چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

آسیب شناسی روشنفکر ایرانی


آسیب شناسی روشنفکر ایرانی
●شتاب زدگی
بیان آسیب های دامنگیر روشنفكران ایرانی، نباید به معنای انكار ویژگی های مثبت و ارزنده آنان تلقی شود. اگر پرسش از خوبی های آنان شده بود، می شد شرح مبسوطی درباره آرمانخواهی، روحیه فداكاری، مردم دوستی، علاقه به میهن، اشتیاق به دانستن و نقش آفرینی در جنبش های رهایی بخش كه در بیشتر روشنفكران قابل مشاهده است ارائه داد. اما خواسته اید از خصلت های منفی بنویسیم. همین جا بیفزاییم كه آنچه در این زمینه نوشته اند و گفته اند و یا در زیر خواهد آمد، هرگز اختصاص به قشر روشنفكران جامعه ایران ندارد، سایر اقشار اجتماعی هم كم و بیش گرفتار انواعی از این عارضه های اخلاقی، رفتاری هستند. منتها حضور فعال تر روشنفكران در عرصه فعالیت های فكری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و مسئولیت هایی كه در قبال میهن و ملت برعهده می گیرند و ادعاهایی كه بعضاً در مقام معلمی و روشنگری و رهبری فكری و اخلاقی مردم مطرح می كنند، انتظار از این قشر را بالا می برد. چنانكه مردم از قشر عمامه به سر انتظار خیلی بیشتری در رعایت اخلاق و آداب دینی و ادای مسئولیت های مذهبی دارند تا از سایر اقشار و گروه ها. در این مختصر ناگزیرم كه تنها به چند مورد از شایع ترین آنها، آن هم به طور فشرده بسنده كنم. آخرین یادآوری لازم این كه در این مجال سخن بر سر شایع ترین عوارض و آسیب های دامنگیر جامعه روشنفكری است. نه آنكه فرد فرد روشنفكران را مبتلا به تك تك این عوارض بدانیم.
۱- در صدر این عوارض باید از شتاب زدگی نام برد كه در همه عرصه های كنش اجتماعی و فعالیت های روشنفكری مشهود است و مستقیم یا غیرمستقیم علت بسیاری ناكامی ها، افزایش هزینه ها و بروز انواع دیگری از آسیب ها شده و می شود. این خصلت ریشه در دوره تكوین و شرایط ظهور آغاز فعالیت روشنفكران در ایران دارد. اگر این تشخیص درست باشد، باید بپذیریم كه بدون شناخت عمیق و خودآگاه شدن بر تاریخچه و چگونگی بروز این عارضه، راه موثری برای درمان آن وجود ندارد. پیش از این كار، كه به یك بحث تفصیلی احتیاج دارد و بهتر است كه به یك رشته مطالعات تاریخی و جامعه شناختی و روانشناختی اجتماعی متكی شود، لازم است به برخی از برجسته ترین نمودهای آن اشاره شود. افرادی كه گرفتار یك مشكل یا آسیب رفتاری نظیر عجول بودن هستند بی اراده رفتار و رویكردشان در همه زمینه های فكر، احساس و عمل تحت تاثیر قرار می گیرد.
۱-۱- در یادگیری و كسب علم و دانایی، شتاب زدگی موجب می شود به آگاهی های سطحی و در دسترس بسنده كنند. تقلید و اقتباس و ترجمه بر كار و مطالعه عمیق درازمدت و جامع ترجیح داده می شود، همان اطلاعات سطحی و زودهنگام به عنوان حقایق قطعی تلقی می شوند و پایه مرام و عقیده و عمل قرار می گیرند. تقلید و پیروی از اندیشه ها، عقاید و نظریه های سیاسی، اجتماعی و... كه در جای دیگر تولید شده و به هر دلیل مد روز شده اند و یا به گفتمان یا پارادایم مسلط تبدیل شده اند، روشنفكر عجول را به تغییر دائمی نظریات، باورها و دیدگاه هایش می كشاند، بی آنكه به خود فرصت ارزیابی و نقد اندیشه های پذیرفته شده پیشین را بدهد و یا پیش از انتخاب و پیروزی از گفتمان، دیدگاه و یا نظریه جدید، به بررسی و مطالعه عمیق آنها بپردازد و بعد از آگاهی درست از مبانی و كاركرد و ابعاد گوناگون آنها دست به گزینش بزند. تغییر جابه جایی های زودبه زود دیدگاه ها و به اصطلاح زیگزاگ زدن در عرصه اندیشه، بی آنكه متكی بر تحقیق و نقد و ارزشیابی علمی باشد و بالاتر از آن، احساس بی نیازی و یا عدم تعهد به توضیح دادن و ارائه دلایل تغییر عقیده، همه ریشه در همین شتابزدگی فكری و گزینش و باور سطحی و بدون تعمق و مطالعه كافی عقاید و دیدگاه های مختلف دارد.
۲-۱- كنش های عاطفی روشنفكران زیر تاثیر آسیب شتاب زدگی خصلتی لغزنده، زودهنگام، تند و توفانی و به شدت متغیر و نامتعادل دارد و با نوسانات شدید همراه است. تا دیروز به فرد یا كسانی علاقه شدید دارد و این علاقه مندی را با احساسات تند و دلنشین بروز می دهد و در حضور و غیاب از آنان دفاع می كند و روزی بعد ترك دلبستگی می كند و ناگهان وجودش سرشار از بیزاری و تنفر می شود. فراز و فرود امواج احساسات و عواطف، چون امواج متلاطم دریا یا رگبار بهاری، بی قرار و در تب وتاب، هرلحظه شكلی و جهتی به خود می گیرند. از ثبات، عمق و طمأنینه ای كه در اقیانوس ها مشاهده می شود اثری مشهود نیست. بنا به ضرب المثل مشهور بعضاً با یك مویز گرمی و یا یك غوره سردی شان می شود. این نكته در رویكرد عاطفی نسبت به اشخاص و احزاب و گروه ها و حتی عقیده و مرام هم مصداق دارد و به طور مساوی روابط خصوصی، خانوادگی و یا سیاسی و عقیدتی را دربر می گیرد.
۳-۱- شتاب زدگی در عرصه عمل مشكلات جدی و عمیق تری به بار می آورد. «عمل زدگی» شایع ترین نمود آن است. چون می خواهند سریع و در كوتاه ترین زمان ممكن به همه هدف های خود برسند كفه عمل را به زیان كفه مطالعه و انباشت فكری و نظری سنگین می كنند. از مقدمات ضروری تدارك لوازم و تامین پیش نیازها صرف نظر می كنند و یا سرسری و سطحی از آنها درمی گذرند. علاقه به نتایج زودهنگام و فوری، آنان را از اندیشیدن به نتایج درازمدت و عاقبت كار محروم می دارد. برنامه های عمل، اغلب فاقد پشتوانه های تئوریك لازم اند، زیرا این كار مستلزم صرف وقت و صبر و تناسب بسیار و كار درازمدت است. ولی روشنفكری كه عجله دارد هرچه زودتر به هدف برسد و حوصله و وقت كافی برای مطالعه و جمع بندی و نقد و ارزشیابی تجربیات ندارد، اگر هم مبنای نظری برای اقدامات خود معرفی می كند، اغلب آن را بدون تأمل و تحقیق كافی، سطحی و غیرمسئولانه از اینجا و آنجا برگزیده است.
گذشته از شتاب زدگی كه از مهمترین آسیب های جامعه روشن فكری است ،یكی دیگر از آسیب های این قشر خودمداری است كه در اشكال افراطی و بیمارگونه اش به صورت خودشیفتگی ظاهر می شود. این عارضه مانع از ایجاد همبستگی های پایدار و مشاركت و همكاری حقیقی شده، از برقراری گفت وگوی سازنده همراه با تاثیرگذاری و تاثیرپذیری متقابل جلوگیری می كند. این عارضه به ویژه در روشنفكرانی كه در یكی از زمینه های كار سیاسی، فكری یا فرهنگی كم و بیش شاخص شده اند، بیشتر به چشم می خورد. به آموختن و یادگیری از دیگران كمتر احساس نیاز می كنند. دلبستگی شدید به «داشته های» خود در زمینه های فكری، سیاسی یا حزبی آنها را نسبت به انتقادات دیگران حساس و سطح تحملشان را در این زمینه كاهش داده است.
یكی دیگر از مهمترین عارضه ها همین انتقادناپذیری است. اكثراً خرده گیری دیگران را از عقاید یا عملكرد خود با واكنش تند احساسی جواب می دهند و آن را بیشتر توهین به شخصیت و ضربه ای بر غرور خویشتن ارزیابی می كنند تا نقد دستاوردها. حساسیت شدید منفی در برابر انتقاد به این خاطر است كه میان رفتار و دانسته ها و عقاید كه همه اكتسابی هستند و اصل شخصیت و هویت انسانی خود فرق نمی گذارند و این دو را از هم جدا نمی كنند، عدم توجه به این واقعیت كه هویت و حیثیت انسانی فرد ربطی به نوع دانسته ها، عقاید، برنامه و مدل راهنمای عمل ندارد و اینكه می توان ضمن حفظ احترام و كرامت انسانی خود دانسته ها و عقاید و رفتار خویش را اصلاح كرد، یا به كلی تغییر داد كمتر مورد توجه است. توجه به اینكه آنها ذاتی شخصیت انسانی ما نیستند موجب می شود انتقاد و حمله به آنها را حمله و اهانت به شخصیت انسانی خود نپندارند.
اما روشنفكران به ندرت متوجه این نكته هستند و لذا انتقاد را به انتقاد و حمله متقابل تبدیل می كنند. خودمداری اجازه نمی دهد تا در تحلیل و جمع بندی از شكست ها سهم حقیقی خود را نیز تشخیص دهند و اعلام كنند. در محفل ها و جلسات و مراودات اجتماعی وارد گفت وگوی سازنده نمی شوند و سخنان و نظریات دیگران را با اعتقاد به اینكه آنان هم حرفی دارند كه ارزش دانستن دارد و چه بسا كه در تصحیح یا تغییر عقایدمان كمك كنند، با دقت گوش نمی دهند. فرصت حضور دیگران را برای اعلام مواضع سیاسی و عقاید و نظریات خود و یا رد و انكار و تخطئه نظریات دیگران غنیمت می شمرند تا اینكه آن را به فرصتی طلایی برای یادگیری و فهم متقابل و اصلاح و تكمیل خویشتن تبدیل كنند.
بی حوصلگی، زودرنجی، تا حدودی تنبلی ذهنی، پایداری اندك، عجله در داوری و موضع گیری و عادت نداشتن به تفكر و تعمق در امور و دوراندیشی در كار و مدارا با دگراندیشان و عادت نداشتن به نقد و جمع بندی تجربیات گذشته و انتقاد از خود و ارزشیابی برنامه ها آنها را از خودآگاهی نسبت به تاریخ جامعه ایران، فهم درست ماهیت و ضرورت دوران و شرایط واقعی جامعه و جهانی كه در آن به سر می بریم، محروم كرده است.
در مواردی كبر و خودمداری و كم مایگی علمی فرد را نسبت به فعالیت ها و برجستگی و موفقیت های دیگران تنگ نظر و حسود می سازد. تجاهل نسبت به كارها و آثار دیگران و یا حتی وجود اجتماعی آنان، رفتار بسیار شایعی است.
این خصوصیت در اثر كم كاری و شتاب در كسب موقعیت های برتر اجتماعی سبب می شود بعضاً تحقیر و تخفیف فعالیت های دیگران و طرد و به حاشیه راندن و یا سنگ اندازی در راه اقداماتشان را ملازم پیشرفت و شهرت و معروفیت خود تصور كنند.
مواردی كه یادآور شدم و جز آنها در یك جمع بندی كلی و با كمی تسامح، نشانه های بارز تولد زودرس این قشر در آغاز عصر بیداری ایرانیان و آن هم در موقعیتی كه از هفتصد سال پیش از آن، ملك و ملت را خواب و غفلت و ركود فكری فراگرفته بود تا ناگهان چشم ها به روی واقعیت های خیره كننده، جذاب، تهدیدآمیز و پرخطری كه از هر سو آنها را احاطه می كرد، گشوده شد.
به طوری كه پیش از كسب هر نوع آمادگی كافی و رسیدن به بلوغ فكری و روشنایی، خود را ناگزیر از قبول مسئولیت های سنگین در برابر میهن و مردم دیدند و از آن پس تا امروز پیوسته در «شرایط خطیر»، «موقعیت های باریك» و «پرمخاطره» كه در آن استقلال و موجودیت میهن و تمامیت ارضی كشور، ارزش ها و اعتقادات دینی، ملی و مذهب، ناموس، شرف، عزت و... همه در معرض خطر فوری اند و ما از كاروان تمدن و فرهنگ مدرن فرسنگ ها دور و برجای مانده ایم و زود است كه به دنیای مردگان و موزه های دیرین شناسی و تاریخ باستان بپیوندیم، پس باید با شتاب و بدون فوت وقت دست به كاری زد كارستان و یك شبه ره صدساله را پیودند. و همه چیز را زیر و بر ساخت. مجال اندیشیدن نیست، فقط باید عمل كرد. و از آنان كه شغل شان مطالعه و تحقیق است و توانایی فكر كردن، فلسفیدن و نظرپردازی و تعلیم دارند، به ندرت از روح مسئولیت و احساس همبستگی و همدردی و ایستادگی و مبارزه جویی بهره مند هستند. آنان به گونه دیگری از خویشتن اجتماعی و تاریخی انسانی سخن خویش جدا مانده اند. سخن بسیار است و مجال نوشتن كم.
حبیب الله پیمان
منبع : ایران یکصد سال پس از مشروطیت