمند و مخترع مشهور ایتالیایی ایده‎ی کالبدشکافی اجساد مردگان را با دوستانش که حتا تعدادی از آنها شاگردان خودش بودند، مطرح ساخت؛ همگی گریختند و او با ایده‎ی کالبدشکافی بدن انسان تنها ماند!
سال‎ها طول کشید تا دانش پزشکی سر انجام به ارزش ایده‎ی داوینچی پی برد، اما همواره این پرسش مطرح بوده است که چرا این ایده در زمان خود درک نشد و از آن قدردانی نگردید؟ آیا داوینچی جلوتر از زمان خودش حرکت می‎کرد یا آن‎ که دوستانش در گذشته‎ای زندگی می‎کردند که به گمان آنها ”حال“ پنداشته می‎شد؟! آیا امروز نیز ما می‎توانیم با اطمینان بگوییم که در زمان ”حال“ زندگی می‎کنیم؟!
به نظر می‎رسد آینده‎پژوهی معاصر در جهان در حال توسعه که پیش از این جهان سوم نامیده می شد، وضعیتی مشابه ایده‎ی اولیه کالبدشکافی در دوران لئوناردو داوینچی دارد. کوشش‎های شایان توجهی توسط آینده‎پژوهان در گوشه و کنار جهان صورت گرفته است، کنفرانس‎ها و رویدادهای علمی متعددی در ارتباط با آینده‏پژوهی برگزار گردیده و حتا دوره‎های آموزشی کوتاه و بلند مدت بسیاری در برخی دانشگاه‎ها ایجاد و راه‎اندازی گردیده است؛ حتا ادبیات و دانش قابل توجهی توسط آینده‎پژوهان تولید شده است، اما وقتی دانش یا هنر آینده‎پژوهی می‎خواهد وارد ابعاد کاربردی و پیاده‎سازی در حوزه‎های اجتماعی شود، با موانع و چالش‎های گوناگونی روبه‎رو می‎شود.
در یک جمع‎بندی از این موانع می‎توان عوامل گوناگون فرهنگی، منطقه‎ای و جغرافیایی، اجتماعی، اقتصادی و ... را شناسایی نمود، اما مهمتر از همه با یک عامل شناختی و ادراکی روبه‎رو هستیم و آن اصل پذیرش آینده یا به اصطلاح ”آینده‎پذیری“ (Futurability) است. منظور از آینده‎پذیری وجود استعداد، شناخت و درک لازم در میان شهروندان یک جامعه برای ”پذیرش آینده“ و به بیان بهتر استقبال از آینده است.
منظور از استقبال از آینده، مشایعت گذشته و خداحافظی با آن است. زمان با سرعت بسیاری رو به آینده در حال حرکت است و گرفتار شدن در چنگال گذشته تنها سبب غفلت از آینده و آنچه که در پیش است، می‎شود. یادآوری این نکته ضروری است که حتا در مکاتب معنوی نیز نگرش مثبتی به آینده وجود دارد. آموزه‎هایی مانند منجی گرایی، معاد یا آخرت، صلح سراسری و محبت عمومی و دیگر آموزه‎ها یا فضایل اخلاقی همگی تعالیمی هستند که با نگاه به آینده مطرح شده‎اند. آینده‎ی بشریت برای همگان اهمیت دارد.
دانش آینده‎پژوهی به جهان فناوری نیز گام گذاشته است و تمامی کوشش خود را با بهره گیری از فنونی نظیر ”ارزیابی فناوری“ (Technology Assessment) صرف ایجاد موقعیت‎های بهتر برای زندگی، سلامتی و بقای انسان در محیط ناآرام و متلاطم کنونی جهان کرده است. آینده‎پژوهان نقش قابل توجهی را برای ”فناوری” به منظور ساختن جهان آینده قایل هستند و با ترسیم آینده مطلوب و مرجح برای جوامع انسانی در پی استقرار الگوهای مناسبتری از حیات فردی و اجتماعی هستند. ایجاد بسترهای مناسب است که این آینده‎های بدیل را به واقعیت‎هایی عینی و ملموس تبدیل می‎نمایند، و الا هیچ آینده‎پژوهی بدون ایجاد شرایط لازم نمی‎تواند ایده‎ها و اندیشه‎های خود را پیرامون آینده محقق سازد.
نوآوری، تفکر خلاق، ایده‎پردازی و دیگر توانمندی‎های ذهنی همگی در خدمت فرایندی قرار می‎گیرند که هدف آن ایجاد شرایط بهتر برای فعالیت و زندگی نسل‎های کنونی و بعدی انسان بر روی کره خاکی زمین (و شاید کرات دیگر) در آینده است. با این وجود، به دلیل آن که آینده سرشار از رویدادها و احتمالاتی است که شناسایی و پیش‎بینی تمامی آن‎ها آن هم به صورت کاملاً دقیق وجود ندارد، برخی افراد که دیدگاه‎های مشکل پسند یا کمال گرا (Perfectionist) دارند، با دیده‎ی شک و تردید به این دانش نوین می‎نگرند.
نکته‎ای که هنوز برای بسیاری روشن نشده این است که وقتی از مقوله آینده‎نگری و پیش‎بینی آینده سخن به میان می‎آید، باور عمومی به این پندار گرایش می‎یابد که آینده پژوهان نیز مانند طالع بینان یا فالگیران می توانند به پیش بینی آینده و امور آن بپردازند، حال آنکه واقعیت کاملاً متفاوت از این است. هیچ آینده پژوهی تا کنون ادعا نکرده است که می تواند آینده را به درستی و بی هیچ کم و کاست یا اختلافی پیش بینی کند، بلکه آینده پژوهان آینده‎های ممکن در ارتباط با یک رویداد یا پدیده را در قالب سناریوها، چشم اندازها و تصاویر بزرگی از آینده ترسیم می کنند که رسیدن به هر یک از آنها را منوط به طی شدن فرایندی خاص و ایجاد شرایطی ویژه می دانند.
از این رو آینده پژوهی کوششی برای رسیدن به آینده است (که مانند هر کوشش دیگری امکان و احتمال بروز خطا و اشتباه در آن وجود دارد)، نه گمانه زنی دقیق و خطاناپذیر آینده.
از آن جایی که خلق تصاویر آینده به دلیل بعد زمانی با زمان حاضر در برگیرنده عناصری است که گاهی دور از تصور ما هستند، آینده پژوهان به ویژه آنان که تمرکز خود را برفناوری معطوف ساخته‎اند اغلب به خیالبافی و غرق بودن در اوهام و تخیلات متهم می شوند. به تصاویر ارایه شده برای آینده توسط آنها به دیده‎ای از شک و تردید و حتا تمسخر نگریسته می شود و عموم مردم اعتقاد یا باور چندانی به این تصویرها ندارند چرا که آنها را زاییده تصورات برخی از افراد خیال پرست و توهم زده می دانند.
حال آن که تصور و تخیل مادر بسیاری از نوآوری‎ها و اختراعات بوده است. اگر تخیل وجود نداشت شاید امروز چیزی به نام هواپیما وجود نداشت و انسانها هیچگاه نمی توانستند تصور کنند که مانند پرندگان در آسمان به پرواز در آیند. یا اگر تخیل وجو نداشت شاید گراهام بل نمی توانست چیزی به نام تلفن را اختراع کند و سبب ارتباط میلیونها نفر ردر سراسر جهان شود. بنا براین به قول انیشتن که خود از بزرگترین فیزیکدانان جهان معاصر بود، تخیل از علم بالاتر است.
بر این اساس می‎توان جایگاه خاصی را برای تخیل در آینده‎نگری فناوری در نظر گرفت. بدون تصور و تخیل اختراعاتی که تا کنون پدید آمده‎اند‏، هیچگاه بروز نمی یافتند و از ظاهر شدن اختراعات آینده نیز محروم می ماندیم. حال می توان گفت بخشی از مفهوم آینده‎پذیری که پیشتر به آن اشاره شد در ارتباط با همین تخیل و تصور است. اگر افراد یک جامعه ظرفیت پذیرش تخیلات و تصورات بیشتری را در مخیله خود پدید آورند، در حقیقت به نوآوری ها و اختراعات بیشتری خوش آمد گفته اند.
هر عقل سلیمی می پذیرد که تخیل خلاق و سازنده متفاوت از خیالبافی است. تخیل سازنده سبب ظاهر شدن استعداد و نبوغ انسانی در قالب نوآوری‎ها و اختراعات می گردد، حال آن که خیالبافی دستاوردی جز اتلاف عمر و وقت انسان ندارد و فرد خیال‎زده را به شخصی بیهوده و بی ثمر برای خود و جامعه تبدیل می کند، چیزی که اغلب از آن با اصطلاح ”انگل جامعه“ یاد می شود. بدین ترتیب برای آن که بتوانیم آینده پذیری را در یک جامعه افزایش دهیم باید ظرفیت های تخیل و تصور پذیری افراد آن جامعه را بالا ببریم.
نکته‎ای که در این میان بسیار جالب و در خور توجه به نظر می رسد این است که تقریباً هیچ فردی را نمی توان یافت که از شندیدن داستان یا افسانه ناراحت شود یا آن را دوست نداشته باشد. با وجود آن که تقریباً همگان هنگام شنیدن یک داستان به تخیلی یا اسطوره‎ای بودن عناصر آن اذعان و آگاهی دارند، اما باز هم با تمامی علاقه به آن گوش می‎دهند و از شنیدن آن لذت می‎برند.
اما هنگامی که نوبت به تعریف داستانی از آینده می رسد، بلادرنگ ابروان شنونده ها در هم گره می خورد و با اخم یا نگاه تردیدآمیز سخنان گوینده را گوش می دهند. اگر چه رمان های علمی – تخیلی یا به اصطلاح (Science-Fiction) توانسته‎اند مخاطبان خود را در میان جوامع مختلف بیایند، اما تعداد آنها در مقایسه با رمان‎های گذشته پرداز آنقدر اندک است که تقریباً به حساب نمی‎آید.
شاید موفقیت گذشته‎پردازی و پیشی گرفتن آن از آینده‎پردازی را بتوان در یافتن تصاویری از گذشته در ذهن افراد دانست و این که اشخاص هنگامی که مطلبی را می شنوند ناخودآگاه آن را با تصاویر موجود در حافظه خود مطابقت می دهند تا تصویری مشابه آن بیابند، اما چون انسان‎ها در حالت عادی هیچ تصویری از آینده ندارند، قادر به انجام این کار نیستند. این در حالی است که بنا بر مطالعه گروهی از دانشمندان فرایندی که در مغز انسان هنگام تفکر و اندیشه پیرامون آینده صورت می‎گیرد، دقیقاً همان فرایندی است که در هنگام گذشته اندیشی در مغز و ذهن آدمی روی می‎دهد.
به تازگی مطلب کوتاه و جالبی را در همین خصوص ترجمه کرده‎ام و امیدوارم بتوانم به زودی آن را روی همین وبلاگ قرار دهم اما تا آن هنگام یک نکته را از یاد نبریم و آن این که دانه‎های آینده برای جوانه زدن در مزرعه آینده اندیشی نیاز به نور و آفتاب آینده پذیری دارند، پس بیایید با تاباندن نور آینده‎پذیری سر برآوردن آنها را به تماشا بنشینیم.
http://ictarticle.blogfa.com/