چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


دین و عملکرد اقتصاد


دین و عملکرد اقتصاد
بارو در این مقاله قصد دارد دیدگاه های خود را در مورد موضوعی که در مورد آن تحقیق می کند یعنی رابطه میان دین و متغیرهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ارائه دهد. وی بخش های اصلی تحقیق را خلاصه کرده و نتایج تجربی به دست آمده را به بحث می گذارد.لازم به ذکر است این تحقیق درباره ادیانی غیر از اسلام در کشورهای اسلامی است.
در مورد رویکردهای تئوریک و مفهومی به رابطه دین و اقتصاد سیاسی معمولاً دو رابطه علی توسط محققان مورد توجه قرار گرفته است. این کارها معمولاً در حوزه جامعه شناسی دین صورت گرفته است. یک خط تحقیقی مهم معتقد است که دین ( یا شاخص های دیانت) متاثر از متغیرهایی چون سطح توسعه یافتگی در عرصه های اقتصادی و سیاسی زندگی معاصر است. از دید این سری تحقیقات مسائل مختلف در اقتصاد نظیر سطح و استاندارد زندگی و میزان مداخله دولت در اقتصاد می تواند بر عواملی چون میزان شرکت در کلیسا و اعتقادات مذهبی موثر باشد.
رویکرد دوم به رابطه میان دین و زندگی اقتصادی- اجتماعی از زاویه ای دیگر می نگرد. از این منظر دین خود پدیده ای مستقل است که می تواند بر عملکرد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تاثیرگذار باشد. به عنوان مثال تئوری مشهور ماکس وبر در این راستا قرار می گیرد: دیانت بر عملکرد اقتصادی و احتمالاً بر نهادهای سیاسی تاثیرگذار است.
در رویکرد اول که دین را متاثر از عوامل اقتصادی و اجتماعی می دانست دو تئوری مشهور جامعه شناسی وجود دارد که می گوید دین چگونه به این عوامل واکنش نشان می دهد. یک رویکرد، فرضیه سکولاریزاسیون است. این رویکرد بخشی از تئوری مدرنیزاسیون است که به بررسی این موضوع می پردازد که چگونه اقتصاد کشورهای توسعه یافته، قابلیت های نهادی را چنان گسترش می دهد که فقر از بین برود و بازار توجیه (عقلانی) شود. تئوری مدرنیزاسیون معتقد است که همزمان با توسعه یافتگی اقتصاد و غنی تر شدن کشورها، نهادهای اجتماعی و خصوصیات آن نیز در همان راستا تغییر خواهد کرد. فرضیه سکولاریزاسیون این تئوری را در حوزه دیانت به کار می گیرد. یعنی مدعی است که هر چه اقتصاد توسعه یافته تر و غنی تر شود، شرکت در مراسم نهادهای دینی (مانند شرکت در کلیسا) یا شاخص های دینداری کاهش پیدا می کند. تئوری عرفی شدن(یا همان فرضیه عرفی شدن) وسیعاً در میان تحلیلگران جا باز کرده است. معمولاً به آمریکا به عنوان یک استثنا به این تئوری نگریسته می شود چرا که آمریکا هم بسیار ثروتمند است و هم عمیقاً مذهبی. لذا آمریکا در چارچوب این تئوری نمی گنجد.
رویکرد دوم در ادبیات جامعه شناسی دین اصطلاحاً مدل بازار دین خوانده می شود. این تئوری در مورد اینکه چگونه دولت با نهاد دین در تعامل قرار می گیرد و به این شکل بر میزان مشارکت در دین یا حتی اعتقاد به دین تاثیر می گذارد به بحث و بررسی می نشیند. بنابراین برخی اوقات دولت در بازار دین به تنظیم گری می پردازد و انحصار برخی ادیان را تقویت کرده یا از رشد ادیان دیگر جلوگیری می کند.
بر اساس این تئوری، دولت گاه از رشد مذهب از طریق جلوگیری از انجام فرائض مذهبی برای برخی پیروان جلوگیری می کند. از سوی دیگر گاه دولت به برخی فعالیت های مذهبی سوبسید می دهد. به هر شکل دولت بر میزان فعالیت رسمی مذهبی تاثیر می گذارد. یک شکل آشکار چنین مداخلاتی ایجاد یک دین رسمی در کشور است البته در ادبیات موجود، بحث های زیادی در این رابطه وجود دارد که آیا اقدامات دولت عملاً موجب افزایش یا کاهش فعالیت های مذهبی می شود. کسانی که معتقدند هواداری دولت از میزان دیانت می کاهد چنین استدلال می کنند:
شما اگر یک دین جاافتاده داشته باشید به این گرایش خواهید یافت که انحصاری ایجاد کنید و انحصارات نیز معمولاً ناکارآمد عمل می کنند. به عنوان مثال برخی معتقدند یک کلیسای انحصاری - مانند کلیسای کاتولیک در کشورهای کاتولیک یا کلیسای آنگلیکن در انگلیس- عملکرد کارایی ندارد و برای مومنین۱ به آن جذابیت زیادی ندارد. در واکنش به این وضع مردم در مراسم چنین ادیانی کمتر شرکت می کنند. این دیدگاه در کتاب مشهور آدام اسمیت هم وجود دارد لذا این دیدگاه، مسبوق به سابقه است. به عبارت دیگر ادیان رسمی برای انجام فعالیت های مذهبی به منابع دولتی عادت می کنند. گاه دولت ها برای ساخت کلیساها یا پرداخت حقوق پرسنل کلیسا کمک مالی هم می پردازند. در این موارد می توان پیش بینی کرد چنین سوبسیددادنی منجر به مشارکت وسیع تر مذهبی شود.
به طور کلی در مدل بازار مذهبی نحوه تعامل دولت و نهاد دین مسئله ای محوری است. نمونه افراطی این وضع، کشورهای کمونیستی اعم از شوروی و چین است. بسیاری از کشورهای اروپای شرقی نیز شدیداً تلاش کردند تا ادیان رسمی را نابود کنند و در این خواست تا حدودی هم به موفقیت دست یافتند. این هم شکل دیگری است که دولت می تواند بر مذهب تاثیرگذار باشد.
● ترکیب رویکردها
تحلیل تجربی ما در مورد عوامل موثر بر دین هر دو رویکرد را با هم ترکیب می کند. این ترکیب به این شکل است که فرضیه سکولاریزاسیون که بر تقاضای مذهب تاکید می کند و می خواهد نشان دهد چگونه توسعه اقتصادی بر مذهب تاثیر می گذارد را با مدل بازار دین که بر عرضه دین تاکید دارد یعنی به طور خاص اینکه دولت چگونه بر دین تاثیر می گذارد، همزمان در نظر می گیرد. تحلیل ما به جای اینکه به دنبال نشان دادن این باشد که کدامیک معتبرتر است، این دو تئوری را با هم در نظر می گیرد.
در مورد اینکه چگونه دین بر عملکرد اقتصادی تاثیر می گذارد، من بر تاثیر دین بر رشد اقتصادی تمرکز می کنم همانگونه که ماکس وبر در اخلاق پروتستان انجام داد. این نگرش بخش مهمی از کار تجربی ای است که ما می خواهیم انجام دهیم. این تئوری معتقد است که دین می تواند بر اقتصاد موثر باشد از این جهت که بر برخی خصوصیات فردی موثر است. این خصوصیات نیز به نوبه خود افراد را از حیث عملکرد اقتصادی تقویت یا تضعیف می کنند. وبر به طور خاص بر اخلاق پروتستان تاکید کرد. به طور کلی اگر دیانت بر تمایل به کار کردن و بهره ور بودن موثر باشد، یک فاکتور مهم خواهد بود. تاثیر دین بر کارایی اقتصادی افراد می تواند از خلال مفاهیمی چون صداقت، اخلاق و دیگر ارزش ها باشد. در مورد اثرات دیگر دین می توان به مفاهیمی چون قناعت، میزان باز بودن روی بیگانگان و مسائلی از این دست توجه کرد. این ویژگی های فردی می توانند بر عملکرد اقتصادی موثر باشند و خود نیز از آموزه ها و ارزش های دینی تاثیر می پذیرند.
می توان ابعاد دیگری از دین نیز برشمرد که بر عملکرد اقتصادی تاثیر منفی داشته باشد. به عنوان مثال ادیان رسمی ممکن است برخی مبادلات اقتصادی را ممنوع کنند یا دولت را وادارند که انجام آنها را ممنوع کند. این قبیل مبادلات می تواند شامل بازار اعتبارات، بازار بیمه و قوانین ناظر بر عملکرد شرکت ها باشد.
بخش عمده کار ما تجربی است. لذا لازم است کمی در مورد اطلاعاتی که بر اساس آن کارهای آماری خود را انجام داده ایم، صحبت کنم. در گام اول ما تلاش کردیم برخی از این مفاهیم را کمی کنیم. در رابطه با دیانت، دو گونه اطلاعات در سطح فردی وجود دارد. یکی میزان شرکت در مراسم دینی است که به مسائلی چون شرکت در آیین های رسمی یا نمازهای فردی می پردازد. دیگری برخی اعتقادات مذهبی است. وقتی به این فکر می کنیم که چگونه دین می تواند بر عملکرد اقتصادی موثر واقع شود، باید به خصائل فردی نظیر اخلاق کار، صداقت و مسائلی از این دست که از یکسو خود متاثر از اعتقادات مذهبی است و از سوی دیگر بر عملکرد اقتصادی موثر هستند، توجه کنیم.
● نمونه گیری و منابع
برای اینکه در مورد دیانت نمونه های میان کشوری داشته باشیم، از شش پیمایش بین المللی در مورد ارزش ها و فعالیت های مختلف استفاده کردیم. این پیمایش ها از اوایل سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۹ ادامه داشته است. سه تا از این پیمایش ها پیمایش جهانی ارزش ها در سال های ۱۹۸۱ ، ۱۹۹۰ و ۱۹۹۵ بوده است. پیمایش جهانی ارزش ها حدود ۵۰ کشور را دربرمی گیرد.افرادی بین هزار تا دوهزار نفر در هر کشور را انتخاب کرده تا ارزش های آنها را در موضوعات مختلف بسنجد. ما داده های مربوط به شرکت در مراسم مذهبی را هم در کنار اطلاعات مربوط به اعتقادات مذهبی مورد استفاده قرار دادیم.
اطلاعاتی که ما مورد استفاده قرار دادیم به اعتقاداتی چون حیات پس از مرگ و اعتقاد به وجود جهنم و بهشت می پردازد. در این اطلاعات پاسخ به سوال های کلی تری مانند اینکه آیا به خدا اعتقاد دارید یا نه نیز مطرح بود. سوال های رایجی چون آیا شما خود را فردی مذهبی می دانید یا نه نیز در این پیمایش ها گنجانده شده است.
این سه موج از پیمایش گری (در سال های ۱۹۸۱ ، ۱۹۹۰ و ۱۹۹۵) همراه با دو سری پیمایش جهانی اجتماعی۲ در سال ۱۹۹۰ در اختیار است. اکثر این اطلاعات مربوط به کشورهای ثروتمند است و معدود کشورهای در حال توسعه را دربرمی گیرد. یک نوع رابطه بده بستان بین این دو سری اطلاعات وجود دارد. پیمایش جهانی ارزش ها تلاش می کرد از حیث جهانی جامع باشد. تلاش برای جامعیت موجب افت کیفیت اطلاعات شده است. انجام پیمایش آن هم به شکلی علمی در برخی کشورهای فقیر بسیار دشوار است. ما همچنین اطلاعاتی از موسسه گالوپ خصوصاً تحقیق مشهور آنها موسوم به پیمایش هزاره که در سال ۱۹۹۹ انجام شد، در اختیار داریم. باید خاطر نشان کنم
هم اینک موجی از پیمایش جهانی در حال انجام است که نتایج آن در دسترس قرار خواهد گرفت البته اطلاعات آن عمدتاً مربوط به سال ۲۰۰۱ است. در این پیمایش گروه های همکار در کشورهای مختلف حضور دارند و کار پیمایش را انجام می دهند. برای اینکه انگیزه مشارکت در این پیمایش ایجاد شود به مشارکت کنندگان سه سال فرصت پیش دستی در استفاده از اطلاعات داده می شود و پس از آن اطلاعات برای استفاده عمومی عرضه خواهد شد.
این امر از این جهت مهم است که پیمایش جدید شامل کشورهایی می شود که سابقاً شرکت داده نشده بودند. این پیمایش حدود ۷۰ کشور و افراد بیشتری از جوامع مسلمان و همچنین ادیان شرقی نظیر بودیسم را دربرمی گیرد. ما همچنین اطلاعاتی در مورد هواداری مذهبی۳ در کشورهای مختلف را مورد استفاده قرار دادیم. این اطلاعات در مورد کسانی که خود را کاتولیک، پروتستان، مسلمان، هندو،بودیست و... می خوانند نکات ارزشمندی را در اختیار ما می گذارد. دایره المعارف جهانی مسیحیت اثر بارت۴ که دارای دو ویرایش است منبع اصلی این اطلاعات به شمار می رود. این دایره المعارف اگرچه عنوان مسیحیت دارد اما همه ادیان را دربرمی گیرد.
● ساخت متغیرها
پیش از این یادآور شدم که بخشی از چارچوب تئوریک این تحقیق بر اساس مدل بازار مذهب است که بیشتر بر نحوه تنظیم گری دولت در بازار مذهب و اثرات آن بر رفتار مذهبی مردم تمرکز می کند. ما برای سنجش این اثرات متغیرهای متعددی را بنا کردیم. این متغیرها را به طور خلاصه معرفی می کنم:
- شاخصی در مورد اینکه آیا در یک کشور یک دین رسمی دولتی وجود دارد یا نه مورد استفاده قرار دادم. این شاخص بر اساس اطلاعات سال ۱۹۷۰ بنا شد. بعضی موضوعات چالش برانگیز در این رابطه وجود دارد با وجود این من کشورها را بر حسب اینکه دارای مذهب رسمی هستند یا نه طبقه بندی کرده ام. به عنوان مثال اکثر کشورهای مسلمان به جز ترکیه دارای مذهب رسمی هستند. برخی کشورهای کاتولیک دارای مذهب رسمی و برخی دیگر فاقد آن هستند. اکثر کشورهای اسکاندیناوی در حوالی سال های ۱۹۷۰ دارای مذهب لوتری بوده اند. تایلند نمونه ای از کشوری است که در آن مذهب رسمی بودیسم است البته برخی کشورها فاقد مذهب رسمی هستند.
- ما شاخصی در مورد چگونگی تنظیم گری بازار مذهب توسط دولت خصوصاً از حیث آزادی ورود در اختیار داریم. این شاخص به بررسی این امر می پردازد که آیا دولت روسای کلیسا را تایید یا منصوب می کند یا نه.
- عامل تاثیرگذار دیگر در کشورهای (سابقاً) کمونیستی است. کمونیسم اثر منفی قوی بر میزان رواج مذهب داشته است. ما نمونه های متعددی از کشورهای کمونیستی خصوصاً در اروپای شرقی در جمع نمونه های خود داشته ایم البته باید به تغییر رژیم در دهه ۹۰ نیز توجه کافی کرد. تقریباً همه این کشورها از کمونیسم رویگردان شدند. طبیعت بازگشت مجدد مذهب به چه صورت بود؟ آیا اصولاً مذهب ûبه عرصه اجتماع‎ بازگشت؟ این سوال بخشی از مسائلی است که به آن خواهیم پرداخت.
● طبیعت اطلاعات
اجازه دهید چند کلمه ای هم در مورد داده هایی که مورد استفاده قرار داده ایم سخن بگویم.اینها بخشی از متغیرهایی است که مورد بحث قرار دادم. متغیر اول شاخصی است که نشان می دهد آیا در سال ۱۹۷۰ کشور دارای دین رسمی بوده است یا نه. در اکثر موارد جواب خیلی روشن و واضح است. تنها برخی از نمونه ها قابل مناقشه است.به عنوان مثال بسیاری معتقدند ایتالیا و اسپانیا حدود سال ۱۹۷۰ فاقد ادیان تثبیت شده هستند. پس از تغییر رژیم در آنها لیبرالیزاسیون فراوانی انجام شد اما ما آنها را کماکان جزء کشورهایی دسته بندی کردیم که دارای مذهب رسمی کاتولیک هستند.
متغیر دیگر این است که آیا دولت بازار دین را به همان صورتی که توصیف کردم،تنظیم می کند؟ ستون آخر متغیر دیگری است که در رویکرد بازار مذهب از اهمیت بسزایی برخوردار است و آن هم میزان تنوع موجود در کشور نسبت به وجود فرقه ها و انجمن های مذهبی وفادار به مذاهب مختلف است.به عنوان مثال اگر یکی از کشورهای اسکاندیناوی را در نظر بگیرید، بخش بزرگی از جمعیت خواهند گفت دین ندارند با این حال اگر کسانی را که می گویند به نوعی از دینداری قائل هستند در نظر بگیرید، مشخص می شود که اکثر آنها لوتری هستند. در آنجا کثرت گرایی دینی اندکی وجود دارد زیرا اکثر کسانی که به یک دین گرایش دارند، شبیه هم هستند به عنوان مثال در ترکیه همه مسلمانند. این وضعیت در همه کشورهای مسلمان به جز مالزی برقرار است. در مالزی هم بخش بزرگی از جمعیت مسلمان هستند؛ کشورهای کاتولیک زیادی که در کاتولیک بودن خیلی جدی و متعصب هستند نظیر ایرلند، اسپانیا و بسیاری از کشورهای آمریکای جنوبی. در این کشورها شاخص کثرت گرایی دینی نزدیک به صفر است. به عنوان مثال ایتالیا در این شاخص تقریباً صفر است به این معنی که در آنجا هر کس اذعان به مذهبی بودن بکند کاتولیک خواهد بود.
در مقابل کشورهای زیادی وجود دارند که تنوع مذهبی زیادی دارند. آمریکا نمونه معروفی از این دست است. در آمریکا ادیان زیادی حضور دارند؛ کاتولیک، پروتستان و... آلمان نمونه جالبی است که در آن نسبت کاتولیک به پروتستان ۵۰-۵۰ است. این امر موجب آن شده تا یک کثرت گرایی معقولی در آنجا برحسب تعریفی که از آن ارائه کردیم،ایجاد شود. ممکن است فکر کنید بودن دو دین که هر کدام داعیه (حقانیت) جداگانه ای داشته باشند متفاوت از وضعیتی است که تعداد زیادی دین حضور داشته باشند لذا مساله کثرت گرایی را به اشکال گوناگون می توان اندازه گیری کرد. ما تصور می کنیم کثرت گرایی دینی موجب می شود بازار دین کاراتر عمل کند و نهایتاً افراد را دیندارتر گرداند.
تا الان مروری کلی بر مساله اطلاعات داشتیم. حال اجازه دهید برخی یافته های تحقیق را نیز عرضه کنم. ما به طیف وسیعی از کشورها در مقاطع زمانی مختلف نگاه کردیم اما داده های مربوط به دیانت مردم تنها در دهه های ۸۰ و ۹۰ فراهم شد. ما به طور خاص به بررسی این مساله پرداختیم که چه عواملی بر میزان شرکت در کلیسا و دیگر شعائر دینی و همچنین میزان اعتقاد به مفاهیم مذهبی موثر هستند.
● یافته ها
یکی از یافته های مهم تحقیق با نگاه به توسعه اقتصادی به عنوان یک شاخص که از طریق درآمد سرانه مشخص می شود، به دست می آید.
حال به دیگر نتایج تحقیق بپردازیم. ما تبعات وجود یک دین رسمی دولتی را مورد بررسی قرار دادیم. به طور خالص وجود آن هم در شاخص اعتقادات مذهبی و هم در میزان شرکت در کلیسا اثر مثبتی داشته است. تا حدی این نتیجه مخالف آن چیزی است که آدام اسمیت گفته بود. آدام اسمیت گفته بود که وجود دین رسمی دولتی موجب ایجاد انحصار و کاهش خدمات مذهبی و کاهش شرکت در مراسم مذهبی می شود. او این برداشت خود را با توجه به کلیسای آنگلیکن در انگلیس به دست آورده بود.
با این حال ما دریافتیم که رابطه ای مثبت میان آنها برقرار است. از نظر ما دلیل آن این است که وقتی دین رسمی و دولتی می شود سوبسیدهای فراوانی برای فعالیت های مذهبی به اشکال مختلف دریافت می کند. من معتقدم هر اقتصاددانی از جمله آدام اسمیت قبول دارد که مصرف کالایی که سوبسید دارد بیشتر از کالایی که سوبسید ندارد خواهد بود کما اینکه مصرف کالایی که مالیات بر آن بسته شده کاهش می یابد اما در راستای دیدگاه های آدام اسمیت دریافتیم که مداخلات دولت در بازار مذهب اثرات منفی هم بر میزان اعتقادات مذهبی و هم بر میزان شرکت در مراسم مذهبی دارد. این نتیجه کاملاً با پیش بینی آدام اسمیت سازگار است.
یافته دیگری که سازگار با یافته های قبل و همچنین سازگار با مدل بازار مذهب است این است که کثرت گرایی دینی با دیانت بیشتر، شرکت بیشتر در مراسم مذهبی و اعتقادات مذهبی قوی تری همراه است. این نتیجه سازگار با این دیدگاه است که رقابت و انتخاب های بیشتر نتایج بهتر و پایدارتری ایجاد می کند.
● اثرات کمونیسم
ما در تحقیق خود دریافتیم که رژیم های کمونیستی اثرات منفی بر میزان دیانت مردم داشتند البته این الگو کاملاً به این بستگی دارد که مردم در چه شرایطی به سوالات پرسشنامه پاسخ گفته اند. با این حال من فرض می کنم که داده های جمع شده کاملاً دقیق است.
از این زاویه رژیم های کمونیستی در عرضه کمونیسم به عنوان یک دین جایگزین و امحای ادیان موجود موفق بوده اند. در همین رابطه باید گفت که فروپاشی رژیم های کمونیستی موج احیای دین ایجاد شده است. به طور تخمینی می توان گفت که با گذشت ۱۰ سال از این فروپاشی ساکنان این کشورها از نیمی از مسیر بی دینی به سمت دین برگشته اند.
البته باید لهستان را از این حیث یک استثنا قلمداد کرد. لهستان تنها کشور کمونیستی بود که حتی قبل از فروپاشی نیز شدیداً مذهبی باقی ماند. لهستان و ایرلند مذهبی ترین کشورهای اروپا به شمار می آیند. با سقوط کمونیسم در لهستان، دیانت نیز در لهستان فروکش کرد. این وضعیت بر خلاف الگویی است که مشاهده کردیم یعنی احیای مذهب پس از فروپاشی کمونیسم.
اجازه دهید قبل از ادامه بحث، کمی در مورد این یافته ها صحبت کنیم. این تحقیق نمونه ای است که نشان می دهد با کارهای تجربی در مورد چه چیزهایی می توان سخن گفت و در مورد چه مسائلی نمی توان سخن گفت.
با استفاده از داده های پیمایش ارزش های جهانی از سال ۱۹۹۰ من به سنجش دو شاخص پرداختم. یکی شاخص شرکت در مراسم مذهبی است که بر حسب اینکه چند درصد مردم یک کشور گفته اند که اقلاً ماهی یک بار به کلیسا می روند. شاخص دوم که از پیمایش جهانی درست شد برای سنجش اعتقادات مذهبی بود. برای این مقصود در مورد اعتقاد به وجود بهشت از مردم سوال شد. شاخص بر حسب درصدی از مردم که جواب مثبت به این سوال دادند طراحی شد. با توجه به تعداد کشورهایی که در مورد آن اطلاعات لازم را داشتیم، با توجه به متغیرهایی چون سطح توسعه اقتصادی و وجود دین رسمی دولتی مدل تخمین هایی را در مورد میزان اعتقادات مذهبی و شرکت در مراسم به دست می دهد. یک نکته مهم این است که آمریکا واقعاً یک استثنا در این قضیه به حساب می آید. به عنوان مثال درصد کسانی که گفته اند اقلاً ماهی یک بار به کلیسا می روند به ۵۸ درصد می رسد که رقم بسیار بالایی است خصوصاً در میان کشورهای ثروتمند. در حالی که مدل پیش بینی می کرد این رقم باید ۳۶ درصد باشد لذا مدل نمی تواند نمونه آمریکا را به درستی تحلیل کند. در حالی که براساس اطلاعات جهانی وسیع تر، درآمدهای بالاتر همراه با دیانت کمتر بود لذا ایالات متحده چندان با این تحلیل ها جور در نمی آید.
همین مساله در مورد اعتقادات مذهبی نیز مطرح است. در مورد موضوع خاص بهشت، درصد اعتقاد آمریکایی ها بسیار بالا است. ۸۷ درصد گفته اند که به وجود بهشت (و جهنم) اعتقاد دارند که از مقایسه با کشورهای دیگر مشخص می شود که رقم بسیار بالایی است. در حالی که مدل پیش بینی می کند که این رقم باید ۵۷ درصد باشد لذا بازهم آمریکا خارج از دامنه شمول این مدل قرار می گیرد. به همین شکل لهستان نیز خارج از این الگوهاست. در سال ۱۹۹۰ قریب به ۸۵ درصد لهستانی ها حداقل ماهی یک بار در کلیسا شرکت می کردند در حالی که مدل چنین چیزی را به هیچ وجه پیش بینی نمی کند. برخی معتقدند که کلیسا در جامعه لهستانی کارکردهای خیلی ویژه ای دارد و به همین دلیل نرخ شرکت در کلیسا بسیار زیاد است. به اعتقاد من این تحلیل خیلی قوی نیست.
ما تلاش کردیم شاخص توسعه اقتصادی را به چند شاخص دیگر بشکنیم. به جای تمرکز بر تولید ناخالص داخلی سرانه فاکتورهایی را در نظر گرفتیم که در مسیر توسعه اقتصادی افزایش می یابد. به عنوان مثال هر چه کشورها ثروتمندتر می شوند، سطح تحصیلات مردم، شهرنشینی و بهداشت (میزان امید به زندگی) نیز بالاتر می رود و نرخ باروری کاهش می یابد لذا درصدی از جامعه که کودکان باشند کاهش می یابد چرا که مردم ثروتمندتر می شوند و سهم بیشتری از جمعیت را افراد مسن تشکیل خواهند داد.من این شاخص ها را ذکر کردم چون بسیاری از مدل هایی که مقوله دیانت را توضیح می دهند بر این متغیرها متمرکز هستند. یعنی شاخص هایی چون آموزش، شهرنشینی، میزان امید به زندگی، سن و... اینکه آیا شما بچه دارید یا نه. اگر با این شاخص ها به آمریکا نگاه کنیم، مدل با اطلاعات آمریکا سازگارتر خواهد بود.
مشکل این تحلیل این است که اگر با این شاخص ها به سنجش توسعه اقتصادی بپردازیم در مورد اینکه آیا توسعه اقتصادی بر میزان دینداری موثر است یا برعکس وضعیت مبهم تر می شود در حالی که من متقاعد شده ام که چنین رابطه به شرحی که گفته شد وجود دارد. به عنوان مثال، معمولاً گفته می شود که باروری و بهداشت و آموزش متاثر از باورهای مذهبی هستند. اگر شاخص های ریزتر و جزئی تر را به کار بگیریم، چنین رابطه ای دیده می شود اما در مورد رابطه علی آن کمتر می توان مطمئن بود.
● دیانت و عملکرد اقتصادی
حال به بخش دیگری از تحلیل خود می پردازیم که در آن به این سوال پرداخته می شود که چگونه دینداری بر عملکرد اقتصادی و متغیرهای دیگری چون ساختار سیاسی و دموکراسی تاثیر می گذارد؟ ما شاخص رشد اقتصادی کشورها را بر حسب درصد تغییرات در تولید ناخالص داخلی آنها تعریف کردیم. این بخشی از تحقیقی بود که حدود ۱۲-۱۰ سال قبل روی آن کار می کردم و بر اساس آن در مورد عواملی که بر رشد اقتصادی موثر هستند و چرا برخی کشورها سریع تر رشد می کنند، اطلاعاتی کسب کردم.
حال می خواهم همان تحلیل را تعمیم داده و به بررسی این مساله بپردازم که آیا متغیرهای فرهنگی و خصوصاً دین بر رشد اقتصادی موثر هستند یا نه؟ من متغیرهای دیگری که بر رشد اقتصادی موثر هستند را ثابت می گیرم تا ببینیم آیا دینداری به طور مستقل اثرخاصی بر رشد اقتصادی دارد یا نه. این دقیقاً آن چیزی است که به دنبال بررسی آن بودم.
به عبارت دیگر این تحقیق سنجش ادعایی است که ماکس وبر صد سال قبل مطرح کرده بود. در سنجش اثر دینداری بر رشد اقتصادی هر دو شاخص دینداری یعنی میزان شرکت در مراسم مذهبی و میزان اعتقادات مذهبی را به کار گرفتم. مقصود از اعتقادات مذهبی همان اعتقاد به حیات پس ازمرگ، بهشت، دوزخ و مسائلی از این دست است. از نظر مفهومی فرض کردیم که اگر دین بخواهد بر عملکرد اقتصادی موثر باشد
این کار از خلال اعتقاداتی که بر خصوصیات رفتاری و شخصیتی نظیر اخلاق کار، صداقت و مسائلی از این دست موثر هستند انجام می شود. من در این رویکرد به اعتقادات مذهبی به عنوان مهم ترین خروجی دین که می تواند بر عملکرد اقتصادی موثر باشد می نگرم. به عنوان مثال ممکن است که ادیان رسمی یا چیزهای دیگر بر اعتقادات افراد موثر باشند و این تاثیر در جهت تقویت کارایی و رشد باشد.
اگر من اعتقادات راسخی داشته باشم و به تبع آن خصوصیاتی نظیر اخلاق کار و صداقت کسب کنم، آنگاه شرکت بیشتر در مراسم مذهبی دال بر مصرف بیشتر منابع است. این احتمالاً به این معنی است که رابطه ای منفی با رشد اقتصادی وجود دارد. به این معنی که اگر من چیزهایی که توسط مذهب تولید می شود یعنی اعتقادات را ثابت نگه دارم، آنگاه من نهاد های بیشتر، زمان بیشتر و منابع بیشتری خواهم داشت لذا انتظار دارم رابطه ای منفی با رشد اقتصادی داشته باشد.البته این تنها شکلی نیست که می توان در مورد کل این فرآیند تصور کرد. می توان فرض کرد که دین خروجی های دیگری چون سرمایه اجتماعی شبکه ها و دیگر نهادهای اجتماعی را نیز عرضه می کند. می توان این امور را هم بر رشد اقتصادی موثر دانست. این تاثیرات طبیعتاً از کانال اعتقادات مذهبی نخواهد بود. می توان چنین فرض کرد که بخش مذهبی به دلایلی دیگری بر رشد اقتصادی موثر واقع می شود مثلاً از طریق تاثیر بر آموزش اما حدس من این است که مهم ترین اثر مذهب که مهم ترین خصوصیت آن نیز هست، تاثیر آن بر باورها و اعتقادات، ارزش ها و خصوصیات فردی است. دقیقاً به همین دلیل بر این خصوصیات متمرکز شده ام و تحلیل خود را بر این امور بنا کرده ام.
با این توصیف حال می توان یافته ها را تشریح کرد. به طور مفهومی به دنبال عواملی بودم که بر رشد اقتصادی کشورها در طول زمان های مختلف تاثیرگذار بوده اند. براساس تحقیقات قبلی خودم و دیگران می دانیم که امور زیادی هستند که بر رشد اقتصادی موثرند اما من اینها را ثابت گرفته ام و می خواهم اثر مستقل دین بر رشد اقتصادی را بررسی کنم. در مورد دین از دو شاخص شرکت در مراسم مذهبی و اعتقادات مذهبی استفاده کردم. در این حالت خاص، اعتقاد به وجود جهنم بیشترین اثر را بر عملکرد اقتصادی داشته است.اگر میزان شرکت در مراسم مذهبی را ثابت بگیریم، با افزایش باورها و اعتقادات (مذهبی) رشد اقتصادی بیشتر می شود. اگر به کشورهای مختلف نگاه کنیم، برخی کشورها از دید هر دو شاخص خیلی مذهبی هستند و برخی دیگر خیلی غیرمذهبی. این شاخص ها با وجود نوسان زیاد همسو تغییر می کنند. اخیراً کتابی توسط گریس دیوی۵ دینداری در بریتانیا را به بحث گذارده است. او موضوع افرادی را به بحث گذارده که سطح بالایی از اعتقادات مذهبی دارند اما به کلیسا نمی روند لذا مشارکت آنها در مراسم دینی پایین است اما اعتقاد مذهبی قوی دارند. این یکی از چیزهایی است که ما به آن رسیدیم؛ یعنی موقعیتی که برای یک سطح خاص از مشارکت در مراسم مذهبی میزان اعتقادات زیاد بود. در چنین وضعیتی اثر مثبت باورهای مذهبی بر عملکرد اقتصادی مشاهده شد.
می توان سوال کرد که دیندار بودن یک کشور در مجموع چه اثری بر رشد اقتصادی دارد؟ پیش از این به این الگو اشاره کردم که در کشورهایی که نرخ مشارکت در کلیسا بالاست، میزان اعتقادات مذهبی نیز در سطح بالایی قرار دارند و برعکس.
با این حال در رابطه با باورها می توان گفت اعتقاد به جهنم در مقایسه با دیگر اعتقادات تاثیر بیشتری در رشد اقتصادی دارد. به جهنم می توان به عنوان مکانیسمی که انگیزه انجام ندادن کار بد را ایجاد می کند،نگریست. من در این تفکیک خیلی پیش نخواهم رفت. البته به اعتقاد من نمی توان خیلی میان عقاید و امور دیگر تفکیک قائل شد. ما دریافتیم که اعتقاد به جهان پس از مرگ اعم از اعتقاد به بهشت یا جهنم همگی اثرات همسویی و مثبت بر رشد اقتصادی دارند.
ما در مقاله خود به این مساله پرداخته ایم که چرا جهت علیت از دینداری به سمت رشد اقتصادی است و نه برعکس. قبلاً گفتم یک علیت دو طرفه وجود دارد. ما اعتقاد داریم این اثرات در نتیجه تاثیر میزان مشارکت در مراسم مذهبی و اعتقادات مذهبی بر رشد اقتصادی حاصل شده است و نه برعکس. ما استدلال کردیم چرا مساله صرفاً یک همبستگی ساده نیست و رابطه ای علی برقرار است و چرا جهت آن از دینداری به سمت رشد اقتصادی است.
● نتیجه گیری
در پایان اجازه دهید کارهای دیگری که در حال انجام هست را تشریح کنم. علاوه بر اثرات دینداری بر عملکرد اقتصادی، به دنبال سنجش اثرات دینداری بر دیگر شاخص های سیاسی و اجتماعی هستیم. به عنوان مثال می خواهیم بدانیم آیا دین تاثیری در تحقق و حفظ از دموکراسی و آزادی های لیبرال دارد. همچنین مایل به دانستن این نکته هستیم که آیا دین در هر کشور بر متغیرهایی چون نرخ زاد و ولد، بهداشت و آموزش تاثیرگذار است یا نه؟
ما همچنین به دنبال دانستن این هستیم که چرا در برخی کشورها دین رسمی دولتی وجود دارد و در برخی دیگر چنین چیزی وجود ندارد. سابقه برخی ادیان رسمی دولتی به صدها سال قبل باز می گردد. به عنوان مثال سوئد کلیسای لوتری را در قرن پانزدهم همزمان با اصلاحات در کلیسا پذیرفت و بیش از ۴۰۰ سال آن را حفظ کرد با وجود اینکه کشوری غیرمذهبی شد. سوئدی ها تنها در سال ۲۰۰۰ بود که کلیسای لوتری را به عنوان دین رسمی دولتی ملغی کردند. بسیاری از کشورها دین رسمی دارند صرفاً به این دلیل که مثلاً ۴۰۰ سال قبل اتفاق خاصی رخ داد. مثلاً هنری هشتم تصمیم گرفت دیگر کلیسای کاتولیک را نمی خواهد. نمونه های متعددی از کشورهایی وجود دارد که دین رسمی را ملغی کرده اند. به عنوان مثال اگر به فاصله سال های ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۰ بنگریم، بسیاری از کشورها که دین رسمی داشتند آن را رها کردند.حتی با افول رژیم های مارکسیست، در بسیاری از جاها ادیان رسمی احیا شدند. این واقعیت در کشورهای آسیایی که قبلاً تحت سلطه شوروی بودند بسیار صادق است.
ترجمه: علی سرزعیم
منبع:رستاک
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
منبع : روزنامه سرمایه